صبر و سامان اشغالگران قدس
شنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۷، ۱۰:۳۰ ق.ظ
آنکه خَنجر را فرو سازد به قلبم چون عَدو
تا که از دل بَر کَشم صد آه و افغانم تویی
آنکه چون آتش شَوَد دَر زیر خاکستر نهان
یا که خاری را کُنَد دَر چشم گریانم تویی
آنکه گر فرصت کُنَد چون گرگ ما را می دَرَد
یا به تحقیری دهد رنج فراوانم تویی
آنکه چون سیلی کَنَد بنیاد ما را از زمین
یا که بَر پا می کُند صَد گونه طوفانم تویی
آنکه با صَد حیله چون زالو کَشَد خون مَرا
یا که آتش می زند بر ملک ایمانم تویی
آنکه ساغر را پُر از زَهر هَلاهِل می کُنَد
تا بَرَد با خود تمام صبر و سامانم تویی
آنکه گِرداگِرد مَن هیزم مُهیا کرده است
تا بگیرد آتش قهرش فراوانم تویی
گر رَسَد روزی که باشم رُخ به رُخ با کافران
آنکه را در آتش قهرم بسوزانم تویی
اشعار از آقای علی رضایی فرزند رضا اهل شهر نراق
۹۷/۱۰/۲۹