انتظار
يكشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۷، ۰۷:۳۳ ق.ظ
ای که پُرسی از چه رو قلب خود آذین میکنم
بهرِ فردای قیامت اسب را زین می کنم
می روم در محفل فرزانگان با دستِ خود
شِکوه از نامَردمِ رسوایِ بی دین می کنم
دَردِ دل را آشکارا می کُنم بَر دِل سِتان
پایِ آن درد نامه را امضای خونین می کنم
ای خدا ای آگَه از حالِ دلِ غم دیده ها
هر زمان با یادِ تو این کام شیرین می کُنم
تا که میزان می نماید حق و باطل را جدا
تکیه بر روزِ حساب و مَحشر و دین می کُنم
اسب را زین کرده تا روزی سَر آید انتظار
جانِ خود را من فدایِ یارِ دیرین می کُنم
اشعار از : آقای میرزاعلی قجری فرزند غلامعلی اهل شهر نراق - بهمن 1397
۹۷/۱۱/۲۸