سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

شهر نراق زادگاه علامه ملا محمد مهدی نراقی و ملا احمد نراقی (فاضلین نراقی)
بیش از 100 نفر از مشاهیر نامدار دارای جمعیت سه هزار نفره در مقطع 8 سال دفاع مقدس دارای 180 رزمنده بوده و علاوه بر آن 8 آزاده و 100 جانباز(مجروح)و 80 شهید تقدیم آرمان های میهن اسلامی نموده است.


بایـگـانی
آخـریـن مـطـالـب

نـــــراق -  شهرجمادی الثانے 1338(برابر با 1 اسفند 1298)
                                      هوالله تعالے
حضور مبارک جناب مستطاب عمدةالتجـــــار والاعیان قبله و امیدگاهم،اخوی آقامیـرزاعبدالحسیـــــن تاجر نـــراقی (عبدالحسین مهدوی نراقی فرزند فضل الله معاون التجار) دام اقباله العالی مشرف شود
قربان وجود مبارک گردم.اولاً انشاءالله تعالی همواره وجود مبارکتان خالی از هرگونه ملال است. ثانیاً چاکر تابحال دو کاغذ نوشته ام و به جواب هیچیک نائل نگشتم. نمیدانم دلیل بی مرحمتی شما در حق این دعاگو جان نثار چیست که جواب کاغذ بنده مرقوم نمی فرمایید ؟
البته چگونگی را مرقوم فرمایید که خیلی نگران می باشم.شما که در  محلات شبی در منزل داداش حضور آقا سید خلیل و داداش و اهل خانه می فرمودید و سفارش می نمودید که همه هفته از سلامتی خودت بنویس و بنده هرچه عریضه عرض می نمایم جواب مرقوم نمی فرمایید. تابحال دو کاغذ هم به محلات نوشته ام،ایشان هم جواب مرقوم نفرموده اند! گویا چشم برادری از بنده پوشیده اید.چه شما و چه جناب اخوی آقامیـــــرزاعباس خان(عباس مهدوی نراقی فرزند فضل الله معاون التجار).
حالیه برادری به کنار، بنده غیر و شما هم غیر تابحال دو کاغذ به شما نوشته ام و این سیُّم می باشد. شما را قَسم میدهم به حق یگانگی آیا باید جواب بنویسید یا خیر؟ اگر باید بنویسید پس چرا شما نمی نویسید؟! اگر هم نباید بنویسید شما هم ننویسید! یا که خیر مضایقه از دو کلمه کاغذ و یک ارزن جوهر می نمایید! خواهش دارم که دو کلمه مرقوم فرمایید.لابدالامر مبارڪ است.

خدمت جناب آقاعمویـــے آقامیـــــرزا سلیمان و آقاعمویـــے آقا میـــــرزا قوام و جناب آقاعمویـــے آمیـــــرزاعلیمحمـــــد(علی محمد ابن سلیمان) عرض سلام بندگی دارم و عذر عریضه جداگانه میخواهم. آقانعمــت الله با والده ایشان و اهل خانه آقاعمویـــــے آقا قـــوام سلام میرسانم. جنابان دائیـــها را با اهل خانه شان و دائیزه سکـینه سلام میرسانم. اخـــــوان را فردافـــرد سلام میرسانم. خدمت علیـــــامخدّره والده قدسیـــــه سلام میرسانم.قدسیـه را عوض بنده دیده بوسی فرمایید. استادمحمـــد ملازم را با عیالش و پـدرش و اهل خانه پدرش سلام میرسانم. آقامیـــــرزا نعمـــت الله(نعمت الله فرخزاد نراقی فرزند محمد جواد) سلام برسانید. جناب آقای آقامحمـــدعــــلے مرحوم آخوند را با آقا میـــــرزا محمـــد و آقا خیرالله سلام میرسانم. و به آقامحمــدعلـــــےآخوند و آقا میـــــرزا محمـــد آخوند بفرمایید که: آقا شکـــرالله خوبی کل کاری نموده است.
در چند یوم قبل آقا شکـــرالله با آقا محمـــد کربلایی برزو و احمـــــد بارانـــے رفاقت نموده و به... رفته و یک زنی که شوهر داشته کار او را صورت داده! و بعد راپورت او را به عزیـــزالله خان میدهند که عزیزالله خان هم فرّاش می فرستد و هر سه نفر را گرفته، بعد از کتک کاری زیاد و شیشک کردن بعد از پنج یوم ایشان را مرخص میکند و شصت تومان از احمد و محمد می گیرد و آقا شکــــرالله را مرخص نمی کند .
بعد از حسیـــــن خان، حسیــــن خان قره کهریـــــزی(یکی از خوانین قره کهریز از توابع الیگودرز) واسطه شده او را بدون یک شاهـــــی جُرم مرخص نموده .
زیاد بر این تصدیع نمی شوم و مرقوم فرمایید بدانم وجه را به جنـاب قبلـــه گاهـے آقاخاله رد نموده اید یا که خیر؟ اگر نداده اید خواهش دارم که به جناب آقاخـــاله بدهید.مع فرع گذشته از شهر ربیع الثانـے الحال جنـاب قبله گاهـے آقاخاله اینک حساب عزیزتر از شماها میباشد و... تر از شما می باشد.ولی باز هم ایشان عزیزترند برای بنده تابحال دو کاغذ به نراق بایشان نوشته ام.هردو جواب نوشته اند که مبادا بنده نگران باشم.خداوند انشاءالله طول عمـــر به هرسه کرامت و عنایت فرماید. به حق ۱۵۲ و به حق مقربان درگاهش که بازهم ایشان چاکر را فراموش نفرموده و شماها چاکر را فراموش فرموده و صرف نظر برادر هم نمودید.
مظنّه جات از قرار قبلی تنزّل نموده.
گندم ۵۰ ریال      جو ۴۰ ریال     کشک ۱۲ریال      روغن ۵۲ ریال     
این مظنّه جات که عرض شد باری میباشد نه خرواری.
  تمام احبـــــاب(یاران) عرض سلام میرسانم.زیاده بر این جسارت است.در انجام فرمایشات به جان و دل حاضرم.
بقـــــربانت عبدالله معـــــاون زاده نــراقـی(عبدالله مهدوی نراقی فرزند فضل الله معاون التجار)
شهرجمادی الثانے 1338(برابر با 1 اسفند 1298)


دومین نامه عبدالله مهدوی نراقی به برادرش عبدالحسین

محلات  - شهر جمادی الثانـــــے
                                          هوالله تعالـــــے
قربان وجود مبارک شوم.اولاً انشاءالله تعالے وجود مبارک خالی از هرگونه ملال است.ثانیاً بنده زمانی که از نـــــراق آمده ام و هیچ از احوالات شما خبری ندارم.نمیدانم سبب کاغذ ننوشتن شما از برای چه خاطر میباشد.البته چگونگی را مرقوم فرمایید و اگر از حالات بنده بخواهید بحمدالله سلامتی حاصل است. خواهشمندم که دو کلمه از حالات خودتان مرقوم دارید.باری خدمت حضـــــرت علّیه عالیه مقالیه والده دامت شوکتهـــا و حضرت علّیه عالیه زوجه داداش سلام میرسانم...... هردو را مشتاقم.خدمت جناب آقا میـــــرزا ابراهیم و آقا حسیـــــن سلام میرسانم.کفا را سلام برسانید. نورچشمی عزیز طاهره را عوض بنده چهار ماچ بنمایید.
باری آنروز که آقا فتـح الله(احتمالا برادرش فتح الله مهدوی نراقی فرزند فضل الله معاون التجار) آمد در نراق به او سفارش نموده بودم که یک جعبه محلات است بگیر و حاضر کن مراجعت یدالله بده بیاورند.گویا فراموش فرموده بودید.به والده بگویید که بنده این همه مخارج جوزاقند(جوزغند) نمودم و دانه ای از او را نخوردم! البته نیم مَن جوزاقند عوض مخارج.یادی از چاکر بفرمایید خواهشمندم که جواب را مع جدید ارسال فرمایید.البته کوتاهـے نفرمایید. باری زیاده بر این اسباب تصدیع نمیشوم.خواهش و استدعا دارم و ارتجا دارم که جواب این کاغذ را مع دو کاغذ قبل و جدید ارسال دارید.
به والده بفرمایید که آن بادام و الک ..... که گرفتم.البته آنهم یادی از چاکر بفرمایید.
آقای آقا سید خلیـــل را با اهل خانه اش سلام برسانید. از بابت رحمت که الحمدلله رحمت کامل آمده است.و گندم و جوء هم قدری شکست خورده.حاضرالوقت آقای نقیـــب السادات سلام میرساند و اهل خانه آقا سید خلیـل را با نورچشمی عزیز آقا سید خلیـل الله سلام میرساند. جناب قبله گاهـــــے آقاخاله آقا محمـد حسیـن سلام میرساند. اهل خانه جناب آقاخاله خدمت اهل خانه سلام میرسانند....مرقوم فرمایید. در انجام فرمایشات حاضرم.زیاده بر این اسباب تصدیع نمیشوم چونکه مُکّاری سر راه است.انشاءالله از بعد عریضه بطول عرض خواهد شد.
بقربانت و تصدقت  عبدالله معــاون زاده نـــــراقے(عبدالله مهدوی نراقی فرزند فضل الله معاون التجار)
این کاغذ راجع به بنده بود.بخوانید و نگاه دارید تا بیایم و همچنین کاغذ عبدالحسین(عبدالحسین مهدوی نراقی فرزند فضل الله معاون التجار) .
ولی به کس دیگر نشان ندهید.نزد خود شما باشد. عبدالله نـراقــی(عبدالله مهدوی نراقی فرزند فضل الله معاون التجار)

از تلاش خالصانه استاد حاج سید مجتبی غفاری به جهت بازخوانی نامه های ارسال شده مربوط به بیش از یک قرن قبل سپاس گزار می باشیم .  

از جناب آقای حمیدرضا  سلطانی شایان فرزند اکبر از بابت تایپ و بازنویسی متن نامه ها متعلق به فرزندان معاون التجار با قدمت 104 سال قدردانی می کنیم .

۹۹/۱۰/۰۳
سلحشوران شهر نراق

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

هدایت به بالای

folder98 facebook