نامه فردی از شهری دیگر به برادرزاده اش در نراق توسط مُکاری به نام اسماعیل فرزند عبدالرحیم ده سیاهی 134 سال قبل - سند شماره 432
فدایت شوم ، قربانت گردم
عرض می شود که مدت زمانی است که از سلامتی وجود مبارک اطلاعی ندارم، ان شاءاله ملالی در وجود خود شما و اولاده شما نخواهد بود به حقّ محمد(ص) .
بعدها عرض می دارم که نورچشمی محمد تقی مرحوم اخوی گفت جناب شما شکایت کرده بودید از حقیر ، برادرجان خداوند شاهد است که چهار ماه راه ها همه مسدود شد به نوعی که از این خانه به آن خانه کسی عبور نکرد و الّا بنده همهِ اوقات در خیال حساب شما بودم تا اسماعیل عبدالرحیم دم سیاهی روانه بود .
مبلغ هشت تومان ریال چرخی(مُکاری با اسب دارای دو چرخ) دادم که به ورود نراق خدمت شما بدهد و قبض بیاورد ، پول دادم روغن و گندم و غیره خرید بار مالش(بارگیری روی الاغ یا اسب) کرد آنجا می فروشه و پول شما را می دهد و قبل ها هم نیم مَن کشک(محصولی از شیر) خدمت شما فرستادم .
ان شاءالله خدمت کردند و تتمه باقی حساب ان شاءالله تا محرم بیایم حساب می کنم ، آقا این حساب بنده جزمردم است باید مال مردم را داد . جزئی که از حساب باقی هست می دهم نورچشم عزیز آقا محمد و محمدرضا ؛ الهی سلامت باشید .
با خاور محمد تقی عمو(خاور دختر عمو محمد تقی) بعضی حرف ها زد که در عروسی نصرالله(احتمالا نصراله فرزند عبدالرحمان نراقی اجداد رحمانی) ماها را نه جواد عمو ، نه من و نه خدیجه هیچکدام را خبر نکردند و وعده نخواسته(دعوت نکرده بود) بودند .
عموجان پدرت که شکسته و پیر هم شده من که شکسته شدم ، اما نه مثل پدر که در نراق که باشم نمی گذارم حرفی پیدا شود . در میان قوم ها حالا تو ریش سفید بچه ها ماها هستی ، عمو گوش به حرف زنانه نده هرچه صلاح باشد بکن و طایفه داری بکن .
و مطلب دیگر در خصوص صبیه آقا علی آقا حسن(دختر علی ابن حسن) بعضی حرف ها زد تقی عمو ، عموجان اگر تو دیدی من اسباب طلاق او شدم جهت آنکه کبری خانم بعضی حرکات کرده بود که تو هم مثل دختر خاله ات هستی.
محترم گفته بود من بَدَم آمده خواستم بداند که دختر خاله اش پدر دارد . عموجان دشوار است مانند این طایفه راه رفتن ؛ تا من بیایم نراق چه شود در خصوص بقیه حساب شما .
عموجان اگر بخواهی باز حواله جناب آقا حبیب الله بکنم و الّا به جهت خودت بفرستم ، این دفعه البته متوجه بچه ها و خانه باش ، عمو دست از طایفه برندارید ، بتول را ماچ کنید .
بازخوانی پشت سند :
صورت ارسالی برای جناب اخوی
پول چرخی بضمانت عبدالرحیم دم سیاهی که قبض نیاورده هشت تومان است .
بتاریخ ذیقعده سنه 1307
1 ذی القعده 1307(برابر 29 خرداد 1269)
مُهر عبدالکریم آقاجان
از استاد گرانقدر آقای حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود بابت بازخوانی نامه قریب یک قرن و نیم پیش سپاس گزار می باشیم