غزلی ناب ازمیرزا محمد نراقی متخلص به " مخلص نراقی "
🌴محو گل رخسار تو ، صاحب نظرانند
دلباخته لعل تو ، خونین جگرانند
🌴تنها نه گرفتار تو، بی پا و سرانند
سر حلقه این سلسله، صاحب نظرانند
🌴هر روزنی از مهر رخت، حلقه رلفی است
زان روست که عشاق چنین در بدرانند
🌴من کیستم و حیرت من چیست ؟ که افلاک
بر وضع خود از عین تحیر، نگرانند
🌴غفلت زدگانی که لب از خنده گشایند
افسوس که در ماتم دل ، جامه درانند
🌴بر خاستگان از سر کونین به همت
چون آه زآیینه دل ، زنگ برانند
🌴بینایی اگر بستن چشم است ز دنیا
پیداست که صاحب نظران بی بصرانند
🌴این قوم نظر دوخته بر حله دنیا
فرد است که از فوت عمل، جامه درانند
🌴این خویش ستایان همه ناقوس نوازند
این نفس به پرواز کنان، خوک چرانند
🌴این مهر به دستار زنان ، محضر شیدند
این سبحه به کف جلوه دهان ، حبه برانند
🌴این سر به ته جیب کشان، حقه مکرند
این پا به ره آهسته نهان، صید چرانند
🌴این مسئله از هم طلبان، معرکه گیرند
این خرقه پشمینه کشان، پیله ورانند
🌴این آه کشان از دل افسرده به تزویر
در دعوی آتش نفسی، باد پرانند
🌴این همسفران را سر همراهی کس نیست
هر یک به حیل، کار خود از پیش برانند
🌴"مخلص"، به ادب باش در این عرصه که افلاک
با دیده انجم به ته پا نگرانند