قصد نفوذ منافقین در فرودگاه مهر آباد و پرواز
در یکی از روزهای جنگ تحمیلی قرار بود یک فروند هواپیمای اُورهال شده از صنایع هواپیمایی را تحویل بگیریم و به شیراز ببریم. این اقدام همزمان بود با زمانی که دو هواپیمای مسافربری را به عراق بردند.پس از تحویل گرفتن هواپیما آن را به رمپ نظامی انتقال دادیم.
فردای آن روز به ما ماموریت داده شد که ابتدا به اهواز و سپس به شیراز برویم.قبل از روشن کردن هواپیما یکی از مسئولین عملیات سه نفر که به لباس نظامی ملبس بودند را آورد و گفت که این سه نفر را به شیراز ببریم و برگه ماموریت هم داشتند.
ما گفتیم مسافر یا مامور باید از طریق ترمینال مسافر مانیفست شوند.آن شخص آنها را به ترمینال برد و به ما گفت منتظر باشیم تا برگردند.این جریان را ما بعدا شنیدیم که زمانی که آن سه نفر به ترمینال می رفتند ماموران گیت بازرسی به آنان مشکوک می شوند و از چمدان آنان مقادیر اسلحه و مهمات کشف و ضبط می کنند.
از طریق عملیات به ما اجازه پرواز داده شد و به محض بلند شدن از فرودگاه مهرآباد، در پایگاه و شهر شایع شده بود که منافقین هواپیما را ربوده و به سمت عراق می برند ولی ما بی خبر بودیم. در حین پرواز از ما درخواست شد به سمت شیراز تغییر مسیر دهیم .پس از تماس با مرکز کنترل فرودگاه شیراز با حرف های ضد و نقیض برج مراقبت روبرو گشتیم ولی ما هنوز از جریان خبر نداریم.زمان فرود در فرودگاه شیراز دیدیم که دو طرف باند فرودگاه را نیروهای نظامی و انتظامی محاصره کردند.
پس از پارک هواپیما مشاهده کردیم که افراد مسلح به سمت هواپیما می آیند، بعد از بلند شدن هواپیما از مهرآباد در پایگاه و شهر اعلام شده بود که منافقین هواپیما را ربوده و به سمت عراق می برند ولی ما بی خبر بودیم آنها با خود فکر کرده بودند ما منافقین را دستگیر کرده و به شیراز بردیم. پس از پیاده شدن تازه فهمیدیم که آن سه نفر چقدر با همدستان خود هماهنگ بودند ولی به خواست خدا همه چیز به خوبی و خوشی پایان یافت .
راوی : مهندس پرواز ، بازنشسته نیروی هوایی ارتش ، آقای نوروز علی آقایی فرزند علی اکبر اهل شهر نراق
شهـــــید زنده هست.
خدا نگهدار این مرد نازنین و مهربان باشه.
بسیار خوش صحبت هست.همانند برادر بزرگوارشان استاد مرتضے