برگزاری کنگره سردار محمدعلی قجری نراقی اولین شهید بعد از انقلاب استان مرکزی در شهر نراق
《 به نام خدا 》
ناله ها دلتنگ فریادند بی تو
قصه ها درگیر و بربادند بی تو
ای که در عمقت هوای عشق می جوشید
خانه ها تخریب و ویرانند بی تو
صبح است و دلم مملو از همهمه تکرارها ، روزگاری که قریب به چهل سال بر ما اینچنین رقم می خورد: ازدحام افکاری پریشان و خلوت حضوری بی پایان.
گرمی خاطرات روزهای خروشان و سردی آغوشی بی امان . لبخند غرورآمیز رفتنی آسان و گریه ناشکیبای انتظاری بی پایان.
اینهاست وصف حال یک خانه:
خانه ای که پدر در آن بی صدا شکست!
او که در لایه های زخمی عمیق فرو رفت و هیچ مرهمی التهابش را نکاهید و اما مادر او که سوز معنای واژه مادر را دوباره زنده کرد و کلمات را در تعبیر دلتنگی اش شرمنده ؛ گاه از سکوتش فغانی می شنوم که مطمئنم تو نیز خواهی شنید. گاه از خواب چشمانش بی قراری می بینم که یقین دارم تو نیز خواهی دید.
دایی عزیزم ؛ از مادرم که در موردت می پرسم به دلیل سن کوتاهش در زمان شهادتت هیچ خاطره ای به یاد ندارد ولی من تمام زندگی تو را حفظم .
هر شب مادربزرگم خاطراتت را برایم می گوید. از کودکی، نوجوانی و جوانی ات . از اینکه در کودکی به بیماری های سخت مبتلا شدی و حتی در آستانه مرگ نیز بودی! ولی خداوند تقدیری دیگر برایت رقم زده بود، تقدیری به شیرینی شهادت...
تو اول نرفتی که آخر شرمنده شوی؛ تو اول نرفتی که آخر از یاد بروی؛ تو اول رفتی تا اولین و آخرین پیغام این پیکار را به دست آیندگان بسپاری.
تو خط شکستی و من خط می نویسم که تا زمین برپاست و پایم بر زمین برجاست نگذارم اندوه بر چهره معصوم تو و رهبرم مهمان شود. مطمئنم امام زمان نیز امروز این پیمان را می شنود و با ظهور نزدیکش مهر تاییدی بر صحت پیروزی حق بر باطل خواهد زد. به امید آن روز
راوی : سرکار خانم آوا نصیری فرزند محمد ، خواهر زاده سردار پاسدار محمد علی قجری نراقی که تاریخ 7 آذر 1398 در کنگره این شهید برای حضار در سالن شهداء شهر نراق قرائت نمود .