مرتضی لطفعلی معلم وسلحشور شهر نراق در مسیر کربلا جان باخت
خبر ناگوار شوک وارد می کند
مخصوصا خبر ناگواری که از مردان نیک خدا باشد
مرتضی لطفعلی سال 1336 در شهر نراق از توابع شهرستان دلیجان استان مرکزی متولد گردید .
مادرش مرحومه حاجیه فاطمه قجری فرزند محمد و پدرش مرحوم کربلایی حسین لطفعلی فرزند لطفعلی از زمره مردمان مومن و نان حلال خور جامعه بودند .
برادرانش : رمضان - اصغر - علی ماشاءالله و محمد و خواهران گرانقدراز چهره های نیکوکار و دست بخیر می باشند . تاریخ 7 فروردین 1360 با خانم جعفری ازدواج و زندگی مشترک را آغاز نمودند.
مرتضی معلم نمونه با افکار بسیجی بود . نیمه دوم 1360 که بسیجیان نراق
در ساختمانی که مدرسه عشقشان خطاب می شد مستقر شدند او همراه و هم مسلک
آنان بود .
چون در خطاطی و نوشتن روی مقوا و پارچه نسبتا وارد بود در
واحد تبلیغات کمک حال دوستان بسیجی اش بود . به دلیل علاقمندی به ورزش در
تیم فوتبال فاضل نراقی و پرسپولیس نراق هم حضور داشت و بازی خوبی ارائه می داد .
ندای
هل من ناصرا ینصرنی حسین زمان حضرت سید روح الله طنین افکن شد که جبهه ها
را پر کنید و مرتضی لبیک یا خمینی را سر داد و برای دفع تجاوز ارتش بعث
عراق با سلحشوران دیگر راهی سرحدات گردید .
از راست : میرزاعلی قجری - مرحوم مرتضی لطفعلی - علی اکبر کمره ای
دشمن همچنان در سرزمین
ایران بود و مرتضی ها تاب و تحملشان به سر رسید و یورشی به نام الی بیت
المقدس به دشمن زدند و اجازه ندادند چکمه های بیگانه خاک پاک شیران را
مورد تعرض قرار دهد .
مرتضی در حومه خرمشهر در اثر موج انفجار آسیب می
بیند . اجازه نمی دهد کسی مطلع شود و هیچگاه برای تشکیل پرونده اقدام ننمود
و پس از گذشت 34 سال کسی مطلع نیست که ایشان در بازپس گیری خرمشهر در اردی
بهشت و خرداد 1361 مجروح گردیده است .
ایستاده از راست : بهرامی محلاتی - میرزاعلی قجری - ناشناس - ناشناس - شهید مندعلی نباتی - مرحوم حسین کرباسی
نشسته از راست : مرحوم مرتضی لطفعلی - ناشناس - ناشناس - علی اکبر کمره ای - ناشناس - ناشناس اهل محلات
مرتضی و مرتضی ها و پنج شهید
شهر تاریخی نراق(غلامرضا قجری – علیرضا قجری – محمدرضا رمضانی – محمدرضا
باقری – علی اصغر عبدالهی) و شهدای کشور فاتحین اصلی خرمشهر هستند ولیکن
این افتخار عظیم به نام عده ای از فرماندهان جنگ نوشته شد .
بی سبب نیست شاعر نراقی علی رضایی فرزند رضا در وصف خرمشهر اینچنین سروده است :
امروز به دیوار تو ای خرمشهر
افتاد نگاهم و چنین میخوانم
صدام به آن خط کریهش بنوشت
من آمده ام و تا ابد می مانم
گفتم که تو فرزند پدر هرگز نه
این گفته حقیقت است و من میدانم
گفتی که سه روزه فاتح تهرانی
مسدود کنم راه تورا با جانم
صدبار اگر تکه شود جان و تنم
بهتر بود ار سست شود پیمانم
تنها نشدم گمان مکن ای مزدور
قرص است دلم به بیشه ی شیرانم
ناموس و وطن برای من محترم است
جانم به فدای رهبر و ایرانم
از راست : علی اکبر کمره ای - مرحوم مرتضی لطفعلی - میرزاعلی قجری
سنگر
و جبهه دیگر مرتضی کلاس درس بود که به همراه همسر گرانقدرش سرکار خانم
فروغ جعفری به تربیت نسلی از دانش آموزان به فراگیری علم و دانش مشغول
باشند و آنها در این رابطه فعالیت های مضاعفی داشتند .
مرحوم مرتضی لطفعلی و ابوالزوجه اش استاد علی اکبر جعفری
جنگ تحمیلی به
درازا کشید و شرایط را دشوار می کرد و معمار کبیر انقلاب باز از مردم خواست
جبهه ها را پر کنند . برادران همسر آقا مرتضی به اسامی علی اصغر و ایرج
جعفری فرزندا ن علی اکبر در خطوط مقدم درگیری جانفشانی می کنند و اصغر سخت
مجروح و به خیل جانبازان نائل گردید .
از راست : محمدرضا قاسمی - مرحوم حسین کرباسی - شهید مندعلی نباتی - مرحوم مرتضی لطفعلی - میرزاعلی قجری
مرتضی سال 1363 با گروهی از
جهادگران سازندگی از جمله آقایان سیف الله شریفی و اسماعیل حبیبی راهی
استان خوزستان گردید تا در جبهه های هویزه و سوسنگرد و پشتیبانی از دفاع
مقدس سهم مهمی ایفاد نماید .
آقا مرتضی و همسرش بازنشسته شدند و در
اصفهان سکونت یافتند تا زندگانی شیرینی به همراه دو فرزندشان سحر و محسن لطفعلی را سپری نمایند .
اربعین حسینی نزدیک است و این عاشق دلپاخته شور
و شعور در ضمیرش به هیجان در آمده و تصمیم می گیرد به همراه دوستانش راهی
عتبات عالیات شده تا بعد در راهپیمایی عظیم چند میلیونی مسیر عشق نجف به
کربلا شرکت داشته باشد .
بعد از ظهر شنبه 15 آبان 1395 زمان حرکت فرا
رسید و خداحافظی با دوستان و به ویژه همسر و فرزندان صورت می گیرد و لیکن
ساعاتی بعد در منطقه داران اصفهان وسیله نقلیه سواری حامل آنها واژگون شده و
متاسفانه خورشید مرتضی لطفعلی غروب کرد .
مرتضی زائر شوریده دل اربعین حسین ابن علی(ع) بود و در مسیر الی الحسین که به الی الله ختم می شود جانباخت و کربلایی شد .
صبح دوشنبه تاریخ 17 آبان 1395 پیکر پاک سلحشور شهر نراق و عاشق اهل بیت تشییع تا در وادی السلام زادگاهش نراق سر در نقاب خاک کِشد .
مرحوم مرتضی لطفعلی جمعه تاریخ 14 آبان 1395 یعنی روز قبل از مسافرت معنوی
به عتبات عالیات و ملحق شدن به راهپیمایی عظیم جهانی از نجف به کربلا
وصیتنامه خود با خط زیبایش را نوشته که روز بعد شنبه 15 آبان 1395 پس از
سانحه تصادف منجر به فوت از جیبش بدست آمد .
عینا موارد مندرج در وصیتنامه ایشان توسط سایت سلحشوران شهر نراق بازخوانی می گردد :
وصیتنامه
بسم الله الرحمن الرحیم
الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فی فرج مولانا صاحب العصر والزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
الهم النصر دینا و ملتنا واحفظ مملکتنا و ایّد قائدنا واغفر شهدانا و امواتنا برحمتک یا ارحم الراحمین
الهی
پیش از آنکه من تو را خدای خود بدانم تو مرا بنده خود کردی ؛ اکنون نیز
اگر بر من پیشی بگیری و بنده خود را که خسته و نگران از عاقبت کار خویش است
؛ همان روغن سوخته به حساب آوری او را کفایت می کند ؛ خطاهایش فراوان ولی
امیدش به رحمت تو بیشتر است .
از همه حلالیت می طلبم ؛ خصوصا همسر عزیزم ؛ او را به خدا می سپارم و در مورد آنچه از من باقی مانده اختیار تام می دهم .
از
فرزندان عزیزم مُصرانه می خواهم بیش از پیش تنهایی مادرشان را احساس کنند و
در مراقبت از او بکوشند تا عاقبت به خیر شوند ؛ این تنها نگرانی من است .
برای من بیقراری نکنید که این عاقبت کار برای من خوشایند است ؛ خوشا راهی که پایانش حسین(ع) است .
برای من یک مجلس بگیرید و مرا خاک ِ پای مادرم کنید .
همسر عزیزم و فرزندان و برادران و خواهران عزیزم را به خدا می سپارم .
14/8/1395
امضا : مرتضی لطفعلی
شادی روح این معلم دلسوز ونمونه صلوات