سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

شهر نراق زادگاه علامه ملا محمد مهدی نراقی و ملا احمد نراقی (فاضلین نراقی)
بیش از 100 نفر از مشاهیر نامدار دارای جمعیت سه هزار نفره در مقطع 8 سال دفاع مقدس دارای 180 رزمنده بوده و علاوه بر آن 8 آزاده و 100 جانباز(مجروح)و 80 شهید تقدیم آرمان های میهن اسلامی نموده است.


بایـگـانی
آخـریـن مـطـالـب

شهید محمدرضا رمضانی نراقی یکی از فاتحان خرمشهر

يكشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۲۶ ق.ظ

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبدِالله الْحُسَیْن وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنِّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَّ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ


به یاد شهدای گلگون کفن 8 سال دفاع مقدس و یادی کنیم از شهدای شهرمان نراق که مایه عزت و افتخار ابدی برای اهل شهرمان هستند . این عزیزان شناسنامه هویتی دینی و مردانگی و شرف و غیرت و جوانمردی این شهر کهن و پر آوازه هستند .

http://bayanbox.ir/view/2821650979920191367/425327832-33088.jpg

اجازه دهید خاطره ای تعریف کنم :
اردیبهشت 1361 عملیات بیت المقدس شروع شد . مارش جنگ لحظه به لحظه از رادیوی جمهوری اسلامی پخش می شد و خبر از پیروزی های غرور آفرین رزمندگان جان بر کف سپاه اسلام می داد .صدای رادیوهای تاکسی های شهرستان محلات و اتومبیل های شخصی بلند و همه ساکت و به اخبار جنگ گوش می دادند و احساس سبکی و غرور ملی اسلامی در افراد موج می زد .

ما هم در حالی که مثل بقیه مردم احساس غرور و شعف داشتیم ولی می دانستیم که اکنون در گرمای جلگه خوزستان در میان آتش و دود چه غوغایی برپاست و چه راست قامتان و چه سَروهایی در خون خود خواهند غلطید تا این کشور و انقلاب حفظ بماند .
زیرلب برای پیروزی سلحشوران در سرحدات دعا می کردیم و هر لحظه منتظر شنیدن تلخ پرپرشدن دوستان خود بودیم ولی به خود دلداری می دادیم که ان شاءالله همگی بسلامت به آغوش خانواده و ملت بازخواهند گشت .چند روزی از آغاز عملیات بیت المقدس گذشته بود که خبر آمد محمدرضا رمضانی جوان عارف شهر نراق و مرد تقوا و دوست عزیزم به دوستان شهیدش پیوسته است.

غم عالم سرا پایم را گرفت چون روز بروز دستمان خالی می شد و از نعمت بهترین انسان های روی زمین محروم و تنهاتر و تنهاتر می شدیم . مشارالیه یکی از تشکیل دهندگان انجمن اسلامی دبیرستان معصومی و بسیج نراق بود و سال ها در قم درس طلبگی خوانده بود .
گفته شد شهید محمدرضا در معرکه جنگ نابرابر مقابل ارتش متجاوز رژیم بعث عراق مجروح و به بیمارستان منطقه منتقل و آنجا بر اثر شدت مجروحیت به شهادت رسیده و نیاز است پیکر مطهرش غسل داده شود .

به رسم وظیفه سازمانی که در روابط عمومی سپاه پاسداران شهرستان محلات فعالیت داشتم دوربین بدست با چشمانی گریان به غسالخانه شهر محلات رفتم دیدم خیلی ها آمده بودند . خانواده شهید ؛ اقوام و شهید دوستان حضور داشتند . جمعیت را شکافتم و داخل غسالخانه شدم خود را بالای پیکر مطهر رساندم .

صورتش مثل ماه شب چهارده نورانی بود . گریه آرام همراه با بغض گلویم را می فشرد . پیکر مطهر محمدرضا و سر و صورت و دست و پا نسبتا سالم بود و حتی خون آلود هم نبود ریش های مشکی و صورت تمیز و سالم بود فقط چند جای پیکر شهید با تیر کلاشینکف یا ترکش سوراخ شده بود که گویا در بیمارستان شستشو داده بودند .

 

محمدرضا آرام خوابیده بود و آن صحنه ها هیچگاه از ذهنم نرفته است. شما تصور بفرمائید لحظه آمدن پدر بالای سر پیکر جوانش چه شرایط دشوار و سختی است . چند قطعه عکس از آن صحنه ها تهیه و در طول تشییع پیکر محمدرضا در شهرهای شهید پرور محلات و دلیجان و سپس زادگاهش نراق انداختم که در تاریخ دفاع مقدس دست به دست می شود .

35 سال از حماسه آفرینی فرزندان پاکسرشت وطن می گذرد و پنج تَن از جوانان غیور شهر نراق از زمره فاتحان خرمشهر بودند :

غلامرضا قجری فرزند علی
علیرضا قجری فرزند سلطانعلی
محمدرضا رمضانی فرزند غلامعلی
محمدرضا باقری نراقی فرزند غلام
علی اصغر عبدالهی فرزند رضا

تلاش می کنیم با مسئولیت پذیری که بر عهده مان نهاده شده راه و سیره شهدا را پیموده تا به سر منزل مقصود برسیم .

یادآوری می گردد : محمدرضا رمضانی فرزند غلامعلی متولد 1342 تاریخ 2 خرداد 1361 طی عملیات بیت المقدس در جبهه خرمشهر استان خوزستان پس از تلاش های زیاد برای بازپس گیری شهر خرمشهر جان تابناکش را هدیه به درگاه دوست نمود و برای همیشه کنار یاران و همکلاسی ها و همرزمانش در گلزاری شهدای نراق آرام گرفت .

روحش شاد و خاطرش گرامی باد .


راوی : جناب آقای محمد(غلام) ابوالحسنی فرزند عزت الله اهل شهر نراق 1396/03/02

۹۶/۰۳/۱۴
سلحشوران شهر نراق

نظرات  (۱)




سال 1360 یا 1361 زمانیکه شهید محمد رمضانی و حاجی عباس باقری و عضایی و شهید بیانگرد عازم جبهه بودند شهید رمضانی از خوشحالی که میرفت جبهه وسایل شخصی را همراه با ساکش منزل جا گذاشته بود .

مادرش متوجه شد من ان روزها بچه سال بودم ساک شهید رمضانی را به من داد و من خیلی سر در بسیج نراق به اون رساندم و خیلی خوشحال شد

هنوزم مادرش به من میگه یادته اون روز

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

هدایت به بالای

folder98 facebook