سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

شهر نراق زادگاه علامه ملا محمد مهدی نراقی و ملا احمد نراقی (فاضلین نراقی)
بیش از 100 نفر از مشاهیر نامدار دارای جمعیت سه هزار نفره در مقطع 8 سال دفاع مقدس دارای 180 رزمنده بوده و علاوه بر آن 8 آزاده و 100 جانباز(مجروح)و 80 شهید تقدیم آرمان های میهن اسلامی نموده است.


بایـگـانی
آخـریـن مـطـالـب

کنند همه کروبیان به حشر حمایت
ندارم از کرم حق جُوِی امید عنایت

به آنکه ختم رُسل چشم التفات ندارد
اگر پیمبر مرسل بُوَد نجات ندارد

ابن شهر آشوب گوید:
بعد از واقعه کربلا وشهادت امام حسین ویارانش،شبی در خواب دیدم که قیامت کرده است.آفتاب در نهایتِ حرارت بر سر مردم تابیده .ناگاه سوارکاری که حُسن وجمالش به سرحد کمال بود در غایت استعجاب گذشت.انبیا وشهدا و صدّیقان در خدمت او گذشتند ودرعقب سواری دیگر در نهایت و صُولت وملائکه بسیار در رکاب آن جناب می رفتند.

«مقتل خوانی»؛ روایت متجلی حماسه اباعبدالله در فرهنگ شیعی - ایرانی  - ایرنا

شاهی چه بزرگوار شاهی/روپیش وپس از فلک سپاهی
بر هم زنِ حشر و اقتدارش/جبریل امین رکاب دارش
گردیده سوار ناقه ی نور/چتر عَلَمش ز طُّره حور
نسبت به پیمبران شکستش /تیغ دو زبانه ای به دستش

آن بزرگوار با آن اقتدار چون به حداد بی بنیاد رسید نهیب کرد ملائکه را ، که بگیرید این ملعون را .آن مردود گوید ملکی بازوی مرا گرفت و کشید.چنانکه پنداشتم دستم از کتف جدا شده است.پرسیدم که ای مَلِک ترا به حق خدا سوگند می دهم که این شخص که بود؟گفت :حیدر کرار.گفتم آن که اول گذشت که بود؟گفت:احمد مختار.پرسیدم سبب گرفتن من چیست؟گفت ای ملعون حال تو نیز مثل این جماعت است.چون نظر کردم ابن سعد را دیدم با لشکر او که در زنجیرهای آتشین بسته وآتش از دهان وگوش های ایشان شعله می کشید.به این هیبت من وایشان را به صحرایی رسانیدند.دیدم پیغمبر خدا بر تختی نشسته،فرمود یا علی چه کردی؟عرض کرد: فدای تو شوم احدی از قاتلان فرزند تو حسین باقی نگذاشتم. مگر اینکه همه ایشان را جمع کردم.پس آن جناب بگریست‌ چنانکه حبیب خدا وپیامبران وملائکه به گریه در آمدند.در آن حال ابن سعد وجمعی از بی دینان را در حضور آوردند.حبیب خدا فرمود:ای ناخلف امتان ظَلُومِ جهود و ای دشمنان خدا و رسول شما هر یک با فرزند غریب من چه گردید؟

یکی گفتا در آن صحرا دل آل نبی خَستم
یکی گفتا به روی شاه دین آب روان بستم
یکی گفتا به روی سینه اش با چکمه جا کردم
یکی گفتا سرش را تشته از پیکر جدا کردم
یکی گفتا به چشمش روز روشن ساختم چون شب
یکی گفتا به جسم نازنینش تاختم مرکب
یکی گفتا تن پاکش به خاک وخون طپان کردم
یکی گفتا سرش را نیت نوک سنان کردم
یکی گفتا زدم سیلی به عارض دخترانش را
یکی گفتا به غارت بردم اسباب زنانش را

مَنقَذ ابن مَرَّه عبدی قاتل علی اکبر وحُکم ابن طفیل قاتل عباس وعَمرابن اسعد اَزدری قاتل قاسم وشمر ولد الزنا(حرامزاده)قاتل سید الشهدا را در حضور آوردند.حبیب خدا فرمود:ای ملعونان شما هر یک به اولاد بی کسِ مظلوم من چه کردید؟

گفتا یکی از دُکون سیرم/من منقذِ کافر شریرم
آمد چه به رزم لشکر شوم/اکبر خلف حسین مظلوم
سر از تنِ پردلان سفاک /چون برگ درخت ریخت بر خاک
پس رزم به دشمنان دین کرد/رزمی که ملایک آفرین کرد
آن جسم لطیف را سواران /کردند نشان تیر باران
پس رحم بر آن جوان نکردم/شرم‌ از شه انس وجان نکردم
خاکم به سرو منِ ستمگر/شمشیر زدم به فرق اکبر
گفتا به فغان حُکَیم بد بخت /چون من دگری کجاست دل سخت
سقای سپاه وتشنه کامان /چون مشک به دوش و چشم گریان
زد -بر قلب سپاه کفار/آن حیدر ثانی علمدار
از کشته چه ریخت تشنه بر خاک /تحسین کردند بر وی افلاک
اما آخر از تیغ خنجر/افتاد دو دست او زپیکر
از جور من خدای نشناس /بی دست به خون طپید عباس
پس پیغمبران وصدّیقان وملائکه هفت آسمان از مکالمات آن بی دینان به نوعی خروش بر آوردند.غلغله وزلزله در عالم امکان پیچید .حبیب خدا گریست.گریستن شدیدی ،وفرمود ای پیغمبران ببینید که امت جفاکار من به نوباوهای گلذار من چه کردند.پس متوجه عَمر ابن سعد ازدری وشمر ذلجوشن گردید وفرمود ای دشمنان خدا ورسول ،شما به اولاد معصوم ومظلوم من چه کردید؟

برنامه مقتل امام حسین (ع) - دانلود | کافه بازار

عَمر اَزدَری کشید شیون /گفت از همه سنگ دل ترم من
قاسم چه به روز بینوایی /پوشید لباس کدخدایی
هر چند زفرقه ضلالش /جمعی کردند پایمالش
بیش از همه من گناهکارم /من قاتل آن بزرگوارم
زد برسرو وگفت شمر کافر/ای وای زخصیمی پیامبر
بالله مَن روسیاه مُرتد /خجلت زده ام زروی احمد
چون لاله داغدار زهرا/فرزند بزرگوار زهرا
چشمانش چو ابر نوبهاران /پشتش چه کمان زقتل یاران
آمد سوی قوم بی حمیّت/بگشود زبان پی نصیحت
فرمود که ای منافقِ چند/اندیشه کنید از خداوند
آیا نبود خدا پرستی؟/تا رحم کند به زیر دستی؟
در چشم شما اگر چه خوارم/فرزند رسول تاجدارم
مایوس شد آن زقوم نا کس/آبی طلبید آخر وبس

ای پیغمبر آخرالزمان وای پدر ومادر اُمتان به خداوند عالمیان سوگند وبه تاج تارُک تو قسم که فرزند دلبند تو حسین به قدرت وشجاعت حسنیه به جز زخم داران عرصه پیکار زیاده از ده هزار دلاور شیر وشکار را طعمه شمشیران بدار نمود اما خاکم بر سر یا رسول الله:

از کثرت درد و زخم بسیار/واماند چو دست او زپیکار
آخر طلبید با دل ریش/آبی زبرای عترت خویش

زین قوم کسی نداد آبَش/دادند به ناسزا جوابش

آن دم که حسین به جسم صد چاک/افتاد ز ذوالجناح بر خاک
من رحم به حال او نکردم/شرمی زعیال او نکردم

لب تشنه تنش به خون کشیدم/خاکم به سر وسرش بریدم

از کلمات آتش افروز آن ولدالزّنا آه نهاد حبیب خدا  بر آمد .پس دست بر کمر گرفته آهی کشید و فرمود:وااَبَتاه،وامقتولا،واحسینا‌‌.

وقایع روز‌های تاسوعا و عاشورای سال ۶۱ هجری به روایت ۶ مقتل معتبر

حداد گوید :به فرموده پیغمبر آن لشکر کافر را با غل وزنجیر به سوی بئس المصیر کشیدند.پس مرا ونجار را نزد آن حضرت بردند.پس آن جناب فرمود: ای دشمنان خدا کُشتید اولاد مرا ؟حداد ونجّار عرض کردند یا رسول الله ما مرد میدان کارزار نبودیم ودست به حربه نگشودیم.آن حضرت فرمود :همین بس که در میان ایشان بودید وبر سیاهی لشکر افزودید.پس حکم کرد که ایشان را به سوی جهنم کشیدند.حداد از اضطراب از خواب بیدار شد دید که نیمی از بدنش خشکیده وبه همین حال باقی بود تا به عذاب الهی در جهنم معذب گردید.                                 علی لعنت الله علی اعداءالحسین علیه السّلام

♦️منبع:
کتاب مقتل میرزاجان نراقی،نسخه خطی،صص ۲۷-۳۱

بازخوانی وتصحیح: مرتضی علی آقایی نراقی

۹۹/۰۷/۰۳
سلحشوران شهر نراق

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

هدایت به بالای

folder98 facebook