مرحمت خانم اکبری مادر و فرشته زندگی ما بود
کوره راهی است
جاده ی پر پیچ و خم کهنه قمار زندگی
وقتی که تنها موسیقی اش
ضجه های رفتن بی بازگشت تو باشد
در هجومِ بُهت ِ بی باورِ زهرِ هجرِ تو
نای رفتن نیست
برای این تن خسته یِ راه مانده یِ دلمرده زِکوچِ تلخِ تو
راه بسته
کوچه تاریک
و
دل داغ حسرت به تن دارد
هیهات از ندیدن ها
نگفتن ها
نرفتن ها
وقتی که همه دیدیم تنهاییت را
غربتت را
کوه های غمت را
سنگینی ِ حزنِ بی صدایت را
و بی تفاوت گذشتیم و
ندیدیم و
نکردیم و
نگفتیم
آن چه بایدرا.......
اما تو
با کوله باری از غم و درد
تنها سایه سار امن دل های ما بودی
آرامش لحظه های بی کسی
دست هایت بوی مهربانی می داد
و نگاهت
از پس ِ آن همه غم
آن همه درد
شهدِ مهر می پراکند و مرهم بود
بر ریشِ دلِ هر خسته دلِ بی پناه
درد واره ی تلخی است
دردِ نبودنت
برای آنان که حتی یک لحظه
بودنت را تجربه کردند
و قطره ای از زلال ِ مهر مادرانه ات را
در تشنگی ِ کویرِ خشکِ محبت ها چشیدند
که تومادر بودی همه را
ای نازنین
اشعار زیبا و ارزشمند از شاعره افسون(آفتاب) طبیب زاده غفاری فرزند عزت الله اهل شهر علم و ادب نراق
مرحوم کربلایی ابراهیم عضایی مرحومه حاجیه مرحمت خانم اکبری
پنج
شنبه 13 آبان 1395 مصادف با 3 صفر 1438 سومین سالگرد درگذشت مادرمان مرحومه مرحمت
خانم اکبری فرزند نعمت الله است . توفیق داشته باشیم دور قبرش حلقه زده و
اشک چشمی روی سنگ قبرش روان کرده و شستشو دهیم تا از دلتنگی های بی مادری
تسکین یابیم و هم روح بلندش با قرائت فاتحه و صلوات خوشنود شود .
بیشترین
خوشحالی ما فرزندان توفیق خدمتگزاری بود که در حیات والدینمان انجام دادیم
و مرتب دعای خیر آنها را با صدای بلند می شنویدیم .