از : بندر جَز(بندرگز گرگان )
به : نراق(استان مرکزی)
گیرنده نامه: عمده الاعاظم والتجار آقا میرزا فضل الله معاون التجار نراقی
انا لله و انا الیه راجعون
قربانت شوم . ان شاءالله مزاج مبارک در کمال صحت و سلامتی بوده باشد و ملالی در وجود مبارکتان نیست . از حالات بخواهید سلامتی حاصل است و ملالی نداریم .
در چندی قبل میرزا محمودخان به استرآباد(گرگان) آمد و چند روزی متوقف نمود و در 7 ماه جَدی( 7 دی 1296) حرکت به بندر جَز(بندرگز در فاصله ۴۲ کیلومتری شهر گرگان) نمود . محض ورود به بندر جَز به اداره تحریر می رود و رئیس بندر جَز در اداره نبوده و میرزا زین العابدین در اداره بود.
بعد از مذاکرات زیاد بعد از 10 دقیقه رئیس بندر جَز(آقای شهاب حضور) می آید و بعد از احوالپرسی میرزا محمود خان بعضی توضیحات می خواهد . رئیس بندر جَز می گوید توضیحات کتبی یا زبانی ؟ اگر کتبی باشد خوب است بنویسید و اگر زبانی است که حضورا صحبت می نماییم .
در آن بین هم میرزا محمودخان شروع می کند به نگاه کردن دفاتر اداره و گویا دفاتر اداره در او خیانتی شده توضیح می خواهد . رئیس به میرزا محمودخان می گوید تو چکاره هستی و حُکمَت را بیرون بیاور تا من تو را به رسمیت بشناسم و اگر حُکمَت را نشان ندهی من تو را ابدا نمی شناسم و خیلی هم مذاکرات نامربوط از طرفین ظاهر می شود به همدیگر .
میرزا محمودخان هم بلند می شود و یک سیلی بگوش رئیس تحریر بندر جَز می زند و او هم بنای فحاشی را می گذارد و به همدیگر هرزگی و فحاشی زیاد می کنند . موقعی که میرزا محمودخان سیلی به گوش شهاب حضور رئیس بندر جَز(گز) می زند او هم در عَوض فحاشی می کند نسبت به میرزا محمودخان و میرزا محمودخان هم دست به هفت تیر می کند که رئیس بندر جَز را بزند که فوری میرزا زین العابدین خان ( کارمند اداره بندر جَز میرزا زین العابدین خان نراقی فرزند حاج عبدالمجید تاجر نراقی نواده ملا کوهی ملقب به پیر) بلند شده و مانع می شود .
در آن حین که بلند می شود جلوگیری بکند خود میرزا زین العابدین خان می ترسد نوئه(نوعی بیماری) عارض او می شود و می خوابد تا روز دیگر(8 دی 1296) و ابدا نهار و شام هم نمی خورد و روز دیگر صبحی بر می خیزد و چایی هم میل می کند و مجدد می خوابد و در آن حالت خوابیدن بی هوش می شود و کَف از دهانش و خونابه از دماغش بیرون می آید و مرحوم می شود .
پیش از مرحوم شدن دیگر حُکما داخل بندر جَز جمع می شوند و فوری دکتر می آورند که تازه است معالجه کند وقت می گذرد و مرحوم می شود .
بنده هم از استرآباد(گرگان) تلگرافی به میرزاعلی اکبرخان (حاج میرزا علی اکبرخان فرزند میرزا زین العابدین خان نراقی ابن حاج عبدالمجید تاجر نراقی) کردم که وجودت بندر جَز لازم و خودم هم همان ساعت حرکت کرده آمدم و بعد از چهار روز آقامیرزا علی اکبرخان تشریف آوردند و فعلا در بندر جَز هستیم و قاتلِ آن مرحوم را از حکومت و غیره می خواهیم .
بعضی ها می گویند قاتل میرزا محمودخان است و بعضی ها می گویند قاتل شهاب حضور که رئیس بندر جَز است می باشد . ولی فعلا معلوم و واضح نیست . میرزا محمودخان استشهادی تمام کرده که مرحوم میرزا زین العابدین خان را مسموم کرده و زَهر داده اند. رئیس بندر جَز می گوید این از ترس بوده و دل باخته است .
در هر صورت فعلا قاتل معلوم نیست و حُکمی هم از تهران از ریاست کُل تحریر رسیده است که آقای میرزا احمد خان(میرزا احمد خان نراقی فرزند محمد مهدی ابن میرزا زین العابدین ابن حاج عبدالمجید تاجر نراقی) مُفَتش کُل به بندر جَز بیاید به جهت رسیدگی و از بارفروش(سال 1310 شمسی شهر بارفروش به بابُل تغییر نام یافت) حرکت کرده اند . می بایستی امروز که یازدهم دلو(11 بهمن 1296) است وارد شود . فعلا منتظر ایشان هستیم که رسیدگی و تحقیق بنماید .
در هر صورت البته سَرسلامتی خدمت حاجی عمو بگویید و تسلیت عرض کنید . خودم هم عریضه علاحده خدمتشان عرض خواهم کرد و آقای آقا میرزاعلی اکبرخان هم حاضر عرض سلام می رساند و شرحی هم خودشان مرقوم داشتند و جناب عموآقا میرزانعمت الله(میرزا نعمت الله فرخزاد نراقی برادر معاون التجار) کاغذی به بنده نوشته بودند و در ضمن ده تومان پول خواسته بودند؛ بجان شما وجه موجود نداشتم و الّا بندگی می کنم .
جواب به ایشان نوشتم و خودشان هم بایستی حتما حرکتی به تهران کرده اند و از قرار فرموده آقا میرزا علی اکبرخان گویا رفتن رامیان(رامیان شهری در استان گلستان) بنده موقوف شده و آقای میرزا احمدخان(نوه میرزا زین العابدین نراقی) فرموده اند میرزا عباس(نویسنده نامه میرزا عباس خان نراقی مهدوی فرزند میرزا فضل الله خان معاون التجار) باید حتما در اداره استرآباد(گرگان) تحویلدار باشد و راضی نیستم به رامیان برود چونکه رامیان محل اعتبار نیست و حُکم بنده را مجدد مرقوم فرموده اند که تحویلدار استرآباد باشم .
دانسته باشید جواب این کاغذ را فوری به استرآباد بنویسید . اهل خانه را کُلُهم سلام برسانید . حضرات تجار را سلام برسانید . دوستان و احباب(یاران) را عرض سلام برسانید . رسید پنجاه تومان را فوری بنویسید که نگران نباشم . والده و والده عبدالله و معصومه خانم را سلام برسانید و سَرسلامتی به معصومه خانم(احتمالا همسر یا دختر مرحوم میرزا زین العابدین نراقی) بدهید .
آقا محمد تقی(حاج میرزا تقی خان بدیع الممالک مسعودی نراقی فرزند حاج میرزاعلی اکبر نراقی) عرض سلام می رساند . همشیره طاهره خانم و قدسیه خانم را دیده بوسی نمایید. عبدالله و فتح الله و عطاءالله(مهدوی فرزندان فضل الله نراقی معاون التجار) را سلام برسانید .
اهل خانه حاج عمو را کُلهم سلام برسانید . عیال آقا میرزاعلی اکبرخان(ستاره بگم صبیه محمدباقر متوفی در مشهد خراسان) و عیالان آقا محمد تقی( ؟ ) و آقا محمدباقر( فرزند میرزا زین العابدین نراقی) و مرحوم میرزا زین العابدین را سلام برسانید و سَرسلامتی بدهید . زید زحمت است البته شرح سلامتی خودتان را مرقوم بفرمایید .
تحویلدار اداره تحریر استرآباد(گرگان) عباس نراقی(میرزا عباس نراقی فرزند فضل الله معاون التجارابن محمدجواد ابن حاج محمد مهدی ابن استاد عبدالله نراقی)
ربیع الاول 1336 قمری(دی 1296 شمسی)
*******************
آقا میرزا فضل الله معاون التجار نراقی
تصدقت شوم
عرض می شود که از بارفروش (سال 1310 شمسی شهر بارفروش به بابُل تغییر نام یافت) در کاغذ آقامیرزانعمت الله(میرزا نعمت الله فرخزاد نراقی برادر معاون التجار) عریضه ای عرض کردم ان شاءالله رسیده است . مطالب را آقای آقامیرزاعباس خان(میرزاعباس خان نراقی فرزند فضل الله معاون التجار) بعرض رسانده . حواس ندارم که چه عرض می نمایم(به دلیل فوت پدرش میرزا زین العابدین خان نراقی) .
آقای آقا میرزا احمدخان(احمدخان نراقی فرزند محمد مهدی نوه زین العابدین) امروز از بارفروش(شهر بابل) تشریف می آورند(به بندر جَز) .
بنده از طرف دریا آمدم به بندر جَز(بندرگز) آقای آقا میرزااحمدخان(از افراد عالیرتبه وزارت دارایی) از طرف خشکی تشریف می آورند . نتوانستم چه عرض کنم بیهوده ؛ حواس ندارم حالت کاغذ که عرض می نمایم ندارم . جواب را به بارفروش(بابل) مرقوم می فرمایید چند روزی هستم مراجعت می کنم به بارفروش گرفتاری خیلی دارم . مطالب تازه نود و پنج تومان کسری صندوق داشتم ؛ یکصد تومان از آقای آقا میرزا احمدخان قرض کردیم در عَوض دادم .
مراجعت به بارفروش(بابل) رسیدگی به دفترها بنمایم از پی حواس و غصه پیدا می شود . چه کنم چاره ای نداریم در قربت خیلی سخت می باشد .
از احوالات دو کلمه اطلاعی بدهید
اقل علی اکبر (میرزا علی اکبرخان نراقی فرزند زین العابدین)
دی 1296
روی پاکت : حضور مهر انور حضرت مستطاب عمده الاعاظم والتجار... خدایکانی ام آقا میرزا فضل الله معاون التجار نراقی دام اقباله تعالی
از بندر جَز(بندر گز) عرض شده – نویسنده عباس نراقی
سایت سلحشوران شهر نراق از جناب آقای حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود از بابت بازخوانی این سند 102 ساله و ارزشمند مربوط به قطره ای از تاریخ کُهَن شهر نراق قدردانی می نماید .
جهت شناسایی و معرفی افراد داخل متن نامه صد ساله تلاش و وقت زیادی صرف گردید ولی در عین حال اگر دوستان به موارد مستندی مواجه شوند که اسامی افراد دارای نقصان است اصلاح می گردد .