به گونه ای که در اولین سال پیروزی انقلاب مردمی امام خمینی(ره) مقابل منزل بدترین توهین و ناسزاها متوجه مادرش گردید . او به پشتیبانی از پدر و به ویژه مادرش که زن فداکار و قهرمانی بود حرکت را آغاز کرد .
شروع تحصیلی مهر ماه 1358 عده ای جوان پر شور و انقلابی اولین انجمن اسلامی دبیرستان عباس معصومی را همزمان با کتابخانه(کتاب های پاکسازی شده) این محیط آموزشی را راه اندازی نمودند . عباس به وسیله انتخابات صورت گرفته مسئولیت انجمن و کتابخانه را به عهده گرفت . بقیه همکارانش بعدا در جنگ شهید و مجروح شدند .
تاریخ 5/آذر/1358 به فرمان رهبر کبیر انقلاب بسیج مستضعفین تشکیل شد . عباس و دوستانش بسیجی شدند و حفاظت از شهر را بر عهده گرفتند . 10/مرداد/1360 نیز در مقرشان که به درمانگاه صفایی مشهور بود مستقر شدند .
آزاده جانباز حاج عباس باقری
آخرین روز شهریور 1359 جنگ هشت ساله ای توسط ارتش عراق و به پشتیبانی جهانیان بر ایران اسلامی تحمیل شد . حدود بهمن ماه عده ای از نراق و دلیجان به پادگان منظریه قم اعزام شدند تا برای ارسال مهمات به سرحدات کشور عزیزمان مساعدت نمایند . جوانی که به همراه مسن ترها در این ماموریت دو هفته ای حضور داشت عباس بود .
باقری در کنار مادر بزرگوارش
اواخر اردیبهشت 1360 عباس و دوستانش در پدافندی عملیات فرمانده کل قوا خمینی روح خدا در جبهه دارخوین شرکت داشتند .
تقی باقری
فرزندان دیگر علی و قنبر نیز در پشتیبانی از دفاع مقدس و مواظبت از خانواده در نبود دو رزمنده و اسیرشان مساعدت داشتند . حتی دو دختر این خانواده مساعدت های زیادی به روند پیشرفت جنگ و مواظبت از پدر و مادرشان انجام دادند .
قنبر باقری
تاریخ 3/11/1365 داماد خانواده به نام غیاث عابدی طی عملیات کربلای پنج با داشتن شش فرزند در جبهه شلمجه به شهادت رسید .
و افراد دیگر و فعالیت های دیگر این خانواده یا طایفه ادامه داشت .
این توضیحات مختصر که هر کدام به اندازه ای کتابی قابل طرح و وصف است برای پدری به نام حاج حسینعلی باقری و مادری به نام حاجیه خانم بتول رزاقی اتفاق افتاده است .
حاج حسینعلی باقری مرحومه حاجیه خانم بتول رزاقی
یعنی این پدر و مادردارای چه وسعت دل و روحیه باید باشند که این همه مقاومت و بردباری را تحمل کنند ؟ فرزندی که یک شب از منزلش دور است مادرش تا صبح خواب به چشم ندارد و دلواپس است . ولی این مادر مومنه چگونه این همه مصیبت بر فرزندانش را به خاطر عشق به امام خمینی(ره) و حفظ مملکت تحمل کرد تا کشورمان همچنان سر بلند بماند .
شاید یکی از روزهای خوش و زیبای پدر و خصوصا مادر تاریخ 29/5/1369 بود که عباسشان پس از هشت سال مقاومت دلیرانه در اسارتگاه رژیم عراق به ایران و نراق بازگشت و در آغوش خانواده جای گرفت .
مادر سختکوش و با وفا تحمل جثه لاغر و نحیف شده عباس در عراق را تحمل نمی کرد و با غذاهای مقوی عزیزش را مثل سابق قوی ساخت تا از راه ولایت عقب نماند و ثابت قدم باشد .
ولی مدتی بود مادر خسته و کوفته روزگار گردیده و این فرزندان هستند که مشارالیها را باید تکریم کنند . پرستاری و قربان صدقه مادر را عشق دانسته و توفیق الهی می دانند . سرانجام صبح یکشنبه تاریخ 26/8/1392 نفس های گرم حاجیه خانم بتول رزاقی از نفس افتاد و ما را داغدار و غمناک کرد .
شاید توانسته باشیم منظورمان از زجر و سختی یک مادر را به تصویر بکشیم .کم لطفی و بی انصافی است اگر قدر این زحمات طاقت فرسا را نداشته باشیم و شاکر نگردیم .
حق این است الطاف و کوشش آزادگان سرافراز و جانبازان و سلحشوران شهرمان را دانسته و آنان و خانواده هایشان را تکریم کنیم .
وبلاگ سلحشوران شهر نراق