سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

شهر نراق زادگاه علامه ملا محمد مهدی نراقی و ملا احمد نراقی (فاضلین نراقی)
بیش از 100 نفر از مشاهیر نامدار دارای جمعیت سه هزار نفره در مقطع 8 سال دفاع مقدس دارای 180 رزمنده بوده و علاوه بر آن 8 آزاده و 100 جانباز(مجروح)و 80 شهید تقدیم آرمان های میهن اسلامی نموده است.


بایـگـانی
آخـریـن مـطـالـب

هوالمالک بالاستحقاق
وبعد با تحقق کافه شرایط صحت حضور یافت عالیشان آقا محمد اسماعیل ابن مرحوم کربلایی مهدی نراقی وبه مبایعه لازمه جازمه صحیحه شرعیه قطعیه بیع نمود و بفروخت به اخوی من الابوینی خود و هو عالیقدر خیرالزایرین کربلایی محمد ابراهیم همگی و تمامی یکدانگ مالکی و موروثی خود را از ششدانگ یکدرب حصار آقا میرزا محمدی شهره فی محله سفلای نراق محدود به حدود اربعه ذیل السطر حدّی به خانه ورثه نقیب . حدّی به کوچه . دو حدّ له خانه و .... حمامی شهره با کافه ملحقات و منضمات و متعلقات آن دون استثنایی ......... نواب و اسطبل و کاما یتعلق بها بقدر الحصه یکدانگ مشاعا به ثمن مال البابعه مبلغ ده تومان قبض قران ده عدد یکتومان قران ماخوذ حین العقد باعتراف الشرعی وقایع مرقوم پس از اخذ مال المبایعه بیع مزبور را تاما کاملا از یَد تصرف خود اخراج نموده به تصرف مشتری مزبور داد و به ملکیت او قرار و استقرار یافت الیوم تمامی بیع مرقوم حق صرف مشتری مزبور است و احدیرا در این یکدانگ حقی و بهره ای باقی نمانده و صیغه مبایعه لازمه جازمه صحیحه شرعیه قطعیه جامع جمیع شرایط و ارکان خالی از کافه نواقص و بطلان بااسقاط جمیع خیارات سیما خیارالغبن ولوکان فاحشا بل افحش ولو بضعف الثمن ..... و الزام بر بایع که چنانچه احیانا فسادی ظاهر شود در جمع از عهده بر آید بینهما جاری شد
بتاریخ بیستم شهر محرم ۱۳۴۹

20 محرم 1349(برابر با 27 خرداد 1309)

سایت سلحشوران شهر نراق از جناب آقای محمدرضا علی آقایی فرزند نوروز از بابت ارائه تصویر سند و از جناب آقای حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود از بابت بازخوانی فروش مِلک از محمد اسماعیل ابن مهدی نراقی به برادرش محمد ابراهیم در 90 سال پیش سپاسگزار می باشد .

۰ نظر ۰۵ بهمن ۹۶ ، ۱۶:۰۱
سلحشوران شهر نراق

به گزارش سایت سلحشوران شهر نراق ؛ مرداد 1396 در اقامتگاه بوم گردی خانه نخجیر شهر تاریخی نراق با چهره ی 38 ساله آشنا شدم که همراه با خانواده در زادگاه پدری لحظات شاد و مفرحی را سپری می کردند .


اقامتگاه بوم گردی خانه نخجیر شهر تاریخی نراق

در همان لحظه اول آشنایی وقار و نجابت همراه با دانش او هویدا گشت . چون فرصت ملاقات محدود بود کارت ویزیت خویش را ارائه کرد که نام مزدک قجری روی آن نقش بسته بود .

دکتر مزدک قجری

مقرر شد پس از بازگشت به لندن انگلستان از طریق فضای مجازی ارتباط برقرار گردد و از این فرصت استفاده شد و از ایشان خواستم تا رزومه فعالیت خویش را ارسال نماید تا شخصیت این نخبه علمی جهان به افکار عمومی بیشتر معرفی گردد :
اینجانب مزدک قجری اسفند 1358 در تهران متولد شدم و از سه سالگی در باغستان کرج سکونت داشتم .

مرحوم کربلایی قاسم قجری                  مرحومه طلعت قجری

پدرم محمد قجری فرزند حسین کربلایی قاسم و مادر بزرگم بانو طلعت قجری فرزند علی هستند که در شهر نراق از توابع دلیجان استان مرکزی از افراد سرشناس وخوشنام بوده اند و پدرم در باغستان کرج به خاطر کارهای عمرانی و مردمی که انجام داده از شهرت و اعتبار برخوردار است. مادرم خانم علایی اهل اراک می باشد .

سرهنگ محمد قجری

پدر و مادرم الگوهای مهمی در زندگی من هستند . مادرم همیشه گوش شنوایی برای حرف های من داشته و به من درس صبوری یاد داده و از پدرم نظم، پشتکار و درستکاری را یاد گرفتم.

دوره ابتدایی را در دبستان جابر انصاری گذراندم و سال پنجم ابتدایی را در مدرسه غیر انتفاعی تازه تاسیس سروش به مدیریت مرد نازنین آقای آقا حسن روحانی گذراندم . یکی از طرفه های این دوره برای من یادگیری خط خوش بود که به کوشش و حمایت آقای روحانی حاصل شد.

دوره متوسطه را در مدرسه غیر انتفاعی صدرا در مهرشهر کرج گذراندم و به اصرار خودم برای دوره دبیرستان وارد مدرسه نمونه مردمی رجایی شهر کرج شدم.
سال ۱۳۷۷ با رتبه ۲۶۳ در رشته مهندسی مکانیک وارد دانشگاه صنعتی امیرکبیر شدم . در کل نیم ساعت کلاس کنکور رفتم که آموزنده بود زیرا متوجه شدم آنچه در این کلاس ها تدریس می شود ارتباطی با کنکور ندارد .
به جای کلاس کنکور از سال ۱۳۷۵ به کلاس موسیقی رفتم و نزد استاد هوشنگ فراهانی ساز سه تار را فراگرفتم و ردیف میرزا عبدالله به همراه تعداد زیادی از قطعات موسیقی ملی را نزد ایشان نواختم.

دوره کارشناسی را با رتبه اول میان حدود ۱۲۰ دانشجو به پایان رساندم و با رتبه ۷۷ وارد دوره کارشناسی ارشد در رشته مکانیک جامدات دانشگاه صنعتی امیرکبیر تهران شدم و این دوره را نیز با موفقیت به پایان رساندم.
در سال ۱۳۸۲ در شرکت خودروسازی استام صنعت به عنوان مهندس طراح مشغول به کار شدم که مهمترین دستاورد آن آشنایی با همسرم بود که در حال حاضر صاحب دو فرزند می باشیم .
به سبب انجام خدمت سربازی مجبور به ترک کار شدم که البته این موضوع سبب خیری شد تا به شرکت مهندسان مشاور سازه در صنعت نفت و گاز بپیوندم . از افتخارات بنده در این دوره همکاری با بهترین مهندسان ایرانی بود. خدمت سربازی و کار در صنعت من را مصمم کرد تا در مقطع دکترا به تحصیل ادامه دهم .

یکی از فعالیت های ورزشی مورد علاقه من کوهنوردی است که به دلیل شرایط جغرافیایی محل زندگی چند سالی است از آن دور افتاده ام . اتفاقا موقعیت جغرافیایی شهرک باغستان که در دامنه های البرز واقع شده و علاقه پدرم به کوهنوردی مشوق های اصلی من برای کوهنوردی بودند. اولین بار در سن ۱۶ سالگی به همراه پدرم قدم بر بام ایران عزیز دماوند گذاشتم و بعد از آن افتخار فتح سبلان (سومین قله مرتفع ایران) نصیبم شد. در دوره دانشگاه به همراه دوستانم گروه کوهنوردی تازه تاسیس دانشکده مکانیک را سر پا نگاه داشتیم. از افتخارات من در این دوره فتح چندین قله ایران و از جمله چهار بار فتح دماوند از جبهه های مختلف (شمالی، شمال شرقی و جنوبی) بود.

سال ۱۳۸۶ از امپریال کالج لندن برای دوره دکترا به همراه بورس کامل تحصیلی شامل هزینه تحصیل، زندگی و سفر پذیرش گرفتم . امپریال کالج لندن یکی از معتبرترین موسسات آموزش عالی جهان در زمینه‌های مهندسی، علوم پزشکی و اقتصاد است . امپریال کالج لندن بر اساس رتبه بندی تایمز هشتمین دانشگاه برتر جهان است .
در دوره دکترا افتخار همکاری با برجسته ترین دانشمندان در زمینه بیومکانیک آسیب مغزی را داشتم . زمینه تحقیق من تدوین استاندارد جدید برای آزمایش ایمنی کلاه ایمنی بود. به خاطر روش نوینی که تدوین کردم در سال ۱۳۸۹ جایزه محقق جوان را از انجمن بین المللی تحقیقاتی بیومکانیک آسیب دریافت کردم . پس از سه سال پروژه دکترایم را با موفقیت به پایان رساندم که حاصل آن چندین مقاله تحقیقاتی و یک روش بهینه آزمایش ضربه کلاه ایمنی بود .

پس از دوره دکترا روی سه پروژه متفاوت به عنوان محقق فوق دکترا کار کردم که دستاورد آنها تدوین مدل جدیدی برای پیش بینی آغاز و رشد تَرَک در مواد غیر ایزوتروپیک مثل استخوان و سرامیک، تدوین روش جدیدی برای بازسازی نیروی ضربه در سازه های کامپوزیتی مثل بدنه هواپیما و طراحی و بهینه سازی بدنه کامپوزیتی هواپیما برای بار ضربه ای و کمانش (علم مقاومت مصالح) بود .
سال 1392 موفق به دریافت بودجه تحقیقاتی برای تحقیق مستقل بر آسیب مغزی شدم . آسیب مغزی در اثر بار ضربه ای اولین عامل مرگ و ناتوانی افراد زیر ۴۰ سال است و کار من بر پیش بینی نیروهای مکانیکی در مغز در حین ضربه به سَر متمرکز شد. در این تحقیق همکاری تنگاتنگی با دانشمندان بخش علوم مغزی امپریال کالج لندن داشتم و نتیجه آن تدوین یک مدل محاسباتی آسیب مغزی بود . با این مدل انواع مختلف آسیب مغزی را پیش بینی کردیم که با اطلاعاتی که از تصویربرداری از بیماران آسیب مغزی در دست داشتیم همخوانی داشت. یکی از نتایج این کار چاپ مقاله ای در مجله معتبر مغز شد که به عنوان انتخاب سردبیر بطور رایگان در اختیار علاقه مندان قرار گرفت .

سال 1394 به عنوان استادیار در دانشکده تازه تاسیس طراحی مهندسی در امپریال کالج لندن مشغول به کار شدم . هم اکنون راهنمایی پنج دانشجوی دکترا را بر عهده دارم که هر یک بر موضوعی مربوط به آسیب مغزی کار می کنند، مثل پیش بینی خونریزی مغزی در اثر ضربه و طراحی کلاه ایمنی برای پیش گیری از آن و طراحی برنامه ای هوشمند جهت پیش بینی آسیب مغزی با استفاده از سنسورهای نصب شده در خودرو.
در حال حاضر عضو انجمن مهندسان مکانیک (مهندس چارتر)، کمیته محافظت سَر موسسه استاندارد بریتانیا و موسسه استاندارد بین المللی هستم. یکی از فعالیت های اخیر ما کار بر روی یک استاندارد جدید برای آزمایش کلاه ایمنی است که در آن برای اولین بار شتاب و سرعت چرخشی سَر به عنوان معیار آسیب مغزی معرفی شده است. سَر و گردن از موضوعات مورد علاقه بنده است و در همین زمینه من و یکی از دانشجویانم یک گردن مصنوعی قابل تولید با روش پرینت سه بعدی اختراع کرده ایم که کاربرد آن ایجاد شرایط مناسب تر در آزمایش های ضربه به سَر می باشد .

عضویت در هیات علمی افتخار تدریس را هم نصیب من کرد ، یکی از کارهایی که عمیقا از آن لذت می برم . پس از گذراندن یک دوره یادگیری و تدریس، به عضویت آکادمی علوم تکمیلی بریتانیا درآمدم . در درسهایی که ارایه کرده ام رضایتمندی دانشجویان بسیار بالا بوده (امتیاز ۴.۷ و ۴.۹ از ۵ که بالاترین امتیاز از زمان تاسیس دانشکده بوده است) .
روش تدریس من به جای استاد محوری دانشجو محور است . در این روش آغاز طراحی درس، تدوین خروجی های یادگیری است یعنی توانمندی هایی که دانشجو تا پایان درس کسب خواهد کرد. چنین رویکردی روش ارایه متناسبی می طلبد. بر خلاف روش های سنتی که استاد متکلم وحده است در این روش دانشجو مهمترین و فعال ترین عضو در فرآیند یادگیری است. یکی از روشهای تدریس استفاده از روش کلاس وارونه است که در آن درس را از طریق فایل تصویری قبل از کلاس ارایه می کنم و در کلاس به همراه دانشجوها به بحث و حل مساله می پردازیم .

از دیگر نوآوری هایم گنجاندن یک آزمایشگاه در فضای باز برای دانشجویان است . آزمایشگاه منجنیق، که یکی از موفق ترین آزمایشگاه ها از لحاظ کیفیت و تجربه یادگیری و البته دارای جذابیت می باشد .
توجه علاقمندان را به یکی از مقالات ترجمه شده دانشمند نراقی دکتر مزدک قجری در بنیان نیوز(پایگاه اطلاع رسانی سلول های بنیادی ایران) که شنبه تاریخ 20 خرداد 1396 منتشر و در اینترنت قابل دسترس است جلب می کنیم :
مدل سازی سه بعدی نحوه ضایعه مغزی پیش آمده برای یک فوتبالیست آمریکایی
محققین توانسته اند آن چه که برای مغز یک فوتبالیست آمریکایی در زمان برخورد با یک بازیکن دیگر اتفاق افتاده است را مدل سازی کنند.

به گزارش بنیان به نقل از medicalxpress، این محققین در کالج سلطنتی لندن، طی مطالعه ای با مدل سازی نحوه رخ دادن این آسیب ورزشی، ارتباط بین آسیب مغزی ترومایی(TBI) و انسفالوپاتی ترومایی مزمن(TBI) را با جزئیات بیشتری بررسی کرده اند. انسفالوپاتی ترومایی مزمن نوعی از زوال عقل(dementia) است که به دلیل ساخته شدن طولانی مدت پروتئین های tau اتفاق می افتد و بافت مغزی رفته رفته تحلیل می رود و سلامتی اش کاهش می یابد. آسیب مغزی ترومایی زمانی اتفاق می افتد که یک نیروی خارجی روی مغز اثر بگذارد. معمولا این افراد در نتیجه رخدادهایی مانند تصادفات یا آسیب های ورزشی دچار چنین عارضه ای می شوند. محققین براین باورند که بین اثر اولیه آسیب مغزی ترومایی و جایی که پروتئین های tau در مغز رسوب می کنند ارتباط وجود دارد.

اینک، محققین در امپریال کالج لندن، چگونگی دفرمه یا بدشکل شدن بافت مغزی ناشی از برخودر دو فوتبالیست آمریکایی را مدل سازی کرده اند. هم چنین آن ها توانسته اند آن چه در زمان زمین خوردن فرد با سر یا تصادف با موتورسیکلت اتفاق می افتد را مدل سازی کنند. آن ها مدل های سه بعدی را بر مبنای داده های مربوط به MRI ی97 بیماری که دچار عارضه آسیب مغزی ترومایی شده بودند و هم چنین بافت مغزی فوتبالیست های آمریکایی که بعد از مرگ آن ها برای آنالیز اهدا شده بود و وجود رسوبات tau‌در مغز آن ها اثبات شده بود، ایجاد کردند. آن ها نشان دادند که در آسیب مغزی ترومایی، نیروی وارده موجب لرزشی در مغز می شود که مشابه با آن چیزی است که در مورد ژله اتفاق می افتد. این فرایند تکانه ای و لرزشی، بافت مغزی دفرمه یا بدشکل می شود و می تواند منجر به پاره شدن عروق خونی یا آسیب دیدن سلول های عصبی شود.
دکتر مزدک قجری نراقی که سرپرست این تیم تحقیقاتی است می گوید ما توانسته ایم لحظات اولیه ای که مغز ژله ای شروع به بدشکل شدن می کند و اثر این تکان ها را شبیه سازی کنیم و در این راه از ترکیب اصول مهندسی و اطلاعات پزشکی استفاده کرده ایم و براین باوریم که این مدل سازی دیدگاه های جدیدی را در مورد آسیب های مغزی ارائه می کند.

سایت سلحشوران شهر نراق از جناب دکتر مزدک قجری و پدر بزرگوارش جناب سرهنگ محمد قجری از بابت همکاری بی شائبه در تهیه رزومه این دانشمند ارزشمند قدردانی می نماید .

۳ نظر ۰۴ بهمن ۹۶ ، ۱۴:۳۰
سلحشوران شهر نراق

نسختین(اوّلین)
مخفی و پوشیده و مستور نباشد که چون تمامی ششدانگ یکدرب حصار و طویله فیمابین ورثه مرحوم کربلایی ابراهیم (توکلی) و دو نفر عموهای مشارالیه حیدرعلی توکلی و محمدعلی توکلی فرزندان مرحوم کربلایی مهدی نراقی مشاع و مشترک بود و خیال تقسیم آن را داشتند لذا در تاریخ زیر این ورقه بعد از تصدیق و تصویب و صلاح یکدیگر و چند نفر از اقاریر خودشان و خبره بصورت تقسیم نمودند .
سهم ورثه مرحوم کربلایی ابراهیم از ششدانگ مطابق ذیل السطر
کاهدان و طویله در جنب یکدیگر واقع در انتهای حصار دو درب .... از حصار سمت کوچه مشاع عام از جلو آن نصف .

سهم حیدرعلی و محمدعلی بالاشتراک از سه دانگ مطابق ذیل السطر است .
طویله خرابه جنب خانه لقب السادات یکدرب باتمام .... طویله واز ابتدا ........ انتهای درب حصار سمت کوچه خانه استاد غلام و غیره یکدرب باتمام از حصار سمت طویله خرابه .

هر یک سهم خود را متصرف شدند و قرار شد که مبلغ سیزده تومان حیدرعلی و محمدعلی به ورثه کربلایی ابراهیم بدهند و نقدا دریافت نمودند و پوشیده نیست که درب حصار فیمابین طرفین مشترک است و درب طویله که راهرو طویله ها می باشد اختصاص به ورثه نامبرده دارد و از برای حیدرعلی و محمدعلی حقی باقی نیست فقط راه عبور طویله ورثه کربلایی ابراهیم از محل قدیم باقی می باشد و صیغه مصالحه صحیحه شرعیه بینهما جاری و واقع شد . ودر ضمن صیغه شرط شرعی شد که چنانچه از حین التحریر الی هرزمان هر یک بدیگری ادعایی بنماید از درجه اعتبار ساقط ولا تسمیع ....... والغو خواهد بود .
و کان ذالک تحریر فی هجدهم شهر ذیقعده الحرام سنه ۱۳۶۲ قمری

18 ذیقعده 1362(برابر 24 آبان 1322)
اعترف بما رقم فیه احمد قطبی نراقی( مرحوم حاج احمد قطبی فرزند نصرالله(1276 - 1368)

صحیح است حیدرعلی خادم          اثر انگشت راست محمدعلی را گواهی دارم

اثر انگشت چهار نفر ورثه مرحوم کربلایی ابراهیم مسمایان منور خانم عیال غلامعلی و رقبه خانم عیال آقا حسن رزاقی و ربابه خانم و مولود خانم عیال آنمرحوم صنمبر خانم رزاقی را با احراز هویت طرفین بمراتب مسطور گواهی دارم . احمد قطبی

    http://bayanbox.ir/preview/2972226967104318754/photo-2017-12-01-16-10-20.jpg

سایت سلحشوران شهر نراق از جناب آقای محمدرضا علی آقایی فرزند نوروز از بابت ارائه تصویر سند و از جناب آقای حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود از بابت بازخوانی سند فروش حصار و طویله توسط ورثه ابراهیم به عموهایش حیدرعلی و محمدعلی توکلی در 77 سال قبل سپاسگزار می باشد .

۰ نظر ۰۳ بهمن ۹۶ ، ۱۸:۱۲
سلحشوران شهر نراق
به گزارش سایت سلحشوران شهر نراق ؛ تاریخ 15 صفر 1329 برابر 25 بهمن 1289 در شهر مشاهیرخیز نراق از توابع شهرستان دلیجان استان مرکزی فرزند پاکی دیده به جهان گشود که اسم مبارکش حاوی خیر و برکت بود و نعمت الله نام شایسته برایش انتخاب گردید . شناسنامه شماره 250 برای او در نظر گرفته شد .

استاد نعمت الله محمدی
* پدر نیک نامش حاج عبدالله محمدی فرزند حاج محمد مهدی تاجر نراقی نام داشت که در آرامگاه خانوادگی محمدی جنب بقعه شاه سلیمان شهر نراق روی سنگ قبرش مرقوم شده است :

هوالحی الذی لا یموت . هذا قبر رجل صالح المتقی مرحوم مغفور که در سن 98 سالگی در مهر ماه 1339 دعوت حق را لبیک و به رحمت ایزدی پیوست .

حاج محمد مهدی تاجر نراقی(وفات سال 1300 شمسی) و همسرش فاطمه سلطان فرزند حاج آقاجان تاجر نراقی (وفات 1310 شمسی) پدر بزرگ و مادر بزرگ استاد نعمت الله محمدی در قبرستان و بقعه علی ابن جعفر(ع) شهر قم خاکسپاری گردیده اند . نوشته های 75 ساله روی سنگ قبر قبلی آنها از بین رفته بود که سال 1385 توسط آقای مجید محمدی به شکل جدید تعویض گردید .

* مادر متدینش بانو سیدالسادات خدیجه محمدی اردهالی فرزند میرزا سید یحیی می باشد که در کنار قبر همسرش حاج عبدالله خاکسپاری شد و روی سنگ قبرش سال فوت 1397 قمری(1355 شمسی) قید گردیده است . میرزا سید یحیی داخل مرقد منور حضرت سلطانعلی ابن امام محمد باقر(ع) در مشهد اردهال خاکسپاری گردیده است . یحیی اردهالی داماد حاج عبدالباقی واقف نراقی بود . عبدالباقی نیز داماد میرزای قمی بود و آب انبار تاریخی و مشهور حاج عبدالباقی در نراق نیز به مشارالیه نسبت دارد .

* برادران آقای حاج نعمت الله محمدی عبارتند از :

- حاج عبدالغدیر محمدی متولد 1301 تاریخ 6 شهریور 1386 فوت و در آرامگاه خانوادگی جنب بقعه شاه سلیمان نراق خاکسپاری گردید . همسرش آفاق صفایی فرزند شکرالله خان نام داشت .

- علی محمد محمدی تاریخ 10 مرداد 1342 به رحمت ایزدی پیوست و در آرامگاه خانوادگی جنب بقعه شاه سلیمان نراق خاکسپاری گردید . همسرش بتول حسینی فرزند حاج اسدالله نام داشت .
* خواهران آقای حاج نعمت الله محمدی عبارتند از :


- حاجیه فاطمه سلطان محمدی تاریخ 10 مرداد 1364 به رحمت ایزدی پیوست و در آرامگاه خانوادگی جنب بقعه شاه سلیمان نراق خاکسپاری گردید . مشارالیها همسر غلامرضا محمدی فرزند حبیب الله بود .

- حاجیه ایران محمدی متولد 1310 تاریخ 26 دی 1392 فوت و در آرامگاه خانوادگی جنب بقعه شاه سلیمان نراق خاکسپاری گردید . مشارالیها همسر مرحوم حاج نصرت الله تیموری بود .

- خانم ملوک محمدی متولد 1296 تاریخ 0/0/1384 فوت و در آرامگاه خانوادگی جنب بقعه شاه سلیمان نراق خاکسپاری گردید . مشارالیها همسر مرحوم علیرضاخان یوسفی فرزند محمدیوسف خان بود .

* شش سال کودکی نعمت الله در نراق گذشت و سال 1295 شمسی تحصیلات ابتدایی خود را در مکتبخانه زادگاهش نراق آغاز نمود و بعد به همراه خانواده به تهران عزیمت نمود.
همزمان با فراگیری دانش به یادگیری و قرائت قرآن کریم نیز مبادرت می ورزید . به تدریج از کتاب جامع المقدمات عربی و فارسی و صرف و نحو بهره مند گردید . همچنین از کتاب لغت نامه به نام نصاب الصبیان که به صورت شعر از عربی به فارسی ترجمه و سروده شده بود استفاده می نمود .
در مراکز علمی و مدارس عالی زمان خود به تحصیل زبان و ادبیات فارسی و عربی و علم عروض و قافیه(اوزان شعر فارسی)و زبان فرانسه پرداخت .


پدرش حاج عبدالله به تجارت فعالیت داشت و در بازار موفق بود و اغلب در مناطق حیدرآباد(روستایی از توابع بخش محمدیار شهرستان نقده در استان آذربایجانغربی) که در قدیم رونق کسب و کار داشته و همچنین منطقه سُلدوز (نقده فعلی در استان آذربایجانغربی) که از مراکز تجارت بود و شهرهای ترک نشین و حتی استانبول ترکیه به تجارت مشغول بود . فرزندش از سنین جوانی به نقاطی که تردد داشت همراه خود می برد و بر این اساس نعمت الله ترکی را فرا گرفت و به آن مسلط بود .
مکان دیگر تجارت حاج عبدالله نراقی شهر گرمسار بود . در گرمسار عمده التجاری به نام حاج عبدالحسین ابوحسینی فعالیت داشت که مورد وثوق یکدیگر بودند . روزی حاج عبدالحسین به حاج عبدالله اظهار داشت نیروی پاکدست و مسلط برای دفتر تجاری نیاز دارم که فرزندت نعمت الله گزینه ی مناسبی برای این کار است فلذا پشتیبانی کن تا او کمک حال من باشد . بنابراین نعمت الله محمدی ساکن گرمسار گردید و نزد ابوحسینی کار می کرد و بعد نیز در فرهنگ گرمسار موثر واقع گردید .
* استاد محمدی سال 1310 شمسی در 21 سالگی با دختر عمویش خانم ربابه محمدی فرزند فتح الله ازدواج نمود . حاجیه ربابه متولد 1294 شمسی تاریخ 14 مرداد 1378 فوت و طبق سفارش او در وادی السلام شهر نراق خاکسپاری گردید . حاصل ازدواج نعمت الله و ربابه پنج دختر و یک پسر به این اسامی می باشند :
- پروین محمدی و نام همسرش آقای محمدعلی ارتفایی بود .
- بدری محمدی که با آقای مرتضی صادقی اهل خوانسار ازدواج نمود .
- کبری(مهری) محمدی و نام همسرش آقای اردشیر خَسبَخی اهل گیلان می باشد .
- مریم محمدی و همسرش جناب سرهنگ علی رحمان زاده نام دارد .
- فاطمه(فهیمه) محمدی که همسرش مرحوم استاد علی اکبر فرشاد نام دارد . فاطمه متولد 1320 تاریخ 1 آذر 1380 بدرود حیات گفت و در وادی السلام نراق دفن گردید .

احمدرضا محمدی که به همراه همسرش خانم فریده قُرابی در تهران سکونت دارند .
فرزندان و دامادهای خانواده ربابه خانم و آقا نعمت الله منشا برکت و خدمات عام المنفعه در جامعه بوده و هستند . این مجموعه اکثرا فرهنگی و از نخبه های تحصیل و تدریس می باشند . مجموعه این افراد گنجینه ای از انسانیت و علم را تولید می کنند .
آقا نعمت الله تاریخ 17 شهریور 1318 در شهرستان گرمسار استان سمنان به استخدام آموزش و پرورش در آمد و به عنوان آموزگار دانش آموزان شایسته ای را در دبستان آفتاب تعلیم نمود . همچنین از فروردین 1320 دبیری دبیرستان آفتاب گرمسار را بر عهده داشت . از 27 دی 1320 تا شش سال علاوه بر دبیری ؛ کفالت دبیرستان آفتاب را بر دوش داشت .
از ابتدای مهر 1334 تا پنج سال ریاست دبیرستان سهراب ارادان بود . آرادان در گذشته مرکز گرمسار بود و اکنون یکی از شهرستان های استان سمنان محسوب می شود . عنوان شده سابقا دبیرستانی به نام محمدی در ارادان به نام ایشان نام گذاری شده بود .

ایشان به گرمسار بازگشته و از مهر 1339 لغایت مهر 1348 به عنوان دبیر دبیرستان آفتاب انجام وظیفه می نموده است . وی در آموزش و پرورش گرمسار فعالیت علمی خالصانه داشت و به دلیل عشق به کتاب و کتابخوانی و توسعه مطالعه علاوه بر خدمات آموزشی و بازرسی از زمستان سال 1345 الی مهر 1348 مسئولیت اداره کتابخانه عمومی گرمسار را بر عهده داشت .
تاریخ 16 مهر 1348 از گرمسار به استان مرکز(تهران) منتقل گردید و تا 30 دی 1349 به عنوان دبیر دبیرستان های بخش 2 تهران (بعدا بخش 14 شد) و مشخصا دبیرستان بوستان منطقه یوسف آباد(میدان کلانتری) انجام وظیفه نمود .

* آقا نعمت الله محمدی نراقی مهر ماه 1329 در دولت سپهبد حاج علی رزم آرا(1280 – اسفند 1329) و توسط وزیر فرهنگ دکتر شمس الدین جزایری(1292- 1369) مدال درجه دو فرهنگ دریافت نمود :
دولت شاهنشاهی ایران
وزارت فَرهَنگ
شماره : 8/25432/21727

تاریخ: 23/7/1329
بر طبق مادّه هشتم فصل سوّم آیین نامه نشانها و مدالهای وزارت فرهنگ نظر برای شورای عالی فرهنگ مصوّب جلسه هفتصد و پنجاه و یکمین موّرخ پنجم مهر 1329 آقای نعمت الله محمدی را بیک قطعه مدال از درجه دوم فرهنگ نائل میدارد .
وزیر فرهنگ - دکتر شمس الدین جزایری

نعمت الله در سال 1346 که مدیریت کتابخانه عمومی گرمسار را بر عهده داشت به دوست شفیقش حبیب یغمایی(1280 – 1363) که از زمره شاعران و روزنامه نگار و محقق ادبی بود به صورت اشعار مکاتبه می نماید که از شما برای کتابخانه درخواست چندین جلد کتاب دارم .
حبیب یغمایی هم اشعار جالب توجه ای در پاسخ به محمدی نراقی نوشته و هشت جلد کتاب به جهت هشت بیت نوشته اش هدیه می کند که اشعار هر دو شاعر مرقوم می گردد :


ابتدا اشعار استاد نعمت الله محمدی نراقی :
ای جناب حبیب یغمایی
ای که دارای فضل و تقوایی
‌گر مجال شنیدنت باشد
دارم از حضرتت تمنایی
از کتاب و کتابخانه بود
سخنم نیست حرف بیجایی
‌چون‌که اهل ادب ستانیدت
بپذیرند هر چه فرمایی
زان بزرگان و بخردان درخواست
بنما با بیان شیوایی
که نمایند هدیه چند کتاب
باشد این کار نیک سودایی
سود آن می‌رسد به نسل جوان
دهد از جهل و فقر و رسوایی
ز آن‌که همراه دانش است همی
بی‌گمان گوهر توانایی

استاد حبیب یغمایی
اشعار استاد حبیب یغمایی در پاسخ درخواست کتاب به نعمت الله محمدی نراقی
ای جناب محمدی کز تو
در دانش بروی ما واشد
تا کتابخانه‌ات شود آباد
آنچه دستور دادی اجرا شد
‌نامه‌ات مختصر شد، آنگه چاپ
بهر خوانندگان یغما شد
صله هشت بیت عالی تو
هشت جلد کتاب اهدا شد

http://nasimk.ir/uploads/news/eghbal%20yaghmaei.jpg
تاریخ 10 فروردین 1346 نامه استاد اقبال یغمایی به استاد نعمت الله محمدی نراقی را ملاحظه می کنیم :
جناب محمدی گرامی پس از عرض سلام

ای جناب محمدی که تُرا
شد مُعَرِّف حبیب یغمائی
همه هستیم چون وِرا شاگرد
شد مُسلّم مرا که از مائی
چون محمد(ص) مدینه علمی

در بیان و قلم تو یکتائی
دست دادم سعادتی بی حدّ
که رسانم بگوشَت آوائی
کاش اندر مجله یغما
از تو خواندم نظم شیوائی
من بِاَهل کتاب ارج نَهَم
خاصه چون تو کسی ؛ شِکَرخائی
هستم از حضرتت خِجِل که نشد
لایق محضر تو اهدائی
دو کتاب از خودم فرستادم
تا رَوَد قطره ای بدریائی

این انسان والا و ادیب در دی 1349 با شماره مستخدمی 34558 بازنشسته گردید . سرکار خانم بدرالملوک حمیدزاده رئیس دبیرستان بوستان تهران به جهت قدردانی و تجلیل از استاد حاج نعمت الله محمدی نراقی مراسم باشکوهی برپا کرد و عین دعوتنامه از مدعوین نگارش می شود :
قریب سی و پنج سال است که دانش آموزان و دانش پژوهشان کشور از خرمن دانش جناب استاد نعمت الله محمدی دبیر ادبیات دبیرستان های پایتخت خوشه چینی کرده از محضر ایشان کسب فیض و دانش می نمایند و از این رهگذر خاطره دلپذیر بر لوح ضمیر منقوش می دارند .
اینک که پس از یک عمر تدریس و تحقیق عالمانه به افتخار بازنشستگی نایل آمده اند کارکنان و دانش آموزان دبیرستان بوستان بپاس تجلیل از زحمات صمیمانه ای که جناب آقای محمدی در راه فرهنگ و معرفت نوجوانان کشور متحمل شده اند مجلس بدرودی از ارباب ذوق و ادب ترتیب داده اند .
از آنجناب تقاضا می شود کرم فرموده روز پنجشنبه 10 دی 1349 ساعت 6 بعد از ظهر سرافرازمان فرمایید .

رئیس دبیرستان بوستان تهران – بدرالملوک حمیدزاده


حاج نعمت الله محمدی نراقی علی رغم اشرافیت به سه زبان و تسلط به حفظ قرآن کریم و سابقه فرهنگی مدرک تحصیلی دانشگاهی نگرفته بود . بر این اساس همزمان با تدریس در گرمسار و تهران به دنبال دریافت مدارج علمی رفت . ابتدا فوق دیپلم مدرسی دریافت نمود . در سن 55 سالگی به سال 1344 شمسی وارد دانشگاه الهیات تهران گردید و یکی از شاگردان برجسته استاد مرتضی مطهری(1298 – شهادت 11 اردی بهشت 1358) استاد فلسفه و کلام اسلامی و تفسیر قرآن به شمار می رفت و اغلب که جناب مطهری به عللی برای اداره کلاس حاضر نمی شد ایشان به جای استاد اجازه تدریس به سایر دانشجویان را داشت .
جناب محمدی نقل نموده دانشجوی استاد مطهری بودم و درسی را که مقرر بود با 36 ساعت طی کنم ظرف 20 ساعت به موفقیت رساندم و استاد ضمن قبول نمره شایسته وجه مبالغ اضافی را به ایشان مسترد نموده است.
نامبرده دارای سه مدرک تحصیلی لیسانس بود : کارشناسی در رشته زبان و ادبیات فرانسه – زبان و ادبیات فارسی و لیسانس از دانشگاه معارف دینی(معقول و منقول گذشته) داشت و به زبان های عربی و فرانسه هم مسلط بود . ضمن اینکه از تحصیلات حوزوی هم برخوردار بود .
مکتوباتی چند شامل اشعار و مطالب اخلاقی و ترجمه هایی از متون عربی به زبان فارسی انجام می داد و به علت تسلط به زبان و ادبیات اشعاری از ایشان باقی است و تعدادی در مجلات ادبی عصر خود به چاپ رسیده است .

اشعار استاد نعمت الله محمدی نراقی در خصوص مادرش مرحومه سیده خدیجه خانم محمدی فرزند سید یحیی که سال 1397 هجری قمری(1355 شمسی) بدرود حیات گفت و در آرامگاه خانوادگی جنب بقعه شاه سلیمان شهر نراق خاکسپاری گردید :

مادرم آن نمونه ی تقوایی
آن که همواره بود یاد خدا
آن که موری ندید از او آزار
آن که بُد مظهرم صفا و وفا
آن که ذریّه پَیمبَر بود
یعنی از نسل اطهر زهرا
آن که نماز و طاعت حق
بود از عاشقان پا بَر جا
آن که عاری ز بُخل بود و حَسَد
شده ضرب المثل به حِلم و حیا
آن که در عمر خود دروغ نگفت
آن که بدگویی کسی نَبُد ز قفا
آن که طَبعَش مَنیع بود آسان
که بود بی قیاس و لاتحصی
آن که بُد لا اله الا الله
وِردِ ذکرش بَهر صباح و مَسا
آن که دائم بفکر فرزندان
بود و در مِهر او نبود ریا
رَخت بَر بَست از این جهان و برفت
سوی خُلد بَرین به دار بقا
از فراقش بسی پریشانم
داغ مرگش مراست جانفرسا
هست جایش به جمع ما خالی
لیک تسلیم گشته ام به قضا
مسئلت باشدم ز درگه حق
که بفردوس سازدَش ماوی
چهارده صد که کم شود زان چهارشنبه
گفت لبیک دعوت یکتا

دی ماه 1355 نعمت الله محمدی


در مقبره خانوادگی در نراق در خصوص حاج عبدالله محمدی قابی است که چنین مطالبی روی آن نوشته شده است :
اندرز
ای گذرنده ؛ قریب یکصد سال عمر کردم ؛ اقصی نقاط عالم را در راه کسب تجارت پیمودم عاقبت در دل تیره خاک خُفتم . دنیا را چون مهمانسرای دو دَر دیدم از یکی داخل و از دیگری خارج گردیدم . زِنهار دل مَبند بر دنیا و پند گیر از زندگانی عبدالله .
به خط احمد حمیدی 3 خرداد 1340


اشعار استاد نعمت الله محمدی برای پدرش حاج عبدالله

شرم دارم من از روان پدر
بس جفا دید جسم و جان پدر
بس مشقت کشید در دوران
بود غم یار بی امان پدر
آرزوی رفاه فرزندان
بود همواره بر زبان پدر
بار غم کشید در مه و سال
ابر غم داشت آسمان پدر
کاش او زنده بود من هر روز
میزدم بوسه بر آستان پدر
رَخت بَر بَست با هزار افسوس
سپری شد بلی زمان پدر
مسئلت باشد کنون ز خدا
که شود شادمان روان پدر


آثار تاثیر گذار استاد محمدی نراقی در زمینه ی ترجمه نهج البلاغه به زبان فرانسه وجود دارد و همچنین مقالات و آثار محدود اشعاری وی در مجله یغما به چاپ رسیده است .
از شاخصه ها و سجایای اخلاقی استاد نعمت الله اینکه توجه ویژه ای به دانش آموزان کم بضاعت داشت و مستقیم به آنان مساعدت می کرد . حتی در منازل افراد که استطاعت مالی نداشتند حاضر می شد و قربه الی الله به آنان تدریس می کرد . دانشجویان که از روستا یا شهرها برای امور اداری و تحصیلی عزیمت می کردند و مکانی برای اسکان نداشتند را به منزل می آورد و آنان را پوشش می داد . حتی موردی وجود داشت که دانشجویی به دلیل اهلیّت استاد و خدماتی که دریافت کرده بود نام خانوادگی خود را به نراقی تغییر داده بود .


استاد نعمت الله محمدی در زادگاهش شهر نراق سال ۱۳۶۳ و یکسال قبل از وفات
سرانجام آفتاب زندگی این شخصیت فرهیخته که سالها وجود مبارکش منشا خیر و بالندگی بود در سن 75 سالگی تاریخ 2 آبان 1364(برابر 9 صفر 1406)غروب کرد و روح پاکش به سوی معشوق شتافت و در جوار رحمت حق تعالی قرار گرفت . پیکر پاکش با حضور خانواده و مردم نوع دوست با نهایت تجلیل و احترام تشییع گردید و در آرامگاه خانوادگی در کنار بقعه متبرک شاه سلیمان زادگاهش شهر نراق به خاک سپرده شد .
علاوه بر مراسم های تعزیت در زادگاهش شهر نراق در تهران نیز مجلس ختم اطراف میدان بهارستان منعقد گردید که شاگردان و اساتید و بزرگان فرهنگی در مراسم حضور داشتند و از فقدان استاد محمدی نراقی اظهار دلشکستگی نمودند .

روی سنگ قبر استاد محمدی نراقی اشعار دامادش مرحوم استاد علی اکبر فرشاد فارغ التحصیل دانشگاه میشیگان امریکا نوشته است :
دامن کشان بسوی خدا پَر کشید و رفت
از قید تَن گسست و بجانان رسید و رفت
بود عارفی و وِرد ربانش کلام حق
تار وفا به پود محبّت تَنید و رفت
در انتظار وصل به معبود لایزال
آوای حق به گوش درون شنید و رفت
مرغی ز باغ عالم فردوس بی قرار
زین خاکدان عالم فانی پرید و رفت


جمع آوری مطالب و تحقیق در خصوص استاد حاج نعمت الله محمدی که برای اولین بار توسط سایت سلحشوران شهر نراق انجام می گیرد به مدت یکسال به درازا کشید و صمیمانه از انسان های شریف که برای ثبت تاریخ و معرفی این شخصیت مساعدت کردند سپاسمند هستیم :


آقای مجید محمدی
آقای مجید محمدی فرزند علی محمد
خانم بدری محمدی فرزند نعمت الله
آقای سید مرتضی صادقی فرزند سید اسدالله
آقای عبدالعلی عبدالله زاده ممقانی فرزند احمدعلی
آقای احسان عبدالله زاده ممقانی فرزند عبدالعلی
خانم مهردخت یوسفی فرزند علیرضا
آقای محمود فروغی پور فرزند حبیب الله
آقای احمد رضایی فرزند رضا



۱۰ نظر ۰۲ بهمن ۹۶ ، ۰۰:۱۵
سلحشوران شهر نراق

استشهاد(تاییدیه - شهادت نامه) و استخبار(خبر پرسیدن از کسی) و استعلام (آگاهی خواستن) می رود از حضرات مصلحین و خیراندیشان و اهالی خبره از معمار و نجّار اهل نراق و هرکه مطلع و مستحضر است بر اینکه زمانی که جناب حاجی محمد مهدی آقا میرزا محمد همان حصار آقامیرزا محمد شهره را به این اقل خلیقه(آفریده – مردم) مهدی ابن مرحوم آقاصادق نراقی بمصالحه شرعیه منتقل نمود بمبلغ هشت تومان همان زمان علاوه بر مبلغ مزبور ارزش نداشت و دیگران هم به قیمت مزبور نمی خریدند و امروز الی حال هم این اقل خلیقه مبالغی اخراجات تعمیرات آن حصار نموده ام و آن زمان مخروبه ای بوده .
استدعا آنکه هرکه از مراتب مزبور مطلع و با خبر می باشد دو کلمه شهادت خود را در هامش(حاشیه نامه) این عریضه نگاشته و مزیّن به مُهر خود نماید . عندالله و عندالرسول باعث اجر عظیم و موجب ثواب جزیل خواهد بود .
تحریر ا فی هفتم شهر جمادی الثانیه ۱۳۱۲

7 جمادی الثانی 1312(برابر با 15 آذر 1273)

حاشیه اوّل استشهادیه:
حقیر محمد ولد مرحوم آقاجعفر آقا غلامحسین شهادت می دهم که همین حصار را چند یوم قبل از اینکه بدهند به سائل متن خود حاجی محمد مهدی به حقیر می داد بمبلغ هفت تومان وحقیر محمد قبول نکردم و آن روز در هفت تومان هم ارزش نداشت که حقیر قبول نکردم.

حاشیه دوّم استشهادیه:
اقل عبدالوهاب حمّامی شاهد می باشم که همین حصار را یکدرب تمامی حاجی مهدی باینجانب می داد به مبلغ هشت تومان برنداشتم بعد آمد گفت هفت تومان بردار بنده راضی نشدم واله اعلم.

حاشیه سوّم استشهادیه:
اقل استادحسن پاره دوز شاهدم که یک وقت همین حصار را حاجی مهدی داد بمبلغ هشت تومان بنده قبول نکردم.


حاشیه چهارم استشهادیه:
اقل السادات آقا سیدحسین خلف مرحمت شان آقاسیّد شاهدم که همین حصار را یکدرب حاجی مهدی به اینجانب می داد بمبلغ هشت تومان برنداشتم خدائی به این مبلغ راضی بود زیادتر ارزش نداشت الله اعلم.

 

سایت سلحشوران شهر نراق از جناب آقای محمدرضا علی آقایی فرزند نوروز از بابت ارائه تصویر سند 127 ساله و از جناب آقای حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود از بابت بازخوانی سند اختلاف در خرید و فروش حصار توسط حاج محمد مهدی ابن آقامیرزا محمد و خرید توسط مهدی ابن آقاصادق نراقی در 127 سال قبل سپاسمند می باشد . 

۱ نظر ۰۱ بهمن ۹۶ ، ۰۰:۱۰
سلحشوران شهر نراق

فرخ خانم رمضانی و مرحوم حاج یوسف تک فرزند ذکورشان را طیّب و طاهر تحویل جامعه دادند و محمدعلی قجری مبارزی شد بر علیه ستمگران و طاغوت .

سرباز نهضت حضرت سید روح الله بود تا 1357 انقلاب به پیروزی رسید. لباس زیبای سبز سپاه پاسداران بر تَن کرد و آن ایّام دشمنان قائله کردستان را بر پا کردند .

سردار محمدعلی قجری فرمانده اولین گروه داوطلب پاسداران اعزامی استان مرکزی بود که از سپاه شهرستان محلات به استان کردستان ماموریت یافت .
8 اردی بهشت 1359 ناجوانمردانه هدف خصم دون مایه های کمونیستی گروه الحادی کومله قرار گرفت و اولین شهید شهر تاریخی نراق و استان مرکزی لقب گرفت .

خون پاک و مطهر قجری اثرات وحدت آفرین و حیات بخش به جامعه داد . سه تَن از خواهران سردار محمدعلی زینب گونه از خون شهدا دفاع و پاسداری می کنند .

پیروی از راه شهیدان در این خانواده ادامه یافت و علی مهدیزاده - مظاهر لطفی - عباس رمضانی و ... نیز این مسیر الی الله را تا شهادت طی کردند .

مکان شهادت : سنندج مرکز استان کردستان

عامل شهادت: عناصر خودفروخته سازمان الحادی کومله

محل خاکسپاری: بقعه متبرک شاه سلیمان شهر نراق
 نماز بر پیکر سردار شهید قجری توسط عالم وارسته آیت الله سید عبدالعلی(حاج طه) مقدسی امام جمعه فقید در محلات اقامه گردید.

http://bayanbox.ir/view/4246820494979130749/%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B6%DB%B0%DB%B5%DB%B2%DB%B9-%DB%B1%DB%B7%DB%B4%DB%B7%DB%B1%DB%B3.jpg

 سفارش موکد شهید : جوانان از راه امام خمینی که تنها راه بسوی الله است منحرف نشوید .

از همه مردم که حرمت و اهداف شهدا و ایثارگران را پاس می دارند سپاسگزاریم .


۱ نظر ۳۰ دی ۹۶ ، ۰۰:۰۹
سلحشوران شهر نراق

مبایعه نامه فروش باغ بین کشور خانم فرزند آقامیرزا اسماعیل کُرَجاری همسر میرزا عبدالکریم خان نراقی و آقاجان ابن محمدعلی خالو آقابابای نراقی در مزرعه چاله کوشکه شهر نراق در 121 سال قبل

بعد حمد تعالی والصلوه والسلام علی رسوله المعلی والله المنتجبین الاخیار صلوات الله علیهم اجمعین الملک الجبار.
در حالت صحت نفس بالطوع والرغبه والرضا دون الاکراه و الاجبار بیع(خرید و فروش) کرد و بفروخت بمبایعه لازمه جازمه صحیح شرعی ملی علیا مخدره مکرمه معظمه کشور خانم صبیه مرضیه عالیجاه رفیع جایگاه آمیرزا اسماعیل کُرَجاری حلیله(همسر) حلیله(زن شرعی مَرد) مرحوم خلد آشیان میرزا عبدالکریم خان نراقی به عالیحضرت مرتبت آقاجان خلف مرحوم مبرور آقا محمدعلی خالو آقابابای نراقی همگی وتمامی مجری المیاه(محل عبور آب) نیمدانگ از جمله ششدانگ از یکدرب مزرعه موسومه به چاله کوشکه مِن مزارع قریه نراق مع املاک تابعه و باغ تابعه و اراضی و صحاری(بیابان ها) و تلال(توده ٔ خاک و توده ٔ ریگ و پشته) و جبال کل ماکان بقدرالحصه شرعیه موافق آنچه در صداق مشارالیها می باشد بمال المبایعه مبلغ معین شصت تومان از قرار روپیه مظفرالدین شاه رواج مبایعه صحیحه شرعیه مشتمله به صیغه عربیه و فارسیه و ملیّه جامعه جمیع شرایط و ارکان خالیه از جمیع نواقص و مفاسد و بطلان بین الجانبین قبض و اقباض تسلیم و تسلم تمکین و تمکن تصریف و تصرف بعمل آمد .

اکنون به مقتضای مارقم و ماسطر بیع مرقوم ملک طلق و حق الصدق مشتری مرقوم است و مراوراست تصرف مالکانه مستحقانه کتصرف املاک فی املاکهم و ذوی الحقوق فی حقوقهم و بایعه مرقومه غبن در بیع مرقوم را کائنا ماکان و بالغا مابلغ دانسته و فهمیده مصالحه نمود به مشتری مرقوم بمال المصالحه مبلغ پنج تومان از قرار موصوف مصالحه صحیحه شرعیه مشتمله به صیغه عربیه و فارسیه ملیّه و در ضمن العقد الخارج لِللازم لِللآخر مُلزم شرعی گردید علیاحضرت بایعه مرقومه که چنانچه از تحریر ذیل الی انقضای مدت پنجاه سال شمسی تمام فسادی در مبایعه مرقومه بظهور برسد که از یَد مشتری خارج شود علاوه بر رد مال المبایعه و مال المصالحه و اجرت المثل ایّام تصرف و غرامات شرعیه معادل مال المبایعه و مال المصالحه را از عهده برآید و مطالبه عین و عوض ننماید و صیغه بر مراتب مسطوره جاری و واقع گردید وان شاء ومااراده علی الله والتوکل والاعتماد .

تحریرا فی شهر رجب المرجب سنه ۱۳۱۸
رجب 1318(برابر آبان 1279)

سایت سلحشوران شهر نراق از جناب آقای حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود از بابت بازخوانی مبایعه نامه فروش باغ بین کشور خانم فرزند آقامیرزا اسماعیل کُرَجاری همسر میرزا عبدالکریم خان نراقی و آقاجان ابن محمدعلی خالو آقابابای نراقی در مزرعه چاله کوشکه شهر نراق در 121 سال قبل سپاسمند می باشد .

۱ نظر ۲۹ دی ۹۶ ، ۰۰:۰۱
سلحشوران شهر نراق

بر اساس گزارش سایت سلحشوران شهر نراق ؛ شهر نراق دیار ماندگار در قدیم به دلیل وجود تُجار متنفذ که به عمده التجار مشهور بودند و همچنین مراکز فعال و منحصر به فردی مثل بازار شمس السلطنه ؛ حمام خزینه ای ؛ عصارخان ؛ یخچال و ده ها مرکز دیگر مورد توجه تهیه کنندگان و فیلم سازان سینمایی قرار داشت . همچنان نیز قسمت هایی از این زیبایی های ارزشمند مورد توجه مردم و توریست ها قرار دارد .

http://s4.picofile.com/file/8179166526/%D9%BE%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%B1%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85%D8%AD%DB%8C%D8%AF%D8%B1.jpg

سال 1350 شمسی یک گروه هنری برای تهیه فیلمی به نام حیدر با شرکت غلامرضا بیک ایمانوردی(1315 – 1382) - حسین گیل(1319 – 0) و پروین(فروزان) خیربخش(1316 – 0) به شهر نراق آمدند تا قسمتی از فیلم حیدر را در مناظر زیبا و کهن نراق تهیه نمایند .

سال 1351 شمسی قسمتی از فیلم سینمایی " گذر اکبر" به کارگردانی محمد علی زرندی و تهیه کنندگی محمد تقی شکرایی در بازار شمس السلطنه شهر نراق ساخته شد . بازیگرانی مثل :
غلامرضا طایفه (بیک ایمانوردی) در نقش اکبر - فرشته جنابی نمین در نقش مریم - داود رشیدی حائری در نقش حبیب - ایران دفتری در نقش مادر مریم - یدالله شیراندامی در نقش یونس - کبری(مهری) ودادیان ؛ سید حمزه در نقش سید حمزه ؛ توکلی ، ملک ، زهره ، سهراب ، علی دهقان ، محمد فرزین ، تقی نژاد ، محمود تهرانی ، تورج ، و ... در فیلم گذر اکبر نقش آفرینی داشتند .


مرحوم حاج مرتضی رادفر فرزند شکرالله اهل شهر نراق در کنار هنرپیشه ها و عوامل فیلم سینمایی گذر اکبر در بازار شمس السلطنه نراق

در فیلم گذر اکبر چندین نراقی از جمله : مرحوم مرتضی رادفر فرزند شکرالله – مرحوم قاسم آعلی فرزند رضا – مرحوم حسین قجری فرزند قاسم( حسین کربلایی قاسم) – مرحوم مشهدی نصرالله محمودی فرزند محمد و چند نفر دیگر از نیروهای بومی در کاروانسرا و بازار چندین ثانیه و دقایقی در فیلم نقش آفرینی کوتاهی داشتند .


مرحوم حسین قجری فرزند قاسم(حسین کربلایی قاسم) و مرحوم نصرالله محمودی فرزند محمد(نصرالله فاطمه ای) دو  شهروند نراقی به همراه دو کودک در حاشیه ساخت فیلم سینمایی گذر اکبر در بازار شمس السلطنه شهر تاریخی نراق


مرحوم حسین قجری چند ثانیه در فیلم گذراکبر در بازار شمس السلطنه نراق نقش آفرینی می کند و هنگامیکه قهرمان فیلم بیک ایمانوردی از سینه بازار در حال گذر است ایشان با کلاه شاپو و سیکار به دست به طعنه می گوید :
به جای شمع کافوری ؛ چراغ نفت می سوزد

 

مرحوم حسین قجری                             مرحوم ابراهیم عضایی

مرحوم ابراهیم عضایی فرزند ماشاءالله در زمان حیات بارها خاطراتش را از فیلم گذر اکبر اینچنین اظهار می داشت :
تهیه کننده و عوامل دیگر فیلم گذر اکبر نزد من آمدند و گفتند ما نیاز داریم ماشین جیپ شما را به پشت کوه اُل نراق انتقال داده و از کوه شیب دار و زیبای شهرتان به پایین پرتاب و سکانسی را بازی کنیم .


مرحوم حاج مرتضی رادفر فرزند شکرالله اهل شهر نراق در کنار هنرپیشه ها و عوامل فیلم سینمایی گذر اکبر در بازار شمس السلطنه نراق

من ماشین را دوست داشتم و علاقمند بودم همچنان به مردم خدمت کنم و قبول نکردم . چون وسیله نقلیه کم بود آنها اصرار کردند که پول خوبی از بابتش می دهیم و حتی موقع پرتاب هر چی دلت می خواهد از ماشین بردار و فقط ما نقش بازی کنیم کفایت می کند . از خیر پول هنگفت گذشتم و از پیشنهادشان صرف نظر کردم .


مرحوم حاج مرتضی رادفر فرزند شکرالله اهل شهر نراق در کنار هنرپیشه ها و عوامل فیلم سینمایی گذر اکبر در بازار شمس السلطنه نراق

آن زمان تمام مغازه های بازار شمس السلطنه نراق و کاروانسراها فعّال بود و حتی یک مغازه هم بسته نبود و رونقی خوبی داشت . تقریبا اکثر مردم و خصوصا کسبه ها مساعدت کردند تا قسمتی از فیلم گذر اکبر در شهر نراق ساخته شود .

۲ نظر ۲۸ دی ۹۶ ، ۲۲:۱۱
سلحشوران شهر نراق

تلگراف حاج محمد نراقی فرزند حاج محمدرضا از همدان به آقای محمدعلی فروغی در شهر نراق 96 سال قبل

بتاریخ ۲۷ شهر ربیع الثانی ۱۳۴۳
27 ربیع الثانی 1343(برابر 4 آذر 1303)
همدان الی نراق
جناب مستطاب عمده التجار آقای آقامحمدعلی(فروغی فرزند ملا ابوالقاسم) تاجر نراقی زیده مجده العالی

فدایت شوم مراتب از قراری است که در عریضه ۲۳ جاری در جواب مراسله آقا حبیب الله آسوده عرض شده رقیمه شریف مورخه ۱۸ جاری از قم واصل از سلامتی شما مسرور شدم .
راجع به جوزقند(جوزغند بهترین محصول شهر نراق) که شرحی نوشته بودید قبلا تقاضا نموده ایم که یک مقابل جوزقند همه سال تهیه شود و بعد نُسَخش را نوشته ایم نُسخ او را ننوشته ایم حالیه هم عرض می شود جوزقندی که علاوه بر مصرف معمولی تهیه کرده اید مع کلیه جوزقند همه ساله را فوری ارسالی همدان بکنید بعد از همدان به هرکجا می خواهیم می فرستیم .
راجع بوصول برات پنجاه تومان هم کرارا نوشته ایم شما خو ب است همانطوریکه ایراد می گیرید به تجارتخانه همانطور ایراد به خودتان بگیرید که درست به کاغذها مرور نمی کنید زیرا چند لیست است توضیح و ما هم نوشته ایم .
راجع به جنس هائی هم که از احمد آقا بنده زاده نتوانسته بودید تابحال قافله نبود وَ الا گمانم در خدمات قصوری شده و فرمایشات حضرتعالی انجامش را بر خود فرض می دانم بهرحال مرنده(کوزه آب)امروز توسط آقا سید نقی مکاری ارسال نمودم شرح ارسالی هم خودش معروض داشته مراسله با حبیب الله هم الساعه رسید محتمل امروز مرجوع می شود .
بقیه مطالب و دستور حمل جوزقند در فوق عرض شد کلیه جوزقند خریداری و معمولی را حمل به همدان بکنید .
زیاده عرضی نیست . خاله زاده ها را سلام برسانید . تمامی معادل زکات حاصل نراق به صبیه دائی کاظم بدهید.
اقل حاجی محمد

سایت سلحشوران شهر نراق از جناب آقای حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود از بابت بازخوانی تلگراف حاج محمد نراقی فرزند حاج محمدرضا از همدان به آقای محمدعلی فروغی فرزند ملا ابوالقاسم در شهر نراق 96 سال قبل سپاسمند می باشد .

۱ نظر ۲۷ دی ۹۶ ، ۱۶:۰۵
سلحشوران شهر نراق

سلامم به شهر شهیر نراق
به نام آوران  دلیر نراق
       
نراقی که باشد نگین اراک
همین بس ،که نامش بود سر فراز
      
سلامم به  شهر مشاهیر علم
به مولا کمال الدین- مُحتشم

به میر احمد و مخلص وفاضلین
که گردیده اند شهره ی شهر علم
        
سلامم به رزمندگان نراق
به جانباز و آزادگان نراق
             
بسیجی ،سپاهی و یا ارتشی
به فجر آفرینان شهر نراق
          

نراق است شهر شهیدان پاک
فدا گشتند اندر رهٔ آب و خاک
   
نگشتند مغلوب دشمن ،ولی
وفادار ماندند به سیّدعلی
         
که او نایب بر حق احمد (ص )است
سُکاندار محبوب این نهضت است
     
خمینی(ره )بفرموده در وصف او:
که شایستهٔ رهبری باشد او
        
خدایا به خون شهیدان قسم
تو او را نما حفظ از هر گزند
            
سلامم به شهزادگان نراق
به شهر امام زادگان نراق
        
سلیمان و یحیی،زبیده خاتون
زیارتگه خاصّّ و عامّ نراق
          


سلامم بر کوه و دشت نراق
بر آن کوه زیبا و"تختِ"نراق
          
در آن غار نخجیر گشته نهان
بگشته ست  گردشگه ی خاصّ و عام
 
بود دومّین غار اندر جهان
به پیشینه هفتاد با میلّیون
               
سلامم به محمودی پهلوان
بر آن  چهره ی ماندگارزمان
        
ََبَوَد نام مولاش علی"ع"بر زبان
زما هم بر او باد درود و سلام

سلامم به حاج احمد مهربان
به جانباز و رزمنده ی قهرمان

صفابخش جمع همه دوستان
زما هم بر او باد درود و سلام
              
سلامم به کوهٔ آل سرفراز
که باشد نماد سُتُرگ نراق
           
بر آن قامت قد بر افراشته
ز خود جلوه ی ویژه ای ساخته

سلامم به بازار شهر نراق
به تاجر و تاجر سرای نراق     

به کاسب و تجّار معروف او
که بودند صفا بخش شهر نراق

ماشالله عضایی و پریشانی
به غفاری و حاج میر سلطانی

به حاجی رضا و بشیر شفیع
درودم بر نعمت اکبری ( قهوه چی )

به نوروزی آن شاطر سنگکی
به قصاب نیکو صفت اشرفی

به میرزا حسین کاسب با مرام
به "سلمانی"اوستاد رمضان سلام
   
سلامم به فرهیختگان نراق
به دانش و دانشوران نراق

مرادی،عظیمی و عضاییان
که هستند چشم و چراغ نراق

فروغی و غفاری وخسروی
به نیکو صفت مردمان نراق

سلامم به "میل" ودره بالیجان
به آبشار گیسو و آب روان
   
به سالوار و آبشتا و کندقه
دره ی خلیل،لاسون و طالبه
       


http://www.kanoon.ir/FileRepository/Article/Images/34/13940601P3h448i742.jpg


کله قند ،کدورا و مزرعه زعین
گلیجه،بیدشک بالا و پایین

به پا سنگ ملا در چاله سرخ
به مزرع شازده مُور گلِ سرخ
     
روکیه ،پودنا و مزرع آقا
به باغچهٔ درویش و دشت بالا
       
عروس نراق است دشت پایین
برو کوه درزو از آنجا ببین
              
بود معدنی امتدادش عیان
که نامش بود چاله ی خاکه بان
      
سلامم به دروازه و چارتاقی
به آب انبار حاج عبدالباقی
       
مَلندون و پای چنار قاضی
به منزل آقا تقی رافی"رئوفی"
     

به شهر نراق و به بُومش سلام
به نخجیر و گردش پذیرش سلام

بَوَد دومین شهر گردشگری
به معماری بی نظیرش سلام

نشان دارد از جادهٔ ابریشم
به ارزش و هم اعتبارش سلام

بود قِدمَتش سه فزون از هزار
به پیشینه و اقتدارش سلام

به کاه گندم و کوهٔ بیلیجیا
به آب روان چشمه رودش سلام   
    
نراقی به این با صفایی کجاست؟
که هم با صفا هم مَسرَّت فزاست

    سلامم بر احمد آباد شهر
به صادق و عباس آباد شهر
     
به نصرت آباد و محمد آباد
حسین آباد  و آصف٘ آباد شهر
            
الهی که آباد گردی نراق
همیشه سر افراز گردی نراق
          
"آقایی"نداری توان بیش از این
سرایی ز رسم و رسوم نراق


http://bayanbox.ir/view/7036704288078626363/photo-2017-08-17-12-42-35.jpg

اشعار از آقای مرتضی علی آقائی نراقی

۳ نظر ۲۶ دی ۹۶ ، ۰۰:۰۱
سلحشوران شهر نراق

فروش زمین لره ئی در مزرعه لاستان از محمدعلی فرزند میرزا ابوتراب ابن حاج میرزا محمدآقا علینقی نراقی به آقاجان فرزند محمدعلی خالو آقابابای نراقی در 130 سال قبل

بسم اله سبحانه
وبعد حضوریافت عالیحضرت نیکو فطرت آقامحمدعلی خلف مرحمت شان آقامیرزا ابوتراب حاجی میرزا محمد آقا علینقی نراقی و بعدالحضور دانسته و فهمیده به مبایعه لازمه جازمه شرعیه و بمعاقده صریحه ملیه به صیغه معتبره منتقل نمود به عالیقدر آقاجان خلف مرحمت شان آقا محمدعلی خالو آقابابای نراقی همگی و تمامی تخمینا بیست مَن بوزن شاه بذرافشان واقعه در مزرعه لاستان شهره قصبه نراق که مشهوراست همان زمین به زمین لره ئی و محدود است به حدود اربعه ذیل السطر به ثمن و مال المبایعه مبلغ معین چهارتومان و پنجهزار دینار (۴۵ریال)فضل سلایح سلطان روپیه جدیدالضرب ناصرالدین شاهی ازقرار ده عدد یکتومان رواج متعارف مقبوض حین العقد باعتراف الشرعی و صیغه جاری شد و شرایط صحت بعمل آمد و کل ثمن فی المجلس واصل و عاید بایع گردید و بوصول آن معترف شرعی شد و ببنهما قبض و اقباض و تسلیم و تسلم و تخلیه و تصرف و سایر شروط صحت در معامله مزبوره خصوصا اسقاط خیارات موجبه فسخ سیما خیارالغبن ولو کان فاحشا بل افحش والزام شرعی بر بایع مرقوم که در ظرف مدت سی عام قمری ابتدا از تاریخ همین وریقه چنانچه بیع مرقوم جزعـَآ او کلا مستحقا للغیر برآید و بثبوت شرعی برسد خود بایع مرقوم در هر صورت از عهده جمیع غرامات شرعیه مببع مزبور برآید و به هیچ وجه از وجوه رجوعی با مشتری نباشد جمعا فعلا رعایت گردید و حدود زمین موصوف از یکطرف به زمین جناب آقا محمد جواد(پدر معاون التجار) خلف مرحمت شان فخرالحاج جناب آقا محمد مهدی است و از طرفی به زمین آقا محمد حسین اخوی ایشان و از جهتی به زمین خود بایع که به جناب آقامحمد جواد مشارالیه فروخته و از سمتی به جوی آب که در ظهر باغ مرحوم حاجی محمد حاجی علی اکبر شهره واقع است تا واضح بوده باشد .
وکان ذالک التحریر فی نصفه شهر رمضان المبارک من الشهور یکهزارو سیصد و ده هجری مطابق......
15 رمضان 1310(برابر 13 فروردین 1272)

https://bayanbox.ir/preview/5089183259860149973/photo-2017-10-23-21-59-07.jpg

سایت سلحشوران شهر نراق از جناب استاد حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود به جهت بازخوانی سند فروش زمین لره ئی در مزرعه لاستان توسط محمدعلی فرزند میرزا ابوتراب ابن حاج میرزا محمدآقا علینقی نراقی به آقاجان فرزند محمدعلی خالو آقابابای نراقی در 130 سال قبل قدردانی می نماید .

۲ نظر ۲۵ دی ۹۶ ، ۲۲:۴۰
سلحشوران شهر نراق

اختر نراقی، شاعر ؛ نویسنده و پژوهشگر سه شنبه تاریخ 2 آذر 1316 برابر 23 نوامبر 1937 مصادف با 19 رمضان 1356 در تهران و در خانواده‌ای اهل علم و فرهنگ و فلسفه از صدرالدین نراقی و فاطمه نفر به‌ دنیا آمد.
پدربزرگ او مدعی‌العموم مشهد بود . جدّ او علامه حاج ملا احمد نراقی از برجسته‌ترین شخصیت‌های مذهبی شیعه در دوران خود بود .


خانم آسیه عبادی و آقای حمید عبادی فرزندان دختر و پسر دکتر اختر نراقی هستند که او به تنهایی بار بزرگ کردن شان را بر دوش کشید و در این آخرین روزها از فاصله های دور به مونترال آمدند و در کنار مادر بودند .
یکی از کارهای اختر نراقی انتشار مجموعه اشعار ملا احمد نراقی بود که خود ویرایش آن را به عهده گرفت و بر آن مقدمه نوشت و تحت عنوان «غزل» به نشر سپرد .

اختر نراقی فارغ‌التحصیل مقطع دکترای ادبیات انگلیسی از دانشگاه مک‌گیل است و آثارش به زبان انگلیسی نیز نوشته شده است .

پدر ملا احمد نراقی به نام علامه حاج ملا مهدی ابن ابی‌ذر نراقی، معروف به ملامهدی نراقی، از فلاسفه اسلامی بود که برجسته‌ترین اثر او تحت عنوان «شرح الالهیات من کتاب الشفا» در سال 1988 توسط دانشگاه مک‌گیل منتشر شد. این نسخه خطی که به عربی نگاشته شده بود توسط مهدی محقق ویراستاری و برای انتشار آماده شد.

از اختر نراقی چهار رمان منتشر شده که نخستین آن « خانه بزرگ سبز » نام دارد و شامل دوازدده داستان کوتاه که در سال 1994 میلادی منتشر و نامزد دریافت « کیواسپل هیومنک لنان » برای جایزه داستانی شد و این کتاب بارها چاپ مجدد شده است . «پرده‌های آبی» دومین و « آن تابستان با مارا » سومین رمان دکتر نراقی است . چهارمین رمان مشارالیها « قطاری به سوی روستای من » است که داستانی عاطفی و عاشقانه دارد .

http://shahreketabonline.com//files/cache/files_products__9786006414270[w199h300mresizeByMaxSize].jpg

در هر چهار رمان این نویسنده راوی داستان دوره‌های مختلف زندگی‌اش را از سال‌های کودکی در ایران تا آغاز نوجوانی تا کهنسالی در کشورهای دیگر روایت کرده است .

دکتر اختر نراقی، نویسنده ایرانی ، در دوران جوانی به اروپا و سپس کانادا مهاجرت کرد و سی سال در کانادا اقامت داشت . او از دانشگاه مک‌گیل دکترای زبان و ادبیات انگلیسی دریافت نمود و به تدریس در این دانشگاه مشغول گردید . از او مقاله‌های پژوهشی در حوزه‌ی نظریه‌ی ادبی، فلسفه، و فمنیسیم منتشر شده است .

دکتر اختر نراقی اصالتش مربوط به نراق و خاندان معزز نراقی می شد و لیکن برآمده از خانواده‌ای اهل فلسفه و ادبیات به دنیا آمد . جد پدری‌اش، علامه حاج ملا احمد نراقی ، روحانی سرشناسی بود که اجازه و اذن سلطنت ناصرالدین‌شاه قاجار به امضای او صادر شده بود. اختر سنی نداشت که از ایران رفت و به‌واسطه‌ی شغل پدرش راهی اروپا شد. همانجا درس‌خواند، مهاجرت‌های پی‌درپی و سفرهایش به گوشه‌ وکنار دنیا نشانش را در داستان‌های او هم گذاشت، داستان‌هایی که از تهران تا الجزایر و تا زندگی مهاجران در کشورهای اروپایی را در بر می‌گیرند. در همان سال‌های کار و پژوهش در دانشگاه مک‌گیل مجموعه‌ای از سروده‌های جد پدری‌اش علامه ملا احمد نراقی را با عنوان «غزل‌» ویرایش و تصحیح کرد که دانشگاه مک‌گیل در قالب کتابی درآورد .

http://gogaspe.com/host/kraenzel/images/1-8-different.jpg

در دهه‌ی نود و سال‌های بازنشستگی از تدریس، سمت‌وسوی کارش را عوض کرد و به داستان رو آورد؛ در تنها گفت‌وگویی که به زبان فارسی داشت، اظهار داشت : «دلم می‌خواست از آدم‌هایی بنویسم که طی این سال‌ها با آنها زیسته بودم، آن‌قدر در گوشه و کنار دنیا زندگی کرده بودم که دیگر مرزهای جغرافیایی برایم اهمیتی نداشتند، اما این بی‌مرز شدن به این آسانی‌ها هم نبود، در یکی از رمان‌هایم، «پرده‌های آبی»، راوی جمله‌ای می‌گوید که آن را چکیده‌ی فلسفه‌ی زیستن خودم می‌دانم، یک‌جایی کسی به راوی داستان، که دختری ایرانی است، می‌گوید که شما می‌آیید اینجا، زبان ما را یاد می‌گیرید، ادبیات ما را یاد می‌گیرید، فرهنگ ما را یاد می‌گیرید، آن‌وقت چیزهایی را که از خودمان یاد گرفته‌اید به ما درس می‌دهید و راوی جواب می‌دهد که قشنگی‌اش به همین است.»

طی سه دهه‌ی اخیر چهار رمان و چند مجموعه شعر منتشر کرد؛ سه‌تا از این رمان‌ها با ترجمه‌ی نیره توکلی در ایران هم منتشر شده‌اند. «پرده‌های آبی»، «خانه‌ی بزرگ سبز»، و «آن تابستان با مارا»، او رمان چهارمی هم دارد که در ۲۰۱۲ در کانادا منتشر شد و نسبت به دیگر آثارش بازتاب وسیع‌تری در جامعه‌ی ادبی کانادا و امریکا داشت و اقبالی فراتر از قبلی‌ها نصیب برد.

رمان «آن تابستان با مارا»‌ روایتی است از انقلاب الجزایر و نقشی که زنان در این انقلاب داشتند، نراقی که آن سال‌ها در الجزایر زندگی می‌کرد مشاهدات عینی‌اش را برای نوشتن این رمان به کار گرفته. خودش می‌گفت: «به‌هرحال در انقلاب الجزایر زنانی چون جمیله بوپاشا نقش پررنگی داشتند، اما آنچه از انقلاب‌های سراسر جهان برمی‌آید همین است که مردان بیشتر از شرایط جدید بهره‌ می‌برند، آن هم درحالی‌که نصف جمعیت جهان زنان هستند. در انقلاب‌های بهار عربی در بسیاری از کشورها زنان پابه‌پای مردان حضور داشتند، ولی حاصلش به آقایان رسید و در شرایط اجتماعی جدید حاکم‌شده، شاهد هیچ تغییر مثبتی به نفع زنان نبودیم.»

رمان‌های «خانه‌ی بزرگ سبز»، «پرده‌های آبی»، و «آن تابستان با مارا» را می‌توان تریولوژی دانست، روایتی از دنیایی که پیش روی زن ایرانی گشوده می‌شود، اولین فصل‌های «خانه‌ی‌ بزرگ سبز» در تهران می‌گذرد و بعد در «پرده‌های آبی» و «آن تابستان با مارا» او را در موقعیت‌های دیگری می‌بینیم، زنی که دیگر آن دختر ساده‌ای نیست که چشم به حوض خانه‌ی مادربزرگش در قزوین دوخته بود؛ حالا می‌خواهد در دنیایی آکنده از موانعی پیشاروی مهاجران، خودش را ثابت کند و از مرزهایی که احاطه‌اش کردند بگذرد.

دکتر نراقی از اینکه داستان‌هایش به زبان فارسی ترجمه شده بودند، خوشحال بود و می‌گفت: «به‌هرحال فارسی زبان مادری من است و دوست دارم داستانی را که ریشه‌هایش به ایران برمی‌گردد خود ایرانی‌ها هم بخوانند.»

دکتر اختر نراقی، اندیشمند ؛ نویسنده ؛ شاعر ؛ ایران دوست بعد از مدت‌ها جدال با بیماری سرطان صبح روز یکشنبه تاریخ 21 دی 1393 برابر 11 ژانویه 2015 و 20 ربیع الاول 1436 در هفتاد وهفت‌ سالگی در مونترال کانادا درگذشت. فرزندانش آسیه و حمید عبادی لحظات مرگ بر بالین مادر بودند .

پروفسور فضل الله رضا دوشنبه 29 دی 1393 پیامی پس از مرگ نراقی صادر نمود :

درگذشت بانوی اندیشمند و نویسنده توانا و بسیار درستکار و ایران‌دوست سرکار خانم دکتر اختر نراقی که از سُلاله پاک خاندان بزرگ ملااحمد نراقی(ره) بود، باعث تألم و تأثر اینجانب شد. فقدان این بانوی شریف و ادیب را به بازماندگان و خانواده بزرگ فرهنگ و ادب پارسی تسلیت می‌گویم.

https://www.asiancanadianwiki.org/mw/images/3/37/467a7c5dd224aad1701a18a0ad5a6cbe.jpg

مرکز بین المللی زندگینامه بزرگان کمبریج ــ انگلستان دکتر اختر نراقی شاعر و نویسنده ایرانی ساکن مونتریال را به عنوان یکی از برگزیدگان خود در لیست سال 2005 ثبت کرد. تقریبا به طور همزمان "انستیتوی آمریکایی زندگینامه بزرگان" American Biographical Institute, Inc. - ABI نیز دکتر نراقی را در لیست "متفکران بزرگ قرن بیست ویکم" وارد کرده است.
لیست "نامداران کانادا" نیز از سال 1999، همه ساله دکتر اختر نراقی را در خود جای داده است.
"خانه بزرگ سبز" “The Big Green House” شروع رمان سه گانه اش بود که با “Blue Curtains” و “With Mara that Summer” ، به پایان رسید و در ادبیات داستانی کانادا جای خود را باز کرد.
اختر نراقی در سال 1998 "هلن پرایز" را بنیاد نهاد که این جایزه در اولین سال خود به بیست زن از سراسر جهان تعلق گرفت که کارنامه ای درخشان در دفاع از صلح، مخالفت با خشونت، بویژه مبارزه با خشونت علیه زنان و کودکان به نمایش گذاشته بودند .


۷ نظر ۲۴ دی ۹۶ ، ۲۳:۱۳
سلحشوران شهر نراق

با تحقق جمیع شرائط صحت و استجماع(فراهم آمدن) کافه قواعد شریعت مصالحه صحیحه شرعیه معسره (تنگدست – اصطلاح حقوقی کسی که بواسطه عدم کفایت دارایی یا دسترسی نداشتن به مال خود قادر به پرداخت هزینه دادرسی یا دیون خود نباشد) اسلامیه نمود هی المسماه سکینه خانم بنت مرحوم آقا سیدجواد نراقی متعلقه عالیقدرابوالقاسم مکاری نراقی به عالی شان عزت نشان آقا سلطانعلی خلف مرحوم حاجی احمدعلی من فراز بختیاری واچه تک تمامی حقوق و دعاوی متصوره خود را که از بابت منقولات مهریه مرحومه صبیه خود ....... می نمود کلهم بعضا حقا تابتا او عسر.... بنحوی که غیر از همان خانه که از اعیانی صداق صبیه اوست به هیچ وجهی استثنا نشده باشد به مال المصالحه مقدار صد دِرَم بوزن شاه گندم بومی دوره نراق و یکعدد ........ بیست عدد یکتومان و صیغه جاری شد و مال المصالحه نقدا مقبوض گردید و بمصالحه مرقومه اقرار و اعتراف شرعی با ... و استرداد آن نمود و دعا فی غبن و فسخ هم در ضمن العقد بالمره ساقط گردید .
بنا بر علی ذالک غیر از فقره خانه که اختصاص به مصالحه صالحه پیدا نمود دیگر به هیچ وجه حقی بر سلطانعلی و در ضمن العقد ملزم شرعی شد مصالحه مزبوره که هرگاه زوج او ابوالقاسم در این مصالحه افکاری داشته باشد خود بنفسها از عهده بر آید و علاوه بر آن پنجاه تومان به عنوان اعلی دیونی .
تحریر فی نهم شهر رجب المرجب مطابق ... سنه ۱۳۲۲

9 رجب 1322(برابر 28 شهریور 1283)

سایت سلحشوران شهر نراق از جناب آقای حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود از بابت بازخوانی سند صداق سکینه بنت سیدجواد نراقی متعلقه ابوالقاسم مکاری نراقی در 117 سال قبل سپاسمند می باشد .

۰ نظر ۲۳ دی ۹۶ ، ۲۲:۳۹
سلحشوران شهر نراق

با شهیدان عبدالله محمودی و محمد رضا رمضانی و آزاده عباس باقری و دوستان دیگر همکلاس بودیم .
ارتباط نزدیک و اکثر اوقات برای درس خواندن و تفریح باتفاق به مزرعه کَندقه حومه شهر نراق می رفتیم .

یکی از ویژگی های بارز شهید عبدالله این بود که در برابر پدر و مادرش حق شناس بود . او با موتورسیکلت تریلش جهت کمک به پدرش به مزرعه می شتافت . وی همواره در انجام کارهای سخت و طاقت فرسا مانند دِرو محصولات در مزرعه کمک حال پدرش حاج علی بود و همچنین یاری گر مادرش در خانه بود .

یکی از پاتوغ های عبدالله در روزهای تعطیل و بعد از ظهرها مزرعه کَندقه و در شب ها تختگاه آب انبار پایین مقابل منزلشان بود که تا پاسی از شب با سایر همکلاسی ها درس می خواندیم .
در بعضی اوقات پسر عمویش نصرت الله محمودی (شهید دفاع مقدس) که در الیگودرز ساکن بودند نیز در جمع ما حاضر بود که از خلق و خوی شایسته و ولایت پذیری او بهره می جستیم .

در نهایت جنگ توسط ارتش متجاوز عراق بر ایران اسلامی تحمیل شد و عبدالله و برادرش کاظم محمودی به فاصله هفت ماه و نیم در سال 1361 به شهادت رسیدند .
پسر عموهایش نصرت الله و احمدرضا محمودی با فاصله یکسال و نیم از هم به شهادت رسیدند . خواهر زاده اش سید محمد جوادی در جزیره مجنون شهید شد .
شهیدان محمودی و جوادی و سایر شهدا بر یزیدیان نفس خویش غلبه کرده و به مبارزه با یزیدیان دون فطرت زمان خویش رفتند.

قلم های شکسته و بیان های نارسای ما در وصف شهیدان عاجز و ناتوان است پس آرزوی رحمت خاص الهی برای شهیدان محمودی و جوادی و مرحوم حاج علی محمودی و مرحومه فاطمه رضایی را از درگاه خداوند متعال خواستاریم .

https://bayanbox.ir/view/1251055879773501669/IMG-20160524-000531.jpg

راوی : آقای علی محمد میرشکاری فرزند علی اهل شهر نراق تاریخ 26 دی 1393

۴ نظر ۲۲ دی ۹۶ ، ۱۴:۲۴
سلحشوران شهر نراق

دریافت مهریه(صداق) توسط صبیه محمدیوسف ابن محمداسماعیل نراقی از همسرش میرزاجان ابن محمدعلی نراقی در 123 سال قبل


مخفی نماناد که چون سابق بر اینها علیا جاه خدارت دستگاه صبیه مرحمت شان آقا محمد یوسف خلف مرحوم آقا محمد اسماعیل نراقی متعلقه عالیقدر آقا میرزاجان خلف مرحوم آقا محمدعلی نراقی جمیع مافی الصداق خود را که عبارتست از مبلغ یکصد و سی و شش تومان بموجب صداقتنامچه ئی که ملاحظه شد عینا و دینارا به خالوی(دایی) خود جناب مستطاب سعادت انتساب آقا محمد مهدی تاجر نراقی موافق نوشته علیحده که در یَد جناب مستطاب معزی الیه می باشد صلح شرعی نموده بود و حق الصداق علیاجاه مسطوره اختصاص به جناب مستطاب مشارالیه یافته بود و جناب مشارالیه مبلغ پنجاه تومان وجه نقد از بابت همان حق الصداق از عالیقدر آقا میرزاجان سابق الذکر اخذ و دریافت نموده بود و اقرار به وصول وجه مزبور نمود بعد تلک المراتب و بعد از اخذ پنجاه تومان وصولی موصوفه در تاریخ تحریر همین وریقه حضور یافت همان جناب مستطاب آقا محمد مهدی مشارالیه دانسته و فهمیده در حالت اختیار بواقی مافی الصداق معلومه را که عبارت از مبلغ هشتاد و شش تومان دیگر می باشد از عینا و دینا همان هشتاد و شش تومان را مجددا به همشیره زاده خود علیاجاه مزبوره به مصالحه صحیحه صریحه شرعیه به صیغه معتبره منتقل نمود به مال المصالحه مقدار یکصد دِرَم به وزن شاه گندم بومی دوره نراق و یکعدد روپیه قبض رواج خزانه مبارکه مظفرالدین شاه قاجار خلداله ملکه و صیغه جاری شد و شرایط صحت بعمل آمد و فعلا لا علی رسم القباله بین الجانبین مراعات قبض و اقباض و اخذ و استرداد مال المصالحه و اسقاط جمیع خیارات موجبه فسخ خصوصا خیارالغبن و خیارات محتمله و متصوره جمیعا بر وجه لزوم شرعی معمول و مرعی گردید و مجددا تمامی همان هشتاد و شش تومان بواقی مافی الصداق معلومه بر حقیّت علیا جاه مومنه الیها قرار و استقرار شرعی یافت و در ضمن عقد خارج لازم الزام شرعی شد بر جناب مستطاب همان آقا محمد مهدی معزی الیه که احیانا چنانچه از تاریخ حال و ماقبل چه خود آنجناب و یا احدی من قبله و یا خود علیا جاه مومنه علیها بنفسها ویا احدی من قبلها مافی الصداق معلومه را کلهم بعضا را به هر عقدی از عقود منتقل نموده باشد بدیگری و فسادی در صلح مزبور واقع شود در هر صورت جناب معزی الیه از مال خود بنفسه از عهده تمامی هشتاد و شش تومان مزبور و سایر غرامات شرعیه آن بر آید .
تحریرا و وقوعا بتاریخ ۲۰ شهر ربیع الثانی سنه ۱۳۱۶
20 ربیع الثانی 1316(برابر 16 شهریور 1277)

مخفی نماناد که در تاریخ بیست و هفتم شهر ربیع الثانی سنه ۱۳۱۶(برابر 23 شهریور 1277) که بقیه مافی الصداق که عبارت از هشتاد و شش تومان می باشد اختصاص شرعی به همان علیاجاه موصوفه در متن یافت تمامی همان را به زوج مزبور بموجب نوشته جات معتبره بذل شرعی نمود و زوج مزبور هم در همان تاریخ علیا جاه مرقومه را مطلقه نمود بطلاق خلع و ضامن کاشف الفساد همان مبلغ هشتاد و شش تومان خود جناب آقا محمد مهدی است که در صورت مستحقاللغیر در او پیدا شدن از مال خود بنفسه از عهده جمیع غرامات شرعیه آن بر آید تا واضح بوده باشد .

مُهر پای ورق: ملا ابوالقاسم نراقی فرزند ملا عبدالکریم


http://bayanbox.ir/view/7987294471318964870/photo-2017-04-19-23-10-36.jpg

سایت سلحشوران شهر نراق از جناب استاد حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود به جهت بازخوانی سند دریافت مهریه(صداق) توسط صبیه محمدیوسف ابن محمداسماعیل نراقی از همسرش میرزاجان ابن محمدعلی نراقی در 123 سال قبل قدردانی می نماید .

۰ نظر ۲۱ دی ۹۶ ، ۱۵:۲۶
سلحشوران شهر نراق
سایت سلحشوران شهر نراق از استاد علی اکبر جعفری فرزند غلام درخواست نمود تا زندگینامه فرهنگی اش را خودنوشت فرماید که از محبتش نسبت به شاگردانش سپاسگزار هستیم .


بسمه تعالی
اینجانب علی اکبر جعفری
تاریخ 1 خرداد 1316 در شهر نراق از توابع شهرستان دلیجان استان مرکزی متولد شدم .
پدرم مرحوم شیخ غلام جعفری فرزند شیخ احمد ابن شیخ جعفر و مادرم مرحومه صاحب جعفری(فوت 16 تیر 1357) فرزند استاد تراب از اهالی نراق بودند .
تحصیلات خودم از اول دبستان تا مدرک سیکل را در نراق گذراندم و برای ادامه ی تحصیل راهی شهر قم شدم .
بعد در دانشسرای شهرستان کاشان قبول شدم و پس از اخذ دیپلم طی معرفی نامه به شهرستان خمین منتقل شدم و تاریخ 26/7/1338 طی ابلاغ اداره ی آموزش و پرورش آن آموزشگاه به سِمَت کفیل و آموزگاری دبستانی به نام بزرگمهر در روستای خوگان شهرستان خمین منسوب گردیدم .
دبستان در قلعه ای با دیوارهای بلند و سر به فلک کشیده قرار داشت و دارای دو سه اتاق فرسوده بود که بنده چهار کلاس را در یک کلاس تدریس می کردم و اتاق کاهگلی در روستا در اختیارم قرار دادند .
بنده با دو تخته فرش و زیلو و یک پتو آن را مفروش کردم و از وسایل یک عدد چراغ سه فتیله نفتی و چند ظرف روحی و مقدار کمی وسایل دیگر داشتم که با آنها زندگی می کردم .


شایان ذکر است که چون خانواده ام متمکن نبودند مجبور شدم تابستان ها در مغازه ی نانوایی که در آن زمان با هیزم نان تهیه می شد با اجرت 25 ریال کار کنم و از جمع آوری آن کمک هزینه ی تحصیلی خودم را پس انداز نمایم .
این مسئله را در سطح راهنمایی و دبیرستان برای دانش آموزان خود بازگو کرده ام تا بدانند در گذشته با چه مشقاتی تحصیل و زندگی دشوار ولی لذتبخش بوده است .
مدت دو سال در آموزش و پرورش شهرستان خمین خدمت کردم و بعد به آموزش و پرورش شهرستان محلات منتقل شدم و طی حکمی در دبستان سنایی روستای خاوه اردهال مشغول انجام وظیفه گردیدم .
خاطره ای که در این دوران خدمتم در شهرستان خمین دارم اینکه موظف بودم هر ماه گزارش ماهیانه را به اداره تحویل دهم . در یکی از روزهای سرد زمستان به اتفاق دوستم آقای صادقی که معلم یکی از روستای خمین به نام چوگان بود و در شش کیلومتری محل خدمت من قرار داشت به اتفاق برای ارسال گزارش ماهیانه و تهیه ی آذوقه عازم خمین شدیم .

هنوز برف روی زمین را پوشانده بود بعد از ظهر که با دوچرخه به طرف روستای محل خدمتمان بازگشتیم مقداری از راه که طی کرده بودیم برف شروع به باریدن کرد به طوری که دوچرخه ها به سختی داخل گل و برف حرکت می کرد بگونه ای که حتی دوچرخه را نمی توانستیم حرکت دهیم.
شایان ذکر است که در آن جاده گرگ هم وجود داشت . من همیشه دو شیشه پر نفت با مقداری پارچه ی مندرس داشتم مقداری از راه را که طی کرده بودم دوستم صدا زد آهای جعفری من دیگر قادر به حرکت نیستم . من ایستادم چون نزدیک شد دوچرخه اش را رها کرد و دست به گردن کرد و شروع به گریستن کرد و گفت من وصیّت خود را ننوشته ام و می دانی که مدت مدیدی است که هر دو پدر و مادر و خانواده ی خود را ندیده ایم . من هم شروع به گریه کردم و هر دو از ترس می لرزیدیم .

به او دلداری دادم و گفت گرسنه هستم و دیگر رمقی ندارم . از خُرجین دوچرخه مقداری شیرینی به او دادم و مقداری هم خودم خوردم . صادقی گفت نمی توانم حرکت کنم . طنابی که در عقب دوچرخه داشتم باز کردم و به جلو فرمان چرخ او بسته و طرف دیگر را به عقب چرخ گره زدم و من حرکت کردم به طوری که او را هم یدک می کشیدم . مسیر پوشیده از برف شد و راه را گم کردیم . مقداری که حرکت کردیم از دور نور چراغ های روستایی پیدا شد پس از طی مسافتی به درب اولین خانه را زدیم درب را به روی ما باز کردند صاحب خانه گفت بندگان خدا شما تو این برف و سرما چکار می کنید ؟
ما را به اتاقی که در آن کرسی گذاشته بودند بردند لباس برای ما آوردن و لباس هایمان را عوض کردیم و جریان را برایشان بازگو کردیم و برای ما غذا آوردند و پس از صرف غذا از آنها پرسیدیم که نام این ده چیست؟
گفتند اینجا روستای یوجان خمین است و دارای بقعه متبرک است . لباس هایمان که خشک شده بود را پوشیدیم و صبح به محل کارمان روستای خوگان حرکت کردم و صادقی نیز به محل کار خودش رفت .

مدت چهار سال در روستاهای شهرهای خمین و محلات در استان مرکزی اشتغال داشتم و بقیه ی آن را در زادگاهم شهر نراق مشغول انجام وظیفه گردیدم . در سال 1350 که قبلا در تابستان ها کلاس های متعددی را گذرانده بودم به سمت رئیس مدرسه ی راهنمایی نراق با چند ساعت تدریس مشغول شدم و نیز چند ساعت تدریس در دبیرستان بدون حق و تدریس نیز مشغول بودم .
یاد آور می شود که در سال 1350 رشته ام از آموزگاری به دبیری تبدیل شد و پست هایی از قبیل رئیس مدرسه ی راهنمایی و دبیرستان و نماینده ی آموزش و پرورش را بر عهده داشتم .


همچنین در کمیته ملی مبارزه با بیسوادی تلاش کردیم تا سطح علمی افراد افزایش یابد . مدتی نیز مسئول پیشاهنگی بودم که دانش آموزان را به فراگیری اشتغال و پندار و رفتار نیک رهنمون می شدیم .
از اول انقلاب با وسیله ی شخصی خودم بدون حتی دریافت پول بنزین راهنمای تعلیمات کلاس های نهضت سواد آموزی چند روستا بودم که همه ماهه لوازم التحریر و کتاب درسی و مایحتاج دیگر آنها را می بردم و کلاس های آنها را بازدید و رفع اشکال می کردم .
جنگ عراق بر علیه ایران تحمیل شد و زمستان سال 1359 در موقع ورود جنگ زدگان خوزستان به نراق مردم فداکار آنچه در توان داشتند مساعدت نمودند و فرهنگیان نیز فعالیت موثر ارائه نمودند . به سفارش مرحوم حضرت حجة الاسلام و المسلمین حاج سید محمدباقر موسوی امام جمعه ی فقید شهرمان نامه ای به تجّار قم نوشتم و از آنها مساعدت درخواست نمودیم .


بنده نامه را به قم برده و به تجار ارائه داده و آنها هم مواد غذایی و دیگر مایحتاج اولیه زندگی را به تحویل دادند و بعد به نراق انتقال دادم و اجناس را در اتاقی که در اختیار آقای عزّت الله اکبری بود قرار داده و به اتفاق دوستم مرحوم ماشاءالله رحیمی بین جنگ زده ها توزیع کردیم تا اینکه ستاد جنگ زدگان بعدا در مسجد حاج شیخ عباس(مسجد قمر بنی هاشم) تشکیل یافت و یکی از معلمین به نام حاج حسینعلی محمودی کار و مدیریت آنجا را ادامه دادند .
همچنین در گروهی تحت نام جهاد سازندگی نیز فعالیت داشتم به طوری که تعدادی از آقایانی که مایل بودند در برداشت محصولات گندم و جو به کشاورزان در مزارع کمک کنند با ماشین شخصی خود و سایر ماشین های دیگر داوطلبین را به مزارع برده و پس از انجام کار برمی گرداندیم .

در موقعی که حضرت حجة الاسلام و المسلمین حاج آقا علی محمد حیدری نراقی اقدام به لوله کشی آب آشامیدنی روستای مهدی آباد دلیجان نمودند بنده تا مدتی تعدادی از آقایان را به وسیله ی شخصی خودم تا دامنه ی کوهی که چند چشمه ی آب در آن قرار داشت و راهش سخت و دشوار بود می بردم و بعد از ظهر همان روز به آن محل رفته و آنها را به نراق باز می گرداندم .
تاریخی ترین روز زندگی ام زمانی بود که سه تن از شاگردانم که فروردین 1361 طی عملیات فتح المبین به اسارت ارتش متجاوز بعث عراق گرفتار شده بودند تاریخ 29 مرداد 1369 آزاد و به زادگاهشان بازگشتند . بنده هم بر اساس دعوتی که صورت گرفته بود در آن هلهله و شور و شادی به جایگاه فراخوانده شدم و اشعاری در مقاومت سه آزاده(قدرت الله ایزدی – عباس باقری – احمد ابوالحسنی) قرائت نمودم . با گذشت سالیان دراز همچنان برای خودم و برای مردم آن دقایق شکوهمند خاطره انگیز است و بعضا آن اشعار بین افراد بازگو می گردد .

در بعضی از مراسم های بسیج و رزمندگان دفاع مقدس شرکت دارم که از جمله آن 3 مهر 1393 در ششمین همایش خاطره گویی سلحشوران در گلزار شهدای نراق به شعرخوانی پرداختم که مورد تشویق مدعوین قرار گرفتم .
فرزندم اصغر جعفری سرباز لشگر 64 ارومیه تیپ 2 سلماس گردان 308 گروهان آتشبار 2 سازماندهی و فعالیت داشت که در سال 1362 طی دو نوبت در جبهه های حق علیه باطل مجروح گردید و اکنون از جانبازان دفاع مقدس می باشد .

فرزند دیگرم ایرج جعفری بسیجی است و سابقه حضور در جبهه دارد و به عنوان راننده دفاع مقدس نیز زحماتی متقبل شد .


کوچکترین پسرم حسین جعفری از جوانان مورد احترام و انسان خیرخواهی می باشد .
تنها دامادم آقای مرتضی لطفعلی از آموزگاران صدیق آموزش و پرورش و از رزمندگان دفاع مقدس بود که تاریخ 15 آبان 1395 زمانی که قصد مسافرت معنوی اربعین حسینی در عراق را داشت طی سانحه تصادف فوت نمود .



یادآوری می گردد همسرم مرحومه سعادت راز فرزند مرتضی اهل ازناوه کاشان سال 1379 فوت نمود که بعد مجبور به تجدید فراش شدم .
بسیار شاد و مسرورم که در مدت 37 سال خدمت خود مانند قطره ی آبی در برابر دریا به هم میهنان و هموطنان خود خدمت کنم و بسیار خوشحالم که نهالانی که به دست حقیر و دیگر همکارانم بارور شده در کلیه ادارات و نهاد ها مثمر ثمر بوده و آنها توانسته اند خدمتی به جامعه و بشریت بنمایند .


امیدوارم که این خدمت ناچیزم در مدت 37 سال که 30 سال آنها در زادگاهم نراق و بقیه در نقاط دیگر بوده ان شاءالله مورد رضایت حضرت احدیّت و هم میهنانم قرار گیرد.



دلنوشته استاد علی اکبر جعفری دبیر بازنشسته آموزش و پرورش :

سی و هفت سال شد عمرم تمامی در ره دانش
جوانیّم برفت مویم سپید همچون تنی تب دار دارم من
بیابانها دویدم من مرارتها کشیدم من
ز بحر عاشقان علم نامی پایدار دارم من
اگر خواهی که بودم حاصل عمرم چه بودستی
بکردم تربیت استاد و دانشجو درختی پر ثمر پر بار دارم من

۴ نظر ۲۰ دی ۹۶ ، ۱۳:۲۹
سلحشوران شهر نراق

له الحکم
کل شیئی هالک الا وجه
والیه ترجعون
اما بعد بر خواطر(اندیشه ها) و اکیه عقلای(عاقلانه) عالم و ضمامر ضیافه فضلای بنی آدم وضوحی تام و ظهوری لا کلام داده که جناب ادیبان و عالمیان مستعارات و ده سا ......عمر ایشان به غایت ناپایدار و بمضمون آیه مبارکه کل من علیها فان و یبغی وجه ربک ذوالجلال والاکرام هر که از عالم قدم به این دارفانی قدم نهاد کما جاء این راه آمده را رفتنی است و به حدیث شریف من مات بغیر وصیة مات میتة جاهلیة (کسى که بدون وصیت از دنیا برود مرگ او مرگ جاهلیت است - وسائل الشیعه، جلد 13 صفحه 352) بتاریخ ذیل السطر که هفدهم شهر ربیع الثانی ۱۳۲۵(برابر 8 خرداد 1286) می باشد عالیشان آقا یوسف خلف مرحوم آقا کریم نظر باینکه بعضی از دارائی های او مشترک بود با دامادش جعفرقلی ابن عالیقدر صفرعلی کمره ای بعنوان وصیت در حضور اشخاصی چند که حاضر بودند اقرار و اعتراف نمود بر اینکه دو دانگ و ربع از تمام ششدانگ مزرعه لادینه شهره مشترک است از ممر و مجرای آب و املاک و اشجار و غیره به نحوی که متصرف می باشند فیمابین مقر مزبور آقایوسف مشارالیه و دامادش جعفرقلی هرکدام یک دانگ و یک تسوج(نیم دانگ) و همچنین گوسفندی را که دارا هستند مشترک است فیها بینهما آنچه را که متصرف هستند و یکدسته رختخواب با یک تخته قالی در خانه آقا یوسف است مخصوص جعفرقلی است مع نصفه دو زوج قناره و یک زوج جوال که بشراکت دارند .

باقی دارائی اختصاص به خود یوسف دارد از اسباب زراعتی و مصالح الاملاک و مخلفات خانه و اثاث الدار و آنچه قروض که دارند علاوه از پول گاو که خود مشهدی یوسف مرقوم از عالیحضرت آقا محمد حاجی حسین ابتیاع نموده چنانچه ..... با کافه دیگر که مالک است اختصاص به خود آقا یوسف دارد و قروض مرقومه علاوه بر این قرض مشترک است فیمابین هردو آنها و نصف آن قروض آنچه باشد باید جعفرقلی بدهد و نصف آنرا باید آقا یوسف بدهد و آنچه املاکی را که اجاره نموده مداخل زراعتی مال آقایوسف می باشد و دو درب فوقانی با یکدرب اسطبل مطابق قباله که در دست دارد آقا یوسف فروخته به جعفرقلی و الیوم شرعا مال اوست لکن اصلا مال زوجه آقا یوسف بوده و وجه آنرا زوجه آقا یوسف صبیه مرحوم آقا خلیل از زوج خود طلبکار است و باید از اموال زوج ..... مزبورش به او داده شود با آنچه مافی الصداقیکه مطابق عقدنامه طلب دارد و باید از اموال و متروکات موصی ببرد ودر مخارج عزا و کفن و دفن زوجه او صبیه مرحوم آقا خلیل وکیل و مختاراست آنچه صلاح داند خرج کنند و ایقا قرار شد از این تاریخ جعفرقلی الی رفع محصول زراعت لادینه را توجه نماید به همدستی ولد محمد خلیل و رفع محصول از جمله چهار یک حق برزگری یک سهم از چهار سهم ببرد و سه سهم مال خود آقا یوسف باشد و از آن یک سهم از چهار سهم اثلاثا مابین جعفرقلی و غلام مرقوم تقسیم شود مگر سهم مال غلام و دو سهم مال جعفرقلی و همچنین ......... که جعفرقلی بعمل میاورد و از چهار یک خودش را باراثلاثا ببرند .
وکان ذالک تحریر فی تاریخ سنه ۱۳۲۵
17 شهر ربیع الثانی ۱۳۲۵(برابر 8 خرداد 1286)

الشهود حاضرالوقت آقا عبدالمجید آقامهدی حاجی زینل
الشهود حاضرالوقت جعفرقلی مرقوم

http://bayanbox.ir/view/8882354829834681622/IMG-3056.jpg

سایت سلحشوران شهر نراق از جناب استاد حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود به جهت بازخوانی تقسیم دارایی یوسف ابن کریم و دامادش جعفرقلی کمره ای فرزند صفرعلی در 114 سال قبل سپاسگزار می باشد .

۲ نظر ۱۹ دی ۹۶ ، ۱۴:۲۲
سلحشوران شهر نراق

عملکرد و رفتارهای عده ای از رزمندگان در مقطع عملیات ها گواه بر این بود که ارتباط معنوی زیادی با خدا داشتند و از تمام حرکات و سکناتشان مشخص بود که اینها متعلق به این دنیا نیستند .

یکی از سلحشوران شهر نراق فرمانده دفاع مقدس سردار کاظم محمودی بود که در زمان عملیات محرم شبی که با همه رفقا نشسته بودند به راحتی اظهار نمود که فردا زنده نخواهم بود .

اینجانب به عنوان ﭘسرعمه و دوست از او خواهش کردم با این سخنان روحیه دوستان را تضعیف نکن . سردار کاظم گفت این اتفاق خواهد افتاد و فردا شب حدود ساعت 21 تاریخ 16 آبان 1361 در تاریکی شب خمپاره ای از ارتش متجاوز عراق نزدیک وی فرود آمد و ترکش آن باعث آسمانی شدن و شهادت او گردید .

هدف مرحله سوم و آخر عملیات محرم با رمز یا زینب(س) تصرف همه بلندی های غرب حَمرین و جاده ها و مراکز مهم و ایجاد و تامین لازم برای جاده آسفالته چم سری ، شرهانی و زبیدات و جاده شوسه زبیدات – طیّب بود . در این مرحله ۳۰۰ کیلومتر مربع از خاک عراق شامل پاسگاه های زبیدات ، شرهانی و ابوغریب و همچنین تاسیسات نفتی حدود ۳۵ حلقه چاه نفت به تصرف نیروهای ایران در آمد .


http://bayanbox.ir/view/6046928639705684900/1-105.jpg

پیکر مطهر سردار کاظم محمودی از داخل خاک عراق با برانکارد از خط مقدم به عقب منتقل گردید تا نهایتا در گلزار شهدای زادگاهش شهر تاریخی نراق خاکسپاری گردید .

https://bayanbox.ir/view/7879631728985246204/photo-%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B6-%DB%B0%DB%B2-%DB%B2%DB%B4-%DB%B1%DB%B4-%DB%B2%DB%B1-%DB%B0%DB%B0.jpg

راوی : آقای محمد(غلام) ابوالحسنی فرزند عزت الله اهل شهر نراق

۲ نظر ۱۸ دی ۹۶ ، ۱۴:۰۹
سلحشوران شهر نراق

قسمت عالیحضرت آقا محمد حسین خلف مرحمت شان حاجی میرزا ابوتراب .
باغ خالو آقابابا شهره با جمیع توابع و کلما یتعلق بها.
که سیزده مَن و سه چارک بذرافشان است ۱۹۵ تومان .
نقد از جناب آقا محمد حسین ............ آقا ملا ابوالقاسم ۴۵ تومان .
قسمت عالیحضرت آقا میرزا آقاخان بابت زوجه اش صبیه آنمرحوم .
باغ عبدالرزاق شهره با جمیع متعلقات آن که هفت ونیم مَن بوزن شاه بذرافشان است ۱۲۰ تومان.
قسمت زوجه جناب آقا محمدحسین خلف مرحمت شان ........... و قسمت زوجه آقا محمدعلی(فروغی) خلف مرحوم آقاملا ابوالقاسم نراقی رحمت اله هر دو قسمت .
باغجاه سید جعفر شهره باسرجوبه و اشجار وکلهم یتعلق بها که تخمینا بوزن شاه هفت و نیم و پنجاه بذرافشان است .
باغ معنب و مشجر(باغ درختان انگور و میوه) دایی ابراهیم شهره مع سرجوبه که تخمینا بوزن شاه سیزده مَن بذرافشان است .
نقدا بامحمد حسین مرحوم حاجی ........
۴۵ تومان

در این تاریخ حاضر شدند با حالت صحت مزاج دون الاکراه والاجبار و بعد از مساحت و تصدیق خبره و قرعه شرعی از قرار فوق ......... که در هر یک از املاک مزبوره ورثه مسطوره ........ به قانون شرع مصالحه نمودند بر یکدیگر در عوض حقوقی که سایر وراث برهر یک ...... داشتند به همین رقم که در فوق تقسیم و مسطور شد تا واضح بوده باشد و چهل و پنج تومان طلب آقا محمد حسین مرحوم حاجی میرزا ابوتراب را جناب آقا محمد حسین و آقا محمدعلی(محمد حسین و محمد علی فرزندان حاج میرزا ابوتراب) نقدا تسلیم جناب مشارالیه نمودند دیگر حقی من الوجوه دیناری بر همدیگر حقی ندارند بعد ملک المراتب املاک معینه حق طلق ....... که از قرار فوق ............. هرکس منظور شد و صیغه شرعیه در هر یک به قانون شرع مطاع واقع و جاری گردید .
بتاریخ ............ سنه ۱۳۴۳ قمری توضیح آنکه به جهت دیوار کشیدن باغ و فیمابین ..........از باغ خالو آقا میرزابابا باید برداشته شود


از جناب استاد حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود به جهت بازخوانی تقسیم نامچه املاک ورثه مرحمت شان .....حاجی میرزا ابوتراب نراقی 96 سال قبل متعلق به سایت سلحشوران شهر نراق سپاسگزاریم .

۰ نظر ۱۷ دی ۹۶ ، ۱۴:۲۲
سلحشوران شهر نراق

تا 100 سال پیش خبری از سِجل و شناسنامه نبود و نه سازمانی که تولد و مرگ و ازدواج و طلاق را ثبت کند. به جای آن، روحانیون، ریش سفیدان محله یا بزرگان قوم و یا سرپرست خانواده وقایع تولد را در کتاب مقدس ثبت می کردند . 3 دی 1297 اولین شناسنامه ایرانی به شماره 1 صادر و روز ثبت احوال در ایران نام گذاری گردید .

http://file.mihanblog.com//public/user_data/user_files/549/1645125/11.jpg

در کهن شهر نراق رسم بود که بزرگ خانواده مشخصات فرزندان را در صفحه نخستین یا پایانی قرآن مجید و مفاتیح و کتاب ارزشمند دیگر یاداشت نمایند .
طبق یک رسم و سنٌت مذهبی – مردمی ، قرآن و مفاتیح به پسر ارشد خانواده یا درصورت باقی نبودن فرزند ذکور به یکی از فرزندان خانواده به ارث می رسید و وی نگهبان این کیان خانواده در مقابل هرگونه لطمه و آسیبی بود .

حتی می بایست پس از یک قرن یا بیشتر که چنین قرآن و مفاتیح در اثر مرور زمان از بین می رفت لازم بود اسامی وارد شده را به کتاب جدید منتقل نمایند .
نراق شهر باسوادها بوده و در صورتی که خانواده ای از سواد لازم جهت یاداشت برداری فرزند مشکل داشت به بزرگان و یا عالِمان دینی مراجعه می کرد تا هم نام فرزند را پشت قرآن بنویسد و هم اذان به گوش کودک خوانده شود .

http://bayanbox.ir/view/6769651733840926744/%D9%81.jpg

سایت سلحشوران شهر نراق نمونه ی مفاتیح 120 ساله در نراق که اسامی فرزندان خانواده مرحوم فتح الله محمدی فرزند حاج مهدی ثبت گردیده و توسط استاد حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود بازخوانی گردید برای اولین بار منتشر می گردد :

مولد نورچشمی یوسف .....شوال هزاروسیصد وبیست هجری خداوند او را .....است قدم او ان شاءالله مبارک باشد
_____
مولد نورچشمی ربابه ۱۳۳۰ خداوند او را داده است ان شاءالله قدم او مبارک باشد
_____
مولد نورچشمی بهجت ۱۳۳۷ هجری خداوند اورا
داده است ان شاءالله قدم او مبارک باشد
_____
مولد نورچشمی صنعت ۱۳۴۱ خداوند او را
داده است ان شاءالله قدم او مبارک باشد
_____
مولد نورچشمی هدایت اله ۱۳۴۳ خداوند او را
داده است ان شاءالله خداوند قدم او را مبارک کند
بعد از تولد هدایت الله فوت والده او بعد از شش ماه که سال ۱۳۴۴ می باشد برحمت خداوند رفت

سایت سلحشوران شهر نراق از آقای احسان عبدالله زاده ممقانی فرزند عبدالعلی اهل شهر نراق از بابت ارسال تصویر اسامی خانواده محمدی در پشت کتاب مفاتیح سپاسگزار است .

۳ نظر ۱۶ دی ۹۶ ، ۱۷:۱۶
سلحشوران شهر نراق

هدایت به بالای

folder98 facebook