عصر جمعه
چهارشنبه, ۸ آذر ۱۳۹۶، ۰۴:۰۸ ب.ظ
این عصر جمعه باز چه حیران شدم بیا
خون شدخوراک دل چه پریشان شدم بیا
🌸🌸
این قطرهای اشک دلم را سبک نکرد
ابری شدم به پای تو باران شدم بیا
🌸🌸
زلفم چو پنبه گشت به راهت سفید شد
در اول بهار ، زمستان شدم بیا
🌸🌸
دیدی چگونه کاسه صبرم به سر رسید
دیدی چگونه پاره گریبان شدم بیا
🌸🌸
اینجا کسی درس محبت نمیدهد
دل تنگ یک ذره احسان شدم بیا
🌸🌸
دیگر رمق ز جسم نحیفم نمانده است
من خسته ام خسته از این جان شدم بیا
تقدیمی از علی رضایی فرزند رضا اهل شهر نراق
۹۶/۰۹/۰۸