زمستان 1365 شهر قم توسط هواپیما های متجاوز عراقی بمباران شد ؛ عده ای شهید و مجروح شده بودند .
شهید سید حسین هاشمی
بعضی از شهدا ومجروحین زنانی بودند که در یک مجلس روضه خوانی شرکت داشتند واین ساختمان ویران شده بود . برادرم
سید حسین که جبهه جنوب بود مرتب سفارش می کرد در تمامی مراسم شهدا وتشییع
آنان شرکت کنید وبا خانواده آنان همدردی داشته باشید .
برای تشییع گل های پرپر از بمباران رفته بودم و در برگشت به منزل دلشوره خاصی داشتم و از مسافرمان چند روزی بود خبر نداشتیم . ناگهان
دیدم در خیابان عده ای از نیروهای بسیج در صدد بر پا کردن حجله شهیدی
هستند .
قلبم به شدت می زد ؛ نزدیکتر رسیدم و از آنان سوال کردم مگر شهید
از جبهه آوره اند؟
گفتند آری . گفتم این شهدا از گردان و یا گروه خاصی هستند ؟
گفتند آری ؛ اینها سلحشوران گردان حضرت ابوالفضل (ع)اند .
من
نمی دانستم برادرم سید حسین در کدام گردان است اما دلم گواهی بدی می داد .
نمی دانم مسیر را چگونه طی کردم اما وقتی به منزل رسیدم از برادر دیگرم
سید ابوالفضل پرسیدم داداش حسین در کدام گردان تو جبهه فعالیت دارد ؟
وقتی گفت گردان حضرت ابوالفضل(ع) انگار داشتم غش می کردم . سوال کرد برای چه می پرسی ؟
به او گفتم بسیجی ها حجله می زدند وگفتند شهدای این گردان را آورده اند .
رنگ رخسارش زرد شد اما هر دویمان دیگر ادامه ندادیم . پرس وجوی بیشتر
اضطرابمان را زیاد می کرد .
حسین برادرم ؛ با اینکه تو در سردخانه شهر در تابوت عشق آرمیده بودی اما پای حرکت برای رفتن وپرس و جو کردن نداشتیم . شب بدی در پیش بود و نسیم سردی در زمستان می وزید و بوی تو را به مشاممان می رساند ؛ اما باز ترجیح می دادیم ساکت ومنتظر باشیم .
شهید سید حسین هاشمی در کنار مادر و همسر و تنها یادگارش علی
در
حالیکه جسم تو و همرزمانت در سردخانه که نه ؛ چون تعداد شهدا زیاد بود در
فضای باز قبرستان شهر قم در تابوت بود وارواح مطهر شما به گردش در همه جا و
فارغ از هر غمی و با قلبی آسوده سیر می کردید . با نام و یادتان به ما
گوشزد می کردید که مقاومت و پایداری تلاش و تعهد لازم دارد تا راهتان پربار
باشد .
پیکر مطهر شهید سید حسین هاشمی
وامروز که سالها از آن روز می گذرد راهت را بیشتر شناخته ام و
وقتی تاریکی های جهل وغفلت بر چشم باطنم می نشیند ومانع دیدن این مسیر
پوشیده از لاله های سرخ در خون طپیده می شود با آمدن بر سر مزارت خاطرات آن
روزهای به یادماندنی و زیبا اما پر اضطراب را از ضمیر نا خود آگاه بیرون
می کشم وغبار روبی می کنم .
خانم منیرالسادات خواهر شهید سید حسین هاشمی فرزند سید ماشاالله اهل شهر نراق 5/10/1393
توضیحات سلحشوران شهر نراق
پاسدار
سید حسین هاشمی فرزند سید ماشاالله سال 1342 در شهر نراق از توابع شهرستان
دلیجان استان مرکزی متولد گردید . والدین شهید به اسامی حاج سید ماشاالله
هاشمی فرزند سید عباس و حاجیه مرحمت اسماعیلی فرزند یوسف هر دو اهل شهر
نراق می باشند .
شهید سید حسین هاشمی مرحوم حاج سید ماشاالله هاشمی حاجیه مرحمت اسماعیلی
سال 1348 همه اعضای خانواده از نراق به شهر قم نقل مکان نمودند . سید
حسین هاشمی تاریخ 22 دی 1365 در جبهه شلمچه استان خوزستان طی عملیات
کربلای 5 در گردان حضرت ابوالفضل(ع) جمعی لشکر 17 علی بن ابیطالب(ع) در خونش
خضاب نمود و جان تابناکش را هدیه به درگاه دوست کرد و در گلزار شهدای علی
بن جعفر(ع) قم در ایوان عرش منزل گرفت .
به احترام شهید و خانواده اش در زادگاهش سنگ یادبودی در گلزار شهدای شهر نراق مد نظر قرار گرفته شده است .
ایشان مقطع شهادت دارای همسر و یک فرزند به نام سید علی می باشد .
سلحشوران شهر نراق سی امین سالگرد شهادت پاسدار سید حسین هاشمی نراقی را گرامی داشته و صلوات و فاتحه نثارش می کنیم .