سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

شهر نراق زادگاه علامه ملا محمد مهدی نراقی و ملا احمد نراقی (فاضلین نراقی)
بیش از 100 نفر از مشاهیر نامدار دارای جمعیت سه هزار نفره در مقطع 8 سال دفاع مقدس دارای 180 رزمنده بوده و علاوه بر آن 8 آزاده و 100 جانباز(مجروح)و 80 شهید تقدیم آرمان های میهن اسلامی نموده است.


بایـگـانی
آخـریـن مـطـالـب

ساوجبلاغ - حضور مبارک جناب مستطاب عمدةالاعاظم والتجار،قبله و امیدگاهی ام  آقامیرزا فضل الله معاون التجار نراقی(فضل اله نراقی فرزند محمد جواد) دام اقبالهم العالی شرف باد.
قبله و امیدگاها
ازحق جل جلاله مسئلت می نمایم که وجود مبارک حضرت مستطاب، عالی مقرون به صحت و سلامتی بوده، ملالی در خاطر شریف نیست. از حالات بخواهید بحمدالله همگی سلامت و تامین صحت برقرار و به دعاگویی وجود مبارک مشغولیم. دواعلی دستخط مبارک بتوسط پست دولتی واصل و زیارت شد ، از صحت و سلامتی وجود مبارک کمال مسرت و خورسندی رخ نمود .

خداوند سایه مبارک را از سر ماها کم و کوتاه نگرداند. شرحی از بابت غارت نمودن خانه مرقوم داشته بودید. خیلی غمگین شدیم.ولی قربان شما،تمام تقصیرات از خود سرکار می باشد. و والده عبدالله اگر روز اول که ماها آمدیم تشریف آورده بودید نه اینهمه ضرر کرده بودید و نه اینقدر ذلت کشیده بودید.
باری گذشته است،جان خود شما سلامت باشد. و اما از بابت اینکه مرقوم داشته بودید که کوس لِمَن المُلکی(طبل و دعوی مالکیت کردن) زده ای و گفته ای اگر نراق برسم آقا محمد کاظم را می کُشم و چه می کنم.
فرمایشات سرکار را قبول دارم ، ولی به جان عزیزت قَسَم می دهم که این مطلب را کی به شما گفته؟ خدا شاهد است که چنین حرفی تا بحال نزده ام و نخواهم زد.استدعا دارم مرقوم دارید که روبرو نموده آنوقت صِدق و کذب معلوم می شود که سرکار بدون جهت چاکر را مقصر نفرمایید.

و اما از بابت اینکه مرقوم داشته اید که بچه های هم قد شما صاحب آلاف و الوف(به یکباره ثروتمند شدن) شده اند و مشغول کسب و کار شدند و شما تابحال بیکار هستید.  فرمایشات شما قبول ولی پدرهای مردم اولاد خود را تنخواه داده مشغول کردند و شما ندادید و می فرمایید که چرا بیکار هستید و تا وقتی که کار بود و نوکری هم بود کردیم. حالا که خداوند اسبابش را مهیا نمی کند دیگر ماها چه تقصیر داریم؟

و دو مرتبه از نراق نوشته ام که اجازه بدهند جناب آقاخاله تا دویست تومان تنخواه بدهد ،آنوقت مثل بچه های مردم مشغول کسب شویم.
علیمحمد پسر جناب آقا سلیمان صد تومان تنخواه دارد، با او شریک خواهم شد به صوابدید(به صلاح) آقاخاله آقا محمدکاظم،اگر مصلحت می دانید اجازه بدهید. ولله خود مرقوم داشته اید که چرا دو کلمه از حالات خود ورودتان ننوشته اید. جناب والد به جان شما این مکتوب چهارم است که از خط نراق نوشته ام. و از قم و عراق(عراق عجم) و همدان و در بین راه ساوجبلاغ ، ده عریضه عرض کرده ام.اگر نرسیده باشد تقصیر بنده چیست؟
آب و هوای نراق هم اگر تغییر کرده باشد به جهت ما نکرده بجهت کسان دیگر کرده ، نوشته اید پدر را مرده که نکرد . فکری بحال خود و صغار نمایید. نمی دانم چه خاکی بر سرم کنم؟  بدست تنها که نمی شود کسب نمود، تنخواه لازم دارد . شما مرحمت بفرمایید که ماها مشغول شویم.

مرقوم داشته اید که این املاک و خانه پدرت مخارج دو سال شما را نمی دهد.
پدرجان مگر من چه کرده ام ؟ نراق جایی نیست که ماها مشغول بزم و نشاط شویم. خدا شاهد است از صبح تا غروب بیکار هستیم و کاری نیست که بکنیم و کسبی هم نداریم. لابدیم بیکار باشیم. و اینکه عبدالحسین(عبدالحسین نراقی فرزند فضل اله معاون التجار) خانه شما را به باد خواهد داد هم چنین نیست. خاطر شما جمع باشد عبدالحسین از همه ما دلسوزتر است. و شب و روز در صحرا مشغول زراعت هستند و به کارهای زراعتی رسیدگی می‌کند. و حالا مثل ساوجبلاغ نیست. حالش خیلی تفاوت نموده اگر تشریف آوردید معلوم خواهد شد. و اما اینکه نوشته اید عیال جناب آقاخاله رضایت ندارد و به او بد می گذرد اشتباه فرموده اید.زمان حضور معلوم خواهد شد.

شما که حالا غایب هستید تا از دست ماها بَرآید کوچکیِ جناب آقاخاله و اهل ‌بیت آقاخاله را خواهیم کرد و همچنین کوچکی اولادان او را. و اما از بابت والده هر وقت که کاغذ شما می رسد شکایت از دست والده دارید.نمی دانم والده چه بشما کرده که اگر فی الواقع او را نمی خواهید یکدفعه جواب دهید. رسم زن و شوهر که اینطور نیست. و شما هم در نراق دیگر چیزی ندارید که مادرم بفروشد و بخورد و یا به خانه مادرش و برادرش ببرد.حیف است از شما !
نمی دانم والله. عبدالله(عبداله نراقی فرزند فضل اله معاون التجار) این زیرآب زنی را که می کند. ماها که درباره مادر عبدالله کاری و بدی نکرده ایم که او شب و روز آب را زیر کاه می کند .
خودش می داند سزای هرکسی با خداست. باری جناب والد. شما را قَسَم می دهم به حق حضرت عبدالبهاء(عباس افندی فرزند حسینعلی نوری) این مطلب را کی به شما گفته که جناب آقا محمد کاظم را خواهم کشت؟

 استدعا می کنم این مطلب را مرقوم دارید که دیگر هوش بر سَرم نمانده ، مستدعی هستم مرقوم دارید. و یخدان ما را مدتی است که به کاروانسرا می بردیم و در خانه نمانده آسوده خاطر جمع باشید .
خدمت جناب حاجی محمد صالح و آقا میرزاعلی و آقا میرزا حاجی و آقامیرزا عبدالخالق و میرزامحمد رشید عرض سلام مخصوص برسانید. مادر و بچه های او را با مریم دعا برسانید.از مقتول شدن رحمان خیلی دلتنگ شدیم.خداوند او را رحمت نماید.سرسلامتی به همگی بدهد.خدا او را رحمت کند. استاد رحمان را با عیالش و بچه هایش دعا برسانید. اهل خانه حاجی کریم را با بچه هایش ، میرزاعلی و میرزا محمدصالح سلام برسانید و احوالپرسی کنید. زیاده زحمت نمی دهد جان نثار شما.

از آنجایی که پسر مرحوم آخوند ملا محمد تقی شاگرد زیاد داشت و نمی رسید که زیاد توجه از فتح الله بکند و فایده هم نداشت جناب آقاخاله مصلحت در این دانستند که فتح الله برود به حجره آقا میرزا عبدالمبین در آنجا مشغول خدمت حجره بشود.

در ضمن هم درس و مشق بنویسد و فردا که ۳ صیام(سوم ماه رمضان) است می رود. دانسته باشید. ستاره و اسماعیل سلام می رسانند و احوالپرسی می کنند. اقل الحقیر عبدالحسین مخصوصا سلام می رسانم. والده عبدالله را با عبدالله سلام برسانید و طاهره را دیده بوسی نمایید.
همه روزه پشت در و دکان های دیگر می روم و کمال توجه را از همه کارها دارم. خواهش می کنم که حضرتعالی هم نظر مرحمت را درباره چاکر داشته باشید. زیاده سلامتی شما را طالبم. مجدد عرض می شود که پاکتی را که به همراه آورده بودیم در همدان نزد جناب حاجی محمدرضا گذاردم. البته وقتی که تشریف آوردید یا بفروشید یا به همراه بیاورید ، مقصود این بود که فراموش نشود.
آقابیگم مخصوصا عرض سلام می رساند و احوالپرسی می کند. دائی ها عرض سلام می رسانند. حضرات نراقی ها را مخصوصا جناب آقا فتح الله سلام برسانید .

 روی پاکت:

 

ساوجبلاغ - سرای حاجی عبدالله - حضور مبارک جناب مستطاب عمدةالاعاظم والتجار قبله و امیدگاهی ام خدایگانی آقامیرزا فضل الله معاون التجار تاجر نراقی دام اقبالهم العالی شرف باد.

لیل بیستم شهر رمضان المبارک سنه 1333
20 رمضان 1333(برابر 9 مرداد 1294)

از استاد گرانقدر آقای حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود از بابت بازخوانی سند  سپاس گزار می باشیم .

از جناب آقای حمیدرضا  سلطانی شایان فرزند اکبر اهل شهر نراق از بابت بازنویسی ، تایپ و تنظیم متن سند مربوط به 108 سال پیش قدردانی می گردد .

۹۹/۰۱/۲۳
سلحشوران شهر نراق

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

هدایت به بالای

folder98 facebook