دالان دراز آقا باقر قل قل می کند تا دم آخر
یک قرن پیش اَلوارها به انبار و دولاب و مکان های پُر آذوقه و جواهر شهر نراق حمله کرده و به غارتگری پرداختند . یکی از آنها از طریق دیوار به دالان منازل سلطان علی ابن آقا باقر و خانه شعبان ها که باقری ها سکونت داشتند وارد میشه و می بینه یه دیزی روی زمین صاف و بدون آتش داره قل قل می کنه و به محض این صحنه پا به فرار گذاشته و به راهزنان می گه وارد این خونه نشید جن داره و با چشم خودم دیدم که دیزی بدون آتش داشت قل قل می کرد .
بر حسب اتفاق و قبل از ورود دزدان به این مکان همسر خانه دیزی را از سَر بار کنار گذاشته و منتقل پُر از آتش را برای استفاده داخل کرسی به اتاق می برد تا بعد برگرده و دیزی را ببره که همان لحظه مهاجم وارد خانه شده و پس از دیدن این صحنه با ترس و اضطراب پا به فرار می گذارد .
این اتفاق باعث میشه نراقی ها با تمسخر نمودن راهزنان شعری درست کنند که همچنان در افواه و سینه به سینه نقل می شود :
دالان دراز آقا باقر
قل قل می کند تا دم آخر
توضیحات سایت سلحشوران شهر نراق :
در وجه فولکلوریک آن (ادبیات عامیانه) و با لهجههای مختلف نمونههایی از جریان دالون ملا باقر داریم که تعدادی از آنها گردآوری و ثبت شدهاند و در دوران معاصر صادق هدایت(بهمن ١٢٨١ – فروردین ١٣٣٠) از پیشقدمان است:
دالون دراز ملاباقر قرقر میکنه تا بوق آخر
که مقصود قلیان است که در قدیم مورد استعمال عده ای از مردان و زنان بود ـ بوق آخر هم یعنی آخرهای شب که نهادهای انتظامی آن دورانها مینواختهاند برای حفظ و حراست مردم و خانهها و هشدار آنها برای مدود و مقُقّل کردن درها و پنجرهها و دکانها. بوقسگ اصطلاح تبعی همین بوق و بوقهاست که اشاره داشته به نصفه شبها و دیروقتیها... از روی طنز و سخره .
از جناب آقای علی اکبر باقری نراقی فرزند حبیب بابت ارسال این خاطره تاریخی متعلق به بیش از یک قرن گذشته سپاس گزاریم .