سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

شهر نراق زادگاه علامه ملا محمد مهدی نراقی و ملا احمد نراقی (فاضلین نراقی)
بیش از 100 نفر از مشاهیر نامدار دارای جمعیت سه هزار نفره در مقطع 8 سال دفاع مقدس دارای 180 رزمنده بوده و علاوه بر آن 8 آزاده و 100 جانباز(مجروح)و 80 شهید تقدیم آرمان های میهن اسلامی نموده است.


بایـگـانی
آخـریـن مـطـالـب

...اما چون اسیران آل محمد وارد مجلس آن کافر گردیدند،علیا جناب زینب سلام نکرد.در گوشه ای نشست و کنیزان معجروار دور آن خاتون را احاطه کردند.ابن زیاد گفت: این زن بلند بالا که بود که به ما سلام نکرد؟
گفتند:این دختر امیر عرب علیا جناب زینب خاتون خواهر حسین (ع)است. آن مردود گفت ای خواهر حسین:

خاندان عصمت و طهارت (علیهم السّلام) در مجلس یزید (لعنه الله)(2) | آستان قدس  حسینی

دیدی چگونه عدلِ خدای جلیل کرد
دیدی چگونه آل علی را ذلیل کرد

می کاشت تخم فتنه و آفت برادرت
می کرد ادعای خلافت برادرت

آخر سزای خویشتن از روزگار یافت
دیدی که حق چگونه به مرکز قرار یافت

چون بود مقصد از همه کون و مکان یزید
چون بود در زمان ،امام زمان یزید

زین فتح کامران شد و خوشدل هزار شکر
گردید حق مسلط باطل هزار شکر

گفت ای دختر امیر عرب،دیدی خدا چگونه دروغ شما را افشا نمود؟ برادر تو خواست غصب خلافت یزید را نماید خدا او را رسوا نمود. زینب خاتون گفت : ای پسر مرجانه،منت خدایی را که گرامی داشت پیغمبر و آلش را.دروغ نمی گوید مگر کسی فاسق.
گفت ای خواهر حسین : دیدی خدا چه کرد با برادر...تو و سینه های مجروح ما را شفا داد. زینب گفت :ای پسر زیاد ،ما ندیدیم مگر نیکی های ایشان را که به سعادت فایز گردیدند.اگر قتل حسین شفای سینه توست وای بر تو!
پس آن ملعون امر به قتل زینب نمود.ابن حریث در آن مجلس بود گفت ای امیر !بر زنان جگر سوخته و داغ برادر و پسر دیده اعتماد نتوان کرد.در آن حین متوجه امام بیمار شد.

دید رخشان کوکبی اندر وبال
بدری اما گشته لاغر چون هلال

ماهی از تاثیر ظلمت منخسف
آفتابی زیر ابری منکسف

عرش مقداری ملوک از زندگی
شهریاری در بساط بندگی

پادشاهی از خجالت سر به زیر
غل بکردند چون غلامان اسیر

پای تا سر همچه لاله داغدار
شعله آهش یکی اشکش هزار

دید عیسی را گرفتار یهود
بر چهارم چرخ ز آهش رفته دود

دید نوحی پای بند صد اَلم
کشتی اش طوفانی دریای غم

دید یعقوبی جهان پرشور از او
گرگ خورده یوسف منظور او

در تنش جز درد و داغ دوستی
مانده مشتی استخوان و پوستی

زجر غل بر گردنش گه دیده دَین
چون به جانش حب شاه دین حسین

ابن زیاد پرسید که این جوان ضعیف نحیف کیست؟و نام نامی او چیست؟ گفتند حسین را نور عین و نام کرام او علی ابن الحسین است؟ آن ولد ال....(حرام زاده) گفت: شنیدم که در کربلا علی ابن الحسین را خدا کشت. بیمار کربلا فرمود ای پسر مرجانه ،برادری داشتم علی نام که او را ظالمان کوفه و شام به ظلم و ستم کشتند.ابن زیاد گفت:بلکه او را خدا کشت. آن بیمار خسته جگر فرمود:ای دشمن خانه دادِ پیغمبر،جان همه کس را خدا قبض می نماید در هنگام خواب و در زمان وفات.

حضرت زینب(س) در مجلس یزید تصویری روشن از کربلا ارائه دادند

بر پا شود روز جزا گیر و دار حشر
آیی چه در محاکمه کردگار حشر

ناحق شهید چند که اکنون مقابل است
خواهی شناخت این شهدا را،که قاتل است؟

خواهم نمود بر تو چه بینی به محشرم
احوال قاتلِ علی اکبر برادرم

از مکالمات فرزند علیل سید الشهدا آتش خشم آن حرامزاده مشتعل گردید و گفت ای فرزند حسین، تو خوش جرات می نمایی که در حضور من زبان به عتاب و خطاب گشایی.به خدا قسم ترا شربت مرگ می چشانم و خود را از زخم زبان بنی هاشم می رهانم...

منبع : کتاب مقتل میرزا جان نراقی،نسخه خطی،صص۲۶-۲۵

بازخوانی و تصحیح: مرتضی علی آقایی نراقی

۹۹/۰۷/۰۵
سلحشوران شهر نراق

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

هدایت به بالای

folder98 facebook