فرزندان فتحعلی کمره ای از مبارزین و با شجاعت ترین افراد
روزگار حضرت سید روح الله خمینی(ره) هستند . قبل انقلاب سرباز رهبر و جانفدای او
بودند و وقتی جنگ و دفاع مقدس پیش آمد در صفوف مقدم پیش قراول شدند .
جز به رضایت حق تعالی اندیشه ای نداشتند و با اینکه می
توانستند شرایط بهتر زندگی را داشته باشند به پای ارزش های معنوی ایستادگی کردند .
القصه ؛ وقتی به شهرستان مرزی سردشت آ . غ می رفتم پس از
پایان کار به پادگان شهید بروجردی می رفتم تا گمشدگانم سید مهدی و اسماعیل را
بیابم . در اثنای
شب نشینی نراقی ها که در سردشت زیاد بودند یکی از دوستانم که هم سن و سال بودیم
کناری می نشست و فقط خنده بر چهره داشت .
جعفر کمره ای را کسی عبوس ندید و از بس می خندید صورتش سرخ
تر می شد . ایمان بالایی داشت و دل شیر که بسان او کمتر پیدا می شود . دشمنان از
فعالیت های سالم و صحیح او و چند نفر در منطقه سردشت به ذله آمده بودند .
بی ریا و بی تکلف فقط به مقتدایش و فرمان او می اندیشید .
اگر در لحظه به او آماده باش می دادند فقط نیاز بود کتانی اش را به پا کند ؛ یعنی
بشمار 3 آماده دفاع از دین و مملکت بود .روزی
او را در زمستان سخت دیدم ساق بند پشمینه ای پوشیده به او گفتم جعفر توی برف و
بوران پوتین بهتر جواب میده .گفت نه با کتانی راحتر می دوم و راه می روم و پوتین مزاحمم
است و سرعتم را می گیرد . در عوض این ساق بند پایم را گرم نگه می دارد .
صحبت از نوجوانان و جوانان فریب خورده به دامان گروه ها مثل
کومله و دمکرات شد که گفت دلم به حالشان می سوزد سرکردگان مزدور آنان در بهترین
شرایط زندگی در اروپا و عراق زندگی می کنند و برای شعار فریبنده خودمختاری جوانان
این مرز و بوم را به کشتن می دهند .
اینها همه دارای خانواده های اصیل کردستان و با غیرت هستند
که با کوچکترین اختلاف خانوادگی به دامان ناپاک این گروه ها می پیوندند . مثلا برای نخریدن دوچرخه و موتور یا فرار از تحصیل و یا ازدواج ناموفق فرار
کرده و دو ساعت بعد در شمال عراق نزد این احزاب می روند . شعارهای این گروه ها رنگ
و لعاب خوبی داره و افراد را دچار وسوسه می کند .
جعفر گفت
جوانانی که به آنان ملحق می شوند هنوز دو ماه نگذشته که پشت صحنه تزویر و دروغ
مسئولین آنها کشف شده و خود را تسلیم می کنند . بیشترین آسیب را خانواده آنان می
بیند . جعفر
خوشحال بود و می گفت الان نسبت به گذشته شرایط خیلی متفاوت شده و مردم کردستان به
خصوص جوانان متوجه شده اند که دیگر گرفتار تبلیغات عوام فریبانه احزاب را نخورند .
اشتغال و تحصیل دو اهرم موفقی است که در کردستان جوانان را حفظ می کند .
سرداران
شهید قدرت الله و جعفر کمره ای
رفتار و کردار جعفر مثل آنچه که در نهج البلاغه در صفات
متقین نوشته مصداق پیدا می کرد .
برادرش محمد کمره ای از دوستان دیرینم می باشد که او هم
موفقیت هایی در کردستان داشت . تهذیب نفس سر لوحه امور زندگی اش می باشد . روزها و
ماها با او بودن به جزء آرامش و افزایش ایمان اشکالی در روزمرگی ات پیش نمی آورد
.او نیز در کردستان ایده های داشت که حفظ امنیت مردم از جنایت و خیانت ضد انقلاب
یکی از آنها بود .
از
راست : سردار شهید قدرت الله کمره ای - علی(میرزاعلی) کمره ای - محمد کمره ای -
سردار شهید حمید آذین پور اهل شاهین دژ
شمسعلی کمره ای هم از سربازان ولایت بود که سال ها لباس سبز
سپاه بر تن داشت و باقی الصالحاتی برای خود بر جای گذاشت
.
مصطفی کمره ای با اینکه 27 سال از شهادت برادرش می گذرد
هنوز به دنبال انواع شجاعت های جعفر می گردد . نام سردشت و کردستان او را به وجد
می آورد و علاقه دارد مطلب جدیدی بشنود
.
فروردین 1366 برادرشان
میرزاعلی کمره ای برای اولین بار به مناطق محروم در شمالغرب آمد و در سردشت مستقر
شد . او از جبهه های جنوب به غرب آمده بود تا ببیند برادرش جعفر کیست و چکار می
کند که سلطان منطقه سردشت لقب گرفته است .
آمده تا ببیند در منطقه سردشت چه چیزی نهفته است که برادرش
دلبسته آنجا شده است . پله های
دفتر فرماندهی که ناصر صفر زاده اهل خوی(1338 - 1375) آنجاست را نفس زنان بالا
رفته و در دل می گوید این همه پله برای چی در این شیب قرار گرفته است .
جانباز گرانقدر مجتبی شریفی رئیس دفتر فرماندهی سپاه سردشت
که در کردستان به کاک مجتبی مشهور است از میرزاعلی به گرمی استقبال نموده و او را
به پادگان شهد بروجردی راهنمایی می کند .رزمندگان
نراقی مثل سید مهدی موسوی – سید مرتضی بابایی - محمد کمره ای
- سید حسن و سید عباس حسینی نژاد - سید مظفر موسویان - حسین و اسماعیل حبیبی -
محمدرضا قاسمی - حسن ترابی - تقی باقری - قدرت الله آقاصادقی –
نصرالله حیدری و ده ها سلحشور دیگر در سردشت مشغول انجام وظیفه هستند .
از
راست : سردار شهید جعفر کمره ای - حسین کریمی اهل مشهد
اردهال - میرزاعلی کمره ای
میرزاعلی کم کم با محیط خو می گیرد و متوجه می شود پیشمرگان
اهل تسنن کرد پا به پای رزمندگان و از جمله جعفر به تکاپو هستند . میرزاعلی هنوز
20 روز نگذشته و از ایثار و حماسه آفرینی و قهرمانی های برادرش برداشت کاملی
دریافت نکرده که خبر ناگواری سریع منطقه را پُر می کند و مشت هایی است که بر سر
فرود می آید .
پیکر
مطهر سردار شهید جعفر کمره ای
ایستگاه رادیوی حزب منحله و تجزیه طلب دمکرات ایران که از
شمال عراق برنامه پخش می کند با شادمانی اعلام نمود که پیشمرگان حزب ما موفق شدند
در نوار مرزی عراق در روستای گوره شیر سردشت تعدادی از نیروهای گردان جندالله از
جمله یکی از سرکردگان آن جعفر کمره ای را از پای در آوردند .
رادیو بی بی سی که از انگلستان اجرای برنامه می کند به نقل
از گزارش دمکرات پیروزی پیشمرگان حزب خیانت پیشه دمکرات را تکرار می کند که دو
شهروند نراقی به اسامی قدرت الله کمره ای(شهید) در محلات و مسلم مرادی(مرحوم) در
نراق این خبر بی بی سی را استماع می کنند و شوک عجیبی به آنان وارد می شود .
بنده هم از طریق رفیقان مطلع شدم که جعفر کمره ای دوست
نازنین و گرانقدرم تاریخ 11 اردیبهشت 1366 و جمع 15 نفری دوستانش از جمله صادق
کلهر فرزند پرویز اهل روستای گورخانه از توابع دهستان خندان شهرستان طارم سفلی
استان قزوین در گوره شیر سردشت به شهادت رسیده اند .
شهید
صادق کلهر
گورخانه محل تولد صادق کلهر در سرشماری سال 1385 دارای 9
خانوار و 25 نفر جمعیت داشته(اکنون حدود 135 نفر جمعیت دارد). دوستانی هم گفتند
محل تولد شهید کلهر روستای نظام آباد قزوین است
. ضد انقلاب حتی بر بدن های معصوم و بی جان جوانان ایران زمین
از جمله صادق و جعفر رحم نکردند .
میرزاعلی به ناصر صفر زاده(1338 - 1375) اهل خوی فرمانده
سپاه سردشت مراجعه می کند که نباید دست روی دست گذاشت که ناصر می گوید
قول هایی دریافت کرده ام و اگر تا فردا پیکرهای شهدا نیامد خودمان عملیات می کنیم
.پیکر مطهر جعفر پس از دوازده روز از طریق تطمیع قاچاقچیان از کوره شیر به سردشت
منتقل و پیکر کلهر کمتر از سه هفته انتقالش به طول انجامید .
پیکر مطهر جعفر به معراج ارومیه منتقل گردید . با هماهنگی
قبلی پاسدار میرزاعلی را در ارومیه ملاقات کردم . چاره ای نداشتم تا بغضم را از
ایشان پنهان کنم ولی او با ایمان راسخ و قلبی مطمئن رفتار و گفتارش را کنترل می
کرد و انگار پیام می دهد که این راه منتخب جعفر و خودمان است .
پیکر
شکنجه شده سردار شهید جعفر کمره ای توسط مزدوران حزب منحله دمکرات کردستان ایران
در منطقه سردشت
ماشین شخصی یا اداری ام را حرکت داده و به اتفاق آقا
میرزاعلی راهی معراج سپاه که حدودا در کیلومتر 15 جاده مهاباد می شویم . دلم لحظه ای آرام و قرار ندارد و
تا کی باید جانفشانی و شهادت غرورآفرین دوستانم را نظارگر باشم .
دو نفری نازنین پیکر را از سردخانه بیرون آوردیم و نگاه های
پی در پی به این فرزند رشید مادر مرحومه مرصع رضایی تاب و توانم را می برد . برادران و خانواده شهید ناراحت نشوند الان
27 سال از شهادت این راد مرد تاریخ ایران می گذرد اجازه دهید همگان بدانند که قسمت
هایی از بدن جعفر توسط خصم دون مُثله شده بود . او را شکنجه کرده بودند .
ضد انقلاب دوست ندارد واقعیت ها روشن شود و دوست دارد جنایت
های بیشمار آنان در کردستان از دید حقوق بشر و اذهان مردم پنهان بماند . چته های
بی سواد حزب منحله دمکرات که رهبرانشان دَم از حقوق خَلق کرد و خودمختاری کردستان
می زنند باید منفور تاریخ باشند .
وصیتنامه
سردار شهید جعفر کمره ای
جعفرها در سنگر نشسته بودند تا از دست آوردهای نظام اسلامی
پاسداری و دفاع کنند ولی شما در اردوگاه اجنبی و با پول و تجهیزات صدام حسین و
پشتیبانی تبلیغاتی چند کشور اروپایی غائله و ناامنی در کردستان را به پا کردید .
از راست : شهید جعفر کمره ای - بسیجی سید... موسوی اهل
شهرستان نور مازندران
اکنون نیز پول های هنگفت حکومت اقلیم کردستان عراق به شما
تزریق می شود تا نفس های نامطمئن خود را ادامه دهید . شما فقط جعفرها را مثله
نکردید ؛ حتی بسیاری از جوانان برومند خلق کرد را نیز شکنجه و به آنان آسیب
رساندید .اولین و
شقی ترین افرادی که سر از بدن پاک جوانان ایرانی در سرزمین سبز کردستان بریدند
شماها بودید . داعش امروز این حرکت ناپسند و ددمنشانه را از شماها آموخت .
پیکر
شکنجه شده سردار شهید جعفر کمره ای توسط مزدوران حزب منحله دمکرات کردستان ایران
در منطقه سردشت
من برای
این پیکر مثله شده بمیرم که برای امنیت مردم و منطقه گلگون گردید . اعتقادم این است که عکس های خیانت
حزب منحله دمکرات را بر بدن مطهر شهید جعفر را پنهان نکنیم به صرف اینکه خانواده
شهید بزرگوار احساسات پاکشان جریحه دار می شود . فقط بدانید بیشترین سود را دمکرات
ها می برند که جنایتشان مخفی می ماند .
درنگی نمانده لذا قامت رشید این پاسدار ولایت را معطر کردیم
و صلوات و فاتحه ای نثارش کردیم و ناراحت بودم که ما تنها شدیم . میرزاعلی دل رئوف
است ولی مصمم بودن چهره اش انسان را مقهور خود می کند .
آمبولانس کم تجهیز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با سربازی
که راننده اش بود آماده شد و آقا میرزاعلی با این وسیله راهی شهرستان دلیجان شدند
. پاسدار علی رعیتی راد قائم مقام سپاه تلاش می کند مردم وفادار دلیجان در تشییع
جنازه این دلاور مرد منطقه حاضر شوند و بعد به زادگاه جعفر آمدند و مردم آنچه که
در توان داشتند از راه و رسم این شهید بزرگوار در زیر تابوت به نمایش گذاشتند .
از راست : مرحوم حسین رضایی اهل اراک - سردار شهید جعفر کمره
ای اهل نراق
جوان رعنا و تازه داماد ایران در گلزار شهیدان نراق در خاک
ماموا گرفت و ننگ و نفرین ابدی برای شقی ترین انسان های نادان و تجزیه طلب حزب
منحله دمکرات کردستان ایران در تاریخ ثبت گردید .
جعفرها همچنان برای عدالتخواهی و مبارزه با کفر و الحاد به
دفاع مشغول هستند تا سربلندی بیشتر ایران اسلامی را نظاره گر باشند .
آقا میرزعلی کمره ای نیز پس از تدفین و مراسم های معمول
مجددا به محل فعالیت خود و برادرش به سردشت بازگشت و به مدت هفت ماه در واحد تعاون
سپاه فعالیت خود را ادامه داد .
میرزا علی کمره ای
سردار شهید جعفر کمره ای
اکنون که از نحوه شهادت جعفر و شجاعتش بیشترسوال می شود آهی
می کشد و اشکی در چشمانش حلقه می زند و ناگفته هایی را برایم توضیح می دهد که به
اصطلاح امروزی ها مو به تن آدم سیخ می شود .
پنج شنبه 25 دی 1393 که آقا میرزاعلی را در گلزار شهدای علی
بن جعفر شهر قم ملاقات کردم مطلبی را گفت که مسئولیت ما را خطیر و سنگین تر کرد .
ایشان گفت همیشه دلم می خواست کاغذ و قلمی دست بگیرم و
بنویسم از آنچه که جعفرها داشتند و برای چه این مسیر را انتخاب کردند و ده ها مطلب
دیگر ولی شرایط و روزمرگی برایم میسر نشد تا اینکه سر و کله سلحشوران نراق پیدا شد
و تشکر وافر دارم که از مظلومترین انسان های تاریخ با ارزش های والایشان می نویسند
. خدایا؛الطافت
را بیشتر مقدر فرما تا بیشتر بنویسیم از مظلومترین انسان های تاریخ