شلیک به الاغ به جای دمکرات

منطقه‌ی آلواتان بین سردشت و پیرانشهر و در غرب شهر میرآباد شهرستان سردشت واقع شده و یکی از کم‌ نظیرترین جنگل‌های سرسبز آذربایجان می‌باشد.

این جنگل علاوه‌ بر زیبایی‌های چشم‌نواز، و رودخانه پر آب در سال‌های ابتدایی انقلاب اسلامی به تصرف نیروهای حزب منحله دمکرات درآمد و مأمن بسیار مناسبی برای توپ‌ها و تانک‌های سرقتی که از پادگان‌های ارتش و کمین ستون زرهی سردشت و بانه به دست آورده بودند ؛ محسوب می شد .

این جنگل مملو از درختان کوهستانی است و دشمن از ابتدای استقرارش در آن‌جا و مناطق اطرافش، مخفیگاه‌های امنی را ایجاد کرده بود . فرماندهان مزدور ضد انقلاب، بارها آلواتان را سدی نفوذ ناپذیر در مقابل نیروهای انقلاب معرفی کردند .

علی رضایی

از تیر ماه 1361 لغایت تیر ماه 1363 دوران زیبای سربازی ام را در لشکر 64 پیاده ارومیه – تیپ 2 سلماس – گردان 109 گذراندم که اکثر این دوران را در محیط های آلوده به وجود ضد انقلاب خصوصا دمکرات حضور داشتم .

پایین پایگاه ما رودخانه ای وجود داشت که بعضا شب ها خرس ها آنجا آمده و ماهیان را شکار می کردند و مشکلاتی برای ما به وجود می آوردند . مقابل پایگاه دو خاکریز وجود داشت که هر شب سه سرباز با فاصله از هم در خاکریز دوم نگهبانی می دادیم .

شبی در این خاکریز مقدم در حال نگهبانی بودیم که صدای پا آمد و یواش یواش روی برگهای درختان قدم می زد و به سنگرهای ما نزدیک می شد .دو سه تا کلوخ در تاریکی به سمتش در پایین پرتاب کردم و لیکن صدا قطع نشد .

به آرامی نگهبان سمت راست را صدا زدم که جوابی نداد و یک کلوخ به سمت سنگرش پرتاب کردم که باز پاسخی نشنیدم . چون مسبوق به سابقه بود خیال کردم دمکراتها نزدیک شده و سر از بدن سرباز جدا کرده اند .

به هر طریقی بود آرام آرام به سمتش رفتم و دیدم از فرط خستگی و زیاد بودن زمان نگهبانی و کمبود نیرو خوابش رفته و او را هوشیار کردم .

بعد به سمت سرباز سمت چپ رفتم و او هم تایید کرد که صدای پا را شنیده است و آماده دفاع برای جلوگیری از عدم سقوط پایگاه شدیم . سه نفری در سنگرهایمان دست روی ماشه داشتیم تا هر جنبنده ای از ضد انقلاب را از پا در آوریم و تقاص خون شهیدانمانان را بگیریم .

سرباز سمت چپ شلیکی کرد و صدای ناله ای بلند شد و چیزی بر زمین خورد . نیروهای پایگاه سراسیمه بیرون ریختند و فریاد زدند اتفاقی رخ داده ؟ سرباز با کمی تامل گفت شاید خرس بوده باشد .

صبح که هوا روشن شد دیدیم یک الاغ زبان بسته تیر خورده است .با توجه به ممنوعیت نزدیک شدن احشام اهالی به پایگاه های نظامی پول روی هم گذاشتیم و صاحب الاغ را راضی نمودیم .

شعرهای خودمانی از علی رضایی فرزند رضا اهل شهر نراق در وصف کردستان ایران

تمام راه را تنهای تنها من گذر کردم
و لب بستم ز شکوایه حذر کردم
بهارم را مُبدل کرد دشمن به پاییزی
ولی من روزهای سخت را هم پشت سر کردم
چه شبهایی که در کولاک و یخبندان کردستان
کمین رفتم ؛ کمین خوردم ؛ خطر کردم
درون تانکهای یخ زده از ترس
سَرَم را چون پرستو زیر پَر کردم
چه شبهایی که تا صبحِ سحر بیدار ماندم من
و صدها شعر حافظ را برای خود زِ بَر کردم
برای حفظ ایرانم که می ماند همی آباد
هزاران بار تَرک جان و سَر کردم
برای آنکه پاینده بمانی کشور ایران
برایت من دعا با چشمهای خیس و تَر کردم

جانباز علی رضایی فرزند رضانظر اهل شهر نراق 19/11/1391

 

اخبار نمایندگی روزنامه اطلاعات در شهر نراق مربوط به 45 سال قبل – 9

 

 

 

خواسته ای که زود به آن رسیدگی شد

 

چندی قبل عده ای از اهالی و رانندگان این بخش به دفتر روزنامه اطلاعات مراجعه و در مورد آسفالت و مرمت جاده کاشان – نراق که خاکی است اظهار نگرانی نمودند و از مسئولین امور تقاضای رسیدگی کردند .

ولی این درخواست رانندگان و اهالی خیلی فوری جامه عمل پوشید و آن این بود بعد از 2 روز که این شکوائیه را به این نمایندگی تسلیم کردند بلافاصله 2 نفر از کارگران این جاده را از کار بیکار نموده و با اینکه فصل سرما و زمستان است و جاده ها بیشتر خرابی دارد این راه کارگر ندارد و به قول معروف رفتند خوبش کنند کورش کردند .

به هر جهت باز هم از مقامات مسئول تقاضا داریم نسبت به مرمت و آسفالت و به گماردن کارگران سابق اقدام سریع و لازم مبذول دارند .

 

 

شماره 193
تاریخ 16/9/1348
خبرنگار اطلاعات در شهر نراق سید مصطفی غفاری

قُتِش بَشُن خمینی(قربانت بروم خمینی)

به فرمان امام خمینی (ره) با عده ای از بسیجیان شهر نراق عازم جبهه های فداکاری شدیم . خرداد 1365 در جبهه جزیره مجنون استقرار داشتیم .

سعید(امیر) ایزدی

گردان ولی عصر(عج) اکثرا متشکل از نیروهای خمین ؛ محلات ؛ دلیجان و نراق بود . ما در سنگر یا کمین اولی بودیم . پَدی در وسط آب به صورت خاکریز طولی درست کرده بودند که در سه ناحیه کمین گذاشته بودیم و فاصله به عراقی ها بسیار نزدیک بود .

                                                                                                             

بعد از ظهر تاریخ 4 خرداد 1365 با خیال راحت نشسته بودیم و شوخی می کردیم که فرمانده آمد و گفت این بستوها در فاصله ده متری شما چیست ؟

سعید(امیر) ایزدی در سالهای دفاع مقدس

ابتدا توجه نکردیم که او با ناراحتی گفت زود بلند شوید . من آمدم بالای سنگر کمین و دیدم عراقی ها به ستون دولا شده اند و فقط پشت آنها هویدا بود و ناچارا همه دست به کار شدند و تاکتیک دشمن را از بین بردند و با شجاعت مثال زدنی آنان را قلع و غم کردند .

                                                                                                                   

متاسفانه در این درگیری و زد و خورد دو نفر از نیروهای مومن و بسیجی دلیجان مورد هدف دشمن بعثی قرار گرفتند . آقای علیرضا حائری فرزند حجت الاسلام حائری از ناحیه پا مجروح گردید و آقای محمد تقی اشرفی فرزند علی ابتدا مجروح و دقایقی بعد به شهادت رسید .

آقای اشرفی از ناحیه سینه آسیب دید و موقع شهادت و جان دادنش در کنارش بودم . در آن لحظات یادی از موتور یاماهایش در دلیجان کرد و با عشق ورزی به رهبر کبیر انقلاب حضرت سید روح الله(ره) گفت :

ای قُتِش بَشُن خمینی

مردم خونگرم دلیجان این جمله را نسبت به کسی که خیلی دوستش داشته باشند به کار می برند . در این اثنا مجروح علیرضا حائری فریاد می زد و التماس می کرد که به من کاری نداشته باشید و بروید محمد تقی را به عقب خط منتقل کنید تا نجات یابد. 

 

 

در حالی که حمل رزمنده زنده با طناب کشی صورت می گرفت به سختی مجروح و شهید به عقبه خط مقدم انتقال داده شدند .

 

 

پیکر مطهر شهید محمد تقی اشرفی پس از تشییع توسط مردم متدین و وفادار در گلزار شهدای دلیجان در خاک آرام گرفت .

 

علی اشرفی پدر شهید محمد تقی اشرفی

 

پدر شهید به نام علی اشرفی فرزند غلامرضا و مادر مکرمه اش مرحومه معصومه باقری فرزند دخیل الله هر دو اهل دلیجان می باشند .

اطلاع داشته باشید خانم فاطمه طالبی فرزند محمد(غلام) اهل شهر نراق زن عموی شهید اشرفی می باشد .

 

سعید(امیر) ایزدی فرزند عباس اهل شهر نراق 24/10/1390

 

قسمتی از وصیت نامه شهیدمحمد تقی اشرفی فرزند علی اهل دلیجان

در خطّ ولایت فقیه باشید و ستون دین یعنی نماز را به پا دارید و هرگز قضا نکنید . من از امّت حزب الله شهرستان دلیجان می خواهم که مرا حلال کنند و از آنها می خواهم که پیرو خط ولایت فقیه و امام خمینی باشند، در نماز های جمعه و جماعات و دعای توسل و دعای کمیل شرکت کنند تا شرکتشان مشت محکمی بر دهان ابر قدرتها باشد .

اخبار نمایندگی روزنامه اطلاعات در شهر نراق مربوط به 45 سال قبل – 8

 

 

موش صحرایی به محصولات نراق زیان وارد می سازد

اخیرا موش های صحرایی به زمین های قابل گشت و باغات نراق حمله ور شده و بیشتر محصولات را از بین می برند و این یک نوع زیان می باشد که از این راه به کشاورزان وارد می شود . اغلب زمین ها را چون لم یزرع می کند مانند اینکه در آن دانه ای گشت نشده باشد . زارعان تقاضا دارند نسبت به جلوگیری از این دشمن سر سخت جلوگیری شود .

 

 

 

شماره 96
تاریخ 26/3/1349
خبرنگار اطلاعات در شهر نراق سید مصطفی غفاری

 

هشت سال حضور آسمانی یک نراقی در جبهه

همچنان دفاع مقدس ادامه داشت که در منطقه کوهنجان از توابع سروستان در 45 کیلومتری شیراز استان فارس عملیات چتربازی انجام می دادیم .

سروان بازنشسته نوروز علی آقایی

 

حدود 80 چترباز برای دوره آموزشی خود باید از هواپیما بیرون می پریدند . شروع چتربازها با چراغ سبز و توقف آنها با چراغ قرمز معلوم می شد . حتی اگر یک چترباز باقیمانده با چراغ قرمز مواجه می شد باید چتربازی به دور بعد موکول می گردید .

در دور آخر که چراغ قرمز شد سه نفر از چتربازها بی محابا بیرون پریدند . پس از اینکه از کنترل زمینی موقعیت پرش را خواستار شدیم اعلام کردند نفرات اول در منطقه آلفا ولی سه نفر آخر داخل دریاچه مهارلو افتادند ولی خطر جانی در بر ندارد .

 

  

 

بنده در مقطع دفاع مقدس بیش از 500 سورتی پرواز در عملیات های مختلف انجام داده ام که کارشناسان آن را معادل 2850 روز یا 95 ماه یا 8 سال حضور در جبهه ثبت کرده اند .

 

سه نوع گواهینامه از سه نوع هواپیمای سنگین ترابری و همچنین گواهینامه مهندسی پرواز از سازمان هواپیمائی کشوری (ایکائو) دارم .

 

 

سروان مهندس پرواز نوروز علی آقایی فرزند علی اکبر اهل شهر نراق 01/05/1392

عروج پسرخاله های نراقی در جنگ

 هر دو متولد 1341 و در نراق تحصیل کردند . از سال 1355 ؛ 1356 به بعد انقلابی شدند و در محیط آموزشی بر علیه رژیم منحوس محمد رضا پهلوی مبارزه کردند .

                                           

                                      شهید محمدرضا پورصادقی                                             شهید مصطفی طالبی

شیفته رهبر انقلاب آیت الله سید روح الله خمینی(ره) بودند و بهمن 1357 در رکاب مولایشان جشن پیروزی گرفتند .
بسیجی بودند که دشمن بعثی جنگ را آغاز و تحمیل نمود . ترجیح دادند در لباس سربازی ارتش جمهوری اسلامی بیشتر می توانند به جامعه خدمت کرده و از دین و مملکت دفاع کنند .

    

شهید محمد رضا پورصادقی

محمد رضا پورصادقی فرزند علی اکبر تاریخ 27/6/1360 طی عملیات شهید مدنی در محور بستان - سوسنگرد شربت شهادت نوشید . پیکر مطهرش 75 روز در صحنه درگیری باقی ماند تا اینکه تاریخ 18/9/1360 در بقعه شاه سلیمان نراق در ایوان عرش منزل گرفت .

 

   

شهید مصطفی طالبی

 

مصطفی طالبی فرزند حسین تاریخ 16/1/1362 طی عملیات والفجر یک در جبهه زبیدات عراق بال در بال فرشتگان گشود و به آرزویش رسید و در گلزار شهدای نراق سر به آستان دوست نهاد .

     

حاجیه خانم عزت اصفهانی مادر شهید پورصادقی            سنگ قبر مرحومه منور اصفهانی مادر شهید طالبی

 

خواهران مومنه و مظلوم مرحومه منور اصفهانی و حاجیه خانم عزت اصفهانی فرزندان عباس رو سفیدند که همدرد حضرت زینب(س) هستند . نزد حضرت فاطمه بنت محمد(ص) روسفیدند و به حضرتش می فرمایند ما فرزندان داماد نشده خود را در مسیر کربلا تشویق و ترغیب کردیم تا راه فرزندت حسین بن علی(ع) پشتیبانی و تقویت شود .

 

    

 

ما به قبر و هم به شخصیت معنوی این مادران شهید احترام بی شائبه قائل هستیم و از فرزندان بزرگوار و گلگون کفنشان می خواهیم عاقبت کار ما را هم در نظر داشته باشند که بسی محتاجیم .

اخبار نمایندگی روزنامه اطلاعات در شهر نراق مربوط به 45 سال قبل - 7

 

 

شهرداری نراق به منظور بهداشت و نظافت عمومی تصمیم به ساختمان یک باب حمام نموده و این حمام با تصویب استانداری استان مرکز با مبلغ یک صد و ده هزار ریال بنا می گردد .  کار انعقاد قرار داد آن را شهرداری با پیمانکار امضاء و مبادله نموده و همین چند روز آینده به ساختن آن مشغول می شوند .

 

 

 

شماره 88
تاریخ 13/3/1349
خبرنگار اطلاعات در شهر نراق سید مصطفی غفاری

 

اخبار نمایندگی روزنامه اطلاعات در شهر نراق مربوط به 45 سال قبل - 6

 

خبر 6

در یک مسابقه دوستانه فوتبال که بین تیم های محلات نراق در حضور عده ای تماشاچی انجام شد تیم آریا توانست 3 بر 1 بر تیم جوانان غلبه و او را شکست دهد . این مسابقه در زمین ورزش آموزش و پرورش انجام شد .

 

 

عکس آرشیوی از فوتبالیست های نراق

بازیکنان تیم پیروز عبارتند از آقایان :

سعید نراقی – عزیزالله فروغی – علی اکبر رحیمی – سلطانعلی بخشی – عباس رجبی – علی اشرف رحیمی – محسن اشرفی – حسین رمضانی – حسین اوضایی – محمد غفاری – محمد رجبی

داوری این مسابقه را آقای اکبر رحیمی به عهده داشت . فیلم ضمیمه بازیکنان تیم موفق را نشان می دهد .

 

 

شماره 155
تاریخ 20/5/1349
خبرنگار اطلاعات در شهر نراق سید مصطفی غفاری

ایجاد شعبه نفت از سال 1333 در شهر نراق

 تا 60 سال پیش و قبل آن اهالی نراق برای نیازهای گرمایشی خود از هیزم ؛ ذغال ؛ هیمه (نوعی گیاه صحرایی) و عنبر نسارا(اثر میکروب کشی دارد) استفاده می کردند .حتی گرمابه نیز جهت گرم کردن آب مورد نیاز از همین وسایل بهره مند می شد .برای پخت و پَز در اجاق ها و در زمستان ها از همین امکانات برای گرم نگه داشتن کُرسی استفاده می گردید .

 

 این در شرایطی بود که بعضی از شهرها و مناطق بزرگتر برای ایجاد گرمایش و پخت و پز از چراغ های نفتی والور و بخاری علاءالدین که به بازار آمده بود استفاده می کردند .برای بهره برداری از روشنایی معابر و منازل نیز از چراغ های گردسوز ؛ لامپا ؛ بادی و پی سوز استفاده می شد .

در نراق چون نفت وجود نداشت و تهیه آن با نبود ماشین امکان پذیر نبود با الاغ نفت مورد نیاز مردم تامین می شد . الاغ ها به جایگاه پمب بنزین دلیجان هدایت و هر الاغ می توانست چهار دبه 18 لیتری و مجموعا 72 لیتر نفت را در مسیر 15 کیلومتری دلیجان به نراق حمل نماید .

این موضوع مشکل عمده ای برای مردم را فراهم آورده و به تدریج تهیه هیزم و ذغال سخت شده بود . بر این اساس آقای سید محمود غفاری که همواره برای رفاه اهالی تلاش و همت مضاعف داشت با عده ای از همفکران به فکر چاره افتاد .

سال 1333 درخواست افتتاح شعبه نفت از شرکت نفت منطقه که مرکز آن شهرستان قم بود به عمل آمد ولی به دلیل اینکه در نراق محلی برای عبور و دور زدن تانکرهای نفتکش وجود نداشت مورد موافقت قرار نگرفت . کوچکترین تانکر نفتکش 14تا 18 هزار لیتر گنجایش داشت .

60 سال پیش بافت نراق به صورت کوچه های باریک بود و سه میدان گاه بیشتر نداشت :

1-  میدان اصلی که همچنان وجود دارد و به دَرِ اداره مشهور بود .
2-  جلو منزل حاج احمد خان امینیان
3-  جنب منزل سید محمود غفاری که به حصار آبراهیم مشهور بود و تابستان ها کاروان های کولی در آنجا مستقر می شدند و کارشان بافت و ساخت غربال بود .

پی گیری آقای غفاری ادامه یافت تا اینکه با هزینه شخصی یک نفتکش خالی از قم به نراق آمد و فقط تا میدانگاه اول پیش آمد و با اصرار موافقت فروشندگی نفت اخذ گردید .

مرحوم سید محمود غفاری

مشکل دوم که نمایان شد عدم وجود مخزن چند هزار لیتری بود که ظرفیت تخلیه یک نفتکش را داشته باشد . بعد دنبال مکانی بودند که باید گنجایش حداقل 80 بشکه 220 لیتری را داشته باشد . مغازه آهنگری آقای سید ابوالفضل میرسلطانی فرزند سید باقر مد نظر قرار گرفت که این ظرفیت را نداشت و مکان دوم انباری آقای علی اکبر ابراهیمی فرزند ... مورد اشاره قرار گرفت و با مشقاتی بشکه ها از قم به نراق حمل و در این مکان تخلیه می گردید .

11 آذر 1333 شعبه نفت توسط حاج محمود غفاری برای اولین بار در نراق تاسیس گردید . تخلیه نفت سفید از تانکر به بشکه های 220 لیتری به وسیله لوله خرطومی شکل بود که می بایست تک به تک داخل بشکه ها خالی می شد که اغلب سرریز گردیده و میزانی از نفت هدر می رفت و بوی آن فضا را آلوده و اعصاب و روان را به هم می ریخت.

نقطه عطفی در مصرف انرژی به وجود آمد و در واحدهای عمومی و مسکونی بخاری و سماورهای نفتی و چراغ های توری رایج شد . حمام و نانوایی ها نیز مشعل های نفتی را جایگزین هیمه نمودند . چون تا آن زمان پشت بام حمام ها انبار هیمه بود .

افرادی که با مشقت از دلیجان به نراق با الاغ نفت حمل می کردند از این پس از نراق به روستاهای همجوار مثل جاسب ؛ خاوه ؛ سینقان و مشهد اردهال نفت را انتقال می دادند . از چهره های مشهور حاملین نفت که انسان های زحمتکش و نان حلال خور بودند مرحوم مشهدی علی قجری فرزند جعفر مشهور به علی جعفر و مرحوم محمد اکبری فرزند اکبر مشهور به محمد اکبر بودند .

بعدها کوچه ها عریض تر شد و امکان عبور ماشین های بزرگتر فراهم گردید . قسمتی از میدان مقابل منزل حاج احمد خان امینیان خریداری و سالنی جهت مکان توزیع نفت آماده گردید و تا سال 1354 که خیابان اصلی نراق احداث شد این مکان تخریب گردید .

بعد شعبه نفت به ابتدای بازار شمس السلطنه و در مغازه نانوایی سنگکی شاطر عبدالله نوروزی نقل مکان نمود و تا پایان فعالیت در این مکان خدمت رسانی ادامه داشت .

    مرحوم سید جلال جلالی

لازم به ذکر است در تمام دوره فعالیت فروشندگی نفت نراق مرحوم سید جلال جلالی فرزند سید تقی که از بستگان مرحوم سید محمود غفاری بود ایشان در توزیع نفت همکاری می نمود . مردم با پیت های مختلف 4 تا 20 لیتری در صف ایستاده تا نوبت خرید نفت فراهم گردد . حاج سید محمود به هر کس که جوان تر بود سفارش تلمبه زدن می کرد . یعنی میله ای به عقب و جلو به حرکت در می آمد و به این طریق از مخزن اصلی نفت داخل بشکه 200 لیتری می گردید و بعد با ظرف های مخصوص که لیترهای آن مشخص بود توسط شیر از بشکه پُر گردیده و نهایتا در ظرف مشتری ریخته می شد .

نفت به وسیله تلمبه به مخزن شیردار هدایت می شد و از طریق مخزن شیردار با پیمانه های 1 – 3 – 5 – 10 – 18 و 20 لیتری در ظروف مشتری ریخته می شد .

بهای نفت در تابلو نصب شده به این شرح اعلام شده بود :
نفت سفید هر لیتر 5/2 ریال
5 لیتر 5/12 ریال
10لیتر 25 ریال
18لیتر 45 ریال
نفت سیاه هر لیتر 1 ریال

تا اوایل انقلاب 1357 نفت توسط شرکت تعاونی نراق توزیع می گردید که دو نفر از متصدیان شریف و زحمتکش آن مهدی اسماعیلی فرزند ... اهل روستای سینقان و سید مصطفی باشی فرزند سید عباس بودند که علاوه بر فروش نفت در فروشگاه شرکت هم خدمت گزار مردم بودند .

نفت سیاه که مورد استفاه حمام و نانوایی ها بود کمی بالاتر از شهرداری در سال 1336 راه اندازی شد . مخزن زیر زمینی با آجر و سیمان ساخته و آماده شد و تخلیه آن نسبتا بدون درد سَر بود . 

    

                                                   مرحوم محمد حسینی                              مرحوم نادعلی حسینی

آخرین افرادی که از این مخزن نفت سیاه بیرون می آوردند دو برادر چاق و لاغر به اسامی نادعلی و محمد حسینی فرزندان حسین بودند که با زحمت نفت سیاه را داخل بشکه دویست لیتری می ریختند . آنگاه بشکه های پر شده را با کوشش مضاعف هُل داده و اواخر نیز بر روی گاری گذاشته و توی سربالایی خیابان نفس زنان به حمام عمومی که جنب مسجد جامع است می رساندند تا حمام شهر گرم بماند .

بهمن 1365 فرزند محمد به نام غلامرضا حسینی هنگام خدمت سربازی در جبهه سومار استان کرمانشاه به شهادت رسید و پدر سر بلندتر از قبل قامت خم نکرد .

حاج محمود غفاری انسان مومن و مذهبی و مورد احترام قاطبه مردم نراق و منطقه بود . دیانتش زبانزد عام و خاص بود و به روحانیت و علما از سر صدق و صفا احترام ویژه ای قایل می شد .

مرحوم سید محمود غفاری

 

همسر آقای غفاری حاجیه خانم کوکب غفاری فرزند میرزا جواد و فرزندانشان سید مرتضی ، سید مصطفی ، سید مجتبی ومرحوم سید مهدی همیشه مورد احترام و تکریم اهالی نراق بودند .

 

حاج سید محمود غفاری فرزند سید جعفر متولد1292 هجری شمسی تاریخ16/05/1364 در سن 72 سالگی بدرود حیات گفت و در وادی السلام شهر نراق سر بر آستان تراب نهاد .

                                                                                                                                                                            سید مجتبی غفاری

 

از آقای سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود اهل شهر نراق در تهیه قسمت عمده این پُست تشکر می شود .

 

اخبار نمایندگی روزنامه اطلاعات در شهر نراق مربوط به 45 سال قبل – 5

 

خبر 5

یکی از اقدامات مفید و فعالیت های قابل توجه سپاهیان دانش دختر مامور خدمت در نراق پلاک کوبی و تهیه پلاک منازل و کوچه ها می باشد . خانم های سپاه دانش معصومه میرکریم و گیتی قلی باغشاهی با دریافت 5 ریال از هر خانوار نراقی اقدام به تهیه پلاک و تابلوهای کوچه ها که قبلا نام گذاری شده بود نمودند و به کمک یکدیگر نسبت به نصب آنها مبادرت نمودند که فیلم ضمیمه هنگام نصب پلاک یکی از منازل را نشان می دهد .

 

این سپاهیان علاوه بر این نسبت به بهداشتی نمودن توالت ها ؛ قصابی ها ؛ آرایشگاه ها و غیره به شهرداری نراق کمک نموده و با افتتاح کلاس های تقویتی ؛ خیاطی ؛ گل سازی ؛ بافندگی و غیره نو آموزان و اهالی را به شرکت در این کلاس ها تشویق نموده و فعالیت هایی قابل ملاحظه ای از خود نشان داده اند .

اهالی نراق و شهرداری از اقدامات موثر و مفید این سپاهیان دانش کمال تشکر و قدردانی را می نمایند . خواهشمند است نسبت به درج و چاپ عکس آنها اقدام و آنها را مورد تشویق قرار دهید .

 

شماره 163
تاریخ 27/5/1349
خبرنگار اطلاعات در شهر نراق سید مصطفی غفاری

  

غلامرضا کمره ای در دفاع مقدس کمر همت را بست

سال 1348 در شهر نراق متولد شدم . در شناسنامه شهرتم کمره است ولی به کمره ای مشهوریم .

غلامرضا کمره ای

من از مقطع عملیات والفجر هشت و فتح بندر فاو در اسفند 1364 کمر همت را بستم و وارد نبرد حق علیه ظلمت شدم و 45 ماه سابقه جبهه دارم .

دو نوبت در جنگ تحمیلی مجروح شدم و جانباز 25 % می باشم : بار اول طی عملیات کربلای 5 ترکش به دست راست و پهلوی چپم اصابت کرد که خیلی عمقی نبود .

بار دوم طی عملیات والفجر 10 در حلبچه عراق مجروح شیمیایی گردیدم .

                                                                                                            

پس از اجرای قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل و پایان جنگ با لباس سبز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همچنان در مناطقی مثل سر پل ذهاب و مهاباد خدمت کردم تا اینکه سال 1382 بازنشسته شدم .

 

از راست : غلامرضا کمره ای ، علی اکبر کمره ای

 

برادرم علی اکبر کمره ای نیز از جان برکفان سپاه پاسداران بود که در دفاع مقدس زحمات زیادی کشید و به خیل جانبازان نایل آمد .

غلامرضا کمره ای فرزند باقر اهل شهر نراق 14/10/1390

 

 

اخبار نمایندگی روزنامه اطلاعات در شهر نراق مربوط به 45 سال قبل – 4

 کاربران گرانقدر سلام

اگر علاقمند باشید تصمیم داریم هر روز یک خبر از نمایندگی روزنامه اطلاعات در نراق که مطالب آن طی سال های 1348 و 1349 توسط خبرنگار سید مصطفی غفاری فرزند سید محمود تهیه و در اطلاعات سراسری چاپ گردیده است را نمایش دهیم .

 

.

خبر 4

به دنبال نقل و انتقالاتی که در گروهان ژاندارمری محلات انجام گرفت گروهبان یکم علی باقرزاده(اهل اَرمَک کاشان) ریاست پاسگاه ژاندارمری نراق که یکی از سربازان لایق و فداکار ایران بودند به شهرستان محلات منتقل و به جای ایشان گروهبان ... قنبری(اهل ورامین) به نراق منتقل و ریاست پاسگاه را به عهده گرفت . بدین وسیله از زحمات و خدمات آقای علی باقرزاده از طرف اهالی قدردانی به عمل آمد و مجلس تودیعی به همین منظور تشکیل شد .

 

 

 

شماره 119
تاریخ 20/7/1348
خبرنگار اطلاعات در شهر نراق سید مصطفی غفاری

 

علاقه بسیجی به کفش کتانی

کفش معمولا سخت به پاها چفت و جور می شود . با جمعی از بسیجیان نراق ثبت نام کردیم و مقرر شد به جبهه اعزام شویم .

اکبر قجری

 

رفتم مغازه آقا سید جمال موسوی(مرحوم سال 1393) جنب مسجد جامع و یک جفت کفش کتانی شیک خریدم و تاریخ 16 آذر 1362 راهی جبهه شدیم تا در عملیات خیبر و پدافندی آن حضور پیدا کنیم .

 

 

 

به این کتانی خو گرفته بودم و تو راه رفتن مشکلی نداشتم تا اینکه روزی در مقابل حسینیه لشکر 17 علی بن ابیطالب(ع) گم شد و ما هم از خیرش گذشتیم .

                                                                                                                                                                                                            از راست : اکبر قجری ، شهید محمد علی نوری

سال بعد تاریخ 10 دی 1363 مجددا با عده ای از بسیجان راهی جبهه شدیم تا در عملیات بدر شرکت کنیم . روزی دوست خوبم محمد علی نوری فرزند حسین(شهید سال 1364) فریاد زنان آمد و با خوشحالی گفت کتانی ات را مقابل حسینیه انرژی اتمی و همانجایی که گم شد پیدا کردم .

از راست : اکبر قجری ، شهید محمد علی نوری

 

 

نگاه کردم دیدم زیر بند آن نوشته بود اکبر قجری از نراق .

 

 

اکبر قجری فرزند احمد اهل شهر نراق 22/11/1390

اخبار نمایندگی روزنامه اطلاعات در شهر نراق مربوط به 45 سال قبل – 3

 کاربران گرانقدر سلام

اگر علاقمند باشید تصمیم داریم هر روز یک خبر از نمایندگی روزنامه اطلاعات در نراق که مطالب آن مربوط به 45 سال قبل توسط خبرنگار سید مصطفی غفاری فرزند سید محمود تهیه و در اطلاعات سراسری چاپ گردیده است را نمایش دهیم .

 

خبر 3

درمانگاه تازه بنیاد نراق شروع به کار کرد

درمانگاه شهر نراق که به وسیله شخص خیّری از اهالی نراق به نام حاج روح الله شنتیایی ساخته شد به اتمام رسید و مورد بهره برداری قرار گرفت . دکتر این مرکز آقای محمد نواز از کشور پاکستان است که از طرف وزارت بهداری به این شهر منتقل شده است . 

مردم دیگر از نظر دکتر و بیمارستان نگرانی ندارند و از جناب آقای حاج روح الله شنتیایی بسیار سپاسگزارند .

 

 

شماره 82
تاریخ 7/8/1352
خبرنگار اطلاعات در شهر نراق سید مصطفی غفاری

 

جنازه یک عراقی بین شهدای ایران

تیر ماه 1361 طی عملیات رمضان با ماشین جیپ مخابرات در حال عبور بودم . پشت پاسگاه زید تیپ 17 حضرت معصومه قم(بعدا به لشکر 17 علی بن ابیطالب ع تغییر نام یافت) استقرار داشت .

علی محمد قجری در سالهای دفاع مقدس

بسیجی قنبر علی عابدی فرزند عمو کمال که در واحد معراج شهدا فعالیت داشت رفته بود دوش بگیرد که آب منبع تمام شده و همانگونه صابون مال مانده بود . با دبه برایش آب آوردم .

     

قنبر علی عابدی

بعد معلوم شد اشتباها یک جنازه عراقی بین شهدای ایرانی انتقال یافته بود و شناسایی می شود و قنبر علی رفته بود غسل مس میت بکند . جنازه عراقی نگون بخت را کناری دفن کردند و از روی انسانیت روی آن علامتی گذاشتند که اینجا مزار یکی از کشته شدگان عراقی است .

علی محمد قجری فرزند احمد اهل شهر نراق 04/01/1391

 

 

اخبار نمایندگی روزنامه اطلاعات در شهر نراق مربوط به 45 سال قبل - 2

 

کاربران گرانقدر سلام

اگر علاقمند باشید تصمیم داریم هر روز یک خبر از نمایندگی روزنامه اطلاعات در نراق که مطالب آن مربوط به 45 سال قبل توسط خبرنگار سید مصطفی غفاری فرزند سید محمود تهیه و در اطلاعات سراسری چاپ گردیده است را نمایش دهیم .

 

خبر 2

به مناسبت رحلت پیغمبر اسلام حضرت محمد(ص) و شهادت حضرت امام حسن مجتبی (ع) از طرف کلیه طبقات مردم نراق مجالس عزاداری بر پا بود و دستجات عزادار با رعایت اصول همکاری با ماموران انتظامی مشغول عزاداری بودند .
در کلیه مساجد و تکایا مجالس سوکواری بر پا می باشد و آقای سید مهدی حسنی فرماندار شهرستان محلات نیز در کلیه نقاط محل عزاداری نراقی ها تشریف داشتند .

 

 

شماره 158
تاریخ 16/2/1349
خبرنگار اطلاعات در شهر نراق سید مصطفی غفاری

شهید سید حسین هاشمی نراقی افتخار لشکر 17 علی بن ابیطالب(ع)

خاندان معزز هاشمی از مشهورترین سادات مورد احترام مردم شهر نراق هستند و از چهره های مذهبی و از گذشته اهل مسجد و محراب می باشند .در لیست 80 شهید نام دو شهید با شهرت هاشمی از این خاندان می درخشد .

سید محسن هاشمی فرزند سید حسن متولد 1346 تاریخ 19/4/1367 در اواخر جنگ تحمیلی در ارتفاعات مرزی سورکوه(بین بانه و مریوان) به درجه شهادت نایل آمد . به دلیل سکونت خانواده اش پیکر مطهرش در گلزار شهیدان الیگودرز استان لرستان خاکسپاری گردید .

سید حسن هاشمی پدر شهید سید محسن هاشمی

پدرش حاج سید حسن هاشمی فرزند سید علی و مادرش خانم فاطمه رمضانی فرزند علیرضا هر دو اهل شهر نراق می باشند .

پاسدار سید حسین هاشمی فرزند سید ماشاءالله متولد 1342 تاریخ 22/10/1365 طی عملیات کربلای 5 در جبهه شلمچه خرمشهر استان خوزستان به شهادت رسید . به دلیل سکونت خانواده اش پیکر مطهرش در گلزار شهیدان علی بن جعفر قم به خاک سپرده شد .

لشکر 17 علی بن ابیطالب(ع) به امثال نیروهایی مثل سید حسین افتخار می کند که با شجاعت و حماسه آفرینی باعث مجد و عظمت دین و مملکت شدند . پدرش مرحوم سید ماشاءالله هاشمی فرزند سید عباس و مادرش خانم مرحمت اسماعیلی فرزند یوسف هر دو اهل شهر نراق می باشند .

                                                                                                                                                                                                                                        سید ابوالفضل هاشمی

 

تنها برادر شهید به نام سید ابوالفضل هاشمی رهرو راستین خونین کفان می باشد . خواهران این شهید بزرگوار نیز زینب گونه به راه و رسم شهیدان اعتقاد و با روحیه مضاعف از حریم و حرمت شهید پاسداری می کنند .

سید علی هاشمی فرزند سردار شهید سید حسین هاشمی

در زمان شهادت پاسدار اسلام سید حسین همسرش خانم معصومه جعفری با بردباری و روحیه مضاعف فرزندشان سید علی هاشمی را با تربیت صحیح پرورش داد .سید علی اکنون عَلَم پدر شهیدش را بر دوش نهاده و از حریم ولایت و ارزش های معنوی پاسداری می کند .

صدای اصوات دلنشینش در مدح و ثنای ائمه معصومین دل های عاشق را آماده ارادتمندی به آل الله می سازد . برای اینکه نام شهید سید حسین در این خانواده جاویدان بماند نام پدر بر پسر نهاده شده است .

                                                                                                                                                                                                                                شهید سید حسین هاشمی

 

دیگر شهید منتسب به این خاندان غلامعباس کریمی فرزند حسین متولد 1347 در شهر نراق است . پدرش حسین کریمی فرزند علی اکبر اهل روستای خاوه اردهال و مادرش خانم سیده زهرا هاشمی فرزند سید علی اهل شهر نراق می باشد .

غلامعباس تاریخ 26/12/1366 طی عملیات والفجر 10 در جبهه حلبچه عراق به شهادت رسید و به دلیل حضور خانواده در گلزار شهیدان الیگودرز در خاک آرام گرفت .

 

از شهیدان ذکر شده به طور جداگانه سه سنگ یادبود در گلزار شهدای شهر نراق به احترام حماسه آفرینی های آنان توسط شهرداری بنا گردیده است .

 

 

اخبار نمایندگی روزنامه اطلاعات در شهر نراق مربوط به 45 سال قبل - 1

 

کاربران گرانقدر سلام

اگر علاقمند باشید تصمیم داریم هر روز یک خبر از نمایندگی روزنامه اطلاعات در نراق که مطالب آن طی سال های 1348 و 1349 توسط خبرنگار سید مصطفی غفاری فرزند سید محمود تهیه و در اطلاعات سراسری چاپ گردیده است را نمایش دهیم :

 

خبر 1

در اثر جریان سیل تاریخ 8/2/1348 بسیاری از منازل مسکونی اهالی که در مسیر بود طعمه سیل قرار گرفت و در حدود 500 نفر را بی خانمان کرد . مردم که همه چیز را از دست داده بودند و هیچ راهی نداشتند تا بتوانند از نو خانه بسازند به منازل بستگان خود رفتند .
سرانجام دو نفر از خیرین نیکوکار شهر نراق به نام های حاج روح الله شنتیایی و حاج عباس معصومی با هزینه شخصی 25 دستگاه خانه طبق نقشه در محل مناسبی بنا نمودند که در حال پایان است تا در اختیار سیل زدگان قرار گیرد . اهالی خواهند توانست با خیال راحت مجددا در منازل خود زندگی کنند .

 

شماره 53
تاریخ 5/5/1348
خبرنگار اطلاعات در شهر نراق سید مصطفی غفاری

 

 

چهارمین سال حضور نراقی ها در بزرگترین پیاده روی معنوی جهان از نجف تا کربلا(2(

حرکتی بسیار متین، آرام و همراه با آرامش تمام. بسیار زیبا و دیدنی. بسیار عمیق و پر محتوی. در دل هر کدام از اینان دنیایی است.

دوست داشتم با تمامشان صحبت می کردم. آهای آدم ها بیایید که در این دنیای امروز حرفتان شنیدن دارد.آهای مؤمنان! بیایید که در این دنیای تشنه معنویت حرفتان خریدار دارد.

زیدی می گفت: “ما آن قدر پایمان درد می کرد که می خواستیم هر پنج عمود بایستیم اما وقتی بچه ها و خانم ها را می دیدیم که با دمپایی دارند می روند خجالت می کشیدیم و راه میافتادیم.

در جایی به افرادی که دارای نوزاد بودند شیشه شیر می دادند.برخی خانم ها، کودکان خود را داخل سبد های میوه قرار می دادند و می کشیدند.دوستان طناب را می گرفتند تا عکس بگیریم. به همین منوال چندین ستون این سبد را می کشیدند و آن خانم ها هم با خوشحال می آمدند.

در طول مسیر یک کاروان شتر دیدیم که می گفتند نماد شترهای بی جهاز است که در سال ۶۱ هجری از کربلا می رفتند.انسان نمی داند کدام بخش از ابعاد این قضیه را بیان کند.

این نود کیلومتر نجف تا کربلا پر از برخورد انسان هاست. میلیون ها نفر در حال رفت و آمد و رفع حوائج مختلف هستند بدون این که شما یک برخورد ببینی.

این حرکت عظیم بسیار متین و آرام دارد اتفاق می افتد. همه به یک آرامشی رسیده اند معنوی و باور نکردنی. علت آن چه می تواند باشد؟ وقتی پای معنویت راستین در میان باشد آن هم معنویتی از جنس امام حسین علیه السلام، وقتی همه یک دل و یک زبان باشند همین می شود.

خیلی عجیب است تو به این جا که نگاه می کنی تکثر می بینی در عین وحدت. همه یک حرف دارند همه یک صدا هستند همه برای یک چیز آمده اند. شکوه اسلام و شیعه را در این جا باید دید و از این قضیه نباید به سادگی گذشت. مگر شنیده اید که در بهشت دعوا شود؟ این جا بهشت است.

ابتدا آمدیم این جا را با حج مقایسه کنیم و گفتیم این جا چقدر شبیه حج است؛ فقیر و غنی نمی شناسد همه یک رنگ و یک دل هستند و . اما بعد دیدیم نه بابا حج کجا و این جا کجا؟ گفتیم این جا چقدر شبیه بهشت است.

حالا که دارم فکر می کنم می بینم واقعا این جا بهشت است. هر چه شما می خواهی برایت فراهم است. وقتی این جا مشاجره ای نیست یکی از علائم بهشت است. این جا شبیه بهشت است.

در کوهنوردی می گویند اگر کسی عقب ماند او را به سر ستون ببرید تا احساس توان ونیرو کرده و احساس عقب ماندگی نکند و تند برود این کار را در این جا هم می توان انجام داد. بروید علم را بگیرید و بروید. همه این جا دیدنی است انسان دوست دارد همه چیز را ببیند.

 

اگر فرض کنیم حداقل ۱۰ میلیون کمِ کم در اربعین به صورت پیاده حرکت کنند و سه روز در راه باشند. هر کدام از این افراد سه وعده غذایی می خواهند. می شود روزی ۳۰ میلیون وعده غذایی و در سه روز می شود ۹۰ میلیون وعده غذایی. اگر حداقل میانگین قیمت هر غذا را اگر ۱۰۰۰ دینار بگیریم جمعا می شود:
۹۰.۰۰۰.۰۰۰ ضربدر ۱۰۰۰= ۹۰.۰۰۰.۰۰۰.۰۰۰

دو سوال مهم در باره این خروش عظیم ذهن هر بیننده‌ای را می‌نوازد؛‌ یکی این که این موج خروشان با چه نیرویی و با چه اذنی پدید آمده است؟ این سوال تنها در صورتی بی‌جواب می‌ماند که اعجاز و ارتباط با غیب عالم را نپذیرفته باشیم. این انرژی متراکم و این حماسه خارق العاده جز به نیروی خون حسین جاری شدنی نبوده و نیست.

دوم این که این داستان به کجا خواهد انجامید؟ اگر این افزایش تصاعدی جمعیت با همین آهنگ و شتاب ادامه یابد این موج خروشان به کجا خواهد رسید؟ آیا انتقام خون حسین در امتداد این پویش پرطنین گرفته خواهد شد؟ آیا این رودخانه‌های خروشان بهم وصل خواهد شد و شبکه حرکت شیعی جهانی را تشکیل خواهد داد و اوضاع جهان را دگرگون خواهد ساخت؟ بی‌تردید …

گویا ظهور آخرین حجت خدا (عج) به همین حرکت مواج گره خورده است. امام عصر در صبح ظهور، خود را به جدش حسین (ع) معرفی می‌کند. بنابراین پیش از ظهور آن حضرت، حسین بن علی باید شخصیتی جهانی و شناخته شده داشته باشد تا ـ به زبان منطقیان ـ معرِّف از معرَّف اجلی و اعرف باشد.

یعنی آنگاه زمینه ظهور فراهم می‌گردد که جهانیان با نام حسین آشنا باشند. این تلاطم جمعیت انسانی عزای حسین را در جهان اقامه خواهد ساخت و آوازه سید الشهدا را بر بام جهان منعکس خواهد کرد و زمینه ظهور فرزند رشیدش مهدی را به عنوان منتقم خون او و مصلحی که جریان اصلاحی حسین را به سرانجام می‌رساند فراهم خواهد کرد.

به این ترتیب این جریان مستمر تاریخی روز بروز متمرکزتر و فشرده‌تر می‌گردد و سیل خروشانی پدید می‌آورد که بنیان ظلم و کفر و نفاق را بر باد خواهد داد  . سرزمین عراق خصوصا کربلا و نجف ذخیره تاریخ است. چه رازی در این سرزمین وجود دارد که عمده پاکان تاریخ، پیامبران بزرگ فضیلت، و منادیان خوبی‌ها و ارزش‌ها در این سرزمین حضور یافته اند. مسجد سهله و مسجد کوفه سرّ غریبی در دل دارد. مقام حضرت آدم، حضرت نوح، خانه ابراهیم خلیل، مقام امام زین‌العابدین، امام جعفر صادق، …. یادگار عبادت‌ها،‌ مناجات‌ها و نیز کرامت‌ها و قضاوت‌های امیرالمومنین، کشتی نوح، توبه آدم، جان فشانی مسلم بن عقیل و هانی بن عروه، و …

از طلیعه خلقت انسان، آدم ابوالبشر در نجف اشرف حضور یافته و در مسجد کوفه عبادت کرده است و در پایان تاریخ نیز امام آخرین عج در مسجد سهله اقامت خواهند داشت و مسجد کوفه را مرکز فرماندهی و حکومت خود خواهند ساخت.

 یک کانون مشترک که خوبان و پاکان در آنجا اعلام حضور و تجدید پیمان می‌کردند و همواره بر روی نوار بلند تاریخ قرارگاهی بوده که همه خوبان را به هم متصل می‌ساخته و دست آنان را در دست یک‌دیگر می‌نهاده و پیوند و اتحادی میان آنان برقرار ساخته است.

حال و هوای عراق با مدینه و مکه هم متفاوت است. توگویی ارتباط با کل تاریخ برقرار می‌کنی. جای همه انبیا و اولیا قرار می‌گیری و به همه انبیا و اولیا اقتدا می‌کنی. احساس پیوند و اعلام پیوند با آنان می‌کنی.

از نوشته آقایان محمد رضا کریمی و محمد عالم زاده نوری استفاده گردید و از هر دو این بزرگواران سپاسگزاریم .

 

راکت هواپیمای عراق یک بسیجی را به دو نیم تقسیم کرد

دی ماه 1365 در مقطع عملیات کربلای 5 در مقر تاکتیکی دهکده در شلمچه خرمشهر استان خوزستان بودیم . آن زمان بنده پیک فرمانده لشکر 17 علی بن ابیطالب(ع) سردار غلامرضا جعفری اهل قم بودم .

حسین نباتی

هواپیماهای متجاوز ارتش عراق مقر را راکت باران کردند . بدن یک بسیجی که در حال دویدن به سمت جان پناه بود به وسیله شلیک راکت قطع شد و تنها دو پای باقیمانده اش دو سه متری حرکت کرد و نقش زمین شد .

بعد که سوال کردم گفتند شریان و عصب ثانیه هایی همچنان در حال فعالیت هستند . چنین حادثه ای را ندیده و حتی نشنیده بودم و الان که 28 سال از واقعه می گذرد حیرت زده این صحنه هستم .

از راست : حسین نباتی ، شهید مندعلی نباتی ، سردار شهید مظاهر لطفی

فرزندان سید روح الله(ره) برای حفظ اسلام و راه حسین بن علی(ع) قطعه قطعه می شوند تا این راه پویا و زنده بماند .

جانباز حسین نباتی فرزند شهید مندعلی اهل شهر نراق 14/09/1393