اسامی مسئولین بسیج نراق از ابتدای تاسیس تاکنون

 

 

 

بسیج شجره طیبه و درخت تناور و پرثمری است که شکوفه های آن بوی بهار وصل و طراوت یقین حدیث عشق می دهد. بسیج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروانش بر گلدسته های رفیع آن، اذان شهادت و رشادت سرداده اند. بسیج میقات پابرهنگان و معراج اندیشه پاک اسلامی است که تربیت یافتگان آن، نام و نشان در گمنامی و بی نشانی گرفته اند.

بسیج لشکر مخلص خداست که دفتر تشکل آن را که همه مجاهدان از اولین تا آخرین امضاء نموده اند.

من همواره به خلوص و صفای بسیجیان غبطه می خورم و از خدامی خواهم تا با بسیجیانم محشور گرداند، چرا که در این دنیاافتخارم این است که خود بسیجی ام... (امام خمینی ره)

 

 

 

 

اسامی مسئولین بسیج شهر نراق از ابتدای تاسیس تاکنون

 

 

1- پاسدار علیرضا خراسانی فرزند علی اکبر اهل محلات 1360

2-پاسدار ولی الله قربانی فرزند رحمت الله اهل محلات 1360

3-پاسدار حسن محمد کریمی فرزند علی اهل مشهد اردهال به مدت یکماه در سال 1360

4-پاسدار امرالله احمد علی بیگ فرزند عزیزاله اهل محلات 1360

5-پاسدار امیر حسینی فرزند حسینجان اهل محلات(شهید) حدودا از آبان الی دی 1360

6-پاسدار احمد روحانی فرزندحسین اهل محلات

7-پاسدار نورالله رجبی فرزند ولی الله اهل محلات( به مدت سه چهار ماه در سال1361)

8-پاسدار حسن ایرانشاهی اهل خمین و ساکن محلات (شهید) دی و بهمن و...  1360

 9-پاسدار محمد هادی اهل محلات (شهید)حدود شهریور1361

10-پاسدار حمید رضا بهرامی ترابی فرزند محمدجواد اهل محلات

11--پاسدار محمد ابوالحسنی فرزند عزت الله مشهور به غلام (1361)

12-پاسدار ... کلهر (1361 )

13-بسیجی صادق رضی فرزند منصور(مرداد تا مهرسال 1361به مدت سه ماه)سند دی1361

14-پاسدار صفرعلی غضنفری اهل محلات( از مهر 1361الی...- بعدها فرمانده سپاه محلات شد)

15-پاسدار حسین یوسفی فرزند محمدعلی اهل جاسب(از  17/5/1363 الی 18/11/1363)

16-پاسدارمحمد رضا عابدینی فرزند علی ...الی 1363

17-پاسدارقاسم جعفری فرزند ابراهیم(شهید) ( از ./11/1363 الی./9/1365 )

18-پاسدارمحمد رضا(علی) قاسمی نراقی فرزند حسن(در مقطع آزادی اسرا 29/5/1369)

19-پاسدارحبیب الله شعبانی فرزند عباس اهل ریجان مشهد اردهال 1367

20-پاسدار علی محمد رجبی فرزند بخشعلی اهل ریجان مشهد اردهال سال 1368

21-پاسدارمحمدعلیخانی فرزنداحمداهل سینقان

22-پاسدارقدرت الله آقاصادقی فرزند علی محمد حدودا از تابستان 1371 الی 1373

23-پاسدارعباس حیدری فرزند حسن ( حدودا از سال 1373 الی 1379 )

24-پاسدارسید حسن باشی(حسینی نژاد) فرزند سید میرزاآقا(از 11/1/1382 لغایت 31/1/1386)

25-پاسدار مهدی نباتی فرزند مندعلی ازاردیبهشت 1386 تا بهمن 1386

26-پاسدارمصطفی فروغی فرزند حسین از اسفند 1386 تا اسفند 1389

27-پاسدار مهدی یوسفی فرزند عباس از فروردین 1390 الی فروردین 1391

28-پاسدار مهدی نباتی فرزند مندعلی از فروردین 1391 به بعد

 

 

از تعداد 28 نفر فرماندهان بسیج شهر نراق از ابتدای راه اندازی تا کنون ( سی و یک سال) چهار نفر به اسامی امیر حسینی - حسن ایرانشاهی - محمد هادی و قاسم جعفری در هشت سال دفاع مقدس به شهادت رسیده اند و تعدادی نیز به خیل جانبازان پیوسته اند .

 

 

از کلیه افرادی که در خصوص نوشته ها اطلاعات دارند برای تکمیل فرم همکاری داشته و نظر بدهند .

 

سایت سلحشوران شهر نراق 20/1/1391

 

تبریک به مهدی نباتی و تشکر از مهدی یوسفی

 

انتصاب شایسته و در خور تقدیر سروان پاسدار مهدی نباتی را به فرماندهی حوزه مقاومت بسیج 2 ثارالله نراق صمیمانه تبریک می گوئیم .

 

 

 

 

 

 مهدی نباتی فرزند شهید مندعلی نباتی و یکی از فعالان فرهنگی و مذهبی شهر نراق است که مسئولیت دفتر قضایی سپاه دلیجان ، فرماندهی قرارگاه سازندگی سپاه دلیجان و مدیر اجرایی هیئت رزمندگان و سرپرستی حوزه 2 ثاراله نراق در سالهای قبل را در کارنامه خود دارد.

همچنین در اینجا ضروری است از تلاش های صادقانه و پر ثمر سروان پاسدار مهدی یوسفی  فرزند عباس و برادر شهید غلامرضا یوسفی در طول سال 1390 تشکر نمائیم .

 

 

 

 

 

این سمت و جایگاه ها ماندنی نیستند و فقط مسئولیت های ما را در قبال وظیفه خطیرمان سنگین می کند .

 

 

سایت  سلحشوران شهر نراق  24/01/1391

 

 

دیدار بسیجیان و رزمندگان با خانواده شهید محمدرضا رمضانی در شهر نراق

 

با ورود به سال جدید و غنچه کردن شکوفه ها جمعه مورخ 4/1/1391 تعدادی از بسیجیان و رزمندگان دفاع مقدس شهر نراق با خانواده شهید محمدرضا رمضانی در منزلشان دیدار داشتند .

این دیدار همراه با مصاحبه و فیلمبرداری از خانواده شهید عظیم الشان بود.

پدر شهید به نام حاج غلامعلی رمضانی فرزند محمد تقی مدت یازده سال است به علت بیماری روی تخت قرار گرفته و تحت درمان می باشد . همسر مکرمه اش خانم نیره قجری در این مدت به مثابه پرستار از ایشان مواظبت می کند و التیام دهنده زخم های جسمی و روحی وی می باشد . این خانواده در عرض پنج سال داغ جدایی و فراق دو جوان دیده اند و سختی و مشکلات فراوانی را متحمل شده اند . تیر ماه 1356 یک جوانشان به نام حسن رمضانی در عنفوان جوانی به دلیل بیماری کلیوی بدرود حیات نمود .
تاریخ 2/3/1361 طی عملیات بیت المقدس در جبهه خرمشهر جوان رعنای دیگرشان به نام محمدرضا رمضانی جاودانه تاریخ شد و نزد خداوند میهمان گردید . این خانواده به علت ایمان و اعتقادی که به خداوند دارند و توجه شهیدشان ، صبر و مقاومت را پیشه خویش ساخته اند و اکنون که از حالشان سوال می شود دستانشان به نشانه شکر گزاری از باری تعالی به آسمان بلند می شود .
بیماری ها نشانه ای هستند تا بقیه مردم قدر عافیت و سلامتی خود را بدانند و تصور نکنیم نعمت سلامتی برای همه پایدار و همیشگی است .سرکار خانم نیره قجری  مادر شهید در این دیدار و مصاحبه ابراز داشت فرزندم و زندگی امان فدای راه پاک امام خمینی و خامنه ای باشد و ما برای دفاع از نظام ایستاده ایم .

برادر شهید سرهنگ بازنشسته حسین رمضانی اظهار نمود از سال 1354 الی 1356 از ناحیه نیروی هوایی ایران جهت فراگیری تخصص رادار در ایالت کالفرنیا ایالات متحده امریکا بودم . مهارت و تجربه ام در هشت سال دفاع مقدس مورد استفاده قرار داشت و در سایت راداری ایلام بارها شهید عباس بابایی را در حال فعالیت موثر مشاهده نموده ام.

 بسیجی احمد رمضانی برادر دیگر شهید اظهار نمود همسر و فرزندانم به دفعات نعمت وجود شهیدمان را در زندگی مشاهده نموده ایم .
برادران دیگر شهید به اسامی علی و مجتبی رمضانی که در این دیدار حضور نداشتند نیز از زمره مدافعان نظام جمهوری اسلامی و حافظان خون شهیدشان می باشند .

در حاشیه این دیدار سرکار خانم اقدس اصفهانی خاله شهید مصطفی طالبی در توصیف سجایا و اخلاقیات خواهر زاده اش مطالب ارزشمندی برای بسیجیان اظهار داشت .

 

 

 

دیدار بسیجیان و رزمندگان با خانواده شهید ابوالفضل بیابانگرد در نراق

تاریخ 3/1/1391 در سی امین سالگرد عملیات فتح المبین و ورود مبارک به سال جدید تعدادی از بسیجیان و رزمندگان دفاع مقدس شهر نراق با خانواده شهید ابوالفضل بیابانگرد یکی از شهدای این عملیات دیدار داشتند.

سرکار خانم نیره قاسمی مادر شهید ضمن خوش آمدگویی به مهمانان اظهار داشت 13/1/1361 روز سیزده بدر بود که جنازه شهدا را به نراق آوردند . گلزار شهدای نراق با شهدای فتح المبین راه اندازی شد . من چادر به کمرم بستم و بالای قبر فرزند دلبندم ابوالفضل ایستادم و با صدای بلند برای رهبرمان امام خمینی دعا می کردم و شعار می دادم . زنان که جنازه ها را بالای دست مردم می دیدند شیون سر دادند و بی تاب می شدند و مرتب به من سفارش می کردند که تو هم گریه کن و شیون بکش . ولی خداوند متعال چنان روحیه و قدرتی داده بود که بی مثال بود.

آقای حسینعلی بیابانگرد پدر شهید نیز از سجایای اخلاقی پسرش مطالبی ابراز نمود .

آقای ماشاءالله بیابانگرد برادر شهید عنوان کرد روزی که خبر رسید رزمندگان نراق در عملیات فتح المبین چهار شهید و سه اسیر و هفت مجروح داده اند بی تاب شدم و با دایی ام راهی شهرستان اندیمشک استان خوزستان شدم و در معراج شهدا در بین شهدا دنبال جنازه برادرم می گشتم و گریه می کردم . یک اصفهانی کنارم گفت چرا گریه می کنی من دومین جنازه فرزندم را پیدا کرده ام و خداوند این گونه صبرم داده است . شهدا( سید غلامرضا باشی ، عبدالله محمودی ، ابوالفضل بیابانگرد  مهدی عباسی) دومین روز عید نوروز شهید شده بودند و جنازه ها در معرکه بود تا پس از ده روز انتقال داده شد .

 

 

 

دیدار بسیجیان و رزمندگان با خانواده شهید سید غلامرضا باشی در نراق

در سی امین سالگرد عملیات فتح المبین و ورود مبارک به سال جدید تعدادی از بسیجیان و رزمندگان دفاع مقدس شهر نراق جمعه تاریخ 4/1/1391 با خانواده شهید سید غلامرضا باشی یکی از شهدای این عملیات دیدار داشتند.

آقای سید علی باشی پدر شهید ضمن خوش آمدگویی به مهمانان اظهار داشت سید غلامرضا و دیگر شهدا با آرمان های مقدس برای دین و مملکت جانشان را فدا کردند و همگان موظفیم از این خون ها پاسداری کنیم .

سرکار خانم ام کلثوم مجیدی رضوانی از مجروح شدن فرزندش سه ماه قبل از شهادتش در جبهه محمدیه دارخوین و بستری شدنش در بیمارستان چمران شیراز مطالبی را گفت و اینکه علیرضا قجری فرزند سلطانعلی(شهید) در آذر ماه 1360 که در شیراز سرباز بوده به آنها خدمت می کرده است .

پاسدار سید تقی باشی برادر شهید از بسیجیان و و دست اندرکاران وبلاگ سلحشوران شهر نراق در ارائه سیره شهدا و خاطراتشان تشکر نمود .سید غلامرضا باشی از اولین سادات شهید و اسوه اخلاق بوده و به این جهت به سید شهیدان نراق لقب گرفته است .
شهید باشی به همراه سه جوان مومن و متدین شهر نراق به اسامی عبدالله محمودی - ابوالفضل بیابانگرد و مهدی عباسی تاریخ 2/1/1361 طی عملیات فتح المبین در جبهه شلش شهرستان شوش استان خوزستان به درجه رفیع شهادت نایل آمدند .

 

 

جلسه صمیمی روحانیون و رزمندگان دفاع مقدس شهر نراق با نماینده مجلس

 

تاریخ 3/1/1391 پس از پایان یافتن مراسم معنوی چهاردهمین یادواره هشتاد شهید شهر نراق و شش شهید گمنام مدفون در این شهر ، آزاده جانباز احمد ابوالحسنی به نمایندگی از سوی خانواده شهیدان و رزمندگان در جمع کثیر امت خداجوی در گلزار شهدا از نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی و فرماندار شهرستان درخواست نمود تا وضعیت نابسامان گلزار شهدای نراق مرتفع گردد .

برای پی گیری این موضوع و همچنین اهداء جوایز تعدادی از بسیجیان ممتاز مراسم ویژه ای از ساعت 17.30 در سالن اجتماعات دفتر امام جمعه برگزار گردید .

طی تماس تلفنی فرماندار حاج احمد آزاد با مسئول بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان دلیجان تضمین بیست میلیون تومان هزینه ترمیم و سر درب گلزار شهدا داده شد و آقای آزاد نیز قول مساعد داد تا بقیه هزینه های موجود نیز از بودجه جاری فرمانداری تامین گردیده و نهایتا هفته دفاع مقدس در اواخر شهریور ماه 1391 به بهره برداری برسد

در این جلسه حجت الاسلام دکتر علیرضا سلیمی نماینده مجلس ابراز نمود :تخریب گلزار شهدای محلات نیز در دستور کار بنیاد شهید بود که من و عده ای مخالفت کردیم و بعد طی سخنرانی قبل از خطبه نماز جمعه این مخالفت را به سمع مردم رساندم

مسئولیت گلزارهای شهیدان سراسر کشور به عهده مستقیم بنیاد شهید می باشد و برای اجرای پروزه ها طرح ها به پیمانکار سپرده می شود و نهاد دیگری مستقیما دخالتی در آن ندارد .

افراد و مسئولینی که در این جلسه حضور داشتند عبارتند از :
حجت الاسلام دکتر علیرضا سلیمی نماینده حوزه دلیجان و محلات در مجلس

حجت الاسلام علی اکبر حیدری امام جمعه شهرستان شازند

حجت الاسلام مهدی ایمانی امام جمعه شهر نراق

حجت الاسلام محمد فروغی مدیر حوزه علمیه الغدیر شهر نراق

آقای احمد آزاد فرماندار شهرستان دلیجان

آقای محمدحسین پاینده معاون فرمانداری دلیجان

آقای داود جلالی بخشدار دلیجان

آقای محمود مرادی شهردار نراق

آقای مرتضی محمودی عضو شورای شهر

آزادگان جانباز عباس باقری ، علی اکبر حیدری و احمد ابوالحسنی و تنی چنداز رزمندگان دفاع مقدس

در این جلسه آقای احمد ابوالحسنی برای مدعوین مختصری از فعالیت های اینترنتی وبلاگ سلحشوران شهر نراق و ارائه آمار و ارقام از جلسات رزمندگان و تعداد شهدا،آزادگان،جانبازان،اهدای کمک های مردمی ستاد جنگ و... را تشریح نمود . آنگاه از سوی لیتوگرافی آبرنگ و مرکز حفظ و نشر آثار دفاع مقدس لوح تقدیر و سپاس به چند نفر توسط دکتر سلیمی و حجج اسلام به شرح ذیل تقدیم گردید :
1- بسیجی سید قاسم حسینی نژاد فرزند جانباز سید حسن به دلیل تهیه کلیپ شهدا،آزادگان و رزمندگان نراق در هشت سال دفاع مقدس یک لوح یادبود و هدیه نقدی

2- بسیجی مهدی کمره ای فرزند جانباز محمد به دلیل تهیه کلیپ شهدا،آزادگان و رزمندگان نراق در هشت سال دفاع مقدس یک لوح یادبود و هدیه نقدی

3- بسیجی مهدی نباتی فرزند شهید مندعلی به دلیل تلاش و پشتیبانی در برپایی اولین و دومین نشست خاطره گیری رزمندگان دفاع مقدس در نراق یک لوح یادبود و هدیه نقدی

4- بسیجی حسین عضایی فرزند اسماعیل به دلیل تلاش و مساعدت در برپایی اولین و دومین نشست خاطره گیری رزمندگان دفاع مقدس در نراق یک لوح یادبود و هدیه نقدی

5- حجت الاسلام مهدی ایمانی امام جمعه نراق به دلیل همکاری و مساعدت برای ایجاد فضای مناسب در سالن اجتماعات دفتر امام جمعه یک لوح یادبود و تقدیر و تشکر

در پایان جلسه از همه حاضرین دعوت به عمل آمد در سومین نشست خاطره گیری رزمندگان دفاع مقدس شهر نراق به مناسبت سوم خرداد سالروز آزاد سازی خرمشهر شرکت نمایند .

علی اشرف عضایی در حین اعزام کاروان راهیان نور در منطقه عملیاتی شوش دچار سکته گردید

                                      

   

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

علی عضایی فرزند عباس مشهور به اشرف یکی از رانندگان زحمتکش هشت سال دفاع مقدس در بستر بیماری روی تخت بیمارستان میلاد قرار گرفته است .

ایشان در جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران به دفعات مختلف رزمندگان کفر ستیز سپاه اسلام را با اتوبوس به جبهه ها انتقال داده و یا در جابجایی نیروهای خط مقدم و یا ستاد پشتیبانی جنگ فعالیت داشته است . یکبار نیز اهدائی های مردم فداکار شهر نراق شامل یک ماشین کامیون دام زنده را به جبهه غرب کشور انتقال و با بسیجیان و پاسداران نراقی مستقر در شهرستان مرزی سردشت ملاقات نمود .
نامبرده مانند دیگر رانندگان زحمتکش شهرمان ، بیشتر از ده بار در دفاع مقدس با اتوبوس در اختیار ستاد پشتیبانی جنگ در مناطق مورد نیاز جبهه قرار گرفت و هر بار دو یا سه هفته در ماموریت به سر می برد .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                                                                       نمونه یکی از احکام ماموریت علی اشرف عضایی در مقطع دفاع مقدس



علی اشرف و برادرش علیرضا عضایی به تاریخ 8/1/1391 در ایام نوروز نیروهای داوطلب مردمی تحت عنوان راهیان نور را در مناطق عملیاتی شوش و فتح المبین انتقال داده بود که دچار مشکل جسمی می گردد و پس از معاینه اولیه دکترهای مخصوص راهیان نور به بیمارستانی در اهواز انتقال و بستری می شود . پس از تشخیص سکته نهایتا مجبور به بازگشت می شود و پس از بستری در بیمارستان میلاد تهران مشخص می شود دچار دو سکته گردیده است. اکنون سمت راست بدن و تکلم وی دچار ضایعه است . از همه مردم خداجوی شهر نراق درخواست می شود برای شفای تمامی بیماران و این همولایتی دعا کنند .

جبهه شلش شوش عید نوروز 1361 فتح المبین نراقی ها شد

 

قبلا شش اعزام نیرو به طور گروهی  از سوی بسیج شهر نراق به جبهه ها انجام گرفته بود . یعنی ششمین اعزام تاریخ  5/10/1360 لغایت 5/1/1361 بود که  ده  نفر در ارتفاعات سومار استان کرمانشاه حضور و فعالیت داشتند . همزمان 29 نفر از نراقی های دیگر در عملیات فتح المبین شرکت نموده  و این افتخاری برای  شهر کوچک نراق است که همزمان سه گروه بسیجی به استعداد 39 نفر در جبهه بوده اند . ضمنا این آمار صرفا مربوط به بسیجیان اعزامی است و شامل ارتشیان سلحشور نمی شود . اسامی ده نفر عبارتند از :

 

1- هادی  ایزدی فرزند عباس

 

 

2- غلامرضا  قجری فرزند علی

 

 

3- غلامرضا  قجری فرزند حسین

 

 

4- قنبر عابدی فرزند کمال

 

 

5- مجتبی  شریفی فرزند غلامعلی

 

 

 

 

 

 

6- نصرالله  حیدری فرزند رضا

 

 

7- مهدی  جعفری فرزند علی

 

 

8- سید اکبر کاظمی فرزند سید محمد

 

 

9- سید ابوالفضل  بابایی فرزند سید رضا

 

 

10- سیف الله  اکبری فرزند شکرالله

    
اعزام بسیجیان به جبهه و شرکت در عملیات پیروز فتح المبین
در مقطع عملیات بزرگ و پیروزمند فتح المبین دو گروه از بسیج شهر نراق به استعداد 29  نفر در عملیات شرکت داشتند و جزء حماسه آفرینان بودند .

 اعزام بسیجیان برای دفاع مقدس و شرکت درعملیات فتح المبین از جبهه رقابیه

هفتمین اعزام بسیجیان شهر نراق به صورت گروهی به جبهه های حق  علیه باطل از تاریخ 18/11/1360لغایت 18/1/1361 به مدت 60 روز و محل استقرار این عده در دشت عباس و جفیر و ارتفاعات زلیجان بوده و در عملیات فتح المبین با سایر نیروها از جبهه رقابیه برای بازپس گیری خاک میهن اسلامی به سمت نیروهای بعثی عراق حمله نمودند  .
در این مرحله بسیجیان هشت نفر بودند و اسامی آنها عبارتند از :

1- محمد رضا قاسمی نراقی فرزند حسن مشهور به علی



2- سید محمد باشی(موسویان) فرزند سید احمد



3- حسین کرباسی فرزند علی


4- محمد رضا موسوی فرزند سید حسین

 

5- سید مجتبی میرکریمی فرزند سید علی



6- سید مرتضی میرسلطانی فرزند سید جعفر



7- شکرالله شریفی فرزند اسماعیل



8- علی محمد  کمره ای فرزند تقی




این برادران بسیجی در زمان عملیات پیروز  فتح المبین از جبهه دیگراز جمله جفیر  بر علیه دشمن پیشروی نموده و موفقیت چشمگیری داشته اند . چند شهید نیز داشته اند که از جمله محمد رضا پاینده فرزند علی محمد اهل شهرستان دلیجان بوده است.






   اعزام بسیجیان برای دفاع مقدس و شرکت درعملیات فتح المبین از جبهه شوش

 هشتمین اعزام بسیجیان شهر نراق به صورت گروهی به جبهه های حق  علیه باطل از تاریخ 8/12/1360 تا اوایل و اواسط فروردین ماه سال 1361 به طول انجامید.

         

 

 

اکثر این عزیزان یک ماهی بود از جبهه محمدیه دارخوین بازگشته و دوباره در دبیرستان حاج عباس معصومی  شروع به تحصیل نموده بودند که از طرف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان محلات اعلام شد که داوطلبین اعزام به جبهه ثبت نام کنند چون عملیات بزرگی در پیش است.

 

بار دیگر کلاس درس تعطیل شد و رزمندگان به جبهه اعزام شدند.

شنبه هشت اسفند 1360 برای رزمندگان و خانواده ها و بدرقه کنندگان شهر نراق روز به یاد ماندنی است . تقریبا همه مردم نراق برای بدرقه مقابل بسیج اجتماع کرده بودند . بوی اسپند فضا را معطر کرده بود . مینی بوس سفید و نارنجی رنگ از سپاه پاسداران محلات سر رسید . جوانان رشید وطن در صفوف منظم از درب بزرگ بسیج خارج شدند . هلهله ، شادی ، گریه ، صلوات در هم آمیخته بود . برای آخرین بارفرزندان توسط خانواده ها و مردم دیده بوسی شدند . بیشترین گریه از آن خواهرانی بود که لباس برادر خجالتی را می کشیدند تا آخرین بوسه را بر گونه او نثار کنند

مادران همانگونه که دلبندشان را غرق در بوسه می کردند دست به دعا گرفته بودند و برای سلامتی فرزند و فرزندان میهن عاقبت به خیری طلب می کردند . برادران نقل بر سر برادر می پاشیدند  که عزیزم وقت دامادی توست ، نکند چند روز دیگر نعش تو را در آغوش بگیرم .

پدران از گریه علنی در بین جمع خودداری می کردند و با بغض برای جگر کوشه شان دست تکان می داند . شاید بعضی از آنان به دلیل اینکه اخبار جنگ را تحت نظر داشتند احساس می کردند که شاید این دیدار آخر باشد .در همه این احوالات تحویل آجیل و جوزقند محصول مشهور نراق که به بمب هسته ای در جبهه مشهور بود توسط خانواده ها برای فرزندانشان فراموش نمی شد

. آخرین لحظات زمانی بود که فرزندان داخل مینی بوس شده بودند و خانواده ها دور تا دور امامزادگان عشق حلقه زده بودند و فقط از پنجره های ماشین دستان همدیگر لمس می شد تا جائیکه ماشین زوزه کشان به حرکت در آمد و دستان از یکدیگر جدا شد و به تکان دادن بسنده گردید . آب سبزی ها هم پشت ماشین ریخته شد .

 

 

بسیجیان و پاسداران اعزامی 21 نفر بودند و اسامی آنان عبارت است از:

 

 

 

 

 

 

1- سید غلامرضا   باشی فرزند سید علی

2-عبدالله محمودی فرزند علی

 
3- ابوالفضل  بیابانگرد فرزند حسینعلی



4- مهدی عباسی فرزند غلام محمد

 

 

 

 

 

5- عباس  رمضانی فرزند حسن


6-محمد رضا  بخشی فرزند عباس

7- محمد رضا  رمضانی فرزند غلامعلی

8- احمد ابوالحسنی فرزند عزت الله

 

 

 

 

 

 

 

9- عباس  باقری فرزند حسینعلی

 

10- قدرت الله ایزدی فرزند عباس

11- اسماعیل حبیبی فرزند اکبر

12-قاسم جعفری فرزند ابراهیم

 

13- محمد عضایی فرزند ابراهیم

14-کاظم محمودی فرزند علی

15- حسین عابدینی فرزند علیرضا



16- قاسم  آقاحسینی فرزند رضا

 

 

17- محمد کاظمی فرزند یوسف

18- قاسم عظیمی فرزند حسن (ادوات(

19- مظاهر پیشه ور فرزند حسین (ادوات)

21- علی رضایی فرزند رضا (ادوات)

 

 

 

22-غلامحسین اکبری فرزند سیف الله

خانواده ها به منازل برگشتند تا 22 روز دیگر صبر پیشه کنند و بعد  فرشتگان ، پرواز مهاجران را در شهر نراق آوازه تاریخ کنند .
مینی بوس با صدای نوار ضبط صوت حاج صادق آهنگران که می خواند " سوی دیار عاشقان به کربلا می رویم " و صدای دیگر که گفت " پیش ای رزمنده شیر    خانه از دشمن بگیر " از نراق خارج شد و نهایتا در سپاه پاسدارن محلات پیاده شدند . انبوه نیروهای مخلص بسیجی و سپاهی شهرستان محلات نیز آماده حرکت بودند . تلفیق نیروها با اتوبوس و مینی بوس آنگاه به سمت پادگان امام حسن تهران واقع در اتوبان بسیج حرکت کردند و چهار پنج روزی نیز به آموزش های تکمیلی و مقدمات دریافت کارت تردد منطقه جنگی  و پلاک شناسایی و آمارگیری  گذشت .رزمندگان نراق با پادگان امام حسن(ع) که قبل از انقلاب به اسبدوانی فرح آباد مشهور بوده به خوبی آشنایی دارند. تا سال های حدود 1363 اکثر اعزام های استان مرکزی و قم به جبهه از این ناحیه صورت می گرفت . ساختمان چندین طبقه دارای محوطه بزرگ که از دو سمت وسعت مناسبی داشت خصوصا قسمتی که به کوه و قصر فیروزه منتهی می شود . صبحگاه های پادگان روحیه بخش و ملال آور بود . از هر گوشه ای صدای تکبیر و شعار و سرود و نوحه می آمد .
اقوام رزمنده های نراق که در تهران سکونت داشتند متناوبا به مقابل پادگان مراجعه می کردند و با آشنایان خود ملاقات می کردند و آجیل

 و جوزقند توزیع می کردند.

 

 

 

 

 

 

 

 

     

 

 

روز پنج شنبه 13/12/1360 نیروها از پادگان امام حسن با اتوبوس به راه آهن تهران منتقل و با قطار به اهواز عزیمت نموده  و روز  جمعه 14/12/1360 در دانشگاه جندی شاهپور مستقر شدند . برادران کاظم و عبدالله محمودی (شهید) به دلیل مسایل آموزشی در پایگاه نمونه استقرار یافتند .

سپس پنج شنبه تاریخ 27/12/1360 به سمت شهرستان شوش و استقرار در نزدیکی های محل عملیات اعزام شدند . ابتدا عده ای در مسجد الرسول (ص) و دسته و گروهی نیز در منازل تخریب شده و خالی از سکنه مردم شوش  تقسیم بندی نیرو انجام گرفت . نیروهای نراق و محلاتی ها همه در یک گروهان به فرماندهی پاسدار حسن یار محمدی (شهید) و جانشین گروهان عباس عرب(شهید) سازماندهی شدند .

گروهان محلاتی ها در گردان 7 تیپ 17 قم بودند .

مسئول یکی از دسته ها قدرت الله ایزدی(آزاده) اهل نراق و محمد احمدی بودند

28/12/1360 برادران با صفوف منظم به زیارت حضرت دانیال نبی در شهرستان شوش حرکت کردند و پس از دعا و راز و نیاز و قرائت دعای توسل به مقرهای خویش بازگشتند . در راه  با همان آرایش نظامی که به مسجدالرسول باز می گشتند ماشین تویوتایی به شانه منصور نیکوئی اهل شهرستان محلات برخورد می کند و ایشان آسیب می بیند و به اهواز و سپس تهران منتقل می گردد .

نیمه شب با غرش توپخانه نیروهای عراق هراسان از خواب پریده و به دستور فرمانده حسن یارمحمدی در جوی های کثیف  و نقاط امن پناه گرفته می شود تا خطر رفع گردد

شب عید نوروز که مردم پای سفره هفت سین در انتظار سال نو بودند رزمندگان به قصد عملیات به خطوط دشمن نزدیک شدند که از ناحیه فرماندهی خبر آمد عملیات با مشکل مواجه شده به عقب بر گردید . در بازگشت در روستایی نسبتا مخروبه دستور اطراق داده شد . طویله و گاه دان و ...محلی برای استراحت بود . با همان تجهیزات انفرادی خیلی رغبت به خوردن کنسرو عدسی در تاریکی شب نبود . رخصتی بود برای خوابیدن و رفع خستگی از چندین ساعت پیاده روی

نهایتا ساعت یک و نیم بامداد 2/1/1361 عملیات فتح المبین از چند ناحیه و از جمله جبهه شلش شوش آغاز گشت .
رزمندگان  همراه با خیل عظیم نیروهای داوطلب اعزام به جبهه در عملیات بزرگ فتح المبین شرکت کردند . مکان حضور آنها در این عملیات به عنوان نیروهای جان فدا در منطقه شلش و در حومه روستای زعن درغرب شهر شوش استان خوزستان بود.
دومین روز از نوروز 1361عملیات پیروزمندانه فتح المبین از چند محور از جمله شلش آغاز گردید و آنها مقرر بوده ، نیروهای عراقی را سرگرم کنند تا رزمندگان سلحشور دشمن را دور بزنند.

سحرگاه یکشنبه قریب ساعت چهار صبح شلش و زعن (دو نقطه عملیات ) به یکباره به خاک و خون کشیده شد.و صدای یا زهرا در زیر بارش توپ و تانک و خمپاره و گلوله به گوش شنیده شد. آن ساعت حماسه و ایثار بود. دلیری و شجاعت به چشم دیده می شد. خاک شلش و زعن با خون جوانان رنگارنگ گردید.

 
سرانجام پس از ساعت ها مبارزه بی امان و جنگ نابرابر تعداد 34  نفر از بسیجیان و پاسداران شامل بیست و هفت نفر ازشهرستان محلات - چهار نفر از شهر نراق – یک نفر از شهرستان دلیجان – یک نفر اهل روستای خاوه اردهال و یک نفر اهل روستای چنارستان دلیجان مظلومانه به شهادت رسیدند و تعدادی بالغ بر هجده نفر مجروح و 22 نفر نیز به اسارت دشمن گرفتار شدند.

سهم شهر کوچک نراق با جمعیت سه هزار نفردرحماسه عملیات فتح المبین  چهار شهید به اسامی سید غلامرضا باشی فرزند سید علی، عبدالله محمودی فرزند علی ، ابوالفضل بیابانگرد فرزند حسینعلی و مهدی عباسی فرزند غلام محمد  بود .

 

                                                                                       

                             شهید مهدی عباسی                                  شهید ابوالفضل بیابانگرد

 

                                                  

         
                            شهید عبدالله محمودی                            شهید سید غلامرضا باشی
همچنین سه نفر نیز به اسامی عباس باقری فرزند حسینعلی - قدرت الله ایزدی فرزند عباس و احمد ابوالحسنی فرزند عزت الله  پس از مجروحیت ؛ به اسارت دشمن درآمدند و تا آخر جنگ و اجرای قطعنامه 598  در اردوگاه های عراق به سر بردند . این سه نفر تاریخ 26/5/1369 فاتحانه به میهن اسلامی و شهر نراق بازگشتند و بر دوش امت حزب الله نراق مورد استقبال کم نظیر قرار گرفتند .


 

 

 

 

اکثر نیروهای باقیمانده نیز مجروح گردیدند و تا مدت ها تحت معالجه قرار داشتند.اسامی مجروحین اهل شهر نراق عبارتند از :
- قاسم  آقاحسینی بستری در بیمارستان عیسی ابن مریم اصفهان
- محمد رضا رمضانی بستری در بیمارستان های شوش و دزفول
- قاسم جعفری بستری در بیمارستان اراک
- محمد عضایی بستری در بیمارستان شهید بهشتی اصفهان
- عباس رمضانی بستری در یکی از بیمارستان های  تهران
- اسماعیل حبیبی بستری در بیمارستان یزد
- سید مجتبی  میرکریمی بستری در بیمارستان مولوی تهران
 حدود یک هفته جنازه شهدا درجنگ  فی ما بین در گرمای جنوب درمنطقه شلش به جای می ماند و سرانجام پس از موفقیت کامل رزمندگان اسلام و دسترسی به تمام نقاط استراتژیک ؛ جنازه شهدا به شهر  منتقل می گردد و از این به بعد گلزار شهدا با وجود چهار شهید فتح المبین شکل می گیرد.
جنازه شهید عبدالله محمودی در روز دوازدهم فروردین و سه شهید دیگر (باشی-عباسی- بیابانگرد) در روز سیزدهم فروردین 1361 تشیع و خاک گلزار شهدا با وجود این چهار شهید معطر و راه اندازی می گردد .

 

 

یادآوری می گردد پنج شهید قبلی نراق محمدعلی قجری – احمد ابراهیمی – محمدرضا پورصادقی – اسدالله خسروی در جوار امامزاده سلیمان خاکسپاری گردید و جنازه شهید علی اصغر مهدوی پس از سی سال همچنان در ارتفاع شیاکوه گیلانغرب به جای مانده است .
   

مردم شهید پرور بر اساس سنت دیرینه به جای رفتن به گردش سیزده بدر در چشمه آصف آباد  به تشیع سه شهید دیگر عملیات فتح المبین پرداختند و با خانواده شهدا و اسرا و مجروحین همدردی نمودند .

    
  اقامه نماز بر پیکر شهدا توسط هیبت الله نوروزی امام جمعه شهرنراق  1361/01/13
 

 روز عجیب و تاریخی بود . همه اهالی در ماتم چهار شهید گریستند و برای  سه  اسیر غمگین شدند و برای سلامتی هفت  مجروح این عملیات دعا کردند.

  هر خانه ای منتسب به خانواده یکی از این رزمندگان در التهاب بود . در واقع  از دومین روزعید نوروز تا ورود تدریجی مجروحین و جنازه شهدا به شهر اکثر مردم در تب و تاب اخبار دقیق بودند .
پدر چند رزمنده از جمله آقای محمد عباسی برای آگاهی از وضعیت فرزندش مهدی تا اهواز مسافرت نموده بود . آقای ماشاءالله بیابانگرد برای جستجوی برادر شهیدش ابوالفضل به اندیمشک مسافرت کرده بود .
اسامی بیست و دو نفر از رزمندگان شهرستان محلات و شهر نراق که در تاریخ 2/1/1361 در عملیات ظفرمند فتح المبین در روستای زعن و منطقه شلش از توابع شهرستان شوش استان خوزستان پس از نبردی سخت و مجروحیت به اسارت نیروهای  ارتش عراق در آمدند :

 

1- قدرت الله  ایزدی    2 – عباس باقری    3 – احمد ابوالحسنی    4 – محمد رضا بنی اسد

  5- محمدهاشم حائری  6 – حسین رضایی 7 – مهدی حضوری 8 – محمد حسن کاوه      
9- غلامرضا  معصومی فرد   10– محمد رجبی   11– غلامرضا توسلی   12– مرتضی رضایی

 13– علی اصغر خراسانی  14- مهدی (سعید) قدس   15– محمد علی  گنجعلی
16-غلامحسین رضایی  17 – اسدالله احمد علی بیگ  18– نصرت الله بهرامبیگی               

19- ابوالفضل سروش  20– حمید رضایی   21– مهدی امیری   22- عباس کرمی

 

شهدای عملیات پیروز مندانه فتح المبین اهل شهرستان محلات تاریخ 2/1/1361

1-علی پور آغاسی        2- حسن یار محمدی فرزند محمدرضا    3-  عباس عرب
4- امیر(غلامعلی) رضایی   5- امیر(حمید) حسینی فرزند حسین جان    6- احمد اربابی       
7- محمد نادری فرزند غلامعباس      8- مهدی  حاج رضایی  9- حسین حبیبی    
10- قاسم اسماعیلی فرزند حسین   11- حسین مسیحی       12- علی اکبر فیروزی
 13- مهدی ولیئی فرزند حسن   14- رضا گرانپایه       15- علی اصغر بنی اسد
16- مهدی آشوری  17- عطااله حسینی      18- عباس قدس فرزند احمد
19-محسن امیرخانی فرزند محمدرضا     20- رضا فیروزی  21- رضا میلادی فرزند حیدر
22-ابوتراب محمدی فرزند عباس      23- احمد کریمی   24- حسن   رضی               
25- سید حسین علوی    26- رضا افغانی      27- محمود صادقی (18/1/61)
 


شهیدان دلیجان – نراق  و خاوه اردهال  در عملیات فتح المبین تاریخ 2/1/1361

محمدرضا پاینده فرزند علی محمد اهل شهرستان دلیجان
مهدی عسگری  فرزند حسن اهل چنارستان راونج دلیجان                          
سید غلامرضا باشی فرزند سید علی اهل شهر نراق
عبدالله محمودی فرزند علی اهل شهر نراق
ابوالفضل بیابانگرد فرزند حسینعلی اهل شهر نراق                  
مهدی عباسی فرزند غلام محمد اهل شهر نراق           
محمدرضا سبزه ای فرزند علی اهل روستای خاوه اردهال

 

 

اسامی آزادگان عملیات بزرگ فتح المین در تاریخ 2/1/1361 از شهرستان محلات
 
1- غلامحسین رضایی          2- محمد هاشم حائری          3- علی اصغر خراسانی
4- اسداله  احمد علی بیگ    5- مهدی حضوری               6- حسین رضایی
7- مهدی امیری                8- محمد رجبی                     9- حمید رضایی
10- ابوالفضل سروش         11- مرتضی  رضایی                 12- مهدی(سعید)قدس
13- عباس کرمی            14- محمد حسن کاوه                15- رضا معصومی فر
16- غلامرضا توسلی       17-  محمد رضا بنی اسد            18- مرحوم محمد علی گنجعلی
19- مرحوم نصرت اله بهرامبیگی


(فتح المبین ) عملیات رزمندگان سلحشوری که با ایثار و جانفشانی های آنان سرنوشت جنگ تغییر یافت,کلیه معادلات نظامی دشمن را بر هم زد و پیروزی های درخشانی برای ایران اسلامی به ارمغان آورد.

شرکت مردم شهر نراق در همه پرسی و تغییر نظام شاهنشاهی به جمهوری اسلامی

 

 

                     

 

 

درتاریخ 10/1/1358 به فرمان رهبر انقلاب آیه الله روح الله خمینی(ره) همه پرسی تغییر نظام شاهنشاهی به نظام جمهوری اسلامی صورت گرفت .شیرین ترین خاطره انقلابیون نراق شرکت در اولین رای گیری بود که سن اکثر آنها شانزده سال و با قانونی که شورای انقلاب مصوب نمود ، مطابقت داشت و توانستند آرا مثبت خود را به رفراندوم جمهوری اسلامی بدهند . ۹۸٫۲ شرکت‌کنندگان همه‌پرسی در ایران با دادن رای «آری»، با برقراری حکومت جمهوری اسلامی موافقت کردند. این روز " روز جمهوری اسلامی" نام نهاده شد .
محل رای گیری در نراق مدرسه ابتدایی بامداد بود که بعدا به فاضل نراقی تغییر نام یافت . یکی از محافظان صندوق که جلوی درب ورودی با اسلحه ژ 3 نگهبانی می داد حسین مرادی فرزند علیرضا بود .

صف رای دهندگان خیره کننده بود و انتهای صف با احتساب پله های مدرسه تا مغازه حاج قاسم اصفهانی امتداد داشت . تاریخ تولد اکثریت شهیدان نراق را که نگاه می کنی نشان از حضور مصمم آنها پای صندوق آرا بوده است. امروز در 33 سالگی جمهوری اسلامی شهیدان ناظر هستند که ثمره خون آنها در انقلاب و دفاع مقدس به بار نشسته است و مردم قدردان زحمات آنها می باشند .
12فروردین 1358 یکی از روزهای تاریخی و مهم ایران اسلامی است، در این روز با رای اکثریت قاطع مردم، نظام سیاسی کشور پس از 2500 سال از نظام سلطنتی به نظام جمهوری اسلامی وحکومت مردمی تغییر یافت.

درود و سلام خداوند بر امت خداجو و خمینی دوست شهر نراق که در این روز تاریخی و ادامه مبارزات حماسه ها خلق کردند .
وبلاگ سلحشوران شهر نراق سی و سومین سالروز یوم الله 12 فروردین را به ملت ایران و مردم صمیمی شهر نراق تبریک می گوید .

 

 

سایت  سلحشوران شهر نراق 12/1/1391

 

خانم مهری اکبری پرستار نمونه در شهر نراق

چهارشنبه 9/1/1391 سالروز ولادت حضرت زینب(س) است . در تقویم کشور عزیزمان ایران این روز شکوهمند به " روز پرستار " نام گذاری شده است .

در شهر کوچک اما زیبای نراق سی و هفت سال است مادری رنجور از فرزند معلولش در منزل پرستاری می کند و صادقانه آنچه در توان دارد برای دلبندش در طبق اخلاص گذاشته و شادی های زندگی اش را با غم های فرزندش معاوضه می کند.

علی ترابی فرزند فتح الله در سال 1354 در شهر نراق متولد شد و از ابتدا با معلولیت کامل مواجه و از نعمت زبان نیز محروم می گردد .



با همه دشواری هایی که وجود دارد سرکار خانم مهری اکبری فرزند نعمت الله وهمسرش آقای فتح الله ترابی فرزند تقی از علی آقا مراقبت و مواظبت می کنند.

علی با نجواهای داستان گونه مادر روی تخت ثابت خود روزگار می گذراند و از دنیای پر جنب و جوش فضای خارج از خانه بی اطلاع می باشد .

مادر می گوید علی برکت زندگی من است و با همه مشکلات و دشواری هایی که وجود دارد از خداوند متعال شاکرم و برای فرزندان میهن اسلامی و دیگر فرزندانم آرزوی سلامتی و عاقبت به خیری دارم .

خانم مهری اکبری می گوید دیگر فرزندم حسن ترابی از نوجوانی به عضویت بسیج شهر نراق در آمد و پس از آموزش های لازم از سال 1361 به بعد به فرمان رهبرش امام خمینی(ره)به جبهه های حق علیه باطل شتافت و در دفاع مقدس پر تلاش ظاهر شد .

 

زمان جنگ از نراق رزمندگان زیادی به جبهه اعزام می شدند و متناوبا در این شهر تشیع جنازه شهدا و مراسم های آنان بود . مادران و خانواده ها با همه علاقمندی و پشتیبانی که از امام خمینی(ره) و دفاع مقدس داشتند لیکن فرزند نیز جگر کوشه آنها است . من اغلب در کنار تخت فرزند معلولم علی اشک می ریختم و برای رزمندگان و پسرم حسن ترابی نیز دعا می کردم .

از طرفی تنها دامادم آقای سید رضا هاشمی فرزند سید علی که ارتشی بود همزمان در هشت سال دفاع اکثرا در جبهه حضور داشت که این موضوع برای همسر و فرزندانش و ما مصائبی را به دنبال داشت.

خانم اکبری اضافه می کند در همه حال از نعمت های دیگر خداوند سپاسگزارم که فرزندان دیگرم برای جامعه مفید هستند.

حسن ترابی لیسانس مدیریت دولتی اکنون لباس سبز سپاه پاسداران بر تن دارد.

 عباس ترابی کارمند دانشگاه آزاد از بسیجیان مقطع دفاع مقدس تا کنون می باشد.

حسین ترابی لیسانس مدیریت دولتی و مسئول کتابخانه عمومی شهر نراق 

محمد ترابی فوق لیسانس میکرو بیولوژی و استاد دانشگاه اصفهان

این خانواده موفق اکنون از زمره افراد جامعه هستند که در زعامت رهبری آیت الله سید علی خامنه ای برای نظام جمهوری اسلامی فعالیت دارند .

روز پرستار را به همه پرستاران کشورمان و خصوصا مادر (پرستار) نمونه خانم مهری اکبری تبریک و تهنیت می گوئیم.

 

 

سایت سلحشوران شهر نراق 8/1/1391

 

 

یا مقلب القلوب و الابصار،یا مدبر اللیل و النهار،یا محول الحول و الاحوال،حول حالنا الی احسن الحال

 

 

 

 

دستان پر مهر بهار، طبیعت خفته را ازخواب بیدار می‌سازد، و زمین و درخت  ،رازهای رنگارنگ و عطر آگین خویش را نثار ما می‌کند.و نرم نرمک نوروز از راه میرسد و روزگار را ملون میسازد

ایام نوروز، سالگرد عملیات بهاری فتح المبین نیز هست. یاد سفره هفت سین شهدا به خیر! یاد سنگر و سربند به خیر! ایام عید، هر کسی دوست دارد کنار خانواده اش باشد؛ یاد بچه هایی که خاک گرم جبهه، خانه شان بود، به خیر! یاد شهدا به خیر که لباس نوی شان برای سال جدید، «لباس شهادت» بود! بی معرفتی است اگر بهار بیاید و برود، اما از شهدا یادی نکنیم. بی معرفتی است اگر سفره هفت سین مان، «سربند سرخ یازهرا» نداشته باشد. نوروز ۹۱ و لحظه قشنگ سال تحویل پیش رو، یکی از بهترین مکانها، گلزار شهداست. در کنار مزار معطر شهدا ما را از دعای خیرتان بهره مند سازید.

با توجه به مسافرت راهیان نور به مدت یک هفته از خدمت گذاری کاربران گرانقدر محروم هستیم

تا توفیقی دیگر.....

التماس دعا

 

پایگاه اینترنتی سلحشوران شهر نراق

 

 

 

شهدا و مجروحین شیمیایی شهر نراق در عملیات والفجر ده در حلبچه عراق

پس از پیروزی رزمندگان در کردستان عراق طی عملیات والفجر ده تاریخ 13/1/1367 دو نقطه منطقه عملیاتی حلبچه واقع در کردستان عراق توسط ارتش این کشور بمباران شیمیایی از نوع اعصاب و خردل شد و بیست رزمنده شهر نراق از مجموع سی نفر به هر صورت به طور خفیف و آشکار شیمیایی شده اند. اسامی مجروحین عبارتند از :

1- حسین نباتی فرزند مندعلی

2- محمد قجری فرزند علی 

3- محمد حیدری فرزند رضا 

4- علی محمد کمره ا ی فرزند تقی

5- موسی عابدینی فرزند علی

 

6- حسن حبیبی فرزند اکبر

7- اکبر عبدلی فرزند حسین(مرحوم)

8- حسین قجری فرزند علی اکبر

9- احمد مرادی فرزند علی محمد

 

10- حسن قجری فرزند علی محمد

11-  علیرضا حیدری فرزند سلطانعلی

12-  حسن نباتی فرزند مندعلی

     

13- قاسم حیدری فرزند رضا

 

14-  علیرضا اسماعیلی فرزند عباس

15- اکبر قجری فرزند احمد

  

16-  سید محمد حسینی فرزند سید رضا

  

17-  مرتضی عابدینی فرزند علی اصغر

18-  محمد علی ایزدی فرزند حسن مشهور به امیر

 

19-  قاسم کریمی نراقی فرزند ابوالفضل

 
20- غلامرضا قجری فرزند حیدر علی

21-  قدرت الله  کمره ای فرزند رمضان


مابقی رزمندگان سلحشوری که در این عملیات پیروزمندانه شرکت داشتند ، عبارتند از :

1-  سید مرتضی بابایی فرزند سید رضا

2-  حسین حبیبی فرزند اکبر

3-  اکبر عظیمی فرزند حسن

4- سیف الله اکبری فرزند شکرالله

5- علی محمد کریمی نراقی فرزند ابوالفضل

6-  غلامرضا کمره ای فرزند باقر

7- حسن اکبری فرزند سیف الله

8-  پاسدار وظیفه فردین رحیمی فرزند ماشاءالله

9-  سید تقی باشی(موسویان) فرزند سید علی

10-  محمد حیدری فرزند علی

در عملیات والفجر ده یکی از سلحشوران شهر نراق به نام حجت الله ایزدی فرزند عباس تاریخ 22/12/1366 به درجه شهادت نایل آمد. ایشان از نیروهای اطلاعات و عملیات لشکر 17 علی ابن ابیطالب بوده که در ماموریت های برون مرزی شمال عراق (کردستان) فعالیت داشته که طی این عملیات روی مین رفته و یک پایش قطع می گردد .

 

شهید دیگر این عملیات غلامعباس کریمی فرزند عباس نیز تاریخ 26/12/1366 به شهادت می رسد و در شهر نراق سنگ یادبودی در گلزار شهدا برایش در نظر گرفته شده است .

 

شرح عملیات والفجر ده و نتایج آن

 

عملیات والفجر ده در تاریخ 24/12/1366 با رمز مبارک یا محمدبن عبدالله(ص) آغاز شد و طی پنج مرحله تا تاریخ 4/1/1367 ادامه یافت . پس از آزاد سازی شهر حلبچه در کردستان عراق ارتش بعثی عراق در تاریخ 25/12/1366 شهر حلبچه واقع در استان سلیمانیه را بمباران شیمیایی نمود و علاوه بر رزمندگان ایرانی بالغ بر پنج هزار نفر از اهالی حلبچه به شهادت رسیدند و حدود هفت هزار نفر مجروح گردیدند .نیروهای عراقی با استفاده از گاز خردل، اعصاب و سیافوژن به طور مجزا و با فاصله کوتاه، به صورتی که مانند «کوکتل بسیار سمی» درآیند حلبچه را بمباران کردند.بمباران شیمیایی حلبچه یکی از جنایتهای بشری است که در سایه سکوت کشورهای غربی و مدعیان دموکراسی به وقوع پیوست و عراق پس از شهرستان مرزی سردشت در تاریخ 7/4/1366 وحشیانه ترین حملات شیمیایی را علیه مردم غیرنظامی در حلبچه انجام داد .

• آزاد سازی منطقه ای به وسعت حدود 1200 کیلومتر مربع شامل شهرهای حلبچه، خرمال، بیاره، طویله و هم چنین نوسود از شهرهای ایران.
• کاهش خط پدافندی خودی.
• گشودن جبهه ای جدید برای دشمن وانتقال توان عمده ای از ارتش عراق به جبهه شمالی.
• به اسارت درآوردن 5440 نفر از نیروهای دشمن.
• انهدام 270 تانک و نفربر، 60 توپ صحرایی، 20 ضدهوایی، 40 خمپاره انداز، 13 دستگاه مهندسی، 230 خودرو و 750 اسلحه انفرادی و آرپی جی هفت.
• به غنیمت گرفته شدن 90 تانک و نفربر، 100 توپ صحرایی، 20 توپ ضد هوایی، 20 خمپاره انداز، 15 دستگاه مهندسی، 800 خودرو و 6110 اسلحه انفرادی و آرپی جی هفت.
وزیر دفاع وقت عراق به نام علی حسن المجید و مشهور به علی شیمیایی که پسر عموی صدام نیز بود به اتهام جنایتکار جنگی به ویزه بمباران شهر حلبچه توسط نیروهای آمریکایی دستگیر و در تاریخ 5/10/1388 در عراق اعدام گردید .

 

شوخی های با مزه رزمندگان شهر نراق در مقطع دفاع مقدس

 

  

                               حسین نباتی ، مرحوم حاج مسلم مرادی                               شهید مظاهر لطفی ، مرحوم حاج مسلم مرادی

 

 

آذر ۱۳۶۰ بالغ بر بیست و پنج نفر از سلحشوران شهر نراق پس از حصر آبادان در جبهه محمدیه دارخوین استقرار داشتند .

سلام . حاج مسلم مرادی تو اینجا برا چی اومدی؟
اومدم هم سری به شماها بزنم و من هم دل دارم بیام جبهه .
بریم چند تا عکس یادگاری با حسین نباتی و مظاهر لطفی و... بگیریم . هنگام عکس گرفتن مسلم زست می گیرد تا عکس جذاب تر شود و متوجه نیست حسین و مظاهر پشت سرش با چکش و سنگ در حال شوخی بازار هستند .
سه روز گذشت و حسین نباتی که پای اکثر شلوغی ها بود ؛ سناریوی یک برنامه مفصل را می چیند .
محمدرضا رمضانی نامه ای بنویس از قول خانم کبری کمره ای همسر مسلم مرادی که مشخص شود نامه از نراق به جبهه واصل شده است . محمدرضا بخشی تو هم نامه رسان باش .
مظاهر لطفی تو هم برای مسلم نامه را با آب و تاب بخوان . و وسط خواندنت هی بگو مسلم ولش کن نمی خواد بقیه اش را بدانی.
قدرت الله کمره ای تو هم تنور جریان را داغ کن و بگو نه بابا بذار هر اتفاقی رخ داده بدونه . و ...
حاج مسلم بیا هنوز نیو مدی یک نامه فوری از شهر نراق برات اومده .
بازش کن بخون ببینم چی نوشته.
بیا نامه را باز کردم همسرت خانم کبری کمره ای برات نوشته شاید محرمانه باشه . نه بابا ما که دیگر ازمان گذشته بخونش .
... مسلم من و بچه ها خوبیم . ولی دو روز بعد از رفتنت ضد انقلاب ها رفتند توی مغازه ات و سنگ پرانی کرده و تقریبا همه شیشه ها را شکسته و از بین برده اند و یک نامه هم انداخته اند که سزای عمل جاسوس همین است . باز از فعالیتت دست بر نداری خانه ات را به آتش کشیده و روی سر زن و بچه ات خراب می کنیم .

مسلم از سنگر خارج شده و ناراحت .

حسین نباتی کمین کرده سر می رسه مسلم بیا بریم آبادان کاری پیش آمده.
برو بابا دست به دلم نزن.
چی شده مسلم ؟
بی وجدان ها ضد انقلاب رفتند مغازه و همه شیشه ها را شکسته اند.
حسین جون برو بلیط قطار تهیه کن تا همین امروز برگردم نراق.
آخه تو تازه اومدی .
چندین ساعت انبساط خاطر و ناراحتی و خوشحالی و ...... پایانی ندارد .
شب دور هم تو سنگر نشسته اند و همه می گویند بابا این یک شوخی بود.
حالا مسلم قبول نمی کنه و راضی نمیشه . می گه می خواهید من بمانم جبهه و شهید شوم .
بیست سال بعد حاج مسلم مرادی فرزند نصرالله تاریخ۱۰/۴/۱۳۸۱ به علت بیماری به رحمت خدا پیوست .

سلحشوران شهر نراق با تشکر از وبلاگ شهر من نراق11/09/1390

 

فرزند شهیدم محمدرضا رمضانی نراقی کار می کرد و تنبلی از او فاصله داشت

 

 

قبل از انقلاب در مقطع راهنمایی خیلی از دانش آموزان پیشاهنگ بودند و یا فی الجبار یا با علاقه به یک فعالیت مشغول بودند تا سرگرم باشند و هنری پیشه کنند .

محمدرضا رمضانی فرزند دلبند من و محمد عضایی همکلاس بودند و پول های کمشان را روی هم گذاشته بودند و یک پاکت کیک خریده بودند و در سطح شهر و یا داخل مدرسه به فروش می رساندند . بعضی پیشاهنگ ها نیز شیر داغ و بعضی لبو و عده ای شکلات و ... به فروش می رساندند . سود حاصله از یک پاکت کیک دو قرون می شد که با هم نصف می کردند . علی رغم اینکه دوست داشتند جرات هم نمی کردند خودشان بخورند چون باعث ضرر می شد .

عصر یک روز پاییزی از کوچه حاج شیخ عباس به سمت مسجد جامع نراق که می رفتند محمدم می گوید بیا برویم منزل حاج غلام قاسمی و یک سری به ننه بگم من بزنیم  .داخل منزل که می شوند بعد از احوالپرسی به مادرم کیک تعارف می کنند و آن پیر زن هم به خاطر اینکه این بچه ها ناراحت نشوند یک کیک بر می دارد و روی طاقچه اتاقش می گذارد . محمدها ناراحت از این تعارف می شوند و می رند تو نقشه . چشم مادرم کم سو شده بود تا اینا خداحافظی کنند و از اتاق بیرون میان محمدم سریع از لب طاقچه کیک را برداشته و شبیه به اینکه دارند فرار می کنند از منزل بیرون می آن.
مادر پیر من که اسم اصلی اش صدیقه باقری ولی به آن ننه بگم می گفتیم ،بعد میره کیک را بخوره می بینه سر جایش نیست.روز بعد ماجرا که من رفتم به مادرم سری بزنم این موضوع را برایم گفت و کلی باعث خنده و مزاح ما شد . می خوام بگم شیطنت و شلوغی آنها نیز شور و شعف را در منزل ایجاد می کرد .او و دوستانش علاقمند به تلاش و کار بودند و تنبلی از آنان فاصله داشت . حتی پس از انقلاب نیز در تابستان ها که مدرسه نمی رفت کارگری می کرد.

محمدرضا رمضانی فرزند غلامعلی تاریخ 2/3/1361 طی عملیات بیت المقدس در جبهه خرمشهر به شهادت رسید

 

با تشکر از خانم نیره قجری فرزند سلطانعلی  (مادر شهید رمضانی) و وبلاگ شهر من نراق 11/9/1390

 

 

به یاد درگذشتگان بسیجی و منتسبین بسیج شهر نراق

چه مهمان های بی دردسری هستند اسیران خاک ؛ نه با دستی ظرفی را آلوده می کنند و نه با حرفی دلی را آزرده . تنها به فاتحه ای قانع هستند.یادی از عزیزان درگذشته کنیم ، باشد که دیگران نیز ما را یاد کنند .تاکنون از متوفیان بسیجی که در دفاع مقدس حضور داشته اند و یا منتسبین بسیج از ابتدا تا کنون یادی نشده و آماری ارائه نگردیده است ؛ وبلاگ سلحشوران شهر نراق با تلاش های مضاعف لیست مرحومین وابسته به بسیج و ستاد پشتیبانی جنگ را به ترتیب تاریخ فوت تهیه و برای اولین بار انتشار می دهد .همگان در آستانه سال جدید 1391از خداوند متعال غفران و مغفرت برای درگذشتگان مذکور را خواستاریم. از کلیه همشهریان عزیز درخواست می شود چنانچه نام فرد یا افرادی از قلم افتاده است اطلاع دهید تا در لیست ترتیب اثر داده شود . خانواده هایی که تمایل دارند عکس یا نوشته هایی از متوفیان ذکر شده به نمایش عمومی گذاشته شود نیز موارد خود را ارائه نمایند .

  1- محمود اشرفی فرزند عبدالله متولد 1351 از نیروهای گروه سرود بود و چندین بار از طرف بسیج به صورت گروهی در مسجد جامع اجرای برنامه داشتند. ایشان شاگرد اول کلاس پنجم ابتدایی بوده و در سن دوازده سالگی در تاریخ 27/5/1363 در دریای شمال غرق شد .

  2-  احمدرضا کاظمی فرزند قاسم از نیروهای بسیج بوده و در آموزشگاه صفی آباد شهرستان محلات نیز آموزش دیده بود به تاریخ 22/10/1364 در تصادف ماشین به رحمت خدا می پیوندد و در قطعه هجده بهشت زهرا تهران به خاک سپرده می شود .

3- سید مرتضی باشی فرزند سید عباس متولد 1344 از بسیجیان و رزمندگان دفاع مقدس بود و در عملیات های رمضان در تیر 1361 و محرم در آبان 1361 شرکت داشته است . ایشان در تاریخ 22/11/1364 در زمان خدمت سربازی بر اثر اتفاق ناگوار فوت نمود.

 4- غلامرضا  رزاقی فرزند عباس متولد 1328 که در تاریخ 27/2/1366 شب نوزدهم ماه مبارک رمضان در اثر تصادف ماشین فوت نموده است .

 5- امیدعلی  عظیمی فرزند صفر متولد 1306 از نیروهای  جهاد سازندگی بوده و یکی از نظریه دهندگان تجربی قنوات بوده که نقطه نظرات ایشان مورد توجه کارشناسان بوده است . وی در غالب ستاد پشتیبانی جنگ نیز در جبهه حضور داشته و نهایتا در تاریخ 7/7/1366 به علت بیماری فوت نموده است .

6- غلامحسین آقاعباسی فرزند علی اکبر متولد 1330 که طی هشت سال دفاع مقدس بارها با اتوبوس بسیجیان را به جبهه های نبرد منتقل نمود و یا در خطوط جنگ به جابجایی رزمندگان پرداخت و سرانجام در سن 38 سالگی تاریخ 1/7/1368 به علت... فوت نمود . یکی از فرزندان متوفی به نام مهدی آقاعباسی در نوجوانی به بسیج شهر نراق تردد داشت . آقای غلامحسین آقاعباسی داماد مرحوم نادعلی اشرفی بود .

  

 7- اکبر عبدلی فرزند حسین متولد 1348 از بسیجیان بوده و در عملیات والفجر ده درحلبچه عراق نیز شیمیایی گردیده ودر تاریخ 23/3/1370 در مقطع خدمت سربازی در ناجا بر اثر اتفاق ناگوار فوت نموده است .

 8- حسن عابدینی فرزند رضا متولد 1341 از رزمندگان دفاع مقدس بوده و در جبهه های زبیدات و پاسگاه شرهانی عراق و مقطع عملیات والفجر مقدماتی در جبهه حضور داشته است .ایشان در تاریخ 21/12/1370 در اثر بیماری فوت نمود .

 9- سید محمود موسوی فرزند سید حسن متولد 1325 از پشتیبانان ستاد جبهه و جنگ بوده و یک فرزندش به نام سید مهدی(بهرام) موسوی در تاریخ 24/10/1365 در عملیات کربلای پنج به شهادت می رسد. سید محمود در تاریخ 5/9/1371 فوت نموده است .

10-  حجت الاسلام سید ابوالفضل بابایی فرزند سید رضا متولد 1342 از بسیجیان و رزمندگان دفاع مقدس بوده و سابقه 47 ماه حضور در جبهه در کارنامه اش ثبت می باشد . ایشان در پدافندی یا عملیات های سومار ، رمضان ، خیبر ، کربلای چهار ، کربلای پنج ، بندر فاو عراق ، مرصاد و... شرکت داشته و تاریخ 22/07/1372 در اثر تصادف ماشین فوت می نماید.

11- حاج سلطانعلی غریبی فرزند  محمد متولد 1309 یک ماموریت به پادگان منظریه قم( 19 دی) برای ارسال مهمات جبهه ماموریت داشته و در کمک وجمع آوری کمک های مردمی برای جبهه کوشش داشته و در تاریخ 24/5/1376 بر اثر بیماری فوت نمود .

 12- علیرضا خسروی فرزند قنبرعلی متولد 1329 از نیروهای مرتبط با بسیج بوده و در تاریخ 25/12/1378 در اثر تصادف موتور فوت نموده است .

 13- حاج مسلم مرادی فرزند نصرالله متولد 1328 یار و یاور بسیجیان بود. مغازه شیشه بری وی در نزدیکی مسجد بازار محلی برای رفت و آمد انقلابیون و تعدادی ازموسسین بسیج بود. خودش نیز بعد در جبهه های جنگ حضور پیدا کرد . ایشان از مبارزین قبل از انقلاب و از علاقمندان به حضرت امام خمینی (ره) و مکتب ایشان بود.نامبرده در تاریخ 10/4/1381 به دلیل بیماری فوت نمود.

14- علی اشرفی فرزند نادعلی مشهور به محمد راننده اتوبوس و در جابجایی رزمندگان کوشا بوده است .همچنین مقاطع مختلف دفاع مقدس از جمله عملیات بدر راننده آمبولانس سیار بوده که نسبت به مجروحین جنگ مساعدت داشته است .ایشان تاریخ 23/6/1381در اثر بیماری فوت نمود و در قطعه 243 بهشت زهرا(س)دفن می باشد . همچنین برادرش به نام محمدعلی اشرفی فرزند نادعلی مشهور به میرزا نیز تاریخ 12/1/1374 فوت و در قطعه 110 دفن می باشد .

15 -سلطانعلی مرادی فرزند نصرالله متولد 1338 یکی از مداحان اهل بیت بود و در مراسم های مختلف مذهبی یاور بسیجیان بود.ایشان در تاریخ 27/7/1381 در جاده نراق به مشهد اردهال در اثر سانحه پرتاب ازماشین مینی بوس  فوت می نماید.

16- علی اکبر بیابانگرد فرزند حسن متولد 1315 سابقه شش ماه حضور در مقطع دفاع مقدس را در کارنامه عاقبت خود دارد . ایشان  در تاریخ8/8/1381 فوت نموده است.وی عموی شهید ابوالفضل بیابانگرد است که طی عملیات فتح المبین تاریخ 2/1/1361 به شهادت رسید .

17- غلامرضا رمضانی فرزند محمد تقی متولد 1313 از طریق مرکز بهداشت و درمان در بهار سال 1366 به جبهه حق علیه باطل اعزام و به مدت 45 روز به عنوان راننده آمبولانس خدماتی به رزمندگان داشته است .نامبرده علاوه بر مساعدت عمومی به همشهریان در تیر ماه 1369 در حادثه زلزله عظیم رودبار و منجیل در استان گیلان و حومه که باعث کشته شدن پنجاه هزار نفر گردید به مدت بیست روز با آمبولانس مرکز بهداشت و درمان شهر نراق در خدمت گذاری به مردم اعزام شده بود .ایشان عموی شهید محمدرضا رمضانی می باشد .وی تاریخ 5/4/1383 در اثر بیماری فوت نمودند و در قطعه 110 بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شدند .

18-  اصغر عابدی( عابدینی)  فرزند علیرضا متولد 1332 از پیر غلامان ابا عبدالله که چند سالی لباس بسیج بر تن داشت و به همراه همسرش خانم اکبری خدمتگذار نظام بودند.چند بار نیز از ناحیه بسیج در غالب ستاد پشتیبانی مناطق جنگی ؛ کالاهای مورد نیاز را به جبهه ها انتقال و با رزمندگان  ملاقات داشته است. در اکثر مراسم های بسیج وشهدا و...خدمات شایان توجهی از خود باقی گذاشته است.ایشان در تاریخ 18/11/1386به دلیل ایست قلبی فوت نمود.

19-  حاج محمد  لطفی فرزند عباس متولد 1297 از بسیجیان و رزمندگان دفاع مقدس بود که در تاریخ1/5/1387 به دلیل بیماری و کهولت سن فوت نمود.  ایشان پدر شهید مظاهر لطفی است که طی عملیات محرم در تاریخ 11/8/1361 به شهادت رسید .

 

20-  حاج علی محمودی فرزند حسین متولد 1303 از بسیجیان صبور و پدر دو شهید به اسامی عبدالله و کاظم بود که در تاریخ 11/3/1388به دلیل بیماری و کهولت سن فوت نمود. صبر و شکیبایی ایشان و همسرش فاطمه رضایی بر شهادت دو فرزندشان زبانزد مردم بود .

21-  حاج حسن رمضانی فرزند حسین متولد 1304 و چندین اعزام به منظریه قم و بازسازی شهر هویزه و.. داشته و فرزندش عباس نیز در عملیات رمضان به شهادت رسیده است . ایشان در تاریخ 29/6/1388 در اثر بیماری فوت نموده است .

22-  حاج ماشاءالله (نعمت الله) آعلی فرزند رضا متولد 1315 یک ماموریت به پادگان منظریه قم( 19 دی) برای ارسال مهمات به جبهه های حق علیه باطل داشته و در جمع آوری کمک های مردمی برای دفاعمقدس کوشش داشته است . وی در تاریخ 24/10/1388 بر اثر بیماری فوت نمود .

 23- حاج ماشاءالله  نوروزی فرزند عبدالله متولد 1315 همیشه با بسیجیان همراه بود و درصف اول هیئت ثارالله بسیج خدمت گذار بود . ایشان در تاریخ 3/11/1388 فوت نمود.

 

 24- حاج اسماعیل سلیمانی فرزند احمد متولد 1331 در ستاد پشتیبانی جنگ فعالیت داشت و با وسیله نقلیه اش بارها در جبهه ها حضور و کمک های مردمی اهالی شهر نراق را انتقال داده است . ایشان تاریخ 4/11/1388 بر اثر بیماری فوت نمود .

 25- حاج محمود رزاقی فرزند صفرعلی متولد 1303 از بسیجیان نام آور شهر نراق و خدمات شایان توجهی به بسیج و جبهه داشت و از جانبازان مشهور می باشد. از افراد موثر در جمع آوری کمک های مردمی برای جبهه بودند . در تاریخ 28/2/1389 در اثر تصادف با موتورسیکلت فوت می نماید.

26- سیف الله  اکبری فرزند شکرالله متولد 1310 از بسیجیان قدیم که در لباس سپاه نیز فعالیت داشت .ایشان در طول هشت سال دفاع مقدس تلاش های زیادی داشت . وی سرانجام در تاریخ 6/6/1389 به دلیل  تصادف با موتورسیکلت فوت می نماید.

 27- قاسم ابوالحسنی فرزند عزت الله متولد1346 قبلا در بسیج فعالیت و در حفظ دستاوردهای نظام تلاش  داشت و در تاریخ 28/6/1390 در اثر ایست قلبی در تهران جان به جان آفرین تقدیم نمود .این واقعه در اولین سالگرد فوت مادرش طلعت محمودی فرزند حسین به وقوع پیوست . این مادر نمونه ضمن اینکه در ستاد پشتیبانی جنگ زحمت می کشید ، هشت سال اسارت فرزند دیگرش احمد ابوالحسنی در کشور عراق  را تحمل نمود . دو فرزند دیگر مشارالیها غلام محمد و فرج الله ابوالحسنی نیز در طول دفاع مقدس فعالیت داشتند .

  28- اکبر حبیبی فرزند غلامحسین متولد 1310 از یاوران همیشگی رزمندگان بود و همزمان با اینکه فرزندانش در جبهه حضور داشتند چندین نوبت اهدایی و کمک های مردم نراق در غالب ستاد پشتیبانی جنگ را به جبهه انتقال داده و با رزمندگان ملاقات می کرد و باعث تقویت روحیه بسیجیان می گشت. همسر و دخترانش نیز از جمله افرادی بودند که در  ستاد پشتیبانی دفاع مقدس فعالیت داشتند .  ایشان در تاریخ 17/6/1390 به دیار باقی شتافت .

نوروز علی آقایی نراقی طی پرواز شهید و دوباره زنده شد

 

 

زمستان سال 1362 قرار بود شبانه دو فروند هواپیما جهت حمل مجروحین عازم شهر اهواز مرکز استان خوزستان شوند . هواپیمای اولی ساعت..:18 ودومی که من مهندس پرواز آن بودم ساعت ..:20 عازم اهواز شویم .

هواپیمای اولی به موقع به مقصد اهواز پرواز کرد لیکن به علت بدی هوا در کوههای حومه اهواز سقوط کرد و کلیه خدمه آن به شهادت رسیدند . شهرت مهندس پرواز آن هواپیما علی پور بود . بر این اساس پرواز ما آن شب کنسل گردید.

فردای آن روز وقتی اسامی شهدا را اعلام کردند اشتباها" به جای علی پور شهرت علی آقائی را داده بودند و در شیراز کلیه پرونده های اینجانب را بایگانی کرده بودند . پس از انجام ماموریت که به شیراز رفتیم دوستان گفتند که برو انبار لباس بگیر،به محض اینکه وارد انبار شدم کارکنان انبار انکار روح دیده اند و پا به فرار گذاشتند تازه آنجا بود فهمیدم بجای علی پور ،علی آقائی را شهید محسوب کرده بودند.

یاد آوری می شود نوروز علی آقایی فرزند علی اکبر اهل شهر نراق افسر مهندس پرواز نیروی هوائی جمهوری اسلامی ایران بوده که افتخار 95 ماه حضور در جبهه های حق علیه باطل را دارد . ایشان با داشتن سه نوع گواهینامه از سه نوع هواپیمای سنگین ترابری و همچنین گواهینامه مهندسی پرواز از سازمان هواپیمائی کشوری (ایکائو) از افتخارات شهرمان نراق و جامعه ایران اسلامی می باشند.

 

 

خاطره رسیده به وبلاگ سلحشوران شهر نراق 15/09/1390

 

 

محمدرضا رمضانی اهل شهر نراق در بیت المقدس ارجعی الی ربک شد

 

 

اول مهر ۱۳۶۰ و بازگشایی مدارس بود . از دبیرستان حاج عباس معصومی شهر نراق به بسیج تماس گرفتند یکی بیاد برای دانش آموزان کمی صحبت کند.محمد رضا رمضانی قبلا طلبه بود و فن بیان داشت و در جذب حداکثری نیرو پر توان .
ساعت هشت صبح همه سر صف شدند محمد هجده ساله با جرات و طمانینه گفت :

 یا ایتهاالنفس المطمئنه . ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی.

تو ای روح آرام یافته به سوی پروردگارت باز گرد . در حالی که هم تو از او خوشنودی و هم او از تو خوشنود است .
و...
با صدای صلوات دانش آموزان سال تحصیلی جدید آغاز شد .

هشت ماه بعد تاریخ 2/3/1361 روز قبل از آزاد سازی خرمشهر محمدرضا رمضانی فرزند غلامعلی در عملیات بیت المقدس ارجعی الی ربک شد .

پای میله پرچم پر افتخار وطنم و نقطه ایستادنش در دبیرستان هنوز برایم با ارزش و قابل احترام است .

با تشکر از وبلاگ شهر من نراق 11/09/1390

 

بتول حمزه ای نراقی : جنگ زده هایی که به نراق آمده بودند انسانهای متدین ، نجیب و مومن بودند

 

 

                        

 

 

 

31/06/1359جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران آغاز شد . بسیاری از مردم شهرهای مورد تهاجم  استان خوزستان آواره شدند .اهالی مناطق جنگ زده از جمله اهواز و دزفول و آبادان مجبور شدند به مناطق عمقی کشور پناه برده و بدون هرگونه امکانات گذران زنگی کنند. اهالی متدین و مومن  شهر نراق با جمعیت سه هزار نفری و وسعتی  کوچک به استقبال شتافته و از آواره ها دعوت به مهمانی نمودند.

دی ماه 1359 در هوای بسیار سرد زمستانی ، جنگ زدگان و یا بهتر بگوییم مهاجرین به نراق وارد شدند .مردم به استقبال رفتند و آنها را در حسینیه بزرگ مقابل مسجد جامع پناه دادند.

عموم مردم شهر برای کمک دست به کار شدند . دختران و زنان شهر تلاش مضاعفی را از خود به نمایش گذاشتند. چراغ والور ، پتو ، ملحفه ، لباسهای گرم ، انواع خوراکی ها و .... توسط آنان جمع آوری و در بین آسیب دیدگان جنگی قرار گرفت.

مهاجرین خانواده هایی متدین ، بافرهنگ و با اصالت بودنند که وجود هر کدامشان سراسر نعمت و برکت بود. سپس تعدادی از مهاجرین در منازل بعضی از اهالی نراق اسکان یافتند .

حجت الاسلام سید محمد باقر شریف موسوی امام جمعه وقت شهر نراق مساعدت های زیادی نسبت به تغذیه و اسکان جنگ زدگان داشت و با حمایتهای ایشان و کمک های دولتی و خیرین شهر مان تعداد بیست دستگاه منزل مسکونی در شهرک فاضل برای آنها ساخته شد و این افراد در آنجا رحل اقامت گزیدند. دفتری نیز در مسجد حاج شیخ عباس به نام رسیدگی به امور جنگ زدگان راه اندازی شد که آقای حسینعلی محمودی فرزند علی مسئولیت آن را بر عهده گرفت.جالب توجه اینکه تعدادی از خانم های جنگ زده در شهر نراق توسط زنان نراق قالیبافی یاد گرفتند و تعدادی از مردان آنها نیز برای خودشان مشاغلی را پیشه کرده بودند.

حتی ازدواج نیز رایج گردید که از جمله ازدواج خانم ... نساج فرزند عبدالعلی اهل شهرستان دزفول با حسین نباتی فرزند مندعلی از نمونه های آن می باشد . اکنون پس از سی سال همچنان ارتباط عاطفی بین جنگ زدگان استان خوزستان با مردم شریف شهر نراق برقرار می باشد .

 

بتول حمزه ای  فرزند حمزه اهل شهر نراق 10/04/1390

 

حجت الاسلام علی اکبر حیدری فرزند حسین و امام جمعه شهرستان شازند از عملیات والفجر ده می گوید

 

 

 

در جبهه پاوه استان کرمانشاه با گردان مرزی ژاندارمری حضور داشتم که در اسفند 1366 عملیات والفجر ده در حلبچه عراق صورت گرفت . پیروزی رزمندگان سلحشور چشمگیر بود ، فلذا ارتش عراق به دستور علی حسن المجید تکریتی وزیر دفاع و پسر عموی صدام حسین رئیس جمهور وقت عراق شهر حلبچه در کردستان عراق را بمباران شیمیایی نمود و بالغ بر پنج هزار نفر از اکراد بی دفاع حلبچه شهید و تعداد زیادی نیز مجروح گردیدند . تعدادی از رزمندگان ایرانی شهید و عده ای نیز به سختی مجروح شیمیایی شدند .
روز 13 فروردین 1367 و به قولی سیزده بدر بود و منطقه عملیاتی حلبچه توسط ارتش عراق بمباران شیمیایی می شود و بعد متوجه شدم رزمندگان شهر نراق نیز حضور داشتند و حجت الله ایزدی فرزند عباس شهید و از جمع سی نفرشان بالغ بر پانزده نفرشان مصدوم شیمیایی می شوند .

آن روز مجروحین زیادی را از خط مقدم به نوار مرزی پاوه منتقل می کردند و ما هم هر چه در توان داشتیم برای مداوا و جابجایی رزمندگان به نقاط دیگر فعالیت می کردیم . فرمانده مرزی گردان زاندارمری شهرستان پاوه که سروان تمام بود اوضاع را وخیم می دید و ناراحت بود . گفت من می روم خط و پس از بررسی وضعیت بر می کردم . ساعاتی بعد سروان بازگشت و دیدم صورتش تاول زده و شیمیایی گردیده و با مجروحین دیگر ایشان را به تهران اعزام کردیم . هنوز 24 ساعت از ماجرا نگذشته بود که مداوای وی موثر نگردید و سروان شجاع مرز به شهادت می رسد

من در مسجد و در حضور امام جمعه اهل سنت پاوه ماموستا ملا قادر قادری برای شهید والا مقام سخنرانی نمودم . پس از مراسم یک طلبه ای آمد نزد من و گفت آقای حیدری شنیدی آیت الله خامنه ای آمده بود پاوه و برای مردم سخنرانی کرد . گفتم بعید بدانم و اگر تشریف فرما شده بود ما هم مطلع می شدیم . و دیدم متن سخنرانی من را بازگو می کند . خندیدم و به او گفتم خدا خیرت دهد من سخنران مجلس بودم

در صحرای جبهه پاوه ، گیاهی روئیده بود به نام بنفشه که اغلب اوقات فراغت با مرزداران هنگ ژاندارمری آن را چیده و در چایی می ریختیم و طعم و بوی مناسبی به چایی می داد

 

 

حجت الاسلام علی اکبر حیدری فرزند حسین اهل شهر نراق 26/11/1390

 

 0

هادی ایزدی نراقی : مهدی نظر فخاری شهید و دست مهدی نعمتی قطع شد

 

 

         هادی ایزدی

 

 

 

اواسط بهمن 1365 و حدود یک ماهی از عملیات پیروزمند کربلای پنج در شلمچه گذشته بود . آن مقطع من مسئول مخابرات تیپ یک لشکر 17 علی ابن ابیطالب بودم . به جهت انجام عملیات جدید به ما ماموریت دادند از مقر تیپ در انرژی اتمی به جبهه شلمچه اعزام تا سنگر مستحکم مخابراتی درست کنیم .

پاسدار وظیفه ای به نام حجت را برای کمک در اختیارم قرار دادند . وی تنها فرزند ذکور خانواده و از جنگ زدگان خوزستان بود که در شهر قم سکونت یافته بودند . همراه دیگرم پاسدار مهدی نعمتی اهل قم بود . در وهله اول که در جاده اهواز به خرمشهر حرکت کردیم ، نعمتی گفت ساعتم را جا گذاشتم و حتما باید ساعت به دست چپم باشد . به او دلداری دادم که مهم نیست ، خیلی قضیه را جدی نگیر . ایشان گفت عادت دارم و وقتی ساعت همراهم نیست کلافه می شوم .
دو روزی در شلمچه حضور داشتیم و سنگر مخابراتی را ایجاد کردیم و منتظر دستور بودیم که نزدیک اذان ظهر و موقع تحویل گرفتن غذا یک خمپاره 60 میلی متری جلوی سنگرمان فرود آمد و منفجر شد . متاسفانه حجت (پاسدار وظیفه ) و پاسدار حاج مهدی نظر فخاری اهل ساوه که قائم مقام فرمانده لجستیک لشکر 17 علی ابن ابیطالب بود در دم به شهادت رسیدند . و از عجایب اینکه دست چپ مهدی نعمتی که قرار بوده ساعت بر آن بسته باشد از آرنج قطع شد .
پانزده سال بعد یعنی در سال 1380 نعمتی برای کاری به شهر نراق مسافرت نموده و با پرس و جو پیدایم کرد . شنیدم فردی من را مورد خطاب قرار می دهد و ابتدا وی را نشناختم و به محض اینکه گفت من مهدی نعمتی هستم بلافاصله دست چپش را گرفتم و گفتم ساعت چند است . او گفت هادی جان آن دست را در شلمچه جا گذاشتم و این دست را که می بینی مصنوعی است .

  هادی ایزدی فرزند عباس اهل شهر نراق 09/04/1390