حرف دل و دلنوشته برای اولین شهید بعد انقلاب شهرستان های دلیجان و محلات سردار پاسدار محمد علی قجری نراقی
اقتدا می کنم ز بسم الله
بعد از آن لا الله الاالله
از محمّد(ص)علی مدد طلبم
کَرَمی از علی ولی الله
قجری سبز پوش شهر نراق
در طَبق جان خویشتن بنهاد
شد روانه به سوی کردستان
تا اجابت کند امر امام(ره)
گفت لبیک به امر روح الله
چون که بود عاشقِ ثارالله
ِِبِگُذشت از سَرُ و هم سامان
خَم نگردید پیش نامردان
قجری عاشق شهادت بود
مظهر پاکی و صداقت بود
بود او اوّلین شهید نراق
بر شهیدان شهر سرآمد بود
اولین عشق و اولین عاشق
عاشق انقلاب و میهن بود
عاقبت جان به راه جانان داد
جان فدایش که اینچنین جان داد
پیکرش را به شهر آوردند
چون گُلی روی دست آوردند
شد محلّات وعدهٔ دیدار
بهر تشییع پیکر سردار
چون که آن بود حوزهٔ اعزام
از برایش گذاشت سنگ تمام
از دلیجان، نراق و شهر اراک
جملگی آمدند به استقبال
بر تَنِ پاک او نماز خواندند
پیکرش روی دست چرخاندند
این گل پرپر از کجا آمد؟
زائری بود ز کربلا آمد
پیکرش وارد دلیجان شد
بر عزیزان شهر مهمان شد
شد به شایستگی استقبال
از نخستین شهید شهر نراق
ای نراق ! آغوش خود واکُن
بهر مهمان خود مهیا کن
میهمانت به زادگاه آمد
اولین رفت و اولین آمد
همهٔ مردمان شهر نراق
جملگی آمدند بهر وداع
شهر مملّوِ جمعیت گردید
بهر تشییع کم نظیر شهید
مأمنش بقعهٔ سلیمان (ع)شد
بر امام زاده٘ ،خویش مهمان شد
بار الها به حق خون شهید
این امانت ز بیتِ او بپذیر
"آقایی" آنچه گفت حرف دل است
او ز گفتار خویشتن خِجِل است
هر کسی را توان گفتن نیست
در مقام شهید ،سرودن نیست
مرتضی علی آقایی نراقی