سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

شهر نراق زادگاه علامه ملا محمد مهدی نراقی و ملا احمد نراقی (فاضلین نراقی)
بیش از 100 نفر از مشاهیر نامدار دارای جمعیت سه هزار نفره در مقطع 8 سال دفاع مقدس دارای 180 رزمنده بوده و علاوه بر آن 8 آزاده و 100 جانباز(مجروح)و 80 شهید تقدیم آرمان های میهن اسلامی نموده است.


بایـگـانی
آخـریـن مـطـالـب

آذر ماه 1359 و در زمستانی سرد دو سه ماهی از جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران گذشته بود .

lqtw_images.jpg


در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (س) با خواهرم عذرا حسینی و دختر سه ساله اش فاطمه رمضانی و تعدادی از اعضای خانواده مشغول عبادت بودیم که صدای لا اله الا الله فضا را آسمانی کرد و اعلام شد چند تَن از شهیدان بزرگوار دفاع مقدس مدتی دیگرتشیع و در قبرستان و گلزار شهدای شیخان قم دفن می گردند .

rfwm_1_(8).jpg    owgi_عکس۰۴۶۵.jpg

علیرضا رمضانی

        

نام شهیدان را از بلندگو اعلام کردند . در بین آنها نام و شهرت شهید علیرضا رمضانی ما را در بهت و سرگردانی فرو برد . داماد ما آقای علیرضا رمضانی آن مقطع در جبهه بود و خواهرم به محض شنیدن نام همسرش آه و فغان سر داد . دخترش هم مرتب بابا بابا می گفت .

h7nm_بقفغهی.jpg

در فرصتی دیگر به حاج علی کمره ای فرزند رمضان برخورد کردیم که من را به گوشه ای برد و عکسی داخل مجله پاسدار انقلاب مربوط به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهر قم مربوط به آذر 1359 را نشانم داد که عکس علیرضا رمضانی فرزند محمد اهل شهر نراق را به وضوح نمایش می داد که شهادتش را رسما مطرح و تائید کرده بود . حاج کمره ای گفت این مجله را در سپاه پاسداران خیابان صفاییه قم تهیه کردم .

frl3_cfyixcfy.jpg

روی جلد مجله پاسدار انقلاب عکس شهید محمد حسین فهمیده فرزند محمد تقی متولد 16 اردی بهشت 1349 در روستای سراجه قم است که 8 آبان 1359 در کوت شیخ نزدیک ایستگاه راه آهن خرمشهر به زیر تانگ ارتش عراق رفت و آن را منهدم و خود به شهادت رسید .

ohy_علیرضا_رمضانی_شهید_اشتباهی1.jpg

 

در صفحه ای دیگر مجموعا نام و شهرت و عکس ده شهید جنگ به این اسامی به نمایش عمومی گذاشته شده بود :
ابراهیم نیکوکار ، رحیم جهاندار فرد (طلبه اهل تبریز که در حوزه علمیه قم تحصیل می کرد) ، حجت الله پارسا(طلبه اهل بروجرد که در حوزه علمیه قم تحصیل می کرد) ، رضا جولیان ، سید حسن مومنی ، سعیدالله قاسمی ، حسن اسماعیلیان ، اکبر کاویانی ، غلامرضا رمضانی و علیرضا رمضانی .

1mmr_علیرضا_رمضانی_شهید_اشتباهی.jpg

 

سریعا با قطار به اهواز رفتم و در منطقه حجت الاسلام علی رمضانی فرزند تقی پسر عموی علیرضا را ملاقات کردم . او مثل فرماندهان کلتی به کمر بسته بود و ماجرا را برایش گفتم

 

xe57_عکس۰۴۶۶.jpg

 

شیخ علی اطمینان داد که خبر اشتباه است و در پی جستجوی او بودیم که گفتند علیرضا با چند رزمنده نراق و قم از جمله نعمت الله ایزدی فرزند عباس ، میرزاعلی کمره ای فرزند فتحعلی ، غضنفر فروغی فرزند حسین و... در جبهه سوسنگرد استقرار دارند .

 

mo7a_114_(16).jpg

محمود حسینی ، علیرضا رمضانی

 

دیگر مطمئن شدم که شهید نشده و گفتم به علیرضا پیغام دادم که زودتر به خانواده اش تماس گرفته و سریعا به قم بازگشتم .

توضیح سلحشوران : احتمالا شهیدی به نام علیرضا رمضانی وجود داشته که عکس علیرضا رمضانی نراقی را به جای آن شهید اشتباها چاپ کرده اند .

 

g7k6_picture_514.jpg

محمود حسینی فرزند علی اهل شهر نراق 13/06/1391

 

۰ نظر ۲۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۴:۲۶
سلحشوران شهر نراق

سرباز وظیفه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بودم . زمستان سرد سال 1366 که هنوز جنگ وجود داشت در پایگاه روستای شینو از توابع بخش وزینه شهرستان مرزی سردشت استان آذربایجانغربی انجام وظیفه می کردم .

 

l6u6_img_2766.jpg
ابوالفضل(رضا)صالحی


 
روزی برف سنگینی آمد و جاده مواصلاتی به مدت 48 ساعت بسته شد . آذوقه ما تمام و تدارکات نتوانست غذا بیاورد .

nn4o_dtt.jpg                                                                                                                         vua_scan.jpg

 

در آن سرما از فرط گرسنگی گونی نان خشک را خالی کردیم و از لابلای سنگ ریزه و نان های ریز کمی رفع گرسنگی کردیم و برای اولین بار یاد ضرب المثل مردم شهر نراق افتادم که می گویند :

گشنگی نخوردی تا سنگا بِجَوی

 

2fdr_img_2765.jpg

 

ابوالفضل(رضا) صالحی فرزند سلطانعلی اهل شهر نراق06/12/1392 

۰ نظر ۲۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۸:۵۶
سلحشوران شهر نراق

 

g45y_scan.jpg

 

تیم فوتبال پرسپولیس شهر نراق - سال 1364

ایستاده از راست : صبا....فرزند....( از جنگزدگان مقیم شهر نراق) ، محمود مرادی فرزند علیرضا ،علی عضایی فرزند ابراهیم ؛ اصغر اشرفی فرزند حسین ، محمد قجری فرزند مصطفی ، جابر ایزدی فرزند یوسف ، جعفر حعفری فرزند محمد ، علی طالبی فرزند محمد(غلام) ، فرامرز رحیمی فرزند ماشاالله


نشسته از راست :سید هادی موسوی فرزند سید محمد ، حمید رضا قاسمی فرزند غلامرضا ، علی اشرف عضایی فرزند عباس ، حمید آعلی فرزند ماشاالله(نعمت الله) ، حمید یوسفی فرزند سلطانعلی ، مرحوم احمد کاظمی فرزند محمود ، سید علی حسینی فرزند سیدرضا

 

5g7g_image4208.jpg

 

تیم فوتبال شهر نراق در زمین فوتبال جنب امامزاده سلیمان که اکنون کلانتری مستقر است حدود سال 1349
از راست : آقای مرتضی رادفر فرزند شکرالله

 

rckk_image9225.jpg

 

تیم فوتبال دو شهید شهر نراق(شهیدان جهانگیر خسروی و ابوالفضل بیابانگرد) - سال 1362

محل عکس زمین فوتبال شهرک فاضل

ایستاده از راست : حسن مرادی نراقی فرزند علیرضا سید جمال میرسلطانی فرزند سید مهدی تقی نقیبیان فرزند آقاسلطان داریوش خسروی فرزند غلامرضا محمد تیموری فرزند امرالله علی عضایی فرزند ابراهیم اصغر بیابانگرد فرزند حسینعلی مرحوم احمد رجبی فرزند ماشاءالله

 

نشسته از راست : مرحوم ایرج خسروی فرزند غلامرضاغلامحسین رمضانی فرزند غلامعلی جمشید توکلی فرزند علی محمد رضا بیابانگرد فرزند حسینعلی فرهاد خسروی فرزند غلامرضا نصرت الله حسنی فرزند حبیب الله غلامحسین اشرفی فرزند غلامرضا(علی اکبر)

 

7nqt_untitled-14.jpg

 

تیم فوتبال شهر نراق در زمین فوتبال جنب امامزاده سلیمان که اکنون کلانتری مستقر است حدود سال 1347
از راست : علی اکبر عضایی فرزند عباس - ... رزاقی فرزند ... ناشناسغلامرضا ایزدی فرزند یوسف - ... حیدری فرزند ... سید عباس حسینی فرزند سید حسین ناشناس حاجی قاسمی فرزند غلامرضا
نشسته : حسین اوضایی فرزند محمد

 

jeu_untitled-7.jpg

 

تیم فوتبال فتح بسیج شهر نراق - سال 1380

ایستاده از راست : فریبرز رحیمی فرزند ماشاالله ، اسدالله حبیب زاده فرزند محمدرضا ، حسین یوسفی فرزند عباس ، سیدمسعود موسوی فرزند سید هادی ، سیدشهریار موسوی فرزند سید جمال

 

نشسته از راست : حمیدرضا عظیمی فرزند رمضان ، حبیب حبیب زاده فرزند محمدرضا ، داود ایزدی فرزند غلامرضا

 

irfh_image4204.jpg

تیم فوتبال دبیرستان امینیان شهر نراق - سال 1348

محل عکس زمین فوتبال محله شکارچی

طرفین ایستاده در کنار عکس آقایان مرتضی رادفر فرزند شکرالله و عباس رضایی فرزند یوسف

 

z95f_dfyifyi.jpg

 

تیم فوتبال پرسپولیس شهر نراق - سال 1364

ایستاده از راست : غلامرضا ایزدی فرزند یوسف (مربی تیم) ، علی عضایی فرزند ابراهیم ، حمید آعلی فرزند ماشاالله(نعمت الله) ، مرحوم رضا کاظمی فرزند محمود(برادر مرحوم احمد) ، محمد قجری فرزند مصطفی ، اصغر اشرفی فرزند حسین ، مرتضی لطفعلی فرزند حسین ، علی طالبی فرزند محمد(غلام)، مصطفی صفری فرزند مرتضی ، جابر ایزدی فرزند یوسف

نشسته از راست : احمد صالحی فرزند ماشاالله (نوجوان) ،حمیدرضا یوسفی فرزند سلطانعلی ، مجتبی طالبی فرزند حسین ، احمد قاسمی فرزند غلامرضا ، داود ایزدی فرزند غلامرضا(نوجوان) ، محمود عباسی فرزند سلطانعلی ، سیدعلی حسینی فرزند سید رضا، حمید رضا قاسمی فرزند غلامرضا

 

dymq_400_(13)_(1).jpg

زمین فوتبال شهر نراق سال 1353

ایستاده از راست : شهید ابوالفضل بیابانگرد فرزند حسینعلی(تولد 1343 شهادت 2/1/1361) قاسم رزاقی فرزند علی آقا اسماعیل عضایی فرزند ابراهیم احتمالا مرحوم سعید طالبی فرزند اصغر جواد آعلی فرزند اسماعیل

نشسته از راست : ناشناس ناشناس ناشناس سلطانعلی  بخشی فرزند عبدالله حاجی قاسمی فرزند غلامرضا ناشناس علی آعلی فرزند علی محمد

 

zyz6_image9223.jpg

تیم فوتبال دو شهید شهر نراق - سال 1362

فرهاد خسروی ، داریوش خسروی ، ایرج خسروی ، مرحوم احمد رجبی ، تقی نقیبیان ، غلامحسین رمضانی ، اصغر بیابانگرد ، جواد آعلی

 

idaz_untitled-6.jpg

 

تیم فوتبال شهر نراق سال 1352

ایستاده از راست : سلطانعلی  بخشی فرزند عبدالله ناشناس ناشناس غلامرضا جعفری فرزند علیرضا ناشناس ناشناس تقی نقیبیان فرزند آقاسلطان ناشناس
نشسته از راست : مرتضی محمودی فرزند علی   ناشناس ناشناس غلامرضا ایزدی فرزند یوسف ناشناس ناشناس

 

tpyi_image7528.jpg

تیم فوتبال فتح بسیج شهر نراق - سال 1384

ایستاده از راست : علیرضا آبیاتی فرزند...... ، عباس یوسفی فرزند علی ، سید مهیار موسوی فرزند سیداحمد ، سید علی میرسلطانی فرزند سید ابوالفضل ، سید شهرام موسوی فرزند سید جمال ، مهدی نباتی فرزند مندعلی

نشسته از راست : محمدجواد بهجتی فرزند محسن ، سیدمجتبی میرسلطانی فرزند سیدجعفر ، مهدی عضایی فرزند علی اکبر ، حبیب حبیب زاده فرزند محمدرضا

 

t4s5_untitled-12.jpg

تیم فوتبال شهر نراق سال حدود 1347

ایستاده از راست : احتمالا رمضان قجری فرزند سلطانعلی ناشناس ناشناس حاجی قاسمی فرزند غلامرضاناشناس ناشناس ناشناس ناشناس ناشناس مرحوم عباس بیابانگرد فرزند غلامرضا(علی اکبر) علی اوضایی فرزند اکبر حسین اوضایی فرزند محمد
نشسته از راست : عباس عظیمی فرزند امیدعلی علی اکبر عضایی فرزند عباسغلامرضا ایزدی فرزند یوسف سید عباس حسینی فرزند سید حسین سلطانعلی  بخشی فرزند عبدالله نوجوان ناشناس

 

n8ed_untitled-8.jpg

تیم فوتبال پرسپولیس شهر نراق - سال 1364

ایستاده از راست : داود ایزدی فرزند غلامرضا ، علی طالبی فرزند محمد(غلام( ، محمود مرادی نراقی فرزند علیرضا ، ناشناس ، جابر ایزدی فرزند یوسف ، احمد قاسمی فرزند غلامرضا

 

نشسته از راست : سید علی حسینی فرزند سیدرضا ، حمید رضا قاسمی فرزند غلامرضا، ناشناس ، حمیدرضا یوسفی فرزند سلطانعلی ، حمید آعلی فرزند ماشاالله(نعمت الله(

 

 

 

 

این عکسها گویای خاطرات قشنگ زندگی است .خاطراتی که هنوز با وجود گذشت سالها از آن  بوی تازگی و عطر خوش مهربانی می دهد . هنوز هم که هنوز است وقتی  آلبوم خاطرات آن روزگار را مرور می کنیم اشک شوق و لبخند دلنشین  دوستی با هم در می امیزند و ساعت ها وقتمان صرف مرور این خاطرات می شود.

 

 

خاطرات خوش گذشته را با هم ورق می زنیم تا.............

 

 

سایت سلحشوران شهر نراق

 

 

۰ نظر ۱۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۸:۵۶
سلحشوران شهر نراق

دی ماه 1365 طی عملیات کربلای پنج در جبهه شلمچه خرمشهر استان خوزستان از ناحیه پا مجروح شدم .

 

n2f_img_9351.jpg
اکبر قجری در نوجوانی

 

روزی دو رزمنده به اسامی سید عباس جوادی فرزند سید ماشاءالله و علیرضا عباسی فرزند غلام محمد من را به درمانگاه حاج شنتیایی شهر نراق بردند تا پانسمان پایم را عوض کنند .

y7fc_اکبر_قجری012.jpg     
           
علیرضا عباسی ، اکبر قجری

آقا سید تقی حسینی مشغول ریختن بتادین شد و علیرضا عباسی به محض اینکه محل زخمم را دید غش کرد و بر زمین افتاد . او را به هوش آوردند و آمپول آرام بخشی به او زدند تا حالش جا آمد .

5s2i_url.jpg

 

اکبر قجری فرزند احمد اهل شهر نراق 24/05/1392

۰ نظر ۱۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۸:۵۶
سلحشوران شهر نراق

مرداد 1360 بسیجیان در ساختمان درمانگاه صفایی نراق مستقر شدند . آن مقطع برای فعالیت های مختلف شهر از بسیجیان کمک می گرفتند .

hniz_3.jpg
ابراهیم عضایی


در سه سال اوایل انقلاب توزیع ارزاق و مایحتاج عمومی سهمیه بندی بود و در مساجد و مراکز ثبت نام از نیازمندی های مردم انجام می گرفت .

48u7_image8643.jpg
بنده در منزل نیاز به فرش داشتم فلذا درخواستی نوشتم . بسیجیان مثل مصاحبه گرها بعضا درب منازل مراجعه و تحقیق می کردند و یا بر اساس حس ششم تشخیص می دادند که فلان خانواده وضعیت مالی اش چگونه است و تصمیم می گرفتند .

q3ve_1_(50).jpg     5aac_scan0232.jpg    pa8a_1_(127).jpg

پسر کوچک من آن موقع نخود هر آشی بود و وقتی نام من را در لیست متقاضیان فرش مشاهده کرده بود روی نامم خط می کشد و می گوید پدر من نیاز به فرش ندارد و به خانواده های واجد شرایط بهتر تحویل دهید .

301n_img_9765.jpg
ابراهیم عضایی در کنار عباس شیر خدا

 
سه چهار سال بعد همین پسر که در حال ماموریت کردستان به سر می برد تماس گرفت و گفت پدر جان من برای مایحتاج زندگی نیاز به مساعدت مالی شما دارم .

 

05d7_img_0518.jpg

 

من هم به او گفتم صبر کن آن فرش سهمیه ای که قبلا خریدم و الان قیمت مضاعف پیدا کرده را بفروشم و پولش را برایت حواله کنم .

 

522q_picture_641.jpg

ابراهیم عضایی فرزند ماشاءالله اهل شهر نراق 22/11/1392

۰ نظر ۱۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۴:۲۴
سلحشوران شهر نراق

نراقی‌های همدان شاید دو سه نسل پیشتر از نسل من به همدان مهاجرت کرده باشند، نمی‌دانم و تحقیقی هم در این مورد نکرده‌ام. آن چه می‌نویسم خاطرات دوران کودکی‌ام است و آن‌چه از بزرگان و اطرافیانم شنیده‌ام. نمی‌دانم نراقی های مهاجر به همدان چند خانوار بوده‌اند.

 

vai_0019182.jpg


در محله‌ی ما چند خانواده‌ ای بودند و شاید هم، همه‌ی آنان در همان محل ساکن شده ‌بودند چون همه‌ی مهاجران دنیا. برخی از آنان نیز تاجر و متمول بودند . نراقی‌ معروف که هم‌ سن و سال پدر بزرگ من باید باشد، که من نه او را دیده‌ام و نه پدر بزرگم را، از تجار و ده‌داران بزرگ همدان و گویا در زمان‌های دور، وکیل مجلس شوارای‌ملی بوده است .

 

92t_bala1.gif

 

خانه‌اش دیوار به دیوار خانه‌ی پدر بزرگ بود که او هم از تجار بزرگ شهر بوده و دارای عالاف و علوفی. خیابان کشی سال ۱۳۲۰ مفارقتی انداخت میان خانه‌ی موروثی پدر و خانه‌ی نراقی. خیابانی به عرض ۳۰ متر، حد فاصل ما شد.  پدر نیز که در سه یا چهار سالگی پدرش را از دست داده بود، نه ارثی نصیبش شده و نه تحصیلاتی کرده بود و آن چه را هم که توانست در بزرگی از دست برادرانش بدر آورد، سهمی از خانه‌ی پدرش بود که بخش بزرگش، نصیب خیابان شد. در نتیجه، فاصله‌ی طبقاتی ما با نراقی‌ها، بیش از فاصله‌ی فیزیکی خانه‌ها‌مان شد .

4xdu_امام.jpg

در ورودی خانه نراقی ها در  شهر همدان


نراقی بزرگ، پنچ یا شش پسر داشت و چند دختر. پسرها به ترتیب صادق و رضا و هاشم و اسماعیل،...و کمال نراقی .
کمال چند سالی از ما بزرگتر بود و دوست نزدیک نقی نبوی که از کودکی اهل هنر بود. کمال نراقی خلبان شد، یادم نیست کشوری یا لشگری و دیگر هم ندیدمش. در سفر اخیر مش قاسم بقال پیر محل، گفت که او هم مرده است .

 

2ixt_2_us_agrileaderdies-naraghi.jpg

هاشم نراقی در جوانی

 

هاشم نراقی پسری داشت بنام محمد و گاهی پیش ما می‌آمد، بیشتر به خاطر نقی نبوی که او هم گویا نراقی تبار بود. مادر محمد از شاهزاده‌های قاجار بود. همه او را "شازده" صدا می‌کردیم و مادرش را نیز شازده خانم .

 

zrzo_27957_576.jpg

                                                               نمایی از ساختمان نراقی ها در همدان

 

پدرش هاشم؛ عاشق دختری ارمنی شد. او و مادرش را گذاشت و با معشوقش به آمریکا رفت. یکی از آشنایانش برای پدر نقل کرده بود که او قبل از سفرش به آمریکا، به کدخدای ده موروثی‌اش، دستور داده‌بود تا دهانه‌ی کاریز ده را، تا اطلاع بعدی، بکلی ببندد، به نحوی که آب اصلن از دهانه‌ی قنات خارج نشود.

 

3pqp_naragh_navadeh3.jpg

           مرحوم حاج محمد نراقی

 

روزی قاصدی به ده می‌فرستد با این پیام که فردا صبح دهانه‌ی کاریز را باز کن .حوالی ظهر، سر و کله‌ی هاشم و خریدار ده پیدا می‌شود. خریدار، با دیدن آب فراوان کاریز، ده را بلافاصله خریداری می‌کند .هاشم با آن پول که گویا پنجاه هزارتومان آنروزها بود، راهی آمریکا شد تراکتوری ‌خرید و به کار کشاورزی مشغول و کارش هم گرفت .

il8f_the_neraaghi_39;s_house.jpg

                                                                                                                                                                        نمایی از ساختمان نراقی ها در همدان

 

مهدی نراقی پور، خواهر زاده‌اش، از دوستان پدر بود و ناظم دبیرستان پهلوی، همان دبستانی که من می‌رفتم. شب‌های زمستان غالبا او به مغازه‌ی پدر می‌آمد و از همه جا صحبت می‌کرد و گاهی هم از دائی‌هایش  . با افتتاح سد دز خوزستان و دعوت محمدرضا شاه از تحصیل‌کرد‌گان و سرمایه‌داران ایرانی مقیم خارج، هاشم نراقی هم به ایران باز گشت و تاسیسات کشاورزی زیر سد را دائر نمود .

bai9_بغهزبغعز.jpg

حفاظ یکی از پنجره‌ها که رو به خیابان دارد

 

خانمش روزی در مصاحبه‌ئی با روزنامه‌ی کیهان گفته بود" که با قاطر از ایران رفتیم و با جامبوجت، بازگشتیم". اما بعد از انقلاب، با جامبوجت به آمریکا گریختند ولی با دستی پرتر از سفر پیشین‌شان . اما " شازده" و شازده خانم از همدان رفتند. من او را دیگر ندیدم. بعدها در روزنامه‌ها خواندم که نقاش معروفی شده است و گالری" آفتاب" را در خیابان تخت طاووس، مقابل سفارت آمریکا دایر کرده‌است. در روزنامه‌ها مرتب حرفش بود.

lm6p_zdtyf.jpg

روزی خبری خواندم بدین مضمون که شبی محمد نراقی با اتومبیل بی ام وه اش دیر وقت عازم منزلش بوده که یک کامیون جلوی او. می پیچد . محمد نراقی فرزند هاشم از ماشینش پیاده شده و از رکاب کامیون بالا رفته وبه نحوه رانندگی اعتراض می کند و درگیری لفظی بین آنان به وجود می آید . راننده کامیون مشت محکمی به سینه محمد می زند که پرتاب و نقش زمین گردیده و در دم کشته می شود .

nmll_19288_634333836526141562_l.jpg

بعد از انقلاب اسلامی محمود دوست دوران کودکی‌ام زنگ زد و پرسید نقی نبوی را بیاد می‌آوری؟ جوابم مثبت بود. محمود گفت که دیشب به من زنگ زده و خواسته که از تو بخواهم کمکش کنی. فردا می‌فرستمش نزد تو. هرکاری می‌توانی برایش انجام بده .
می‌دانستم نقی همکارم است و یکی دو باری با هم برخورد داشته بودیم . نقی آمد و داستانش را چنین بیان کرد :

 

l3zp_27964_925.jpg

        نمایی از ساختمان نراقی ها در همدان

 

می‌دانی که من و محمد نراقی از بچگی دوستانی نزدیک بودیم. باهم گالری آفتاب را راه انداختیم. کار و بارمان گرفت و من از گمرک مستعفی شدم تا امور مالی شرکت را شخصا اداره کنم. پس از قتل محمد، پدرش هاشم دست روی همه‌ی دارائی ما گذاشت. گالری بنام محمد بود و من سندی نداشتم. هیچی دست مرا نگرفت. حال مصداق همان ضرب‌المثل خودمان شده‌ام :

مثل" سیا گودانه "، هم خرمای بغداد را از دست داده‌ام و هم انگور همدان را

(مردم همدانی‌ پرنده سار را ؛سیا گودانه؛ می‌خوانند و اشاره به پرنده‌ی مهاجری است که در بهار قبل از رسیدن خرما، از مناطق گرمسیر به همدان می‌آیند که هنوز انگورها نرسیده‌ و پائیز نشده همدان را ترک می‌کنند )


معرفی هاشم نراقی اهل نراق


واحد کشت و صنعت ایران - آمریکا و این واحد در سال 1969 میلادی مطابق 1348 شمسی با اجاره‌ی 20 هزار و 267 هکتار زمین تاسیس و راه اندازی شد . سرمایه گذار اصلی این واحد ، یک آمریکایی ایرانی تبار ، به نام هاشم نراقی اصالتا اهل نراق است که در حال حاضر بزرگترین پرورش دهنده بادام زمینی در کالیفرنیاست .

 

g0l7_naragh_navadeh1.jpg

آقایان دکتر محمد رئوفی نراقی ، مهندس جمشید نراقی ، مهندس عباس نراقی، مهندس حمید نراقی ؛ مهندس امیر حسین نراقی ، مهندس ناصر نراقی و مهندس کریم نراقی در بازدید از شهر تاریخی نراق و ملاقات با شهردار آقای محمود مرادی 27/02/1389

 

کشت و صنعت ایران - آمریکا ، قرار است در اراضی اجاره ای خود اقدام به کاشت سبزیجات و صیفی جات و نیز پرورش انواع میوه کند تا بخشی از آن را روانه بازار داخلی ایران کرده و بخشی دیگر را از طریق هواپیما به کشورهای حاشیه خلیج فارس و اروپا صادر نماید .

همچنین قرار است تامین مواد اولیه چندین شرکت کنسروسازی و انجماد مواد غذایی نیز ( که بعداً ساخته خواهد شد ) توسط همین شرکت صورت گیرد. پرورش دام و تهیه ی علوفه نیز بخش دیگری از زمینه های فعالیت واحد کشت و صنعت ایران - آمریکا است . باید خاطرنشان کرد که این شرکت ، در سال 1971 میلادی مطابق 1350 شمسی موفق شد تا برای نخسیتن بار ، مارچوبه ی تولیدی خود را به وسیله ی هواپیما به اروپا صادر کند .

 

 

 

جمعه 10 شهریور 1385 نویسنده محمد افراسیابی سایت عمو اروند : خاطرات و دیدگاه ها

 

باز نویسی : سایت سلحشوران شهر نراق

 

۰ نظر ۱۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۸:۵۶
سلحشوران شهر نراق

خانه و کاشانه و  کارخانه ای داشتیم که 31 شهریور 1359 ارتش عراق با کمک اجانب جنگ را بر ایران اسلامی تحمیل کردند . شهر دزفول موشک باران می شد .

q7dp_img_0461.jpg
عبدالنبی نساج

دی ماه 1359 آواره و جنگ زده شدیم و حدود 50 نفر در زیر بارش باران به شهر نراق آمدیم . بعدا آمارمان تا 400 نفر افزایش یافت . در حسینیه اسکان یافتیم . مردم مهربان نراق برای ما سنگ تمام گذاشتند و بعد در منازلشان جا و مکان دادند .

21mx_img_0475.jpg   
       
حاج آقا نساج در کنار داماد و دخترش
شب اول غمناک نشسته بودیم که پیرمردی به نام مندعلی نباتی و همسرش عزت یوسفی آمدند حسینیه . مندعلی گفت پاشید بریم منزل ما اتاق زیاد داریم . خداوکیلی حاضریم سندش را به نامتان بزنم .

h7bq_0019.jpg

بعدا نام فرزندش حسین در شناسنامه دخترم ثبت گردید . مندعلی که شهید شد آه از نهادمان بلند شد .

n4qn_img_0485.jpg

حاج عبدالنبی نساج دزفولی فرزند احمد اهل شهرستان دزفول 07/10/1391

۰ نظر ۱۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۸:۵۶
سلحشوران شهر نراق

 اهالی قدیم شهر نراق احترام ویژه ای به امامزاده سلیمان داشتند . زمانی که قصد داشتند برای اقدامی قسم بخورند و طرف مقابلشان را راضی کنند با عشق به اهل بیت عصمت و طهارت می گفتند :

 

 

xcgh.jpg

 

یا شاه سلیمان علی

هر کَس که به ما کُند بَد عملی        او داند و ذوالفقار و بازوی علی



http://ups.night-skin.com/up-93-02/IMG-0178.jpg

حاج حسین رمضانی فرزند محمد تقی اهل شهر نراق 15/12/1392

۰ نظر ۱۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۴:۲۹
سلحشوران شهر نراق

11 اردیبهشت 1358 عوامل گروهک فرقان به رهبری اکبر گودرزی(اهل روستای دوزان الیگودرز متولد 1335 اعدام 1359) استاد مرتضی مطهری فرزند شیخ محمد حسین اهل فریمان مشهد را در تهران ترور و به شهادت می رسانند .

 

bb37_images.jpg

وی استاد فلسفه و کلام اسلامی و تفسیر قرآن ؛ عضو هیئت موتلفه اسلامی و از نظریه پردازان جمهوری اسلامی و پاره تن و حاصل عمر حضرت آیت الله سید روح الله خمینی(ره) رهبر کبیر انقلاب بود .

 

این روز به روز معلم گرامی داشته می شود .


شهر نراق از حدود سال 1250 هجری قمری( 185سال قبل) دارای مدرسه علمیه بوده و به تربیت و تعلم فرزندان این دیار می پرداخته است . از حدود سال 1280 هجری قمری(155 سال قبل) مدارس شخصی شبیه به مکتب خانه فعالیت داشته اند که یکی از آنان مربوط به خاندان میرزا احمد خان نراقی بوده است .

1uql_naragh_bayanolhagh1.jpg

مرداد سال 1304 شمسی( 89 سال) آقای شریف بیان الحق قهفَرُخی (قهفرخ به فرخ شهر تغییر نام یافته و از توابع استان چهار محال و بختیاری و در 90 کیلومتری اصفهان واقع است) قصد توقف چند روزه در نراق را داشت شریف در نراق ماندگار و تلاش می کند دبستان ملی به مدیریت آقای عبدالله غفاری فرزند ... را در نراق و همچنین حومه آن دایر کند که چند نفر از دست اندرکاران مانع ایجاد آن می شوند .

pt5w_عکس۰۴۵۲.jpg

ابتدا موفقیتی به دست نمی آورد تا اینکه در شب جشن ازدواج سرتیپ احمد نراقی سالم فرزند محمد علی ( . 1371) و خانم حشمت الملوک صفایی فرزند شکرالله که عموم اهالی حضور داشتند از فرصت استفاده نموده و مردم را نسبت به ایجاد مدرسه ملی مهیج و بسیج می کند . سرانجام سال 1304 توسط شریف بیان الحق دبستان ملی به نام دبستان شرافت در نراق تاسیس گردید .
tx34_naragh_hagh1.jpg

شریف تا سال 1329 ریاست فرهنگ محلات و نراق را عهده دار بود . طی 25 سال حضور شریف در این منطقه همسر و پسرش حسین و دخترانش فخریه و پروین در نراق و محلات سکونت داشتند .

 

 

بازنشستگان آموزش و پرورش شهر نراق


بازنشسته مرتضی رادفر فرزند شکرالله
بازنشسته علی اکبر جعفری فرزند غلام
بازنشسته عزیزالله فروغی فرزند ابراهیم
بازنشسته عبدالعلی عبدالله زاده فرزند احمد علی
بازنشسته علی اکبر عظیمی فرزند امید علی
بازنشسته حسنعلی محمودی فرزند علی
بازنشسته مرتضی محمودی فرزند علی
بازنشسته مرتضی لطفعلی فرزند حسین
بازنشسته غلامرضا نبی زاده فرزند محمد
بازنشسته علی اکبری فرزند حبیب الله
بازنشسته حسن غفاری فرزند جواد
بازنشسته سلطانعلی غفاری فرزند جواد
بازنشسته علی محمد طهماسبی فرزند قاسم
بازنشسته عباس رضایی فرزند یوسف
بازنشسته عباس مطهری فرزند اسدالله
بازنشسته حمید حمیدی فرزند قنبرعلی
بازنشسته علیرضا حیدری فرزند رضا
بازنشسته علی اکبر نوری فرزند علی
بازنشسته قاسم مرادی فرزند نصرالله
بازنشسته سید غلامرضا بابایی فرزند سید حسن
بازنشسته محمد رضا خسروی فرزند قنبرعلی
بازنشسته سیده مولود میرسلطانی فرزند سید جعفر
بازنشسته علی اکبر غفاری
بازنشسته اسماعیل عضایی فرزند ابراهیم
بازنشسته حسینعلی عظیمی فرزند رمضان
بازنشسته فروغ جعفری فرزند علی اکبر
بازنشسته اختر رضایی
بازنشسته صدیقه سیدین فرزند حیدرعلی
بازنشسته خانم... رئوفی
بازنشسته اعظم خسروی فرزند مرتضی
بازنشسته تقی آعلی فرزند اسماعیل
بازنشسته فاطمه عابدینی فرزند ماشاالله
بازنشسته سیده اقدس موسوی فرزند سید حسین
بازنشسته فاطمه پورصادقی فرزند علی اکبر
بازنشسته ... شیبانی
بازنشسته شعبانعلی یوسفی فرزند قاسم
بازنشسته مرتضی رضایی فرزند محمد
بازنشسته نرگس رضایی
بازنشسته سید مصطفی غفاری فرزند سید محمود
بازنشسته علی کمره ای فرزند رمضان
بازنشسته داود مظفری فرزند علی محمد

بازنشسته کشور عبدالله زاده ممقانی فرزند عبدالعلی

باز نشسته عزت اله اکبری فرزند حسن

باز نشسته علیرضا طبیب زاده فرزند محمود

باز نشسته علی اصغر صدرالدینی

باز نشسته علی اکبرغفاری فرزند حسین 

باز نشسته سیده فاطمه غفاری فرزند سید محمود

بازنشسته سید حسن نوروزی فرزند سید علی

بازنشسته حسینعلی جعفری فرزند محمد

بازنشسته سلطانعلی جعفری فرزند محمد

بازنشسته خسرو اورمزدی

 

متوفیان آموزش و پرورش شهر نراق

 


مرحوم شریف بیان الحق قهفرخی
مرحوم سید ماشاءالله هاشمی فرزند سید عباس
مرحوم سید مصطفی هاشمی فرزند سید عباس
مرحوم سید احمد جوکار
مرحوم ماشاءالله رحیمی فرزند اسکندر
مرحوم هدایت الله رحیمی فرزند اسکندر
مرحوم قدرت الله عامری
مرحوم محمد رئوفی فرزند محمد رضا
مرحوم مهدی عسگری اهل فراهان
مرحوم مرتضی جعفری فرزند عباس
مرحوم سید مهدی غفاری فرزند سید محمود
مرحوم حسین اشرفی فرزند کرم
مرحوم سید حسین موسوی فرزند سید حبیب
مرحوم خدیجه طهماسبی فرزند قاسم
مرحوم حسام الدین نراقی پور فرزند احمد
مرحوم غلامحسین رحمانی
مرحوم حبیب الله تیموری
مرحوم نصرت رضوانی
مرحوم جواهر مسلمین رضوانی
مرحوم علیرضا عابدینی فرزند حسین

مرحوم غلامحسین رحمانی فرزند رحمت اله

مرحوم نصرت رضوانی فرزند هدایت اله

مرحوم عصمت اشرفی فرزند حسین

مرحوم ابوالقاسم سلیمی آشتیانی

مرحوم سید جلال صنیعی

مرحوم عباس غفاری فرزند نصراله

مرحوم عزیزالله مهدوی
مرحوم عباس مهدوی

 

 

عموم همشهریان گرانقدر نراق جهت تکمیل اسامی مساعدت فرمایید .

 

۰ نظر ۱۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۴:۲۴
سلحشوران شهر نراق

آقا حسین فاضلی نراقی فرزند ملا محمد رضا از عالمان برجسته و طراز اول حوزه علمیه بود که تاریخ 5 صفر 1355 قمری برابر با سال 1311 شمسی فوت و در بقعه امامزاده سلیمان شهر نراق مدفون گردید .


kea2_img_1690.jpg  
   
سنگ قبر مرحوم آقا حسین فاضلی نراقی

معظم له یک بردار به نام آقا محمد و دو خواهر به اسامی بلقیس و سلطان خانم داشت . بلقیس نابینا و هرگز ازدواج نکرد و لیکن سلطان خانم با آقای حاج محمد ابراهیم فرزند حاج میرزا کوچک بن جعفر ازدواج نمود . حاصل زندگی آنها دو پسر به اسامی حسن و میرزا عباس و سه دختر به اسامی طلعت شوکت و عصمت بود .

cer_img_9208.jpg


عقد نامه سلطان خانم فاضلی نراقی و حاج محمد ابراهیم که در سال 1301 قمری(134 سال قبل) بین زوجین امضاء گردیده برای اولین بار نمایش عمومی داده می شود .

 

205d_img_9209.jpg


از حاج اصغر مهدوی فرزند حسن به جهت ارائه این سند معتبر تاریخی از شهر نراق تقدیر وتشکر می شود .

 

۰ نظر ۱۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۴:۲۶
سلحشوران شهر نراق

برادرم ابوالفضل همیشه به مادرم می گفت شما صاحب پنج اولاد هستی و نیاز است من خمس فرزندانت در دفاع مقدس باشم . سال چهارم دبیرستان حاج عباس معصومی نراق را رها و برای مقابله با تهاجم دشمن بعثی عازم جبهه شد .

80wq_1_(50).jpg
ماشاالله بیابانگرد

 

بار اول خرداد 1360 به مدت 45 روز با همرزمانش به جبهه انرژی اتمی رفت و در پدافندی عملیات " فرمانده کل قوا خمینی روح خدا " شرکت داشتند . بار دوم آبان 1360 برای مامویت سه ماهه رفتند و در پدافندی عملیات ثامن الائمه در جبهه محمدیه دارخوین آبادان حضور داشتند . از ناحیه چشم مجروح شد و سرانجام یک چشمش را به فرشتگان مقرب الهی تقدیم کرد .

sgf_008.jpg
بار سوم 8 اسفند 1360 عازم جبهه شد و در عملیات بزرگ و ظفرمند فتح المبین شرکت داشت و غریبانه و مظلومانه با سایر رفقایش به شهادت رسید . با ادای احترام به همشهریانم و دوستداران شهدا خاطراتی را همراه با دایی ام آقا نصرت الله قاسمی بیان می کنم :

هفتم اسفند 1360 برادرم ابوالفضل تماس تلفنی گرفت و گفت داداش دارم میرم جبهه اگر ماندگار شدم که می بینمت و گرنه می روم نزد خدا .  حدود 90 الی 100 نفر از رزمندگان دلاور مناطق محلات نراق به جبهه اعزام و پس از آموزش های تکمیلی و سازماندهی به شهر شوش عزیمت و در مساجد و منازل خالی از سکنه مستقر شدند .

 

k8a9_59705372299962483275.jpg
شهید ابوالفضل بیابانگرد

 


دومین روز نوروز 1361 که همه پای سفره هفت سین عید نوروز بودند عملیات بزرگ فتح المبین را در جبهه روستای زعن در منطقه شلش در حومه شهرستان شوش استان خوزستان آغاز می کنند . تمام خطوط جبهه های موازی و پیرامونی بر دشمن چیره شده و پیروز می شوند و اسرای کلانی از عراقی را گرفتار می کنند .

67mj_1_(138).jpg

تنها این یک نقطه جبهه به دلیلی که بعدا روشن شد عده ای جان بر کف با ایمانی راسخ جانفدا شدند تا رزمندگان دیگر دشمن را دور زده و زنجیره نیروها را به هم متصل کنند . لذا این قطعه کربلای دیگر شد . توپ ؛ خمپاره ؛ گلوله ؛ آر پی جی هفت ؛ شلیک مستقیم تانک و تو بگو چه ابزاری دیگری در جنگ هست که عراقی ها استفاده نکرده باشند . زدند و کوفتند و فرزندان غیور این مملکت را از روی جهل و نادانی و برای کشور گشایی به شهادت رساندند .


1e4e_تصویر۱۳۵۸.jpg

         حاج ماشاالله بیابانگرد

خبر رسید که همه رزمندگان اعزامی از محلات شهید و زخمی و مفقود شده اند . با ماشین شخصی ام سریع از تهران با اقوام به زادگاهم نراق آمدیم و دیدم غوغایی بر پاست . بیش از 30 رزمنده در عملیات حضور داشتند و مردم و خانواده ها همه نگران و ناراحت بودند.

 

1h49_1_(99).jpg

ابوالفضل در بازار شمس السلطنه شهر تاریخی نراق

 

گفتد لیست شهدا و مجروحین در اختیار حاج طه مقدسی امام جمعه محلات و یا دفتر ایشان است . با دایی ام نصرت الله قاسمی رفتیم محلات و از طریق آشنایی به نام رجبی که در دفتر بود متوجه شدیم ابوالفضل در لیست شهداست . ولی در عین حال لیست قطعی نبود و بعضا نیز افرادی اسیر شده بودند که از سرنوشتان اطلاعی نبود .

k883_w1lu_1_(110).jpg

دوستی در شهرستان اندیمشک داشتم به شهرت حسن زاده که طی تماس تلفنی با او راهی این شهر شدیم . من با ماشین شخصی ام به همراه دایی هایم نصرت الله و سلطانعلی قاسمی و برادرم رضا بیابانگرد با هم بودیم . بعد هدایت شدیم به ستاد تخلیه شهدا که در داخل دانشکده جندی شاپور اندیمشک بود .

yfz_تصویر۱۳۵۲.jpg

حاجیه خانم نیره قاسمی مادر شهید ، حاج ماشاالله بیابانگرد برادر شهید ، حاج حسینعلی بیابانگرد پدر شهید

 

آقا نصرت الله گفت چون نظامی بودم مورد توجه قرار گرفتم و مجموعا چهار روز صمیمانه و عاشقانه به واحد تعاون کمک کردیم . سردخانه ها که روی تریلی بود و اجبارا شهدا را از خطوط جبهه به این مکان منتقل می کردند . تعداد دیگری مساعدت داشتند ولی ما چهار نفر شناسایی ها را تکمیل تر می کردیم .

6me0_1_(98).jpg

ایستاده : شهید ابوالفضل بیابانگرد

نشسته: تقی آعلی

 

خواهر زاده ام رضا با ماژیک اسم شهید را برجسته تر می کرد تا شهید سهل الوصول تر به استان مربوطه و شهرستانش انتقال یابد . روی تابوت ؛ روی لباس و حتی روی بدن مطهر شهید نام شهیدان را می نوشت .سخترین صحنه ای که دلم را سوزاند و فراموشم نمی شود مربوط به تکاوری از ارتش بود که دو متر و بیست سانتیمتر قدش بود و در تابوت های معمولی جا نمی شد . سفارش دادیم جداگانه برایش تابوت بلند ساختند .

4yrw_image8009.jpg

بیشتر در انتظار کانتینر شهیدان محلات و نراق بودیم . اکثر شهیدانی که اموراتشان را رتق و فتق می کردیم مربوط به شهرهای اصفهان و گرگان و... بودند .  آقا ماشاءالله اظهار می دارد: یک صحنه حماسی و خاطره انگیز در ذهنم مانده که من به شدت گریه می کردم و در بین شهدا دنبال پیکر برادرم ابوالفضل بودم که یک اصفهانی رو کرد به من و گفته چه خبرته ؟ من دو تا فرزندم را تاکنون شناسایی کرده ام و منتظر سومی هستم . خیره خیره به او نگاه کردم و اشک هایم را از گونه هایم پاک کردم و تسکین یافتم .


llrz_1_(130).jpg

 

سرانجام سردخانه شهدای محلات را آوردند . نمی توانم آن صحنه ها و آن لحظه ها را بیان و یا توصیف کنم . هم باید برادرت کشته شده باشد تا درک کنی و کمرت خم گردد و یا باید عاشق پیشه باشی . بهتر است سریع از گفتن مطالب عبور کنیم چون بسیار سخت می شود بیان کرد . نصف سر و صورت برادرم از بین رفته بود . ما به هم عشق می ورزیدیم و حالا چه می بینم . قسمتی از سر مهدی عباسی از بین رفته بود . شناسایی سید غلامرضا باشی کمی به سختی صورت گرفت .


e7tq_1_(101).jpg

 

ظاهرا قبلا افرادی در نقطه درگیری حاضر و جنازه ها را داخل پلاستیک کرده و چون امکانات لازم وجود نداشت و پیکرها با تاخیر به ستاد تخلیه آورده شد بو گرفته و آسیب هم دیده بودند . پیکر مطهر عبدالله محمودی نیز در جبهه دیگر عملیات بود که ما مشاهده نکردیم .

وقتی خیالمان راحت شد که پیکرهای شهیدان نراق و تعدادی از شهدای محلات را برای انتقال مهیا کردیم به نراق بازگشتیم و جنازه ها هم رسیدند . شهرستان محلات غوغایی بود . محیط نراق کوچک و چهار شهید و سه اسیر و هشت مجروح خیلی سنگین و روحیه مقاومی می طلبید . دوازدهم و سیزدهم نوروز 1361 گلزار شهیدان نراق در محل فعلی راه اندازی و شهدا در دل خاک آرام گرفتند .


87e_شهید_بیابانگرد.jpg

 

 

مردم نراق وفاداری خودشان را نسبت به خانواده های شهدا ادا کردند . سیزده بدر حتی یک نفر برای گردش بیرون شهر نرفت . همگی آمدند و در تشیع پیکرهای شهیدان شرکت کردند . به جای گره زدن سبزه ها ؛ خودشان را به راه و رسم شهدا گره زده و متمسک شدند .

پدرم حاج حسینعلی ناراحت و لیکن مقاومت می کرد . مادرم حاجیه خانم نیره قاسمی لحظه خاکسپاری فرزندش چادرش را به کمر بست و به جای گریه و زاری شعارهای حماسی می داد . زنان از او می خواستند گریه کند تا آسیب روحی نبیند .

 

 

  x2tf_img_2442.jpg   

راویان ماشاءالله بیابانگرد فرزند حسینعلی و نصرت الله قاسمی فرزند علی از اهالی شهر نراق 04/09/1392

۰ نظر ۱۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۴:۲۶
سلحشوران شهر نراق

jo_image8677.jpg

 

آیین عاشورایی نخل گردانی شهر نراق - شهریور 1366

 

jyxc_image9213.jpg

 

مزرعه پامیل گدار شهر نراق - سال 1356
از راست : علی اصفهانی فرزند قاسم ، غلامحسین رمضانی فرزند غلامعلی ،جواد جوادی فرزند صفر علی ،مرحوم رمضان سلیمانی فرزند محمود ، کودکی داود اکبری فرزند قاسم ، مرحوم جعفر لطفعلی فرزند غلام ،مرحوم ابوالقاسم اکبری فرزند نعمت الله و دو فرزندش

 

07q_image9239.jpg

 

مراسم سوگواری روز عاشورا شهر نراق - سال 1358

عکسهای قابل شناسایی : بلندگو به دست حمید آعلی فرزند ماشا’الله - احمد عضایی فرزند یوسف - حسین مرادی فرزند علیرضا - حسام الدین موسوی فرزند سید جمال - کتاب به دست ذاکر اهل بیت غلامحسین رمضانی فرزند غلامعلی

 

eva_vhvhf.jpg

محوطه شهرداری شهر نراق - سال حدود 1360

ایستاده از راست : اصغر صالحی فرزند علیرضا ، سید جمال موسوی فرزند سید محمد ، فهامی شهردار شهر نراق، مرحوم علیرضا مرادی فرزند یدالله مشهور به علی یدالله ، مرحوم اصغر رضایی فرزند حسن

نفر نشسته : علی اصغر عابدینی فرزند شکرالله

 

 

ubow_scan.jpg

 

تفرجگاه بهشت آباد شهر نراق - آبشار گیسو آبشتا - فروردین 1381

اسماعیل رضایی فرزند....، مجید رزاقی فرزند قنبر ، مهدی یوسفی فرزند عباس ، حسین عضایی فرزند اسماعیل ، سعید قجری فرزند یوسف ، غلیرضا فروغی فرزند عزیز الله ، سید مهدی موسوی فرزند سید حسین

 

9v3m_image7976.jpg

 

مراسم عزاداری محرم شهر نراق - سال 1364

ذاکر اهل بیت علی اکبر جعفری فرزند غلام - حامل سیستم صوت سید محمد باشی (رادمنش) فرزند سید کاظم - سنج زن حسینعلی شریفی فرزند رحمان - زنجیر زن نجات عابدی فرزند کمال

 

oimu_image8982.jpg

شهر نراق سال حدود 1352

 

ایستاده از راست : علی اکبر لطفعلی فرزند قربان ، محمد لطفعلی فرزند حسین ، حمید قیومی فرزند سلطانعلی

نشسته از راست : ذوالفقار قجری فرزند مصطفی ، علی لطفعلی فرزند حسین ، علی محمد لطفعلی فرزند قربان ، مرتضی لطفعلی فرزند حسین

 

 

wcrk_image8765.jpg

 

هنر پیشگان فرهنگی شهر نراق در دبیرستان شهر محلات - حدود 1353

نراقی های قابل شناسایی آقایان مرتضی رادفر فرزند شکرالله و علی اکبر جعفری فرزند غلام

 

fmh_image9217.jpg

 

جشن ازدواج غلامحسین رمضانی فرزند غلامعلی در شهر نراق - اردیبهشت 1358

ایستاده از راست : غلامحسین رمضانی فرزند غلامعلی آقا داماد - ناشناس

نوجوانان از راست :
نوجوان کت و شلوار پوش سمت راست شهید بزرگوار محمود ترابی فرزند علیرضا(1347 1365) علی رمضانی فرزند غلامعلی - ناشناس - ناشناس - محمد رضا رمضانی فرزند علیرضا - ناشناس - سید محمد میرسلطانی فرزند سید ابوالفضل - ابوالفضل اشرفی فرزند حسین - مجتبی رمضانی فرزند غلامعلی - تقی پورصادقی فرزند علی اکبر - علی رضایی فرزند اصغر - قاسم اشرفی فرزند حسین - سید حسین جوادی فرزند سید ماشا’الله

 

 

 

این عکسها گویای خاطرات قشنگ زندگی است .خاطراتی که هنوز با وجود گذشت سالها از آن  بوی تازگی و عطر خوش مهربانی می دهد . هنوز هم که هنوز است وقتی  آلبوم خاطرات آن روزگار را مرور می کنیم اشک شوق و لبخند دلنشین  دوستی با هم در می امیزند و ساعت ها وقتمان صرف مرور این خاطرات می شود.

 


 

خاطرات خوش گذشته را با هم ورق می زنیم تا.............

 

 

سایت سلحشوران شهر نراق

 


۰ نظر ۰۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۹:۰۱
سلحشوران شهر نراق

یک روز مسئولین گردان عاشورا که از دوستان شهرستان دلیجان هم بودند قرار گذاشتند که نیروها را از مقر خارج و برای یک تمرین صحرایی و آمادگی نظامی(پیاده روی، تیراندازی،جهت یابی و ...) به منطقه ای دیگری در منطقه کرمانشاه ببرند.

4nnf_1_(7).jpg

                                                                                                                                                                                                                                                 احمد مرادی

تیرو مرداد 1367 هوا گرم و حمل تجهیزات در یک مسافت طولانی سخت و دشوار بود.ولی باید این کار انجام می شد و ما نیز که می خواستیم در همان سن کم و جثه کوچک بگوییم که کم نمی آوریم به هر شکل و دوز و کلکی بود می رفتیم.

8zpd_1_(4).jpg

 

نفر اول ایستاده از راست : علی اکبر عظیمی فرزند حسن ، نفر اول نشسته از راست ابوالفضل عابدی فرزند قنبرعلی ، نفر پنجم نشسته از راست احمد مرادی فرزند علی محمد

 

رزمندگان با تجهیزات کامل به صورت پیاده راه افتادند. داشتن آب در آن گرما یکی از ضروریات بود ولی آب در آن قمقمه های پلاستیکی و آلمینیومی زود گرم می شد و می توان گفت که خیلی فایده ای هم نداشت . البته می بایست زندگی در شرایط سخت را پشت سر می گذاشتیم و این خود یک تمرین به حساب می آمد.

etdv_img_5857.jpg     

بنده و چند سلحشور شهر نراق آقایان ابوالفضل عابدی فرزند قنبر،اکبر عظیمی فرزند حسن، غلامرضا حسینی فرزند شعبانعلی که تقریبا همیشه با هم بودیم تصمیم گرفتیم که دو نفرمان آب برای مسیر برداریم و داخل دو عدد از قمقمه ها مقداری حبه قند و کمی آب لیموو کمی هم آب ریختیم.

 

1tlt_02.jpg

 

نفر اول ایستاده از راست ابوالفضل عابدی فرزند قنبرعلی ، نفر سوم ایستاده از راست احمد مرادی فرزند علی محمد ، نفر اول نشسته از راست علی اکبر عظیمی

 

این موضوع بین ما چند نفر بود و کسی دیگر خبر از تصمیم ما نداشت. خلاصه گردان به راه افتاد و بعد از ساعتها پیاده روی به محل استقرار پیش بینی شده رسیدیم همه رزمنده هااز تشنگی بی طاقت شده بودند و منتظر تانکر آب، چشم به مسیر دوخته بودند .دیگر کسی آبی در قمقمه نداشت حتی همان آب گرم که در آنجا غنیمت بود کمیاب بود .

 

d9j5_cxghn.jpg

 

از دور ماشین تدارکات آمد و یک یا دو دیگ غذاخوری آب با قالب یخ آورند . همگی جان دوباره ای گرفتند اما چون آب کم بود فقط نصف قمقمه به هر کسی می رسید. حالا ما چهار نراقی رفتیم و سهمیه آب خود را گرفتیم و با محتویات داخل دو عدد از قمقمه هایی که ذکر شد مخلوط نمودیم .


okb4_xxcghj.jpg

 

حالا ما شربت آبلیمو داشتیم به به تا کنون شربت آبلیمویی به این خوبی نخورده بودیم .نمی دانم بعضی از اعضای گردان چگونه متوجه شده بودند و چون مقداری مایع شربت اضافه داشتیم به آنها هم دادیم وبه یک باره سروصدایی در بین گردان پیچید گفتند این نراقی ها شربت از کجا آورده اند؟!

gkfc_image3356.jpg

در این بیابان آب هم به زور پیدا می شود!شکر و آبلیمو کجا بوده است!؟ یکی گفت هر چه هست زیر سر این چهار نفره که سنشان هم از هفده بالا نمی زنه و ما مجبور شدیم ماجرا را برای آنان توضیح دهیم.

 

ui1b_img_6143.jpg

جانباز شیمیایی احمد مرادی فرزند علی محمد اهل شهر نراق 21/11/1390

۰ نظر ۰۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۴:۲۰
سلحشوران شهر نراق

اوایل نوروز سال 1361 از منزل آمدم میدون نراق که با علیرضا قجری فرزند سلطانعلی مواجه شدم . با ناراحتی و دلواپسی گفت بیا بریم بسیج چند تا پلاکارد در خصوص شهیدان بنویس . گفتم مگه خبریه ؟

 

o0ve_28368330815459771527.jpg         9ju3_0011.jpg

                                                                                                                                               غلام محمد قجری

 

گفت آره چهار تا از رزمندگان شهرمان به اسامی سید غلامرضا باشی ، عبدالله محمودی ، ابوالفضل بیابانگرد و مهدی عباسی شهید شدند.


0547_08258244617441802506.jpg
با آه و افسوس چندین پلاکارد روی پارچه نوشتم . آنها از خوش فکر ترین جوانان و با تقوی ترین های دهر بودند .
یک ماه بعد علیرضا نیز طی عملیات بیت المقدس به همان شهدا پیوست .

 

ah04_img_0925.jpg

غلام محمد قجری فرزند عباس اهل شهر نراق07/06/1392

 

۰ نظر ۰۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۴:۲۰
سلحشوران شهر نراق

در زمان کودکی در محله آب انبار پایین زندگی و در نزدیکی های منزل حاج علی محمودی سکونت داشتیم .

 

u0m_115.jpg
شهید عبدالله محمودی

 

با عبدالله محمودی هم سن و سال بودیم و  هر چه بزرگتر می شد پر شر و شور تر می شد . هر وقت به سمت منزل خاله جواهر(مرحوم جواهر صالحی فرزند رضا) می رفتم مورد غضب عبدالله قرار می گرفتم و از او می ترسیدم .

q8l_007.jpg
چون آب انبار دقیقا مقابل منزلشان بود و پاتوق او محسوب می شد . بزرگتر که شد تحت رهبری امام خمینی(ره) فعالیت داشت تا انقلاب به ثمر نشست .

uezx_scan0024.jpg

زود جنگ شروع شد و عبدالله و دوستانش برای جلوگیری از پیشروی ارتش عراق چند بار به جبهه رفتند تا سرانجام در عید نوروز 1361 پیکر مطهر وی و سه همرزم دیگرش را در گلزار شهدای نراق به خاک سپردند .

4z3w_73.jpg

نوروز 1361 مردم بزرگوار شهرنراق به خاطر همدردی با خانواده های شهیدان و اسرا و مجروحین عید نگرفتند .فراموش نمی کنم مردم برای تشیع پیکر مطهر عبدالله مقابل منزل پدرش اجتماع کرده بودند . کاظم یکی از برادران شهید با لباس فرم سبز رنگ سپاه با ابهت و صبورانه و موقر بین جمعیت راه می رفت .

 

wa8c_scan0099.jpg      jzqq_1_(105).jpg

شهید کاظم محمودی

 

هفت ماه بعد کاظم محمودی هم در دفاع مقدس به شهادت رسید . به گفته همسایه ها حاج علی محمودی و حاجیه خانم فاطمه رضایی پدر و مادر شهیدان تحمل شایسته ای از خود نشان می دادند .

 

34er_88.jpg       uvus_7.jpg

مرحوم حاج علی محمودی و مرحومه حاجیه خانم فاطمه رضایی

 

درجه ایمان آنها بالا بود و مادر شهیدان هنگامی که نا آرام می شد در اتاق خلوت و یا زیر زمین مسکونی گریه و فغان سر می داد تا همسایه ها و حتی اقوام بی طاقتی او را نبیند .

.
v9q1_0017.jpg


فرزندان به والدین توصیه کرده بودند که مانند حضرت زینب(س) مقاوم و صبور باشند . بعد از شهادت ما صدای گریه تان را کسی نشنود .

9arx_xfjfh.jpg
تشییع جنازه شهید کاظم محمودی

 

ما وظیفه داریم نام و یاد شهیدان را زنده نگه داریم و امیدوارم همانطور که در کودکی مورد لطف (کتک) عبدالله قرار گرفته ام در فردای قیامت مورد شفاعت وی و سایر شهدا قرار بگیرم .

lrti_dsc00658.jpg

حاجیه خانم اقدس جعفری فرزند علی اهل شهر نراق 12/11/1391

۰ نظر ۰۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۸:۵۶
سلحشوران شهر نراق

سال 1363 زمانیکه رزمندگان ایران جزایر مجنون را فتح کرده بودند ارتش رژیم بعث عراق تسخیر مجنون را منکر می شد .

 

gx5q_img007.jpg
نوروز علی آقایی

 

بر این اساس جمهوری اسلامی از خبرنگاران خارجی دعوت به عمل آورد تا از فتوحات سلحشوران در جزایربازدید کنند .
حدود 80 خبرنگار از کشورهای جهان به ایران مسافرت نمودند . ما آنان را با یک فروند هواپیمای سی 130 به شهرستان دزفول استان خوزستان بردیم و منتظر ماندیم تا عصر بازگردند.


ywsp_img013.jpg

آنها به وسیله ماشین و لباس های غواصی و امکانات دیگر به جزیره مجنون منتقل شدند و پس از تهیه گزارش های مستند و فیلمبرداری و عکس ساعت 17 به دزفول بازگشتند . دقایقی از پرواز هواپیمای ما نگذشته بود که با پنج فروند هواپیمای جنگنده عراق در آسمان مواجه شدیم . خلبانان با علامت هایی که می دادند از ما می خواستند همراه آنان به عراق برویم . ما بدون توجه به درخواستشان دور خود می چرخیدیم .


di6d_img018.jpg  
                                                                               eta2_img002.jpg

پس از آن خلبان ماهر ایران تصمیم گرفت هواپیما را در خاک ایران و در مزرعه گندم فرود آورد . در این اثنا ناگهان متوجه رگبار مسلسل عراقی ها از یکی از جنگنده ها شدیم که در اطراف هواپیمای ما شلیک کردند .

2jj6_1397987253668.jpg
سروان مهندس پرواز نوروز علی آقایی

وقتی دیدند ما تسلیم خواسته هایشان نمی شویم مایوسانه آسمان را ترک کردند و ما هم با شجاعت مجددا اوج گرفتیم و به سمت تهران مسیر را ادامه دادیم .

mtfy_xdfjkxghj.jpg                 fxaq_jhhojo.jpg

یک هفته بعد یک فروند هواپیمای جنگنده نیروی هوایی ارتش عراق در امیدیه توسط پدافند پر حجم ایرانیان سرنگون شد و خلبان توانست اجکت کرده(خروج اضطراری) و به بیرون بپرد .

unh4_8.jpg

این اسیر عراقی در مصاحبه اش اظهار داشت من در تیمی بودم که مقرر بود هواپیمای ایران( حامل خبرنگاران) را به عراق ببریم که با شجاعت خلبان و کادر پروازی آن مواجه شدیم . آنها حاضر بودند در بیابان منطقه فرود اضطراری کنند و تسلیم خواسته های ما نشوند .

pv19_dsc00253.jpg

 

سروان مهندس پرواز نوروز علی آقایی فرزند علی اکبر اهل شهر نراق 15/05/1392

۰ نظر ۳۱ فروردين ۹۳ ، ۱۴:۰۹
سلحشوران شهر نراق

برادرم غلامحسین قجری متولد 1346 در شهر نراق می باشد . طی هشت سال دفاع مقدس دو نوبت در لباس بسیج به جبهه های حق علیه باطل اعزام شد .

oo6u_fyjxfykk.jpg
غلامحسین قجری در سالهای دفاع مقدس

 

بار اول سال 1364 و بار دوم زمستان 1365 در جبهه حضور داشت . جمعا شش ماه سابقه حضور جبهه در کارنامه اش ثبت می باشد .

 

ciwr_cgh.jpg

طی عملیات کربلای پنج در دی 1365 که به کربلای ایران مشهور است شرکت و پس از مجروحیت  در بیمارستان آزادی تهران بستری گردید . یکی از کادرهای بیمارستان از او سوال می کند در چراغ برق که اکثرا نراقی هستند آشنایی داری ؟

 

1c3x_050439.jpg

روز بعد اتاق بخش غلامحسین مملو از قجری می شود . پس از بهبودی نسبی به زادگاه قشنگمان نراق آمد تا دوره نقاهت را بگذراند .

 

t42t_xdfjxh.jpg

 

 یکی از پاهایش گچ گرفته بود و با عصا حرکت می کرد . آن موقع در منزلمان کُرسی برقرار و برای بهبودی و استراحت ایشان مناسب بود .

 

xpc2_m088u5fbogsr621ag5.jpg


سال 1366 لغایت 1368 از طریق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان دلیجان به خدمت سربازی اعزام گردید .

 

c346_img_0947.jpg
غلامحسین قجری

مدتی در نیروی هوایی سپاه در پادگان بدر اصفهان و چهار ماه آخر سربازی اش را در دوکوهه اندیمشک در لشکر 10 سیدالشهداءسپری نمود .

rqn6_img_2444.jpg

 

ایشان با داشتن 10 % جانبازی در دفاع مقدس همچنان از نیروهای معتقد به نظام ولایتمدار جمهوری اسلامی می باشد .


eo2x_picture_413.jpg      
                     غلامرضا قجری
 
برادر دیگرم غلامرضا قجری از سابقه داران جبهه می باشد و بارها تا مرز شهادت برای دفع تجاوز دشمن کوشش داشته است .

 

8frs_xcgh.jpg

 

روح الله قجری فرزند حیدرعلی اهل شهر نراق 25/04/1392

 

۰ نظر ۳۰ فروردين ۹۳ ، ۱۴:۱۵
سلحشوران شهر نراق

جمعه 29 فروردین 1393 روز ارتش جمهوری اسلامی و نیروی زمینی است . به پاسداشت این روز بهانه ای شد تا مروری کوتاه از زندگی بزرگ یک دلاور ارتش در نیروی زمینی به نام محمد قجری که اهل شهر نراق از توابع دلیجان استان مرکزی داشته باشیم :

udx5_1904063_1424300964477020_1877430399_n.jpg

محمد قجری

 

آبان ماه 1360 بیست و هفت نفر از بسیجیان و پاسداران شهر نراق از طریق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان محلات عازم جبهه شدند . عده زیادی از محلات و منطقه دلیجان نیز در این اعزام حضور داشتند .

 

5bqh_img_0208.jpg

بسیجیان در زادگاهشان نراق رژه مقتدرانه ای انجام دادند . خانواده ها روی سر فرزندانشان نقل می پاشیدند و عده ای اسپند دود کردند .
 
اکثر این نیروها از موسسین بسیج و کتابخانه و انجمن اسلامی دبیرستان حاج عباس معصومی نراق و از ممتازترین محصلین دبیرستان به شمار می رفتند .

trzj_cguxdt.jpg

 

جمیع نیروها در شهرستان محلات نیز مانور رفته و امام جمعه آیت الله سید عبدالعلی مقدسی مشهور به حاج طه برای اجتماع مردم و رزمندگان سخنرانی و دعای بدرقه خواند . عملیات موفقیت آمیز ثامن الائمه و شکست حصر آبادان به پایان رسیده بود  . مجموع نیروهای محلات بالغ بر 100 نفر در جبهه محمدیه دارخوین و در حاشیه رودخانه خروشان کارون حدود 20 کیلومتری آبادان مقابل دشمن بعثی پدافند کردند تا از مواضع پیروزمندانه عملیات دفاع کنند .

ewjh_1_(271).jpg

محمد قجری در سالهای دفاع مقدس

 

90روز یا سه ماه (آبان آذر دی )فرصت مناسبی بود . در این اثنا حضور یک ارتشی قهرمان و یک شهروند صدیق باعث تقویت روحیه مضاعف رزمندگان نراق شد . آقای محمد قجری فرزند یوسف باب دوستی بیشتر را گشود و هر چند وقت به دوستان بسیجی خودش در این نقطه جبهه دیدار می کرد .

y8ek_42.jpg
شهیدان مهدی عباسی - قاسم جعفری - محمد رضا بخشی - عباس رمضانی و آزاده جانباز احمد ابوالحسنی در عکس خاطره انگیز با آقای محمد قجری در جبهه محمدیه دارخوین آبادان - آبان 1360

او بزرگتر از یک پیک لشکر ؛ زبده تر از نامه رسان ؛ سریع تر از تلفنگرام ؛ و جایگزین مناسب به جای تماس تلفنی رزمندگان با خانواده هایشان محسوب می شد .محمد انسان بزرگواری بود که همه این مسئولیت ها را برای خوشنودی دل والدین مرزبانان مخلصانه انجام می داد .

3bac_fyic.jpg

خودش یک سروان ارتش و در جبهه ایستگاه حسینیه و جفیر مستقر بود . هر وقت می خواست برای استفاده از مرخصی به نراق برود با زحمت زیاد و طی مسافت کیلومترها راه خودش را به جبهه محمدیه می رساند و پس از اطلاع از خبر سلامتی همشهریانش از تک تک آنها نامه برای خانواده ها دریافت می کرد .

zuy1_1920298_1424300974477019_1565812204_n.jpg

وقتی والدین سلحشوران شهر نراق مطلع می شدند که محمد قجری از جبهه آمده به سمت منزل او روانه شده و ضمن شنیدن خبر سلامتی فرزندانشان نامه های آنان را دریافت می کردند . واقعا ایشان به تنهایی باعث خوشحالی والدین بود و هر گونه دغدغه از آنان بر طرف می شد .

x3fl_sdtuzdtj.jpg

در بازگشت از مرخصی نیز نامه های خانواده ها و آجیل و از جمله جوزغند که به بمب هسته ای و یا به قول شهردار مرادی " نارنجک لپی " را به جبهه می آورد . خود به خود آقا محمد یک شور و شوقی را در رزمنده ها حفظ می کرد .

 

e84l_1_(326).jpg

محمد قجری ، شهید مصطفی طالبی

 

یک شب ماندن در سنگرهای محمدیه به این شادی ها می افزود . اکنون پس از 33 سال مرور بر آن خاطره های زیبا و مشاهده عکس های یادگاری و آویزان کردن جوزغند ها بر گردن و ده ها دل مشغولی دیگر باعث انبساط روحیه می گردد .


tar0_15-2_44464_.jpg

آقا محمد این ارتشی مومن خلوص نیت و عشق بسیجیان را متوجه شده بود و به این مخلص ترین های روزگار علاقمند بود . شاید دریافته بود که یک ماه دیگراز بین این عده طی عملیات فتح المبین چهار نفر شهید ؛ سه نفر اسیر و هشت نفر مجروح خواهند شد . این جمع صمیمی به مرور در جنگ پس از کسر یارانشان دیگر آن جمع محبوب را تجربه نکردند و محمد آقا قجری هم آن یاران گهربار را پیدا نکرد .

14cf_1_(282).jpg

شهیدان مهدی عباسی - قاسم جعفری - محمد رضا بخشی - عباس رمضانی و آزاده جانباز احمد ابوالحسنی در عکس خاطره انگیز با آقای محمد قجری در جبهه محمدیه دارخوین آبادان - آبان 1360

 

آقای محمد قجری فرزند یوسف تاریخ 15/12/1392 همراه با پدر بزرگوارش آقای یوسف قجری فرزند علی در گلزار شهدای نراق ملاقات و طبق معمول با چهره آرام اظهار داشت :

 

سال 1355 در نیروی زمینی ارتش استخدام شدم . مدتی در شهر همدان و پنج سال در لشکر 16 زرهی قزوین خدمت کردم . سه سال در لشکر 28 سنندج مرکز استان کردستان بودم . سال 1385 از ارتش جمهوری اسلامی بازنشسته شدم .

 

n8l2_images.jpg

 

فعلا به همراه خانواده در کرج سکونت دارم . همسرم سرکار خانم زهرا میرکریمی در طول خدمت 30 ساله بنده متحمل خسارات روحی شد و با بردباری و توکل به خداوند کریم فرزندانمان را تربیت کرد.  از ابتدای مهر 1359 که ارتش عراق جنگ هشت ساله را بر ایران تحمیل کرد یگان ما هم در جبهه های مختلف فعال بود . آبان و آذر و دی ماه 1360 بسیجیان نراق در جبهه محمدیه بودند و من آن مقطع در قسمت دیگر استان خوزستان حضور داشتم.

 از ایستگاه حسینیه می آمدم اهواز و مسیر را به سمت آبادان تغییر می دادم و قسمتی را نیز از محور اصلی پیاده تا کنار رود کارون می رفتم تا این عاشقان فی سبیل الله را زیارت کنم .

 

gau4_1939915_1424300954477021_580322211_n.jpg

شهیدان  قاسم جعفری - قدرت الله کمره ای - عباس رمضانی و مظاهر لطفی در عکس خاطره انگیز با آقای محمد قجری در جبهه محمدیه دارخوین آبادان - آبان 1360

 

رابطه خوبی بین ما ایجاد شده بود . از همه آنها دستخط می گرفتم و به والدینشان می رساندم . آنها نیز پاسخ نامه را می نوشتند و همراه با آجیل و خصوصا محصول اصیل نراق که جوزغند هست برای فرزندانشان به جبهه می آوردم .


871a_166990_643.jpg

بسیجیان وقتی من را می دیدند به استقبالم می آمدند و بقیه را صدا می زدند و در سنگر اجتماعی همدیگر را ملاقات می کردیم . مدت کوتاه بود ولی روزگار خوشی داشتیم و به این نیروها عشق می ورزیدم . اکثرا مجرد و کمتر متاهل بینشان بود و دست از دنیا شسته بودند .


mxtu_img_0196.jpg

   محمد قجری در کنار پدر بزرگوارش یوسف قجری

 

عکس های آن موقع را که می بینم اشک از چشمانم جاری می شود چون بسیاری از آنها در طول دفاع مقدس شهید و بقیه نیز اسیر و مجروح شدند . امروز به همراه پدرم برای زیارت یاران قدیم و شهدای امروز آمده ام . همه با هم پیرو راستین شهدا و امام شهدا باشیم .

 

tnxw_img_0194.jpg

سروان بازنشسته ارتش محمد قجری فرزند یوسف اهل شهر نراق 15/12/1392

۰ نظر ۲۸ فروردين ۹۳ ، ۱۴:۱۵
سلحشوران شهر نراق

روی گردن فرزندم محمد رضا رمضانی خال زیبایی داشت که همیشه به آن نگاه می کردم و انگار برایم نشانه و یادگاری بود .

 

avl_تدفین_(41).jpg
پیکر مطهر شهید محمد رضا رمضانی

 

عملیات بیت المقدس که شهید شد رفتم بسیج شهر نراق تا پیکر مطهرش و آن خال را مشاهده کنم . دیدم جای خال ترکش خورده و آنجا را بوسیدم .

efc_0012.jpg                                 s67g_picture_691.jpg

 

حاجیه خانم نیره قجری فرزند سلطانعلی مادر شهید محمد رضا رمضانی 04/01/1391

۰ نظر ۲۷ فروردين ۹۳ ، ۱۴:۰۴
سلحشوران شهر نراق

10 مرداد 1360 بسیجیان در ساختمان درمانگاه صفایی مستقر شدند . زمستان آن سال بلندگوی مخروطی بر پشت بام نصب شد و اذان ها ؛ اطلاع رسانی و یا سرود های حماسی پخش می شد .

 

flut_93907559841198247692.jpg

 

به خاطر دلسوزی و اینکه نماز صبح مردم قضا نشود صدای آمپلی فایر زیاد و بعد متوجه شدیم باعث اذیت همسایه شده بود.

 

waah_1_(101).jpg
نمای قدیم درب ورودی بسیج شهر نراق
علیرضا عباسی فرزند غلام محمد - سید تقی موسویان فرزند سید علی


 یک بار همسایه ای با صمیمیت گفت هر چه صدا را می خواهید زیاد کنید و ما تحمل می کنیم ولی این فوت های آغازین روشن کردن بلندگو را انجام ندهید که آزار دهنده است. مخصوصا نگویید آزمایش می کنیم یک ؛ دو ؛ سه .

3ypr_image2839.jpg
نمای ساختمان قدیم بسیج شهر نراق
جانباز مرحوم حسین حیدری فرزند محمد علی - سید هادی موسوی فرزند سید محمد - غلامرضا لطفی فرزند اسماعیل



یک روزهم نگهبان درب ورودی ملاحظه کرد برادری برای اذان صبح وارد دفتر بسیج شده و آمپلی فایر را روشن کرد و پشت میکروفون هی فوت می کرد و سریع می دوید دم دفتر و گوش می کرد که آیا صدای فوتش می آید یا نه .

 

fwse_1_(80).jpg
نمای داخلی سالن بسیج سابق شهر نراق
نیم تنه بیرون پنجره : شهید قاسم جعفری فرزند ابراهیم - علیرضا عباسی فرزند غلام محمد - اسماعیل حبیبی فرزند اکبر


چند بار پی در پی این کار را تکرار کرد و نهایتا نگهبان با خنده صدا زد فلانی صدای بلندگو که تاخیری نیست که خودت بشنوی پدر مردم را درآوردی اذان را بگو.

39r1_1_(3).jpg
نمای داخلی سالن بسیج سابق شهرنراق
هادی ایزدی فرزند عباس - قدرت الله آقاصادقی فرزند علی محمد - غلامرضا اسماعیلی فرزند باباخان - سید تقی موسویان فرزند سید علی - شهید قاسم جعفری فرزند ابراهیم

از آن روز به بعد متوجه شدم همه نوع صدای بلندگو چه در غم و چه شادی برای عده ای از مردم آزار دهنده است .

 

2fsf_1_(12).jpg
محوطه بسیج شهر نراق در کنار استخر زیبای آن
علیرضا عباسی فرزند غلام محمد - مرحوم سید مرتضی باشی فرزند سید عباس

 

مطلب رسیده به سایت سلحشوران شهر نراق22/11/1391

۰ نظر ۲۶ فروردين ۹۳ ، ۱۴:۱۲
سلحشوران شهر نراق

هدایت به بالای

folder98 facebook