سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

شهر نراق زادگاه علامه ملا محمد مهدی نراقی و ملا احمد نراقی (فاضلین نراقی)
بیش از 100 نفر از مشاهیر نامدار دارای جمعیت سه هزار نفره در مقطع 8 سال دفاع مقدس دارای 180 رزمنده بوده و علاوه بر آن 8 آزاده و 100 جانباز(مجروح)و 80 شهید تقدیم آرمان های میهن اسلامی نموده است.


بایـگـانی
آخـریـن مـطـالـب

نراق شهر تاریخ ها (1)

چهارشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۹، ۰۸:۲۸ ب.ظ

به بهانه سیری در خاطرات مهندس پرواز نوروز علی آقایی نراقی

به سَر شور و دَر دِل بُوَد اشتیاق
به نَظمی کُنَم  وصفِ شهرِنراق

 کُمَک خواهَم از خالقِ بی نیاز
  نمایَد به رویُم درِ بسته باز

به قلبی که نورَش بیابَد حضور
دَر آن روشنایی نمایَد ظهور

شَوَد پاک از ظُلمت و تیرگی
که بَر نَفس یابَد دِگر چیرِگی

به جولان دَر آرَم کنون خامه را
که زیبا نگارِش کُنَد چامه را

خدا خالق و رَهنمایِ مَن است
رضایِ خدا مُدّعایِ من است

زبان با قَلَم گشته همداستان
که تا حرفِ دِل ساده سازَم بیان

سُخَن از نراق شهرِ تاریخهاست
که انشایِ آن بَر دِلَم مدّعاست

 نه شهرِ من و زادگاهِ مَن است
نه بهرِ سُکونت پناهِ من است

ولیکن عزیزی از آن سَرزمین
که از دوستان است و از متّقین

پس از گفتگوهایِ طول و دِراز
شُدَم دوست با او زِ راهِ مجاز

بُوَد مرتضی نامِ آن راد مَرد
که با دیوِ نَفس است اندَر نَبَرد

علی آقایی شهرتِ آن عزیز
نراقی به پَسوند شُد مُشک بیز

زِعِلم و اَدَب خوشه چین دیدَمَش
بُزُرگی زِ اهلِ یقین دیدَمَش

کمالاتِ ایشان چو دَریافتم
به این دوستی رَغبَتی یافتم

همین دوستی و همین اتّفاق
نمود کُنجکاوَم به شهرِ (نراق)

 

که تا در مقامَش تفحُّص کنَم
زِ پیشینه اش هم تَجَسُس کنم

رَوان کَردم اندیشه ی پاک را
شناسَم  بُزرگانِ آن خاک را
 
زِ پیشینه دیدَم چه پُر گوهَر است
مِسِ سرزمینَش طلا و زَر است

هَمین شهرِ زیبایِ پُر رَمز و راز
زِعِلم و اَدَب دیدَمَش دَر فراز

بُزُرگانِ چندی در این آب و خاک
به تقوا و دانِش همه تابناک

دوتَن از مشاهیرِ آن سرزمین
کُنَم نامشان را به دفتر قرین

محمد  مهدی نامِ فرزانه ایست
به تقوا و دانش چه دُردانه ایست

که بَر پورِ او نامِ احمد رَواست
به دانش چه گنجینه ای پر بهاست

چو میراث دارد همی از پدر  
به جمعِ بزرگان شده رَهسپَر

کنون بشنو از شاعرانی شَهیر
همان خبرگانِ خَبیر و بَصیر

یکی محتَشَم نامِ زیبایِ اوست
شناسند او را چه دشمن چه دوست

ملقّب به کاشانی آن شاعر است
که اشعارِ او در جهان فاخر است

ز اصل ونَسَب هست اهلِ نراق
بدانستم این را زِ یک اتّفاق

زبر دست باشد به ترکیب بند
چه ترکیب بندی همه پُر ز پند

همه هست معروف اشعارِ او
یکی گشت شاخص زِ گفتارِ او

 همان که شُد آذین به هَر تکیه ای
به هر بیت دارد دو صَد نُکته ای

به وصفِ شهیدانِ کربُبلاست
به هر فردِ صاحبدلی آشناست

چنان کرد ترسیم آن صحنه را
به وَجد آورد کاسب و شَحنه را

چنان شعرِ  بی نقص تحریر کرد
که قلبِ همه شیعه تسخیر کرد

بگویم ز وَصفَش اگر مثنوی
کتابی شود سر به سر معنوی

کنون فرصَتی نیست در این مقال
که زین بیش گویم از او شرحِ حال

کنون صحبت از شاعرِ دیگر است
که او هم در این عرصه نام آوَر است

ز اشعارِ او خوانده‌ام بیش و کَم
چه اَلفاظ زیبا که او زَد رَقَم

سرودَش همه نَغز و پُر مایه بود
که علّا مه ای بَس گرانمایه بود

چنان واژه ها گشته مَقهورِ او
که مشکل بُوَد درکِ منظورِ او

تَخَلُص به اَشعارِ او(حسرت) است
توانمند در شعر و با قدرت است

اَدَب دوست ،مردی دگر زین دیار
که نامش به (مخلص) شده ماندگار

در این عرصه او هم بُدی پیشتاز
که در اوجِ قُله بُدی در فَراز
 
 در آنجا بُزُرگان فراوان بُدند
که چون شمسِ تابان فروزان بُدند

کنون هست سودایِ دیگر به سر
شِنو از شهیدان در آن بوم و بَر

که مردانه بر خصمِ دون تاختند
به راهِ وطن جان و سَر باختند

که هشتاد تَن سرفرازانِ عشق
همان بی ریا  پاکبازانِ  عشق

از این خطّه راهی، به مِیدان شُدند
به خَطّ مقدّم شتابان شُدند

از آن سالها و از آن رَنجها
 فراوان شده حاصلَش گنجها

 در این رَه سَر از پا نَبشناختند
به دیدارِ معبود بشتافتند

یکی از شهیدان در این گیرو دار
دفاع از حَرَم کرد با  افتخار
 
در این رَه به اوجِ سعادت رسید
به فیضِ عظیمِ شهادت رسید

سخن از شهید هرچه گویَم کَم‌ است
که دریاست او شعرِ من شبنم است

زمان هست کوتاه و دَر این مقال
نگویَم از این بیشتر  شَرحِ حال
کنون مطلبِ دیگری مدّعاست
سخن گر در آن باب گویم رواست

ز حالِ بزرگانِ شهرِ نراق
یکی را گُزیدَم زِ گلهایِ باغ
 
به تاریخ نامَش شده ماندنی
شِنو قِصّه اَش را بُوَد خواندنی

 هم او را که نوروز شُد نامِ او   
که دیوِ هَوَس بَسته دَر دامِ او
 
(علی آقایی)  شُهرت او را رَواست
وِی اَز قهرمانانِ بی مُدّعاست

به شهرِ نراق مَامن و ریشه داشت
بَرایِ وَطَن در دِل اندیشه داشت

به آموختَن راه آغاز کَرد
مهندس شُد و شوقِ پرواز کرد .....

 

شاعر : علی برخی دیزانی طالقانی (فدایی)

 

۹۹/۰۸/۲۱
سلحشوران شهر نراق

نظرات  (۱)

۰۱ آذر ۹۹ ، ۲۳:۵۷ سلحشوران شهر نراق

این مثنوی را به درخواست دوست ارجمندم جناب مرتضی علی آقایی نراقی
در توصیف برادر بزرگوار ایشان جناب نوروز علی آقایی نراقی که در سالهای دفاع مقدس درجبهه های نبرد مشارکت فعّال داشته اند و نسل حاضر مرهون
فداکاری و از جان گذشتگی امثال این بزرگواران و شهدای گرانقدر هستند
و در جریان هواپیما ربایی سال ۱۳۷۴برگِ زرّینی بر افتخارات کشور عزیزمان
ایران افزودند سروده ام امیدوارم

اول مورد رضای خدا و سپس مورد رضایتِ ایشا ن قرار بگیرد
انشا ءالله

العبد الحقیر: علی برخی دیزانی طالقانی (فدایی)

در تاریخ دهم مرداد ماه سال یکهزارو سیصد ونَوَد ونُه خورشیدی مصادف با روز عید سعید قربان سال یکهزار و چهارصد و چهل و یک هجری قمری
به پایان رسید




ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

هدایت به بالای

folder98 facebook