سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

شهر نراق زادگاه علامه ملا محمد مهدی نراقی و ملا احمد نراقی (فاضلین نراقی)
بیش از 100 نفر از مشاهیر نامدار دارای جمعیت سه هزار نفره در مقطع 8 سال دفاع مقدس دارای 180 رزمنده بوده و علاوه بر آن 8 آزاده و 100 جانباز(مجروح)و 80 شهید تقدیم آرمان های میهن اسلامی نموده است.


بایـگـانی
آخـریـن مـطـالـب

خانم زهرا طالبی به فرزند شهیدش علیرضا قجری نراقی پیوست

چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۴۶ ب.ظ

راستش تقصیر من بود که تا کنون ندیده بودمت . چون شما مادران آسمانی شهدا هستید و پدران بهشتی شهدا باید قابل احترام باشند.
دو سه سال پیش در گلزار شهدای شهر نراق با خودم و دوستان جنّت مکان خلوت کرده بودم که خانمی خمیده را دیدم که سنگ قبری را تمیز و آرامگاه روی قبر شهیدی را دستمال می کشد . با خود گفتم این مادر مهربان کیست و این سنگ از آن کیست که این فرشته گرداگرد آن می چرخد و زمزمه می کند .

مرحومه زهرا طالبی

خلوت او و خودم را شکستم و پرسان پرسان و به آرامی و به بهانه فاتحه خوانی جلوتر آمدم . واقعا او را نشناختم و او را ندیده بودم چون سال ها از زادگاه فاصله داشتم .
ابتدا او زبان گشود و کار را برای من آسان نمود. دیدم صحبت مادر و فرزندی می کند . باز گیج و مبهوت با خود گفتم خدایا این سنگ یادبود است و فقط این را می دانم که صاحب این یادبود جوان پاک و مطهر به نام علیرضا قجری است که پیکر مطهرش در بهشت زهراء تهران قطعه 53 ردیف 119 شماره 1 آرام گرفته است .

http://bayanbox.ir/view/8907562464933646391/0060.jpg                                                                         

دل را به دریا زدم و خطاب با مشارالیها گفتم من پسر فلانی هستم . آیا سرکار نراقی هستید؟ گفت بله پدرم محمد(غلام) طالبی و مادرم سیده باشی میرکریمی است و من مادر شهید علیرضایم .

خجالت کشیدم که تاکنون او را ندیده بودم و معذرت خواهی کردم و چون بجایش آوردم گفتم آقای علی محمد قجری همسر گرامی شما از دوستان گرانقدر ماست و برایش احترام ویژه ای قائلیم .

   

هر دو گریه کردیم و من بیشتر به ناله های شکسته و شکننده او گریستم و مظلومیت ایشان . گفت دردمند و مریض و ناتوان شده ام . روز شادی و خنده اولین روز عید نوروز 1365 که همه جا سفره هفت سین پَهن بود خبر شهادت جگرگوشه ام علیرضا را آوردند . دنیایم تاریک و سیاه گشت .

  

هیچکس ندید ؛ هیچکس نگفت پاره تنم در غربت چگونه کام شهادت نوشید ؟ کسی نگفت تشنه بود یا گرسنه ؟ چگونه بر زمین افتاد تا شهد گوارای شهادت نصیبش شد .
جنگ بود و معرکه و درگیری و پیکرش در خاک عراق جا ماند و گفتند برای دفاع از عملیات والفجر 9 در پنجوین عراق به شهادت رسید . 27 روز بعد با هزاران تلاش و رفتن پدرش به مرز مریوان کردستان پیکر نازنینش پیدا شد و به تهران انتقال دادند.

همیشه می گویم مادرجان علیرضای مهربان من ؛ تو با جثه ی کوچکت چگونه در کوه ها و ارتفاعات پنجوین عراق مقاومت می کردی؟ آخر چه کردی و کی بودی که خدا عاشقت شد ؟

لحظاتی کوتاه دیگر گفت و در حال گذر بود . با چشمان اشکبار به اطرافم نگاه کردم تصمیم گرفتم صدا و تصویرش را ثبت و ضبط تاریخ کنم ولی ترسیدم از چند نفر ابله و گمراه که در لباس دوست مثل مگس همیشه جلوی هر کاری مانعی می تراشند. و بر عکس بجای پاسخگویی که چرا تاکنون در امر خانواده های شهدا کوتاهی کرده اند ما باید جواب دهیم که چرا عاشقانه چنین فعالیت هایی را انجام می دهیم .

           سرباز شهید علیرضا قجری

جرات کردم از او رخصت خواستم تا چند قطعه عکس ازش بگیرم . حالا آن عکس ها را در منظر تاریخ می گذارم و به دوستان می گویم مشاهده کنید یکی دیگر از ولی نعمتانمان رفت . زجر کشید و غصه خورد و سختی در بیماری کشید .

علی محمد قجری

من بمیرم برای دوست ارزشمندم جناب آقای علی محمد قجری که هر گاه حال خانمش و زندگی اش را پرسیدم دیدگانش اشکبار شد و متوجه می شدم مثل پرستار سال هاست درد این مادر شهید را التیام می بخشد و مرتب شاکر خداست . علی آقا صبح تا شب پشت فرمان رانندگی می کند تا لقمه حلالی از دل ظلمت های روزگار بدست آورد . اکنون تنهاست و باید به تنهایی علیرضا را صدا بزند .

آماده می شوم به پاس احترام مادر شهید برای دومین دیدارمان به نراق بروم تا صبح روز پنج شنبه 9 اردی بهشت 1395 زیر تابوت مرحومه زهرا طالبی ذره ای سنگینی احساس کنم تا بلکه بار سنگین گناهانم کم و شهید علیرضا به حرمت مادر شکسته اش قدری نظر افکند که گوشه نگاهی کافیست .

نوکرت محمد

۹۵/۰۲/۰۸
سلحشوران شهر نراق

نظرات  (۱۴)

۰۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۸:۲۴ سید موسی موسویان
خدا رحمت کند این مادر بزرگوار را و صبر دهدبه هنسر و فرزندان داغدار که پس از تحمل سالها درد و رنج به دیدار معبودش شتافته است
۰۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۸:۴۲ مرتضی علی آقایی
جناب آقای علی محمد قجری

فوت همسر بزرگوارتان مرحومه زهرا طالبی ومادر شهید عزیز علیرضا قجری مردم ولایت مدار نراق خصوصا خانواده معظم شهدا را عزادار نمود. این مصیبت را به شما و همه بازماندگان تسلیت عرض نموده و برای آن مرحومه غفران و برای بازماندگان صبر در این هجران آرزومندم.
۰۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۹:۲۶ کربلایی محمد رضا حمامی
مثل مادرش خانم فاطمه زهرا (س) رحلت نمود
۰۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۳۰ علیمحمد میرشکاری
انا لله و انا الیه راجعون
فقدان مادر چنان جانسوز است که به سختی به باور مینشیند ولی در برابر تقدیر حضرت حق چاره ای جز تسلیم نیست.
ضایعه فقدان مادر شهید علیرضا قجری را به همسر دلسوزش اقای علیمحمد قجری و فرزندان گرامش و سایر بستگان تسلیت و تعزیت عرض نموده و انشاالله خداوند قرین رحمتش بفرماید.
جناب اقای محمد عزیز
نگارش و تدوین فی الوداعه شما نویسنده توانا در وصف این مادر شهید انقدر زیبا و پرمعنا است که مرور هر بار ان بیش از پیش انسان را متاثر میسازد.
این تعهد و وقف قلم شما در روایت مجاهدتها و مظلومیتهای مادران شهیدان دیارمان بسیار ستودنی است.
دوام توفیقات روز افزون حضرتعالی را از استان خدای شهیدان ارزومندم.
آقای علیمحمد قجری
مصیبت وارده را تسلیت می‌گویم و از درگاه خداوند متعال برای آن مرحومه، رحمت واسعه الهی و همجواری با شهید به حق پیوسته‌اش و برای بازماندگان صبر و اجر مسئلت دارم.
خانواده محترمین قجری وطالبی
غم ازدست دادن مادرشهید والامقام علیرضا قجری رابه شما تسلیت عرض مینماییم وازدرگاه خداوند متعال برای آن مرحومه آمورزش ومغفرت .برای بازماندگان صبر وشکیبایی راخواستارم.
بسم الله الرحمن الرحیم

انالله و انا الیه راجعون

خبر درگذشت مادری مومنه و پرهیزگار خانم «زهرا طالبی» والده مکرمه شهید والا مقام "علیرضا قجری" موجب تأثر و تألم فراوان است.

آن مرحومه در دامان پاک خود فرزندی را تربیت کرد که نماد مظلومیت و مقاومت شد و یقیناً روح پاک این بانوی گرامی در جوار رحمت الهی با فرزند شهیدش محشور خواهد بود.

مصیبت وارده را به تمامی بازماندگان تسلیت عرض نموده و از درگاه خداوند سبحان برای آن مرحوم غفران و رحمت الهی مسئلت دارم.
از شنیدن خبر فوت خانم زهرا طالبی بسیار متاثر شدم بنده این واقعه دردناک رو خدمت شما وخانواده محترم تسلیت عرض می کنم واز درگاه خداوند متعال برای جنابعالی صبر مسالت دارم مارو هم در غم عزیز از دست رفته تان شریک بدونید
سلام
از همه عزیزان بابت همدردی کمال تشکر وقدردانی را دارم.
خانواده محترم قجری ،طالبی
درگذشت مادری مهربان را به شما تسلیت عرض نموده ودرگاه خداوند متعال برای شما صبر وشکیبایی وبرای آن عزیزسفر کرده طلب مغفرت وآمرزش خواهانیم
روحش شاد ویادش گرامی
۱۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۰۹ محمد ابوالحسنی
انالله و انا الیه راجعون
خانواده محترم قجری و طالبی .
سلامٌ علیکم
از منظر ادب و ارادت بر ساحت ایمان و مقام صبر بانوی ماجده و مؤمنه، «حاجیه خانم زهرا طالبی مادر بزرگوار شهید علیرضا قجری ادای احترام می کنم و از درگاه کرم کردگار علو درجات را برای ایشان مسألت دارم.
امید که به فضل الهی در جوار فرزند شهیدش مشمول مغفرت و قرین رحمت ربوبی گردند.
۱۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۱۴ سید مهدی موسوی

(( انّا لله و انّا الیه راجعون ))
مرگ پایان زندگی نیست ، عبور از دنیای ناپایدار به سرای باقی و ابدی است وآنچه انسان را می آزارد فقط هجران آن عزیز سفر کرده است وگرنه این کاروان بشریت همگی مسافران فردا وفرداهای دیگر این رهند.


جناب اقای علیرضا قجری
با کمال تاسّف و تاثّر درگذشت مرحومه سرکار خانم طالبی مادر گرا میتان (ام الشهید) را به جناب عالی و سایر بازماندگان آن مرحومه تسلیت عرض نموده و امیدوارم روح آن بزرگوار با ارواح مقدس و طیبه انبیاء و اولیاء(علیهم السلام) ) محشور و قرین رحمت الهی قرار گیرد.
از درگاه پروردگار متعال برای جناب عالی و خانواده محترم صبر و شکیبایی و سلامتی کامل و برای روح آن مرحومه غفران و رحمت واسعه الهی مسئلت می نمایم.


سید مهدی موسوی
۰۲ فروردين ۹۹ ، ۲۲:۰۰ سلحشوران شهر نراق
خلق حماسه سلحشوران شهر نراق طی عملیات والفجر ۹ و شهادت علیرضا قجری


روز اول عید روز شکوفایی بهار طبیعت است . تمامی مردم ایران زمین پای سفره هفت سین با اعضای خانواده رو به قبله نشسته و دعای " یا مقلب القلوب و الابصار ؛ یا مدبر الیل والنهار ؛ یا محول الحول والاحوال ؛ حول حالنا الی احسن الحال" را قرائت می کنند .

ولی یک خانواده از شهر نراق به نام علی محمد قجری و زهرا طالبی اولین روز عید نوروز باستانی یعنی 1/1/1365 پای سفره هفت سین مطلع می شوند که جگر گوشه شان جوان رعنا و 20 ساله علیرضا در راه حفظ مرزهای وطن و مکتب اسلام به شهادت رسیده است .

مشکل تر اینکه دقیقا از اولین روز عید تا آخرین روز فروردین خبرهای متناقص می رسد و از سرنوشت قطعی فرزندشان بی اطلاع بودند . یک روز خبر مجروحیت ؛ روز دیگر خبر اسارت و روز بعد مفقودالاثر و ده ها خبر دیگر . حال تصور کنید چه روحیه بالایی و چه صبر و شکیبایی در مقابل این ناملایمات نیاز است .
سرانجام طاقت پدر به سر آمده و به همراه دایی شهید ، مرحوم بهروز طالبی فرزندغلام محمد راهی شهرستان مرزی مریوان در استان کردستان می شوند .
با پی گیری های مکرر یگان مربوطه در ارتش جمهوری اسلامی پیکر مطهر علیرضا قجری از ارتفاعات جبهه منطقه چوارتا کردستان عراق به مریوان منتقل و جنازه به همراه پدر و دایی شهید به تهران انتقال می یابد .

🌹قسمتی از زندگینامه شهید علیرضا قجری فرزند علی محمد قجری نراقی

علیرضا قجری تاریخ 28/11/1345 در شهر تهران متولد گردید . پدر و مادرش اهل شهر نراق از توابع شهرستان دلیجان در استان مرکزی می باشند .
علیرضا تا سطح دیپلم به تحصیلات خود ادامه داد . وی علاقه وافر به زادگاه خانواده اش در شهر نراق داشت .

تابستان ها و ایام تعطیل مرتب از تهران به نراق مسافرت و با اقوام و آشنایان ارتباط برقرار می کرد .
علاقه به دامداری داشت و هر سال تابستان ها به چرای دام های اقوام می رفت و بره ای برای خود پرورش می داد . زیرا اعتقاد داشت بعضی انبیا الهی به این شغل مبادرت ورزیده و از این طریق به جامعه خدمت می کرده اند .

مهر 1359 جنگ هشت ساله عراق بر علیه ایران تحمیل شد و علیرضا مترصد شد تا به سن قانونی برسد .
در سن 16 سالگی و سال 1361 در پایگاه بسیج مسجد حضرت محمد رسول الله (ص) محله حسن آباد زرگنده ثبت نام و عضویت یافت .
هشت ماه در بسیج فعالیت داشت و آموزش های مختلف را فرا گرفت . به دلیل نیاز جبهه ها و فرمان رهبر کبیر انقلاب حضرت آیت الله سید روح الله خمینی (ره) سال 1363 از طریق پادگان امام حسین تهران رهسپار جبهه های جنوب در استان خوزستان گردید . عشق و علاقه ایشان به امام خمینی(ره) وصف ناپذیر بود .

سال 1363 در بمباران هوایی شهر اهواز مرکز استان خوزستان از طریق ترکش به پهلو مجروح می گردد . پس از اقدامات اولیه پزشکی سرانجام برای بهبودی کامل به بیمارستان مروستی تهران واقع در زیر پل حافظ تهران منتقل و یک هفته تحت مداوا قرار گرفت .
زمانی که خانواده اش در بیمارستان به ملاقاتش می روند به پدرش اظهار می دارد دیدی من لیاقت شهادت نداشتم .

دفاع مقدس مردم ایران همچنان ادامه داشت که نامبرده برای ادای دین بیشتر دفترچه دریافت و به خدمت سربازی رفت . دوره آموزشی را در پادگان بیرجند استان خراسان جنوبی طی نمود . بعد در لشکر 28 پیاده کردستان سازماندهی گردید و به شهر اهواز مرکز استان خوزستان اعزام گردید .

سال 1364 یگان مربوطه آنها از اهواز به کردستان منتقل گردید . در این اثنا علیرضا یک هفته ای به مرخصی آمده و با خانواده اش دیدار می کند .
آخرین روز مرخصی که قصد داشته به شهرستان مرزی مریوان عزیمت نماید ساعت و انگشترش را در منزل گذاشته و می گوید من دیگر بر نمی گردم و شهید خواهم شد و اینها را برای یادگاری نزد برادرم محمد می گذارم .

بعضی از واحدهای لشکر 28 پیاده کردستان در پدافندی عملیات والفجر 9 حضور داشت و علیرضا قجری سرباز وظیفه این لشکر در پدافندی عملیات در منطقه چوارتا شرکت چشمگیر و حماسی داشت .
سرانجام این سرباز فداکار میهن اسلامی تاریخ 1/1/1365 در ارتفاعات کردستان عراق در استان سلیمانیه در مصاف با ارتش عراق از مهبط خاک تا معراج آسمان ها پر کشید و به شهادت رسید . از شهید بزرگوار وصیت نامه به دست نیامد .

پیکر مطهر علیرضا پس از گذشت 28 روز به تهران منتقل و پس از تشییع با شکوه در گلزار شهدا قطعه 53 ردیف 119 شماره 1 بهشت زهرا(س) دفن می گردد .

به دلیل حضور خانواده شهید در نراق و ادای احترام به مقام شامخ شهیدان سنگ یادبودی در گلزار شهدای شهر نراق به نام علیرضا قجری فرزند علی محمد مورد توجه قرار گرفته است .

پدر شهید که یکی از رانندگان زحمتکش شهر نراق می باشد در تمامی مراسم ها شرکت فعال دارد . وی از پیروان راه ولایت و از مدافعان خون شهدا می باشد .
مادر شهید خانم زهرا طالبی با تنی رنجور تاریخ 9 اردیبهشت 1395 به فرزند روسفیدش پیوست و جنب گلزار شهدای نراق خاک سپاری گردید .

کانال تلگرامی نراق شهر من ، سی و چهارمین سالگرد شهادت سرباز وطن علیرضا قجری و چهارمین سالگرد فوت مادرش مرحومه زهرا طالبی را با ذکر صلوات جهت شادی روحشان گرامی می داریم .

salahshorannaragh.blog.ir

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

هدایت به بالای

folder98 facebook