سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

شهر نراق زادگاه علامه ملا محمد مهدی نراقی و ملا احمد نراقی (فاضلین نراقی)
بیش از 100 نفر از مشاهیر نامدار دارای جمعیت سه هزار نفره در مقطع 8 سال دفاع مقدس دارای 180 رزمنده بوده و علاوه بر آن 8 آزاده و 100 جانباز(مجروح)و 80 شهید تقدیم آرمان های میهن اسلامی نموده است.


بایـگـانی
آخـریـن مـطـالـب

سال 1360 1361 در شهر اصفهان خدمت سربازی ام را سپری می کردم .

 

y8b_yy.jpg

غلامعباس پیشه ور در نوجوانی

 

طی عملیات فتح المبین در نوروز 1361 چهار نفر از موسسین بسیج شهر نراق به شهادت رسیدند . سه نفر به اسارت در آمدند و هشت نفر هم مجروح شدند .

cl6s_image5075.jpg
یکی از این مجروحین محمدعضایی در بیمارستان شهید بهشتی اصفهان بستری و تحت مداوا بود . در دو هفته ای که تحت مداوا بود بنده با دوچرخه از پادگان هوانیروز به این بیمارستان رکاب می زدم و او را ملاقات می کردم .

jrzs_1_(175).jpg

محمد عضایی


روزهای ابتدایی که بی هوش بود دکترها از زنده بودنش قطع امید کردند لیکن خواست خدا روز به روز حالش بهتر شد .

w57s_dsc00085.jpg

 

8فروردین 1361 که برای عیادت محمد رفته بودم مشاهده کردم برادرم علی محمد پیشه ور که مسئولیتی در کتابخانه ولیعصر(عج) نراق داشت پانزده نوجوان که عضو کتابخانه بودند ماشین مینی بوس آقای عباس(حسینعلی) پیشه ور را کرایه و همراه با چند نفر دیگر از اهالی که یکی از آنها مرحوم حاج ابراهیم آعلی بود به بیمارستان بهشتی آمده بودند .

f9ei_image5056.jpg   zy8c_image5059.jpg  y76i_image5061.jpg

                                                         غلامعباس پیشه ور در سالهای دفاع مقدس


نوجوانان که عشق رهبر و حماسه مقاومت در سر داشتند گرداگرد تخت بیمار حلقه زده تا محمد از حماسه رزمندگان نراقی و نحوه شهادت مظلومانه آنها در جبهه شوش برایشان سخن بگوید .

imkl_;;p.jpg

در اثر تبلیغات موثر و سالم آن مقطع خیلی از اعضای کتابخانه بسیجی شده و رهسپار جبهه های نبرد شدند . کتابخانه عمومی نراق زمینه مستعدی برای جذب نوجوانان به بسیج و دفاع مقدس داشت .

ylx8_dsc00086.jpg

عباس(غلامعباس) پیشه ور فرزند حسین اهل شهر نراق 25/01/1392

۰ نظر ۱۹ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۱۲
سلحشوران شهر نراق

مردم شهر نراق پایگاه بسیج می خواستند . برای حفظ دستاوردهای انقلاب نیاز به نیرو بود . خیلی از انقلابیون پای کار آمده ولی 18 نفرشان بیشتر عطش خدمت داشته و سردمدار بودند .

lgr2_1_(34).jpg


فرمان امام خمینی(ره) سر لوحه اموراتشان و ولایتمدار و ولایت پذیر بودند . جنگ که توسط ارتش متجاوز عراق به ایران تحمیل شد معمار انقلاب از جوانان درخواست حضور در سرحدات میهن را نمود .

rdnt_6.jpg

امتحانات خرداد و پایان تحصیلات را رها و از تاریخ 29/2/1360 لغایت 1/5/1360 به مدت 45 روز ماموریت به جنوب رفتند . آنان در پدافندی و پشتیبانی عملیات "فرمانده کل قوا خمینی روح خدا" شرکت داشتند .

lf1f_1_(219).jpg


از جبهه که آمدند تاریخ 10 مرداد 1360 در درمانگاه متروکه دکتر حسینعلی صفایی مستقر و رسما پایگاه ستاد مقاومت را تحت فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان محلات راه اندازی کردند .

7uwt_26.jpg

چند پاسدار که الگوی رفتاری بسیجیان و در تمام لحظات کمک حالشان بودند که از جمله آنان غلام محمد ابوالحسنی حسین نباتی و مصطفی قجری را می توان نام برد .

kvlq_1_(225).jpg


مهر ماه که سر رسید جنگ یکساله شده بود و ثبت نام نموده و اکثرا در کلاس های سوم و چهارم دبیرستان حاج عباس معصومی شروع به تحصیل نمودند .چهل روز بیشتر طول نکشید که فرمانده کل قوا سید روح الله مجددا طی فرامینی از جوانان خواستند جبهه ها را خالی نگذارند و از تاریخ 9/8/1360 لغایت 09/11/1360 به مدت 90 روز از طریق بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان محلات اعزام شدند .

zq7p_image5454.jpg

در این جبهه چند نفرشان مجروح شدند . این اعزام سی و سه روز بعد از عملیات ثامن الائمه و شکست حصر جزیره آبادان استان خوزستان پس از 349 روز محاصره توسط ارتش عراق صورت گرفت .

g9to_1_(332).jpg

در واقع نیروها برای حفظ مناطق آزاد شده وخطوط عملیاتی در محورمحمدیه دارخوین پدافند کردند که از اهمیت به سزایی برخوردار بود .

lxy2_1_(26).jpg

 

از جبهه که بازگشتند مستقیم به دبیرستان معصومی مراجعه و تحصیل را ادامه دادند . میهن اسلامی ایران مورد تهاجم عراقی ها و بیش از 50 کشور جهان قرار گرفته بود و باز بنا به فراخوان رهبر از تاریخ 8/12/1360 تا اوایل فروردین ماه سال 1361 به طول انجامید .

 

59q7_1_(23).jpg

بسیجیان نراق نسبت به درخواست ولی و مقتدایشان سر تعظیم فرود آوردند و درس و زندگی شیرین را رها و در عملیات بزرگ فتح المبین شرکت کردند . چهار نفرشان شهید ؛ سه نفرشان اسیر و هشت نفرشان مجروح شدند . به همین صورت در طول دفاع مقدس جوانان سلحشور شهر نراق خمینی (ره) را تنها نگذاشتند و به هر فرمان آماده جانفشانی بودند .

i46m_1_(268).jpg

 

جمع آنان به مرور از هم پاشید ولی در گلزار شهدای نراق اجتماع صمیمانه آنها شکل گرفت . اکنون ما به دور آنان باید حلقه زده و قبور مطهرشان را بوسه تبرک بزنیم .

 

fz4u_image2859.jpg


آنان فرمان فرماندهی را اجابت کردند و جانشان را تقدیم نموده تا اکنون ما در سایه خون سرخ آنها با امنیت و آسایش زندگی را سپری کنیم . گرفتاری آن دنیایمان زیاد است اگر توجه به این خون ها و فعالیت ها نداشته باشیم .

 

gpqq_1_(229).jpg


     
اسامی هسته اولیه تشکیل دهندگان بسیج نراق موسوم به گروه 18 نفره :

 

1- اسدالله خسروی فرزند احمد (شهید)

2- سید غلامرضا باشی فرزند سیدعلی (شهید)

3- عبدالله محمودی فرزند علی (شهید)

4- ابوالفضل بیابانگرد فرزند حسینعلی (شهید)

5- مهدی عباسی فرزند غلام محمد (شهید)

6- غلامرضا قجری فرزند علی (شهید)

7- محمد رضا رمضانی فرزند غلامعلی (شهید)

8- محمد رضا بخشی فرزند عباس (شهید)

9- عباس رمضانی فرزند حسن (شهید)

10- مظاهر لطفی فرزند محمد (شهید)

11- قاسم جعفری فرزند ابراهیم (شهید)

12- قدرت الله کمره ای فرزند رمضان (شهید)

13- عباس باقری فرزند حسینعلی (آزاده جانباز)

14- احمد ابوالحسنی فرزند عزت الله (آزاده جانباز)

15- مظاهر پیشه ور فرزند حسین (جانباز)

16- مهدی جعفری فرزند علی (جانباز)

17- غلامرضا قجری فرزند حیدرعلی (جانباز)

18 - مرحوم حسین حیدری فرزند محمد علی (جانباز 55%)

 

 

i3vk_url.jpg

 

۰ نظر ۱۷ خرداد ۹۳ ، ۰۹:۵۵
سلحشوران شهر نراق

19 تا 26 اسفند 1363 عملیات بدر در محور هور الهویزه انجام گرفت . تقریبا همانجایی که سال قبلش عملیات خیبر انجام گرفته بود

 .

261n_1_(147).jpg

علی کمره ای در نوجوانی

 

به رغم موفقیت های چشمگیر سپاهیان اسلام در جزایر مجنون نتوانستند مواضع خود را تثبیت کنند و به دستور فرماندهان عقب نشینی آغاز شد .

ppy6_image6076.jpg

واقعا نمونه ای از صحنه قیامت و صحرای محشر که بیان شده را با چشم خود دیدم . صحنه آتشباری ارتش عراق به قدری سنگین و شدت داشت که هر فردی تلاش میکرد خودش را نجات دهد . از هر 100 رزمنده شاید 20 نفر زنده ماند .

 

4txv_image6125.jpg

جانباز علی کمره ای ، شهید سید حسن جوادی


گروهان ادوات ما وقتی به عقبه خط مقدم بازگشت و استقرار یافتیم ناآرامی بین نیروها وجود داشت . بازمانده های شهیدان در نمازشان از داغ فراغ دوستان آنقدر با صدای بلند گریه می کردند که شاید فرشتگان آسمانی دلتنگ می شدند .

 

5rnl_image6150.jpg

 علی آقا در کنار پسرش آقا سجاد


جوانان منزه ای برای مقابله با تهاجم دشمن بعثی پا در عرصه مبارزه گذاشته بودند تا دین و مملکتمان حفظ شود . ولی بدر صحنه دیگر از آزمایش الهی بود که ناکام ماند .

2ta2_image6219.jpg

علی کمره ای فرزند تقی اهل شهر نراق 28/09/1392

 

۰ نظر ۱۵ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۰۸
سلحشوران شهر نراق

در واحد ادوات سازماندهی شده بودم . یکبار خمپاره روی سنگرم اصابت کرد ولی عمل نکرد و از مرگ و شهادت رَستم .

 

yhxc_1_(15).jpg

رضا(حمید) قاسمی نراقی


روز عید نوروز در جبهه و کنار سنگر ما پیرمردی حضور داشت که سه یا چهار فرزندش در راه اعتلای دین و مملکت به شهادت رسیده بود .

nc36_282.jpg     81qh_a0227862.jpg


یک روز آمد و تک تک رزمنده ها را بوسید و خداحافظی کرد و گفت فرزندانم راه مقدس خودشان را رفته اند و من هم به وظیفه خودم عمل می کنم . ماشین غذا که آمد در بازگشت سوار شد که برود غسل شهادت کند که بین راه در خون مطهر خود غسل کرد و به فرزندانش رسید .

5gnw_img_2330.jpg

رضا(حمید) قاسمی نراقی فرزند حسن اهل شهر نراق09/01/1392

۰ نظر ۱۳ خرداد ۹۳ ، ۰۹:۵۵
سلحشوران شهر نراق

سالروز تولد حضرت ابوالفضل (ع) به عنوان روز جانباز نامگذاری شده است . جانبازان آبرومندان عرصه عشق و یادگاران روزهای مجاهدت و ایثارند.

l271_72b214eeb2ecc15ecb47663c655574f9.jpg

 

جانبازان نشانه های روشن صبوری و آیه های زیبای مقاومت و از خودگذشتگی اند.جانبازان، پرچم های برافراشته پایداری و تندیس ماندگاری و جاودانه های هماره روزگارند .

 

ocle_بفعه.jpg


شهر حماسه آفرینان نراق با جمعیت 3000 نفر در هشت سال دفاع مقدس 100 مجروح جنگی از نهاد بسیج و سپاه پاسداران تقدیم اعتلای اسلام و ایران نموده است .


58  نفر از این تعداد دارای پرونده جانبازی و درصدهای مختلف هستند .
37  نفر به انحای مختلف مجروح شیمیایی هستند .
6   نفر سه نوبت و در زمان های مختلف مجروح شده اند .
24  نفر دو نوبت و در زمان های مختلف مجروح شده اند


تعدادی در حال پی گیری و پرونده سازی بودند که موفق نشدند و یا با بی مهری مواجه گردیدند .

 

9mz0_img_1755.jpg

مرحوم جانباز حسین حیدری


از بین صد نفر مجروح ، چهار نفر به اسامی حاج حسین حیدری فرزند محمد علی با 55  % و حاج محمود رزاقی فرزند صفر با 55 % و حسین کرباسی فرزند علی با 15 % و علی اکبر عبدلی فرزند حسین فاقد درصد تا کنون فوت نموده اند

 

fzi5_ش_حمید_رزاقی1.jpg     33ev_71639983962159846110.jpg     fdvm_21574383743834851965.jpg

                                                                           مرحوم جانباز علی اکبر عبدلی          مرحوم جانباز حسین کرباسی        مرحوم جانباز حاج محمود رزاقی  


10  نفر از جانبازان که درصد های آنان بالای 50 % می باشد عبارتند از :

 

حسین حیدری فرزند غلامحسین عباس باقری فرزند حسینعلی قدرت الله ایزدی فرزند عباس احمد ابوالحسنی فرزند عزت الله مرتضی فروغی فرزند حسین حسین اکبری فرزند اکبر سید احمد موسویان فرزند سید کاظم غلامعلی رضایی فرزند اکبر رمضان قجری فرزند سلطانعلی - محمد رضا حمزه ای فرزند محمد علی

 

 

این روز مبارک را خدمت جانبازان سلحشور شهر نراق و خانواده هایشان تبریک و تهنیت می گوییم .

 

3ln_url.jpg

۱ نظر ۱۲ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۱۲
سلحشوران شهر نراق

مردم شهر قشنگ و زیبای نراق با جمعیت 3000 نفره از ابتدای تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در 2 اردی بهشت 1358 قریب 100 پاسدار انقلاب و جان بر کف ترییت کرده است . در هر خانواده و طایفه برکت وجود یک پاسدار سبز پوش به چشم می خورد .

kk3_68یق6.jpg


حضرت امام خمینى (ره) در سوم شعبان سال 1399 هجری قمری برابر با هفتم تیر ماه 1358 هجری شمسی پیامى به مناسبت ولادت امام حسین (ع ) فرستادند و در این پیام سوم شعبان را روز پاسدار نامیدند.

nsow_489100_ni3o76dc.jpg


از بین پاسداران شهر نراق 14 نفرشان طی هشت سال دفاع مقدس مردم ایران به مولایشان حسین بن علی(ع) اقتدا کرده و به شهادت رسیدند . اسامی آنان :


0eu4_001.jpg

1- پاسدار شهید محمدعلی قجری فرزند یوسف

sbi8_0016.jpg

2- پاسدارشهید مظاهر لطفی فرزند محمد

ei1o_0017.jpg

3- پاسدار شهید کاظم محمودی فرزند علی

 

fe5m_0023.jpg

4-  پاسدار شهیدسید حسن جوادی فرزند سید ماشاءالله

vdlg_0027.jpg

5- پاسدارشهید قاسم جعفری فرزند ابراهیم

eglj_0030.jpg

6- پاسدار شهید جعفرعلی کمره ای فرزند فتحعلی

3ogg_0031.jpg

7-  پاسدار شهید حجت الله ایزدی فرزند عباس

bsa0_0032.jpg

8-  پاسدار شهیدقدرت الله کمره ای فرزند رمضان

nikp_0036.jpg

9-  پاسدار شهید سید حسین میرسلطانی فرزند سید نصرت الله

ruh0_0039.jpg

10-  پاسدار شهید غلامحسین کریمی پور(پنبه زن) فرزند ماشاءالله

bvd_0041.jpg

11- پاسدار شهید محمدرضا باقری فرزند غلامرضا

c77p_0051.jpg

12-  پاسدار شهید مهدی اکبری فرزند اکبر

7sfi_0052.jpg

13-  پاسدار شهید ابوالفضل شاطری فرزند غلامرضا

5u24_0065.jpg

14-  پاسدار شهید سید حسین هاشمی فرزند سید ماشاءالله

 


این روز مبارک را خدمت پاسداران سلحشور شهر نراق و خانواده هایشان تبریک و تهنیت می گوییم .


3rw7_ma-hameh-723x10243.jpg

۰ نظر ۱۱ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۰۸
سلحشوران شهر نراق

فوت عذرا خانم شریفی جمعه نهم خرداد قفل زبانم را گشود و در سکوت نیمه شب و کنار تخت پدر داخل بیمارستان شریعتی تهران اشک ریخته و می سرایم آنچه که تا کنون حوصله بازگو کردنش را نداشته ام .او به مثابه مادرم بود و او هم من ناقابل را قاسمش می پنداشت .

rjdq_im05c1~1.jpg

مرحومه حاجیه خانم عذرا شریفی


القصه ؛ سحرگاه دوم نوروز 1361 بود . مردم سفره های هفت سینشان را تازه پهن کرده و فرزندانشان در سرحدات پاسخگوی تجاوز دشمن بعثی بودند .  نماز صبح را در حال حرکت و با تیمم به جای آوردیم . در دل تاریکی شب پای اولین نیرو به تله انفجاری گیر کرده و صدای مهیب فضا را آکنده کرد 

yjdf_1_(35).jpg

سردار شهید قاسم جعفری ، محمد

 

منورهای دشمن منطقه عملیاتی زَعَن در منطقه شِلِش از توابع شوش استان خوزستان را روشن کرد . داخل میدان مین عراقی ها گرفتار شدیم .عده ای از نراقی ها و محلاتی ها با هر شرایطی از میدان عبور کردند ولی آن سوی میدان ساعاتی بعد به اسارت در آمدند . پیکر نیمه جان دوست خوبم مهدی آشوری محلاتی در نزدیکیم در حال سوختن بود و جان می داد

 .

4fk4_1_(79).jpg

شهید سید غلامرضا باشی ، محمد ، شهید قاسم جعفری


آنقدر تیر و ترکش در محیط کوچک به سمت عده ای پاک طینت روانه شد که شاید برای هر رزمنده ای چند قطعه نصیب شد . با فاصله های مختلف طی دو نوبت ترکش های سهمگین بر سَرم فرود آمد و یا امام زمانم را به آسمان بلند کرد .

1e7l_1_(331).jpg


اسماعیل حبیبی که اولین بار به جبهه آمده و خون و باروت ندیده بود از قیافه خون آلودم وحشت زده شد و یک چفیه برداشت و به سَرم بست . اما دومین باری که ترکش فرقم را شکافت او هم به تصور اینکه جان به جانان تسلیم کرده ام مرا رها و به مبارزه نابرابرش با دشمن ادامه داد .

9u8c_121_(15).jpg


ندای عقب نشینی از سوی فرماندهان آمد ولی توان و رمق برای بازگشت نبود . هر چه از خدا خواستم ما را هم به جمع نیکانت بپذیر ولی بی لیاقتی مشهود بود . از داخل معبر و از روی دوستان از جمله مجروح مهدی سلیمی محلاتی گذشتم و بی هوش شدم .

 

6j5f_1_(310).jpg


در این آتش سنگین چه جرات و شجاعتی نمایش می شود . فرشته نجاتم قاسم جعفری بالای سرم آمد . مرا بوسید و گفت محمد از جا بلند شو به جانت قسم عراقی ها دارن نزدیک می شوند .

 

5051_121_(1).jpg

زیر بغلهایم را گرفت و گفت مستقیم برو. او پایش تیر خورده و به سختی شلان شلان راه می رفت . نمی توانستیم در کنار هم راه برویم .چند متری که حرکت می کردم در اثر خون زیادی که از بدنم خارج شده بود بی هوش می افتادم . قاسم سر می رسید و مِنت می کشید که اگر بلند نشوی اسیر این عفلقی ها خواهی شد .

vnnn_1_(33).jpg

باز زیر بغلهایم را گرفته و بلند می شدم و چند متر با چشمان خون گرفته و تقریبا بسته زیر رگبارهای پی در پی می رفتم و بر زمین می خوردم . عراقی ها هم فکر می کردند تیرشان به هدف خورده است .با کمک طاقت فرسای قاسم از تیر رس عراقی ها خارج شدیم و به اورژانس خط منتقل شدم . دیگر قاسم را ندیدم و رمقی هم برای پیدا کردنش وجود نداشت . بیمارستان های شوش و اهواز درمان ابتدایی صورت گرفت و با هواپیما از اصفهان سر در آوردم .

5hj_1_(42).jpg


ظاهرا اولین فردی بودم که بین رزمنده ها خبری ازش بدست آمد به همین علت تعدادی این همه راه را آمده بودند اصفهان تا اطلاعات کسب کنند . اوستا محمد عباسی با ناراحتی سرم داد می زد که از مهدی ام چه خبر داری ؟چشمانم را خون های خشک شده فرا گرفته و تازه به هوش آمده بودم و بوی خون و باروت مشامم را می آزرد ونای صحبت نداشتم .

t73q_121_(7).jpg


دکترها پشت سَرم را نوعی عمل کردند که در زبان فارسی به آن جراحی پلاستیک می گویند . ناحیه دیگر سرم را هم بالای 20 بخیه زدند .

بعدا که مسیر را ادامه دادم پدرم از فرط ناراحتی و بعضا شوخی می گفت این پسر مخ ندارد . در بخش جراحی به هوش که آمدم مادر خسته و زجر کشیده و خدا بیامرزم مرحمت اکبری بالای سرم زار می زد و مور می گفت و با چادر نرمش که انکار از جنس ابریشم بود روی صورتم می کشید و زمزمه می کرد : قربان کاکُل محمدم که زخم کین دشمن شد . زخمت مبارک مادر .

oc4w_image8651.jpg

                                                                                         مرحومه حاجیه حانم مرحمت اکبری


سراغ همرزمان را گرفتم که هیچکس پاسخی نمی داد و همه متفق شده بودند که آگاهی نسبت به شهیدان و اسرا پیدا نکنم و روحیه ام خرابتر نشود . دو سه روز گذشت و توی این استرس و ناملایمات از پارتیشن پرستاران صدا زدند که تلفن از راه دور داری . باور کردنی نبود که قاسم جعفری چطور مرا پیدا کرده بود .

wwzx_1_(190).jpg

گفتم جانم به فدایت کجایی؟ گفت بیمارستان ولیعصر(عج) اراک هستم ؛ نگران نباش حالم خوبه .آنقدر مسرور از زنده ماندنش شدم که دردهایم تسکین پیدا کرد .8 فروردین 1361 رادیو اصفهان روی تخت بیمارستان از من مصاحبه گرفت و خیلی از همشهریان از جمله آقای علیرضا رضایی فرزند اکبر(سرهنگ) شنیده بودند .

 486e_121_(31).jpg

12فروردین عبدالله محمودی به تنهایی تشیع و اولین شهید گلزار شهدای نراق شد .

13 فروردین از بیمارستان بهشتی فرار کردم ومیدان دروازه تهران شهر اصفهان ، خانم پیری توی رکاب اتوبوس داد می زد تهران بیا بالا . با اتوبوس آمدم دلیجان و بعد نراق و پیکر مطهر سه تن از بهترین بندگان صالح خداوند شهیدان سید غلامرضا باشی ابوالفضل بیابانگرد و مهدی عباسی را برای تشیع آورده بودند .

 

 

46t4_1_(288).jpg

 

به جرات می توان گفت که حتی یک طفل قنداقی تا یک پیرمرد در خانه نمانده و همه برای همدردی خانواده ها آمده بودند . مهدی عباسی پیش بینی کرده بود و گفت: بچه ها بیایید کاری کنیم که سیزده بدر مردم نراق به جای رفتن به سر دهنه آصیف آباد در بالای شهر به تشیع جنازه ما در پایین نراق بشتابند .

 

0zy6_copy_of_1_(262).jpg


سَرم بانداژ و دو نفر زیر بغلهایم را گرفته بودند به محض اینکه حاجیه خانم نقلی اوضاعی مرا دید از حال رفت و انگار از قیافه ام با آن شرایط وحشت کرد.

قاسم با قامت رشید با عصا راه می رفت و سخت معانقه کردیم ولی هر دو خجالت می کشیدیم در جمع انبوه مردم گریه کنیم ؛ نمی دانم چرا ولی آنزمان اینگونه بودیم.

  آن طرف تر عباس رمضانی)شهید) هم با دو عصا راه می رفت و آه و فغان می زد از غم از دست دادن دوستان . محمدرضا رمضانی )شهید) دستش به گردن آویزان و ناآرام بود . زنده ها نیز کم و بیش دوره نقاهت را پشت سر گذاشته و جمع در گلزار در حال احداث به هم حلقه مجدد خوردند .

6y8q_121_(8).jpg


از مجموع 140 نیروی اعزامی از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان محلات طی عملیات فتح المبین سی نفرشان نراقی از مجموع 35 شهید چهار نفرشان نراقیاز مجموع 22 اسیر سه نفرشان نراقی و از مجموع 20 مجروح هشت نفرشان اهل نراق بودند .ولی بازماندگان در گلزار شهیدان پیوند بستند که تا انتهای حضور و حیاتشان؛ خط رهبر و ولایت را ترک نکنند که اینگونه راست قامتان تاریخ شدند . جمعه نهم خرداد 1393 مادر فداکار قاسم ؛ خانم شریفی دارفانی را وداع گفت و او را واسطه قرار می دهم که از جگر گوشه اش بخواهد که این بنده پُر تقصیر را فراموش نکند .

 

ywne_img_1171.jpg

 

                                                                                                                     مدیون و شرمسارت محمد 10/3/1393

۰ نظر ۱۰ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۰۸
سلحشوران شهر نراق

همیشه با خود می اندیشیدیم حداقل کاری که می شود قلب و دل خانواده های شهیدان را شاد کرد به ملاقات آنان رفته و به آنها بگوییم که نگران خون فرزندانتان نباشید و دوستان به همراه شما رهرو شهدا هستند .

es9n_img_4156.jpg

مرحومه حاجیه خانم عذرا شریفی

 

حالا که خانواده ها رحل اقامت می کنند دلخوش به چی چیزی باشیم . گریه بر قبور شهدا هم اشک می خواهد و قلبی صاف . مادران و پدران شهیدان الگوی رفتاری ما بوده و هستند . لیکن چند زن دلاور و رشید در تاریخ دفاع مقدس شهر نراق شهره و آوازه گردیدند .
سرکار خانم عذرا شریفی فرزند اسماعیل تنها زنی است که پیکر مطهر و رشید قاسمش را با دستان خود در قبر نهاد . اوج عشقبازی با خالق یکتا . همسرش حاج ابراهیم جعفری مرتب شاکر خداوند بود .

fnz_image۲۴۵۷.jpg


مردم نراق قاسم جعفری را دوست داشتند . او مسئول بسیج و چهره مردمی پسند بود . لذا در تشیع جنازه اش غوغا کردند . پس از تشیع ؛ پیکر را به نزدیک قبر در محوطه گلزار شهدا آوردند . عذرا خانم اصرار داشت فرزند مطهر و معطرش را خودش داخل قبر بگذارد .

 

itqu_dsc00967.jpg
مرحومه حاجیه خانم عذرا شریفی در کنار همسرش حاج ابراهیم جعفری

 

دلداری برادر و اقوام فایده نداشت و جمعیت هم بر سر و صورت می زدند . سرانجام حاج حسینعلی لطفعلی او را آرام کرد و با زبان خودش گفت خانم شریفی شما درست می گویی . ولی چون قامت و وزن قاسم گلگون کفنت سنگین است اجازه می خواهم با کمک هم جنازه را داخل گور ببریم .

xam7_picture_560.jpg

  حاج حسینعلی لطفعلی


حاج حسینعلی با اشک و حسرت ادامه داد: من نیم تنه بالای پیکر و مادر فداکار و زجر کشیده نیم تنه و پای شهید را گرفته و به پایین منتقل می کنند . جمعیت حاضر شیون کنان صحنه را شاهدند و بر سر و سینه می کوبند . او می خواست لحظه تلقین نیز در قبر بماند که دیگر اجازه ندادم و با زحمت از قبر فرزندش بیرون آمد .

mab_image5546.jpg
مادر و همسر شهید درکنار پیکر مطهر قاسم جعفری

حاج حسینعلی لطفعلی فرزند غلام پس از سال ها می گوید : هنوز این صحنه برایم حماسی و قهرمانانه جلوه می کند . قبرشهدای زیادی را کَندم و پیکرشان را داخل آن گذاشتم ولی سردار قاسم جعفری به گونه دیگری بود .


5d7n_image5448.jpg

                                                                                                                                                                                              سردار شهید قاسم جعفری

 این مادر دل شیر داشت و همیشه در نظرم بود که چنین انسان ها خارق العاده هستند و باید مورد تکریم مردم باشند . استوار و نستوه هستند . مادر حالا مانده تا ما را آرام کنی . قاسم که پیش سایر دوستان شهیدش پر کشید و تنها ماندیم . دلخوش به دیدار شما بودم .


479c_dsc00969.jpg

مادرجان یاد می آوری زمانی که شما از مظلومیت قاسم می گفتی من گریه می کردم و وقتی من حرفی برای گفتن نداشتم خودت بحث را تکمیل می کردی . نمی دانم این راز را چه فردی به شما گفته بود که دوستان کم خِرد خودمان اعتراض کرده بودند که چرا قاسم زیاد پشت جبهه مانده و حضور بیشتری در جبهه ندارد . وقتی رفت تا جای تنگ آنان را در اختیارشان بگذارد دیگر بر نگشت . همان ها زیر تابوت بیشتر از بقیه آه و فغان سر دادند .


rjdq_im05c1~1.jpg

مادر جان چند بار برایم گفتی وقتی قاسم اعلامیه های امام را توزیع می کرد مامورین به دنبالش بودند که در تنور نانوایی خانگی نراق مخفی شده و چون تنور هنوز داغ بود پای جگر گوشه ام سوخت و تاول زد .


        g8ol_image۲۴۵۴.jpg        ns8w_121_(48).jpg

مادر جان یاد می آوری زمانیکه که قاسم مسئول بسیج شهر بود آمد نزدت و گفت تصدقت هر چه طلا داری برای کمک به جبهه اهدا کن . تنها گوشواره ای که محمد داماد جانبازت به مناسبت روز مادر هدیه داده بود را در اختیارش قرار دادی و گفتی مادرم من از دار دنیا دیگر هیچ ندارم .

2b5h_img_4157.jpg

چند بار از نحوه کمک کردن خودت و جمع آوری کمک های مردمی صحبت کردی . نان های محلی که طی هشت سال دفاع مقدس شخصا و یا با مساعدت زنان همسایه در تنورهای خانگی پختید و به جبهه ها فرستادید . مادر جان یاد می آوری که قاسم از بین دوستان پول جمع کرد و آرم جمهوری اسلامی را با مساعدت آقا ناصر خسروی(برادر شهید جهانگیر) ساخت و آن را بر بلندای تپه شهدای در ورودی شهر نراق نصب کرد .

psc_تص7336~1.jpg

مادر جان من همیشه خجالت زده ات بودم چون تحمل این حرف را نداشتم که روی قاسمت را در من ببینی . یکبار برایت گفتم وجه مشترک من و قاسم در چند چیز است :

اول اینکه هر دو فرزندان ابراهیم هستیم . تاریخ تولدمان 1/12/1341 است . با هم دوره آموزش سخت سه ماهه پاییز و زمستان منظریه را گذراندیم .هم سن و همکلاس و دوست و هم جبهه ای بودیم و...


ed2t_تصویر۱۰۴۷.jpg

                                                                                                                                     مرحومه حاجیه خانم عذرا شریفی

 

ولی ؛ ولی وجه تمایز من و او معرفت و شناخت الهی او بود . او دست از دنیا شست و من هر روز گرفتاری ام بیشتر می شود .او با افتخار در گلزار نزد دوستان ماوی گرفت ولی من امیدی به وادی السلام هم ندارم . من می گفتم شما برایم دعا می کردی . شاید دعاهای شماست که طی این دو سال قلم و کاغذی را برداشته و از آنان می نویسیم .

dfzr_تصویر۰۵۵۱.jpg

مادر جان ؛ مادرم که جندی قبل فوت کرد دلت به حالش سوخت ولی اکنون من به حال دو نفرتان دلم می سوزد و اشک می ریزم . شاید کسی را نیابم که از قاسم ها برایم بگوید و تسکین یابم . چون مادرم نیز مثل شما شهیدان را می شناخت و از آنها می گفت و در کنار شهدا بود .

o0q8_121_(47).jpg

شاید آن روز با خنده از کنار صحبتت گذشتم . گفتی ابوالفضل و عباس پیوند برادری بستند و یکی که زنده ماند حق فرزندی برای دو خانواده را دارد و به آنان مساعدت می کند . تو هم باید در پیوندت بمانی و به ما سر بزنی . به شوخی گفتم من اصلا با قاسم صیغه برادری نبسته بودم . ولی عملا همینگونه بین ما فاصله افتاده بود . او به سمت علی علیین صعود می کرد و من به اسفل السافلین در حال سقوط می باشم .


1xqr_image5471.jpg

                                                                                                                                                                                                              حاج ابراهیم در کنار تابوت فرزند شهیدش

 

آنشب به احترام شما و عمو ابراهیم به مراسم جشن دردانه قاسم آمدم . ولی به محض اینکه روی عمو را دیدم برای اولین بار بغض نادیده اش را مشاهده کردم و ظاهرا گفت کاش قاسم اینجا بود . ولی همینکه متوجه شدم توی خیابان داخل ماشین نشسته ای و در جشن و شادی نرفته ای دلگیر شدم .

j4l5_image۲۴۵۱.jpg

آمدم به سمتت تا خواهش کنم اگر بر من به روی قاسم نگاه می کنی پاشو و در جمع شرکت کن . ولی بغض امانم نداد و مرتب تشکر کردی که انگار قاسم در عروسی دخترش حاضر شده . ولی من مثل همیشه شرمنده این کلمات سنگین هستم و تحمل باور این سخن را ندارم که جای کسی فرض شوم .


bpds_img_2932.jpg

آخرین بار که به دیدنت آمدم از تعجب سست شدم . قامت ایستاده ات را ندیدم و غمی جانگاه قلب مرا آزرد که کنار تختت بنشینم . فرزندانت دور تخت بودند و من خجالت کشیدم زار و فغان بزنم . وقتی متوجه شدم که دیگر نمی توانی به من روحیه بدهی تا به راه قاسم استوار بمانم خاک بر سرم شد . تخت آخرین مرحله فراز و نشیب عمر است . مثل مادرم شده بودی . کلماتت به درستی ادا نمی شد . جملاتت کوتاه و انتها نداشت .


2u9j_img_4175.jpg

همیشه آرزو داشتم روزی به زانو بنشینم و گوشه چادرت را بوسه بزنم ولی وقار و وجاهتت اجازه نمی داد ولی الان بارها بر خاک پایت بوسه تبرک خواهم زد .اکنون با که بگویم از رازهای پنهان و پیدای شهیدان را . نفس در سینه ام حبس شده و نای فریاد ندارم .


     4dft_121_(38).jpg      wb6p_img_1168.jpg

حتما که با حضرت زهرا(س) همنشین خواهی بود و یقینا که قاسم شفاعتت را بر عهده گرفته و بی شک رستگار هستی در رستاخیز .


hxa7_img_2933.jpg

فقط سلام و دعایم را به مادرم برسان و بگو دعایم کند . سلامم را به قاسم برسان و بگو به حرمت علاقه ای که در نوشته هایت باقی است و به حرمت دوستی های گذشته من غافل را فراموش نکن . امید دارم دعایت مرا نجات خواهد داد .

 ywne_img_1171.jpg

                                                                                                                                                      جامانده از قافله عشق

۰ نظر ۰۸ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۰۸
سلحشوران شهر نراق

متولد سال 1330 می باشم و 10 فروردین 1340 که آیت الله سید حسین طباطبایی بروجردی فرزند سید علی رحلت کرد 10 ساله و کلاس چهارم ابتدایی بودم .

 

phv5_url.jpg

عزیزالله فروغی

 

آن مقطع آیت الله بروجردی تنها مرجع شیعیان بود و بر این اساس اکثر مردم مذهبی و خداجوی شهر نراق از این عالم بزرگ در مسایل دینی تقلید می کردند .

 

 6ukb_یف.jpg

    مرحوم آیت الله بروجردی

 

عده ای از مومنین با اتوبوس حاج رضا آعلی برای مراسم تشیع و سوگواری به قم عزیمت کردند . یادم می آید شعری روی پلاکارد مشکی رنگ نوشته شده و در دست عزاداران نراق بود که سراینده آن مرحوم ملا غلامحسین فروغی فرزند ... و توسط مرحوم سید مهدی غفاری فرزند سید محمود روی پارچه نوشته بود :

 

                                  آیت الله بروجردی نهان در خاک شد                 دیده اسلامیان در ماتمش صد چاک شد                                                                     خاک بر سر زین مصیبت عده ای زاهل نراق        سوی شهر قم روان بادیده نمناک شد

 

wipg_n2qj_img_6789.jpg 

عزیز الله فروغی فرزند ابراهیم اهل شهر نراق 29/6/1392

 

 

 

توضیحات سلحشوران شهر نراق :

 

آیت الله سید حسین طباطبایی بروجردی مرجع شیعیان سال 1254 در شهرستان بروجرد استان لرستان متولد و سال 1340 در سن 86 سالگی دارفانی را وداع گفت و در مسجد اعظم حرم مطهر حضرت معصومه(س) قم به خاک سپرده شد .

 

z6pf_11578_521.jpg    6d8_phoca_thumb_l_1.jpg


ایشان از هم سن و سال و دوستان آیت اله آقا حسین فاضلی نراقی فرزند ملا محمد رضا بود و همیشه نسبت به نراق و مردم مومن آن نظر لطف داشت و بعضی از روحانیون توسط معظم له برای تبلیغ به نراق اعزام می شدند .

 

۰ نظر ۰۷ خرداد ۹۳ ، ۰۹:۵۵
سلحشوران شهر نراق

 

me0e_image4759.jpg

 ساختمان قدیم بسیج شهر نراق - سال 1360

ایستاده از راست : نصرالله حیدری فرزند رضا ، محمود حسینی فرزند سلطانعلی ، سید مظفر موسویان فرزند سید غضنفر ، محمد قجری فرزند علی ، شهید علیرضا قجری فرزند سلطانعلی

 

نشسته از راست : حسن ترابی فرزند فتح الله ، علی محمد عظیمی فرزند امید علی ، سید مهدی موسوی فرزند سید احمد ، مهدی جعفری فرزند علی ، مظاهر پیشه ور فرزند حسین ، غلامعباس حسینی فرزند سلطانعلی ، تقی باقری فرزند حسینعلی ، عباس ترابی فرزند فتح الله

 

1vht_image4401.jpg

عاشورای سال 1359 در شهر نراق


ازراست : بهروز فاراب فرزند حجت داماد مرحوم ابوالفضل اکبری _ مرحوم عباس اکبری فرزند ابوالفضل(نوجوان) محمد علی اکبری فرزند علی اکبر جمشید توکلی فرزند علی محمد محمد کمالی فرزند رمضان غلامعباس عظیمی فرزند امید علی

  

rbcz_image5435.jpg

 

 اسماعیل حبیبی فرزند اکبر در جمع کودکان اطراف مسجد حاج صغرای سال 1363


از راست : راضیه صالحی فرزند اصغر - مرضیه لطفی فرزند غلامعلی - داوود(مهدی) حبیبی فرزند اکبر رضا حیدری فرزند علی محمد .اکرم قجری فرزند قاسم  ،.مهدی رمضانی فرزند مرحوم حسین.


ردیف دوم از راست : ریحانه صالحی فرزند اصغر .ناشناس ، .محمد قجری فرزند محمدعلی

 

icf_مهدی.jpg

 

بنای سابق بقعه متبرکه بی بی زبیده خاتون در شهر نراق سال 1375

 

از راست : مهدی مهدیزاده نراقی فرزند علی محمد ، علی جوادی از اهالی بم ، مرحوم محمد جوادی که در زلزله بم در جوار رحمت حق آرام گرفت

 

 

weu3_image6561.jpg

یکی از باغات شهر نراق حدود سال 1358

 از راست : محمد رجبی فرزند ماشاالله ، علی لطفعلی فرزند حسین ، علیرضا اسماعیلی نراقی فرزند باباخان

 

n726_image7922.jpg

 دفتر مدرسه راهنمایی شهر نراق - سال 1354

 از راست : بازرس از شهر محلات ، ...محمدی نماینده آموزش و پرورش شهر نراق ،مرحوم حاج سلطانعلی حیدری فرزند ... ، ناشناس ، مرحوم سید جمال موسوی فرزند سید مصطفی ،علی اکبر جعفری فرزند غلام

2rtu_image8846.jpg

 از راست: حسینعلی شریفی فرزند اسماعیل ، مرحوم اسماعیل شریفی فرزند عباس ، مرحوم علی محمدی فرزند اسماعیل

 

3bn1_image9215.jpg

 نراق - سال 1360

از راست : مرحوم حمید طالبی فرزند اصغر ، مرحوم اسماعیل سلیمانی فرزند احمد ، مرحوم قاسم سلیمانی فرزند اسماعیل ، غلامحسین رمضانی فرزند غلامعلی ، مرحوم اصغر طالبی فرزند حسین ، جمشید سلیمانی فرزند قاسم

 

pdoi_image8910.jpg

نراق - سال 1362

 از راست : مرحوم حاج مصطفی قجری فرزند محمد ، ذوالفقار قجری فرزند مصطفی ، مرحوم حاج رضا قجری فرزند محمد ، مرحوم حاجیه خانم مریم قجری فرزند محمد

dnl3_image8702.jpg

 مقابل شهرداری و بسیج شهر نراق - سال 1363


از راست : اصغر صالحی فرزند علیرضا ، مرحوم علیرضا جعفری فرزند ... ، مرحوم محمدحسینی فرزند علی

 

rny_عروسی_غلامحسین_کمره_ای.jpg

 

 جشن ازدواج غلامحسین کمره ای

 

7tjd_image5462.jpg

 

مراسم ازدواج اسماعیل حبیبی - سال1366

از راست : مجید قجری فرزند ذوالفقار ، مرحوم سلطانعلی غریبی فرزند محمد ، مرحوم سید ابوالفضل بابایی فرزند سید رضا ، اسماعیل حبیبی فرزند علی اکبر، مرحوم رحمت الله قجری فرزند غلامحسین ، حسین رمضانی فرزند حسن ، حسین اکبری فرزند اکبر ، علی قجری فرزند رحمت الله ، اکبر قجری فرزند احمد 

 

 

این عکسها گویای خاطرات قشنگ زندگی است .خاطراتی که هنوز با وجود گذشت سالها از آن  بوی تازگی و عطر خوش مهربانی می دهد . هنوز هم که هنوز است وقتی  آلبوم خاطرات آن روزگار را مرور می کنیم اشک شوق و لبخند دلنشین  دوستی با هم در می امیزند و ساعت ها وقتمان صرف مرور این خاطرات می شود.

 

خاطرات خوش گذشته را با هم ورق می زنیم تا.............

  

سایت سلحشوران شهر نراق

 

۰ نظر ۰۵ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۱۷
سلحشوران شهر نراق

سال 1356 به استخدام سازمان گمرک درآمده و به شهرستان بندری خرمشهر در استان خوزستان ماموریت یافتم . همان سال ارتش عراق تحرکات خصمانه ای را در مرز شلمچه خرمشهر ایجاد کرد .

qed_تص8738~1.jpg

غلامرضا بخشی

31 شهریور 1359 رژیم بعث عراق با کمک کشورهای مخالف جمهوری اسلامی رسما به ایران حمله کردند . ادارات دولتی در خرمشهر تعطیل و هر کس به نوبه خود وظیفه حفظ شهر در مقابل دفع تجاوز را بر عهده گرفت .

g9w_94902_884.jpg
چهار روز بعد تا سوم مهر در خرمشهر ماندیم و لیکن فشار و پیشرفت بعثیون متجاوز زیاد بود . مجبور شدم همسرم سرکار خانم .....بخشی و فرزندم  را به اهواز منتقل و در منزل پدر همسر یکی از دوستانم اسکان دهم . روزگار دشواری بود .

3ea2_94908_610.jpg

گلوله باران و خمسه خمسه های ارتش عراق در شهر افزایش یافت و من مجبور شدم 17 مهر 1359 خانه و کاشانه ام در خرمشهر را رها و با خانواده ام به شهر قم و سپس به نراق آمدیم .

آتش حجم آتشبار دشمن و حلقه محاصره بندر به قدری بود که وسایل منزل و طلاجات و حتی حلقه ازدواجمان را فرصت نداشتیم برداریم . بدون داشتن لباس مناسب با یک جفت دمپایی صحنه غمبار را ترک و به مثابه جنگ زدگان درآمدیم .

4h27_تص8738~1.jpg


پشت سرت را که نگاه می کردی سایه سربازان را مشاهده می کردی . مدارس نیز تعطیل و به جز مرزداران و تعدادی کمی رزمندگان مردم خرمشهر را تخلیه کردند و بر آن نام خونین شهر نهادند .

آن روی دیگر سکه این که برادرم که از بسیجیان خردمند روزگار بود به جای رفتن به کلاس سوم دبیرستان حاج عباس معصومی روز اول مهر 1359 زادگاهمان را ترک و برای مساعدت به من و مقابله با دشمن راهی استان خوزستان و بندر شده بود .

 zdu_0013.jpg

چون منزلمان را ترک کرده بودیم و روز و شب دنبال سنگر سازی و مقاوت بودیم نتوانسته بود ما را پیدا کند فلذا از فرصت استفاده کرده و با سایر نیروهای ایرانی به فعالیت برای مقابله با متجاوزین پرداخته بود . یکی از این روزها من از اهواز به یکی از اقوام در تهران تماس تلفنی گرفته و او گفت برادرت محمد رضا بخشی از نراق به خرمشهر عزیمت کرده ؛ آیا او را دیده ای؟ گفتم نه ما آواره شده ایم و در منزلمان نیستیم .

c95b_81174193-5713030.jpg

به دنبال برادرم سه نوبت به خرمشهر رفتم ولی او را نیافتم و از طرفی پدر و مادرم نگران اوضاع و احوال او بودند . از طرفی مسئولین دبیرستان حاج عباس معصومی به منزل پدری ام مراجعه و درخواست کرده بودند فرزندتان زودتر سر کلاس درس حاضر شود .

b3mq_dsc00922.jpg               gwta_scan0031.jpg

                                                      مرحوم عباس بخشی                          حاجیه خانم کبری جعفری


روز  28 مهر 1359 سرانجام سر و کله محمدرضا در نراق پیدا شد . پدرم عباس بخشی و مادرم کبری جعفری خوشحال شدند و از نگرانی درآمدند . مشخص شد علی رغم اینکه در خرمشهر کسی را نمی شناخته و آشنایی نداشته در جنگ مقاومت بندر سهیم و حماسه آفرینی داشته است .

r40o_1_(143).jpg

        شهید محمدرضا بخشی

نیمی از خرمشهر بالاخره به دست متجاوزین افتاد . رزمندگان از جمله برادرم محمد رضا دست بردار نبودند و حاضر نمی شدند چکمه دشمن در خاک وطن عزیزمان ایران را تحمل کنند فلذا مقطع عملیات آزاد سازی خرمشهر راهی جبهه گردید .

cwty_url.jpg


اینگونه که نوشته شده آن روزگار سه گروه با فاصله زمانی و به استعداد .... نفر از بسیجیان نراق عازم فتح خرمشهر شدند . 3/3/1361 سلحشوران به فرمان رهبر کبیر انقلاب آیت الله سید روح الله خمینی(ره) خرمشهر را از چنگال عراقی ها آزاد کردند و قلب امام و امت را شاد کردند .

e7k_khoramshahr.jpg

در آزاد سازی خرمشهر طی عملیات بیت المقدس مردم مومن و شهید پرور شهر نراق پنج شهید تقدیم نمود که اسامی آنان عبارتند از :


غلامرضا قجری فرزند علی
علیرضا قجری فرزند سلطانعلی
محمد رضا رمضانی فرزند غلامعلی
محمد رضا باقری فرزند غلام
علی اصغر عبداللهی فرزند رضا 


برادرم محمد رضا که از زمره موسسین بسیج نراق و انجمن اسلامی دبیرستان معصومی بود در آزاد سازی خرمشهر سهیم بود . یکماه و نیم بعد مجددا به جبهه رفت و تاریخ 24/4/1361 طی عملیات رمضان در پاسگاه زید به فیض شهادت نایل آمد .

xlif_1_(85).jpg kyno_شهید_بخشی.jpg


بنده هم پس از آوارگی و خسارت کلی به زندگی ام در فرمانداری شهرستان دلیجان مشغول به کار و مدتی است بازنشسته شده ام .
این نوع سختی ها در زندگی ام را نشانه آزمایش الهی می دانم که امیدوارم سر بلند از بوته آزمایش سر بلند شده باشم .

qed_تص8738~1.jpg

غلامرضا بخشی فرزند عباس اهل شهر نراق24/07/1391

۰ نظر ۰۴ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۱۲
سلحشوران شهر نراق

متولد 1338 در شهر نراق می باشم . از 20 اردیبهشت 1359 لغایت 20/2/1361 در خدمت مقدس سربازی در تیپ یک لشکر 64 پیاده ارومیه بودم .

b4qb_1_(57).jpg

صادق رضی

همزمان که کشور عزیزمان ایران مورد تجاوز ارتش عراق قرار گرفت گروه های معاند و جیره خوار از جمله کومله و دمکرات در پی تجزیه طلبی کردستان بودند . بنده 18 ماه در جبهه های داخلی در پاکسازی روستاها از لوث وجود چته های ضد انقلاب در کردستان بودم .

2na8_img_4251.jpg

بیشتر در جلدیان و مرز تمرچین پیرانشهر از توابع استان آذربایجانغربی فعالیت و مدتی مسئول دسته ؛ مدتی آر . پی . چی . زن و تیربارچی بودم .

ouqd_image4268.jpg


به محض اینکه برگه پایان خدمت دریافت و به زادگاهم بازگشتم دو روز نگذشته بود که توسط پاسدار غلام محمد ابوالحسنی مسئول بسیج شهر نراق به ستاد ناحیه مقاومت جذب شدم .

ssa8_image3089.jpg

صادق رضی در سالهای دفاع مقدس

آقای ابوالحسنی با درایتی که داشت گفت امثال شما که آموزش کامل دیده و سربازی هم رفته اید در کنار برادران بسیج مفید و موثر است .مرداد 1361 که آیت الله محمد رضا مهدوی کنی و آیت الله فضل الله مهدیزاده محلاتی به همراه خانواده هایشان سفر یک هفته ای به شهر نراق داشتند در کنار سایر بسیجیان به آقای ابوالحسنی در تامین و حفاظت افراد مساعدت داشتم

yfqq_1_(30).jpg

             شهید مندعلی نباتی ، صادق رضی


پس از آقای ابوالحسنی از آبان 1361به مدت سه ماه مسئولیت بسیج نراق را از طرف فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان محلات بر عهده بنده واگذار شد .

vqod_image3093.jpg

تاریخ 20 آبان 1361 گروه 22 نفره تحت نام راهیان کربلا از بسیج نراق راهی جبهه های نور علیه ظلمت نمودم . از بین این عده تاریخ 17/9/1361 دو بسیجی به اسامی مندعلی نباتی و علیرضا رزاقی در پدافندی عملیات محرم در پاسگاه شرهانی عراق به شهادت رسیدند .

 

fzjd_1_(188).jpg

                                                                                                                                                                                                          صادق رضی ، سردار شهید قاسم جعفری

 

پیکر مطهر این دو شهید که شهادتشان در کنار هم دارای فلسفه خاصی است را با شکوه تمام برگزار کردیم .
بنا به فرمان رهبر کبیر انقلاب حضرت آیت الله سید روح الله خمینی(ره) تصمیم گرفتم به جبهه اعزام شوم فلذا پاسدار صفرعلی غضنفری جایگزینم در بسیج نراق شد .

3y4w_image4277.jpg

پاسدار علی رعیتی راد با شناختی که تحصیل کرده بود به مسئولین سپاه پاسداران محلات سفارش کرد تا در جبهه پُست فرماندهی گردان را عهده دار باشم .

بر این اساس بنده به همراه پاسداران مهدی جعفری فرزند علی ، حسین صفری فرزند... و حجت الاسلام علیرضا نظری فرزند فتحعلی برای دریافت پُست های فرماندهی عازم جبهه شدیم . مقرر بود مقدمات لازم برای فرماندهی گردان من و آن سه برادر برای فرماندهی گروهان فراهم گردد .

6mcc_image3102.jpg

مرحوم علی اصغر عابدینی ، صادق رضی


بنا به شرایطی بنده از داشتن پُست فرماندهی منصرف شدم و از خط مقدم به کارخانه نبرد اهواز آمدم و مسئولیت تدارکات تیپ حضرت معصومه(س) قم(بعدا لشکر شد) را عهده دار و آنان نیز در واحدهای دیگر سازماندهی گردیدند .

cq7k_img_4250.jpg


بدون دریافت مرخصی به مدت چهار ماه انجام وظیفه نمودم . چند بار فرمانده تیپ پاسدار مهدی شیخ زین الدین (13381363) به این موقعیت سرکشی و حتی یک بار در کانکس من به استراحت پرداخت . موقعیت نبرد اهواز پاتوق رزمندگان منطقه از جمله دلیجان ؛ محلات و نراق بود .

2l9_image3097.jpg


به دلیل آشنایی با فرماندهان تیپ 17 پس از بازگشت از ماموریت جبهه از سوی فرماندهی سپاه پاسداران قم با امضای حجت الاسلام حسین ایرانی(1323 1387) دعوت شد تا به عضویت این نهاد مقدس و داشتن مسئولیت درآیم که بنا به اقتضای شرایط نپذیرفتم .

 

hoen_image3090.jpg


به موسسین بسیج نراق از جمله شهیدان سید غلامرضا باشی و قاسم جعفری عشق می ورزیدم . اکنون شیفته وطنم ایران هستم و تحت امر فرماندهی آیت الله سید علی خامنه ای آماده برای حفظ کیان کشورم می باشم .

 

dkb7_img_4237.jpg


صادق رضی فرزند منصور اهل شهر نراق24/05/1392

 

۰ نظر ۰۳ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۱۲
سلحشوران شهر نراق

حاج رضا رضایی فرزند نظر مومنی بود که با کتاب خدا قرآن و کتب تاریخی و مذهبی انس داشت .

 

zt9z_dsc00140.jpg

مرحوم حاج رضا رضایی

 

 در طول زندگی مشترکش با حاجیه خانم طلعت قجری فرزند غلامعلی کسب روزی حلال خداوند مد نظرش بود . بر این اساس فرزندان شایسته ای تحویل جامعه دادند .

 علی رضایی با ظاهری موقر از نیروهای مومن و بسیجی می باشد که در انقلاب و دفاع مقدس زحمات زیادی کشید تا جایی که در جنگ مجروح گردید .

حاج احمد رضایی از زمره پاکدلان و خیرین جامعه است . علاوه بر خدمات نیکوکارانه کمک حال مستمندان نیز می باشد .

0zx_dsc00148.jpg

 

 حاج رضا نظر در هشت سال دفاع مقدس سه نوبت در راستای جنگ ماموریت داشت :

 

# به درخواست فرمانداری شهرستان دلیجان و با مساعدت حجت الاسلام سید محمد باقر شریف موسوی امام جمعه شهر نراق در فصل نخست جنگ تحمیلی چندین گروه به منظریه قم ماموریت یافتند . آبان ماه 1359 بالغ بر 15 نفر از جمله حاج رضا رضایی در ماموریت به منظریه قم حضور داشتند .


ucxa_10.jpg

  مرحوم حاج رضا رضایی

 

وظیفه این عده جابجایی مهمات و تجهیزات جنگی و ارسال به خطوط مقدم جبهه بود .ماموریت مشترک نراقی ها و دلیجانی ها به صورت محرمانه و پانزده روز به طول می انجامید و حتی تماس تلفنی با خانواده نیز برایشان مقدور نبود .


6qpc_dsc00123.jpg

حاج رضا به هنگام نقل و انتقال مهمات از بالای کفی تریلی به پایین پرتاب می شود و پایش می شکند و تا دو سه ماه در بستر گرفتار درمان می گردد. ایشان با هزینه شخصی در نراق معالجه و هیچ هزینه ای دریافت نمی کند .


6d3f_1_(14).jpg

# دومین دفعه تاریخ 15/4/1364 به همراه کاروان بزرگی موسوم به "کاروان شهدای 7 تیر " کمک های اهدایی مردم فداکار شهر نراق را به همراه چندین کامیون به سوی جبهه انتقال دادند . حاج رضا به همراه 27 نفر از همشهریان نراقی برای بازدید از مناطق عملیاتی جبهه و ملاقات با رزمندگان اسلام با این کاروان به یاد ماندنی عازم گردیده بود .

n7n2_dsc00139.jpg

# سومین ماموریت مرحوم زمستان سال 1366 برای ساخت مخابرات لشکر 17 علی بن ابیطالب(ع) در پادگان زین الدین در شهرک بدر حومه اندیمشک استان خوزستان می باشد . وقتی مقر لشکر در انرژی اتمی آبادان توسط هواپیماهای ارتش عراق بمباران گردید فرماندهان در صدد منطقه جدید شدند .


11ss_1_(19).jpg

از هر شهری برای ساخت لشکر عهده دار مسئولیتی بودند که مردم فداکار نراق واحد مخابرات را از صفر تا صد آن بر عهده گرفت . ماموریت آقای رضایی در همین خصوص بود و حدود سه هفته طول کشید .  ایشان به همراه مرحوم حاج غلامعلی رمضانی چند سالی هم عضو هیئت امنای بقعه متبرکه امامزاده سلیمان شهر نراق بودند. مصیبت وارده را به خانواده های رضایی و قجری تسلیت گفته و غمخوار آنان می باشیم .

 

سایت سلحشوران شهر نراق

۰ نظر ۰۱ خرداد ۹۳ ، ۰۹:۵۵
سلحشوران شهر نراق

تا کنون چقدر شنیده اید که جوانان ایرانی برای حفظ کیان مرزهای جمهوری اسلامی شناسنامه هایشان را دستکاری کرده تا سن خود را قانونی جلوه داده و به جبهه اعزام شوند ؟ خاطرات یکی از این سلحشوران را مرور می کنیم :

 

nem8_image5438.jpg

حسن حبیبی در سنین کودکی


حسن حبیبی فرزند اکبر متولد 1347 در بسیج شهر نراق فعالیت داشتم . جبهه های جنگ نیاز به نیرو داشت و رهبر کبیر انقلاب حضرت آیت الله سید روح الله خمینی(ره) برای چندمین بار فراخوان عمومی در جبهه را اعلام فرمودند .

nc9d_img_2608.jpg


سن قانونی نداشتم و مسئولین از اعزام من جلوگیری کردند . شناسنامه ام را دستکاری و بهار 1365 با جمعی از همشهریان نراقی ام از طریق بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان دلیجان رهسپار جبهه شدم .

 

qhc2_image2800.jpg

حسن حبیبی در سالهای دفاع مقدس

 

در پادگان 21 حمزه تهران که در اختیار نیروهای بسیج بود متوجه شیطنت من شدند و با همان مینی بوس به دلیجان و نهایتا نراق بازگردانده شدم . کوتاه نیامدم و عشق به وطنم و دفع تجاوز دشمن باعث شد در اولین اعزام بعدی با لباس مقدس بسیج راهی جبهه شوم .

za93_image2798.jpg

 

 آن موقع خانواده ام در خدمت دفاع مقدس بودند . مادرم خانم سکینه ماندنی و خواهرانم در ستاد پشتیبانی جنگ زحمت های زیادی کشیدند . پدرم اکبر و برادرانم اسماعیل و حسین نیز از مدافعان حریم کشور عزیزمان ایران بودند .

4e22_image2791.jpg

در دومین دور اعزام در پادگان 21 حمزه دو ماه آموزش های تکمیلی را فرا گرفته و بعد راهی جبهه شدم . به واسطه راهنمایی برادر بزرگم پاسدار وظیفه سپاه پاسداران و جمعی لشکر 17 علی بن ابیطالب(ع) گردیدم .

 

xe1w_image2776.jpg    0w6n_54.jpg  hau5_image2774.jpg

لشکر در شهرک صدر پادگان شهید زین الدین در حومه اندیمشک استان خوزستان بود . در واقع از تاریخ 26 خرداد 1365 لغایت 26 مهر 1367 خدمت سربازی ام را سپری کردم .

aj91_img_2604.jpg


ابتدا در قسمت ادوات لشگر و در واحد خمپاره سازماندهی شدم و چندی بعد به شهر اشغال شده مهران استان ایلام اعزام و در عملیات کربلای یک شرکت کردم .این عملیات در راستای آزاد سازی شهر مهران با رمز یا ابوالفضل العباس ادرکنی از تاریخ 9/4/ 1365 لغایت 19/4/1365 طی پنج مرحله  انجام شد و این شهر از چنگال بعثیون متجاوز آزاد گردید .

pppy_image2782.jpg   l6jw_image2788.jpg

حسن حبیبی


بعد از مدتی با واحدهایی از لشکر 17 علی بن ابیطالب(ع) به اندیمشک بازگشته و جهت حضور در شلمچه سازماندهی شدیم . در عملیات های ناموفق کربلای 4 و موفق کربلای 5 شرکت داشتم .

zql_img_4089.jpg

در عملیات غرور آفرین کربلای 5 از ناحیه سر و دست راست به طور سطحی ترکش خمپاره خوردم ولی در خطوط مقدم جبهه خود درمانی کرده و حاضر نشدم برای معالجه بیشتر به عقبه خط برگردم .

pwm6_image2796.jpg

در همین مقطع خبر دار شدم پسر خاله مهربانم مهدی قیومی فرزند سلطانعلی تاریخ 10 اسفند 1365 طی عملیات کربلای 5 در جبهه شلمچه خرمشهر به شهادت رسیده است .

7vbd_0067.jpg


بعد برای عملیات والفجر 10 در اسفند 1366 از جنوب به غرب کشور در استان کرمانشاه آمدیم و وارد شمال عراق در منطقه حلبچه و خرمال گردیدیم . این بار در گردان رزمی عاشورا سازماندهی و آر . پی . چی زن شدم .از رزمندگان نراق و دلیجان خیلی ها در این گردان بودند و سر گروه ما پاسدار علی کمره ای فرزند تقی بود .

jz54_image5439.jpg

  عملیات والفجر 10 از تاریخ 24 اسفند 1366 لغایت 4 فروردین 1367 ادامه پیدا کرد . عید نوروز 1367 هم با فراز و نشیب هایش گذشت و روز سیزده نوروز که به قولی سیزده بدر بود فرا رسید . یک ماهی بود که به علت شرایط منطقه حمام نرفته بودم فلذا همراه با سید مرتضی بابایی و حسین نباتی از ارتفاعات محل استقرار پایین آمده تا در مُرده شورخانه دوش بگیریم .

rdh0_img_4087.jpg   p58_img_3209.jpg

پس از استحمام یک پلیت برای تقویت سنگرم برداشتم و به سمت موقعیت سابقم حرکت کردم . سید مرتضی و حسین نیز به قصد دریافت آذوقه و ملاقات با پاسدار سیف الله اکبری(مرحوم) به سمت تدارکات رفتند .

9zo3_img_3203.jpg

 

20 متر مانده به انتهای ارتفاع که دو فروند هواپیمای نیروی هوایی عراق وارد آسمان منطقه شدند و یکی از آنها بمب های شیمیایی خود را مورد هدف قرار داد . پلیت را انداختم و خودم را داخل سنگری پرت کردم . فرود بمب ها از آسمان به زمین با سرعت قابل مشاهده بود .

q7rm_image2792.jpg

از 30 سلحشور نراق 20 نفرشان در روز سیزدهم فروردین 1367 شیمیایی شدند . من هم از نوع اعصاب و روان مجروح شیمیایی شدم . چهار قاطر در جا کشته شدند . دشت سرسبز و دارای شقایق های قشنگ حلبچه زرد شد . مردم حلبچه 25 اسفند 1366 نیز دچار شیمیایی کلان گردیده بودند .

a838_image2781.jpg

 چون همه دنبال رفع گرفتاری خود بودند کسی به من کمک و رسیدگی نمی کرد و از فرط ناراحتی با اسلحه ام یک رگبار به سمت آسمان شلیک کردم که همچنان مورد توجه قرار نگرفتم .

poxp_image5552.jpg

روز بعد 14 فروردین 1367 پاسدار حسین نباتی که ماشین تویوتا در اختیار داشت و خودش نیز شیمیایی شده بود با مساعدت سید مرتضی بابایی به بیمارستان شهر پاوه استان کرمانشاه انتقال یافتم .

 

6wrq_1_(27).jpg


رزمندگان آنقدر بد حال شیمیایی شده بودند که من مشکل خودم را فراموش کردم . دو روزی در بیمارستان بستری بودم و ضد عفونی شدم . با دریافت دو هفته مرخصی استعلاجی برای گذراندن دوره نقاهت وارد زادگاهم شهر نراق از توابع دلیجان استان مرکزی شدم .

 

lza_img_3210.jpg

 

 سفره های هفت سین عید جمع شده بود و بر عکس خانواده ما به خاطر شهادت پسر خاله ام مهدی قیومی بیرق های مشکی سر درب منزل در اهتزاز بود . مادر و خاله ام با من دیده بوسی کردند و تا یک هفته به علت انتقال عارضه شیمیایی سرفه می کردند .

ulgd_img_4094.jpg

پس از اتمام مرخصی مجددا به گردان عاشورا در حلبچه عراق باز گشتم . از آن به بعد جوش های قرمز رنگ در بدنم ایجاد می شود ولی تا کنون دنبال تشکیل پرونده در بنیاد جانبازان نرفته ام .

ica1_image2771.jpg

سه چهار ماه آخر خدمتم به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان دلیجان معرفی شدم لیکن به دلیل مشکلی که روز عاشورای حسینی سال 1367 در نراق برایم حادث شد و اضافه خدمت برایم در نظر گرفتند ؛به علت ناراحتی از دفتر قضایی به درخواست خودم مجددا به موقعیت گردان رزمی به حلبچه و خرمال عراق بازگشتم .نهایتا پس از 28 ماه تسویه حساب و پایان سربازی ام با قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل همراه شد و یکی دو ماه بعد خدمتم به پایان رسید .

rst_img_3211.jpg

مدتی در تهران مشغول به کار و امرار معاش داشتم تا اینکه در نراق و بالای شهردار رستورانی به نام عموحسن راه اندازی کردم . کسب و کارم بد نبود تا اینکه یک دستگاه تریلی هوکو ساخت چین در سراشیبی خیابان اصلی ترمز برید و داخل مغازه من متوقف شد . ماشین پیکانم به آهن پاره ای تبدیل شد و خسارات زیادی متحمل شدم . باز از تلاش نیاستادم و کارم را ادامه دادم .

 a8lb_img_4096.jpg

 سپس رستوران را به باغ دشت بالا انتقال دادم و همچنان در خدمت مردم هستم . عده ای به شوخی می گویند تو که نه قد و جثه و نه سبیل کلفت و قد رشید داری چرا به عمو حسن مشهوری ؟ تلاش می کنم در کنار  کار در رستوران دشت بالا نیازمندی های دیگر را خودم تهیه و تامین کنم . پرورش جوجه ؛ سبزی کاری و کاشت پیاز و در کنار آن به زنبور داری مشغول هستم .

zbm6_img_3200.jpg

 

علاوه بر همسرم سرکار خانم فاطمه صالحی دو دخترم خانم ها الهه و سمینه نیز در پیشرفت دشت بالا کمکم می کنند . چند نفر را هم به این نحو وارد بازار کار کرده ام .


سعی می کنم توریست هایی که به شهر ممتاز نراق تشریف فرما می شوند پذیرایی نموده و خاطرات مفرح و دلنشینی را برایشان به یادگار بگذارم .

3zfr_img_3207.jpg

حسن حبیبی فرزند اکبر اهل شهر نراق 15/02/1390

۰ نظر ۳۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۴:۱۸
سلحشوران شهر نراق

متولد 1349 در شهر نراق هستم . به فرمان رهبر کبیر انقلاب آیت الله سید روح الله خمینی(ره) در بهمن 1365 در سن 16 سالگی با سپاهیان حضرت مهدی(عج) عازم جبهه شدم .

z9fo_img_9376.jpg

غلامرضا حسینی

 

با عده ای از بسیجیان زادگاهم از طریق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان دلیجان به استان خوزستان وارد شدیم . عملیات پیروزمندانه کربلای 5 به اتمام رسیده بود و گروه ما برای پدافندی عملیات در خطوط دو و سه جبهه شلمچه خرمشهر استقرار یافتیم .

vvch_img_3073.jpg

برای آمادگی رزمی و دفاعی در مقر شهید صادقی مرتب به تمرین های مختلف می پرداختیم . یک روز باران بارید و به درخواست فرمانده مشغول فعالیت های رزمی شدیم . وزنم سبک ؛ جثه ام ضعیف و فدم کوتاه بود .

8myx_0_(7).jpg    m0en_1_(6).jpg

غلامرضا حسینی در سالهای دفاع مقدس

داخل رمل ها گِل به پوتینم چسبید و از حرکت ایستادم و نمی توانستم پا از پا بردارم . آقای زنجیرانی مسئول واحد ادوات آمد و من را کول کرد و به سهولت انتقال می داد . انگار نه انگار که وزنی را بلند کرده و چه بسا باعث انبساط خاطر رزمنده ها هم فراهم گردید .

9knm_picture_110.jpg

غلامرضا حسینی فرزند شعبانعلی اهل شهر نراق 27/11/1391

 

۰ نظر ۳۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۴:۲۰
سلحشوران شهر نراق

دومین اعزامم با لباس بسیج به جبهه از 27 بهمن 1362 لغایت 23 فروردین 1363 از ناحیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان دلیجان قریب دو ماه به طول انجامید .

eti_img_9381.jpg

سید مجتبی میرکریمی

 

از 3 تا 22 اسفند 1362 عملیات خیره کننده خیبر با رمز یا رسول الله(ص) در محور هورالهویزه شمال بصره عراق صورت گرفت . اولین روز نوروز 1363 تا سیزدهم در جزیره مجنون برای حفظ خطوط فتح شده مقابل عراقی ها پدافند کردیم .

for1_812f~1.jpg

به عنوان دیده بان در سنگرهای کمین میان آب و نیزارها انجام وظیفه می کردیم . فاصله ما تا نیروهای ارتش متجاوز عراق کم بود . حجم آتش دشمن به قدری زیاد بود که نمی توانستیم از سنگر بیرون را نگاه کنیم لذا با دوربین های خرگوشی منطقه را رصد می کردیم .

tqv3_indexسقغشق.jpg                wi3n_url.jpg

                                          مرحوم حجت الاسلام سید ابوالفضل بابایی                    شهید مهدی شیخ زین الدین 


در یکی از روزهای نوروز که رزمنده دلاور مرحوم سید ابوالفضل بابایی نیز حضور داشت فرمانده تیپ(بعدا لشکر شد) 17 علی بن ابیطالب(ع) پاسدار مهدی شیخ زین الدین ) تولد 1338 شهادت 27 آبان 1363 ) وارد جزیره شد .

94ys_untitled-2.jpg    5t89_untitled-4.jpg      xvsc_untitled-3.jpg

حجت الاسلام سید مجتبی میرکریمی

 

ایشان با شجاعت و شهامت بی نظیر در میان آتشبار بی امان بعثیون در خطوط مقدم حضور یافته و خط مقدم درگیری را مورد بررسی و تصمیم گیری نهایی قرار داد .

23rm_untitled-24.jpg

 

بنده ایشان را از نزدیک رویت کردم و هم برای من و سایر سلحشوران نبرد روحیه مضاعفی ایجاد نمود . حضور فرمانده لشکر در خطوط مقدم باعث افزایش مقاومت رزمندگان گردید .

 

btc9_total1_copy_21.jpg                          klvt_total1_copy_33.jpg

دو مومن از اهالی مردم شهید پرور شهرستان دلیجان آقایان غلامحسین(هادی) شفیعی فرزند حسن و عباس محمدی فرزند قدمعلی به طور همزمان تاریخ 5 فروردین 1363 در همین ایام و مکان در کنار ما به فیض شهادت نایل آمدند .

 

c8qk_img_1637.jpg

حجت الاسلام سید مجتبی میرکریمی فرزند سید علی اهل شهر نراق 24/10/1391

 

۰ نظر ۲۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۸:۵۶
سلحشوران شهر نراق

در طول جنگ هشت ساله عراق بر علیه ایران جوانان غیرتمند شهر نراق حماسه های فراوانی خلق کردند .

 

http://gigpars.com/upload/xboy_img_9034.jpg

حاج اکبر رضایی

 

تعدادی از مجروحین نبرد را دیده بودم لیکن دو نفر از این جوانان سلحشور را در بیمارستان ملاقات کردم که مقاومت آنان شگفت انگیز بود . فرمانده دفاع مقدس حاج غلامعلی رضایی فرزند اکبر 7 بهمن 1365 طی عملیات کربلای پنج در شلمچه دست و پایش را به فرشتگان تقدیم نمود . وی را در بیمارستان بقیه الله در خیابان ملاصدرای تهران ملاقات نمودم .

 

           v0pu_jqgl_picture_608.jpg         5e1c_42161386948389401806.jpg

                                                  حاج غلامعلی رضایی                                       حاج حسین حیدری                   


فرمانده دیگر جنگ حاج حسین حیدری فرزند غلامحسین تیر ماه 1366 در خط پدافندی شلمچه از ناحیه پا آسیب جدی دیده و حتی برای مداوای بیشتر دو نوبت به کشور آلمان اعزام گردید . ایشان را در بیمارستان پاسارگاد در خیابان شریعتی تهران ملاقات کردم .

gums_img_7867.jpg


من وقتی روحیه ایثارگری این جوانان انقلابی را می دیدم به عنوان یک همشهری احساس مباهات می کردم . راز سربلندی آنان تمسک به ولایت و راه حق خواهی حسین بن علی (ع) می باشد .

9yep_img_8589.jpg


توضیحات سلحشوران شهر نراق :


حاج علی اکبر رضایی مدت 17 سال است که به همراه برادر زاده اش حاج احمد رضایی و جمع دیگری از نراقی ها خادمین افتخاری حرم منور و مشعشع حضرت فاطمه معصومه(س) هستند

 

o6zd_img_9031.jpg

علی اکبر رضایی فرزند نظر اهل شهر نراق06/10/1392

 

۰ نظر ۲۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۴:۲۴
سلحشوران شهر نراق

... من آن شانه هایت را می خواهم که پناهم بود . همان یک وجب از شانه ات تمام دارایی ام بود . من آن دست های گرمت را می خواهم که یک عمرعبادت به نامش نوشته شد . پدر گرفته دلم ، کجایی که آرامم کنی ، کجایی که این غم یخ زده را در دلم آب کنی . گرفته دلم ، کجایی که به درد دل هایم گوش کنی . نیستی و من در حسرت این لحظه ها نشسته ام .

 

urmo_یبق7غهیز.jpg
مرحوم حاج غلامعلی رمضانی

 

نیستی و من بیشتر از همیشه خسته ام در لا به لای برگهای زندگی 
نیست روزی که از تو نگفته باشم . صد سال هم که بگذرد من در توهم حضورت نفس می کشم .

وقتی دیروز باران بارید
آن مرد در باران آمد” را به یاد آوردم
آن مرد با نان آمد
یادم آمد که دیگر پدرم در باران
با نانی در دست
و لبخند بر لب
نخواهد آمد

امروز دلم تنگ شد و با آسمان و دلتنگی‌اش
به یاد پدر سخت گریستم
پدرم وقتی رفت سقف این خانه ترک بر داشت
پدرم وقتی رفت دل من سخت شکست ....

un56_image9183.jpg

حاج غلامعلی رمضانی فرزند محمد تقی افتخار داشت که فرزندش محمد رضا رمضانی تاریخ 2/3/1361 طی عملیات بیت المقدس با جانفشانی و شهادتش خرمشهر را از چنگال دشمن بعثی آزاد کرد .

viyz_0012.jpg

بعد خودش اسلحه فرزند را بر دوش کشید و بسیجی شد و بسیجی ماند . خدمات پشت جبهه در ستاد پشتیبانی جنگ نراق بر کسی پوشیده نیست .ایشان و حاج رضا رضایی فرزند نظر چند سالی هم عضو هیئت امنای بقعه امامزاده سلیمان نراق بودند ولی هفت هشت سال در بستر بیماری افتاد و با تخت در منزل انس و الفت گرفت .


37ul_img_0526.jpg

دختر ندارد ولی همسر مکرمه اش حاجیه خانم نیره قجری به مثابه پرستار این سال های رنج و محنت را در کنار همسر خدمت رسانی کرد . فرزندان بزرگوار این خانواده شهید یکی پس از دیگری به صورت نوبه ای در خدمت پدر بودند تا با دعای خیر او عاقبت به خیریشان تضمین تر گردد .

ir4b_image9187.jpg
شهید محمدرضا رمضانی درکنار پدر بزرگوارش مرحوم حاج غلامعلی رمضانی

 

آقایان غلامحسین ، علی ،احمد و مجتبی رمضانی هم حافظ راه برادر شهیدشان محمد رضا و هم خدمتگزار پدر در این چند سال گرفتاری بودند . مصیبت ابوالشهید را خدمات خاندان رمضانی و فرزندان و همسرش تسلیت عرض می نماییم .

 

eu2t_img_0525.jpg

      

۱ نظر ۲۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۴:۲۰
سلحشوران شهر نراق

میرزا فخرالدین بن محمد بن احمد بن مهدی بن ابی ذر نراقی از اعاظم فقهای امامیه متولد نراق در 60 کیلومتری دارالمومنین کاشان جامعیت قابل توجهی در علوم مختلف اسلامی از جمله ادبیات عرب، فقه ، اصول، علوم قرآن و حدیث ، رجال، درایه، فلسفه و کلام اسلامی داشته است .

9506_img_1738.jpg


علامه میرزا فخرالدین نراقی دانشمندی بزرگ ، استادی متبحّر و فقیهی مسلّم و جامع در علوم اسلامی نوه علامه آیت العظمی ملا احمد فاضل نراقی و نوه دختری علامه فخر المحققین آیت اله میرزا ابوالقاسم جیلانی فرزند ملا محمد حسن مشهور به میرزای قمی( 1151 ه . ق 1231 ه.ق ) از علمای نراق و کاشان و مفاخر جهان تشیع در نیمه اول قرن 14 هجری است.

h1r3_1621912_10201537741066859_415061273_n.jpg

 
اخلاقیات میرزا فخرالدین نراقی/خلیق، حلیم، متواضع و کارگشا در امور مردم


میرزا فخرالدین نراقی گذشته از تعلیم و تربیت شاگردان و تالیف آثار ارزشمند عالمی خلیق ، حلیم، بسیار متواضع و از محبوبیت فوق العاده ای در میان مردم کاشان برخوردار بوده است. میرزا فخرالدین نراقی امام جماعت ، صاحب ارشاد و هدایت مردم از طریق جلسات تفسسیر قرآن و مواعظ نافع خود در منبر برای مردم بوده و همواره خانه وی ملجا و مامن مطمئنی در مرافعات و اختلافات آنها بوده است.

 

ihgv_1798767_10201537741426868_1856419077_n.jpg

خانواده و بستگان/خاندان نراقی از اعاظم فقهای نراق کاشان و علمای بزرگ جهان اسلام هستند


علامه میرزا فخرالدین نراقی فرزند حاج محمد(متوفی به 1297 هجری قمری) ملقّب به «عبدالصاحب» و متخلّص به «صاحب» که در علوم مختلف صاحب نظر و از معروفترین فرزندان علامه ملا احمد مشهور به فاضل نرافی مولف مستند الشیعه در فقه استدلالی و معراج السعادة در اخلاق و دیگر آثار گران سنگ است.

 s66z_10246660_310004505822838_305628823577572897_n.jpg

 

 جلال الدین محمد و میرزا ابوالقاسم نجم الدین برادران علامه میرزا فخرالدین نراقی

 

حاج محمد عبدالصاحب نراقی پدر علامه فخرالدین نراقی صاحب آثار ارزشمندی چون «مشارق الاحکام در فقه امامیه ، مراصد در اصول فقه ، انوار التوحید در حکمت الهیه، رسالات ناتمام در طهارت و صلواة و دیوان اشعاری مشتمل بر 2 هزار و 200 بیت» است . علامه میرزا فخرالدین نراقی دارای دو برادر دیگر به نامهای جلال الدین محمد از علمای بزرگ معاصر بود.

ao0c_2.jpg

ایشان صاحب کتاب المعتضد در فقه استدلالی و میرزا ابوالقاسم نجم الدین (1319 ه.ق) صاحب کتاب شعب المقال در علم رجال ، تسهیل الدلیل در فقه استدلالی ، آثار الرحمة در علامات الظهور در علم کلام ، تفریغ الفواد لمعرفة المبدا و المعاد ، جنان الجنان در اخلاق و صاحب نظر در علوم عقلی مثل ریاضیات و منطق و فلسفه بود که هر دوی این بزرگوار در قبرستان شیخان قم در جوار حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (س) جنب جدبزرگوار مادریشان آیت اله میرزا ابوالقاسم جیلانی معروف به میرزای قمی مدفون هستند.

شهاب الدین فرزند علامه میرزا فخرالدین نراقی


علامه میرزا فخرالدین نراقی دارای فرزندی به نام میرزا شهاب الدین متوفی به 26 شوال سال 1350 هجری قمری بوده است که وی نیز از علمای بزرگ خاندان نراقی و معاصران مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی بوده که پس از درگذشت پدرش مرجعیت مردم کاشان را به عهده داشته است.

3lk2_url.jpg


مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی صاحب کتب گران سنگ «الذریعة و طبقات اعلام الشیعه» میرزا شهاب الدین نراقی را از شاگردان مرحوم «محقق خراسانی صاحب کفایة الاصول» و از معاصرین خود دانسته است . میرزا شهاب الدین ابتدا در حوزه علمیه کاشان نزد والد بزرگوارش و پس از آن به نجف اشرف عزیمت کرد و از محضر علامه ملا محمد کاظم خراسانی فرزند ملا حسین هروی مشهور به آخوند خراسانی ( 1255 ه.ق 1329 ه.ق)کسب علم نمود تا اینکه به درجه اجتهاد نائل شد.

3qwk_3.jpg


میرزا شهاب الدین نراقی دارای آثار ارزشمندی از جمله کتاب البدائیه در مبحث بداء در علم کلام است.
پیکر میرزا شهاب الدین نیز پس از وفات در کنار پدر بزرگوارش جنب مقبره علامه محقق میرزا ابوالقاسم قمی صاحب قوانین در قبرستان شیخان شهر مقدس قم به خاک سپرده شد.

 

حوزه های درسی میرزا فخرالدین نراقی


میرزا فخرالدین نراقی مدیر مدرسه سلطانی(امام خمینی) کاشان پس از رحلت پدر بزرگوارش عالم ربّانی مرحوم آیت العظمی علامه میرزا محمد نراقی بود.


اساتید علامه میرزا فخرالدین نراقی:


والد ماجدش میرزا محمد نراقی و علامه محمد مهدی نراقی(معروف به آقا بزرگ) برادر علامه ملا احمد نراقی از اعاظم خاندان نراقی و مراجع و فقهای عصر قاجاریه از جمله اساتید میرزا فخرالدین نراقی بودند.

chnf_10155905_1426060374313394_3612190901339879571_n.jpg

 

 شاگردان علامه میرزا فخرالدین نراقی : شاگرد علامه از اساتید حضرت امام خمینی (ره)بوده است

 

آیت اله ملا عبدالرسول مدنی کاشانی متوفی به سال 1366 هجری قمری والد ماجد مرحوم آیت اله العظمی حاج آقا رضا مدنی کاشانی از مراجع تقلید معاصر که در علم و فقاهت در میان عالمان عصر خود از شهرت خاصی برخوردار بود و متبحر در غوامض علوم بود، آیت اله العظمی سید فخرالدین امامت متوفی به سال 1392 هجری قمری و آیت اله العظمی سید محمد حسین رضوی کاشانی از مراجع بزرگ معاصر متوفی به سال 1343 هجری شمسی مولف آثار گرانبهایی چون حاشیه بر مکاسب، حاشیه بر شرایع و شرح بر منظومه استادش آیت العظمی آقا سید محمد علوی بروجردی را از شاگردان علامه میرزا فخرالدین نراقی بودند .

30h4_a_(277).jpg


آیت اله حاج شیخ محمد سلیمانی از علمای بزرگ معاصر متوفی به سال 1345 هجری شمسی و مرحوم آیت اله العظمی میرزا ابوالقاسم کبیر قمی متوفی به سال 1353 هجری قمری استاد بسیاری از مراجع عظام تقلید همچون «معمار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام سید روح الله خمینی(ره) و آیت اله العظمی سید محمد رضا گلپایگانی(ره)» از دیگر شاگردان بزرگی بودند که در مکتب درس علامه میرزا فخرالدین نراقی پرورش یافتند و تربیت شدند.

آثار و تالیفات علامه میرزا فخرالدین نراقی

 

وی کتاب «شرح بر قواعد علامه حلی »، منظومه ای در ابواب فقه به زبان عربی با نام «فریدة الاحکام» چاپ شده در سالهای گذشته و «رساله عملیه» به زبان فارسی با نام «منهج الرشاد» به طبع رسیده در سال 1313 هجری قمری از جمله آثار علامه میرزا فخرالدین نراقی است.

*شرح بر قواعد علامه حلی از شرح های مبسوط در بین شروح نوشته شده است

شرح بر قواعد علامه میرزا فخرالدین نراقی را که در بین شروح نوشته شده بسیار ارزشمند و بی نظیر است یکی از آثار برجسته وی است . آرا و دیدگاههای فقهی خاصی که در این کتاب به چشم می خورد دلالت بر نبوغ علمی و فقهی علامه میرزا فخرالدین نراقی دارد.

wgac_سقغشسقغ.jpg

 کتاب « شرح بر قواعد الاحکام فی معرفة الحلال و الحرام علامه حلی» اثر میرزا فخرالدین نراقی یک دوره کامل فقه استدلالی است که به جهت اتقان و ارزش علمی آن می تواند مورد توجه علمای بزرگ شیعه باشد و مورد استفاده حوزه های علمیه، دانشگاه ها، نهادهای قضایی کشور و موسسات علمی و پژوهشی قرار بگیرد.


تدوین پایان نامه های دانشگاه پیام نور کاشان از متن شرح بر قواعد علامه


میرزا فخرالدین نراقی شرح بسیار مبسوط و گسترده ای بر کتاب قواعد علامه حلّی به زبان عربی نوشته است و در حال حاضر نسخه خطی آن به قطع رحلی در 5 مجلّد به زبان عربی در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران موجود است گفت:خوشبختانه اخیرا دانشگاه پیام نور کاشان طی یک حرکت علمی فرهنگی اقدام به بازخوانی، تصحیح و تعلیق این شرح در قالب تدوین پایان نامه در رشته کارشناسی ارشد فقه و مبانی حقوق اسلامی نموده است.

fecr_img_1735.jpg


تا کنون بیش از 10 پایان نامه کارشناسی ارشد در ابواب مختلف فقهی کتاب شرح بر قواعد علامه حلی از میرزا فخرالدین نراقی نوشته شده است و پیش بینی می شود حدود 20 پایان نامه دانشگاهی دیگر از این کتاب در 20 جلد تدوین و آماده چاپ شود.

vm9t_url.jpg

پایان نامه های حاصل از بازخوانی، تصحیح و تعلیق شرح بر قواعد علامه حلی از میرزا فخرالدین نراقی در فقه استدلالی اثری بسیار ارزشمند و گران سنگ است که می تواند منبع بسیار مناسبی برای تحقیقات حوزوی و دانشگاهی در این رشته قرار بگیرد.

علامه فخرالدین نراقی در نگاه علما


این مصنف، مولف، محقق و مترجم بیش از 30 کتاب در موضوعات مختلف علمی یادآورشد: «اعتماد السلطنه در کتاب المآثر و الاثار»از علامه فخرالدین نراقی به عنوان عالم بزرگ خاندان نراقی در کاشان یاد کرده است که مرجعیت تامّه مردم کاشان را به عهده داشته است.

 3v35_img_3935.jpg

  شیخ آقا بزرگ تهرانی در ص 24 جلد 17 کتاب طبقات اعلام الشیعه» از خاندان نراقی به عنوان یکی از دودمان های بزرگ علمی جهان اسلام یادکرده است که آثار بسیار ارزشمندی در حوزه های مختلف علوم اسلامی از خود به جای گذارده و خدمات بسیار ارزشمندی به حوزه علوم و معارف اسلامی داشته است و همچنین از وی و دیگر بزرگان این خاندان از علمای بزرگ جهان اسلام یادکرده است.


وی گفتار آیت اله سید محمد حسین رضوی کاشانی در صفحه 117 و 216 کتاب عندبیل در مورد میرزافخرالدین نراقی را یادآور شد و گفت: آیت اله سید محمد حسین رضوی کاشانی در این کتاب با عناوین اسوة العلما، قدوة الفقها و سید المتبحّرین فی العلوم الاسلامیة »از مقامات بلند علمی و عملی میرزا فخرالدین نراقی با عظمت یاد کرده است.

3hc_1888690_10201440480195398_1111206487_n.jpg


مرحوم سید جمال الدین اسدآبادی نیز زمانیکه به کاشان سفر کرده طی ملاقاتی که با علمای این دیار داشته از مقام بلند علمی میرزا فخرالدین نراقی به عظمت یاد کرده است .


علامه میرزا فخرالدین نراقی مدفون در قبرستان شیخان قم


میرزا فخرالدین نراقی متوفی در 25 شوال سال 1325هجری.قمری(110 سال قبل) بنا به وصیت خودش پس از تشییع جنازه باشکوه در کاشان که با حضور علمای معاصر وی و تعطیلی تمام بازاریان و کسبه این شهر برگزار شد در قبرستان شیخان قم در جوار حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) و مجاورت آرامگاه جدّش میرزا ابوالقاسم جیلانی (میرزای قمی) به خاک سپرده شد.


0df3_166734.jpg

 

 عباسعلی فراهتی عضو شورای فرهنگ عمومی شهرستان کاشان و پژوهشگر علوم اسلامی

بازنویسی : سایت سلحشوران شهر نراق

 

۰ نظر ۲۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۴:۲۶
سلحشوران شهر نراق

حمیدرضا انصاری فرزند حسن سال 1344 در شهر تهران از یک خانواده مذهبی متولد شد . فرزند سوم خانواده و در فامیل به خوشنامی و داشتن ایمان زبانزد و در کمک به اطرافیان و انسان های بی بضاعت همواره پیش قدم بود . او با اندیشه های پویا در قبال تهاجم به کشور ایران احساس مسئولیت می کرد .

 

g6mo_fu.jpg


مقطع جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران به خدمت مقدس سربازی اعزام شد . پس از آموزش در لشکر 21 حمزه سید الشهدا(ع) گردان 140 گروهان یک سازماندهی گردید . در حین سربازی مشکلاتی برایش پیش آمد که حدود هشت ماهی مجبور به ترک خدمت گردید و لیکن با راهنمایی خانواده و از جمله پدرش به خدمت بازگشت .

 

e8jz_mafghood.jpg

 

مرداد 1367 دفاع مقدس پایان یافت ولیکن دو ماه بعد تاریخ 1/7/1367 در اثر فعالیت های ایذایی و شیطنت های ارتش بعث عراق در منطقه دهلران استان ایلام حمید رضا انصاری مفقود گردید . دو سال بعد مرداد سال 1369 که اسرا مبادله و از اردوگاه های رژیم بعث عراق به ایران بازگشتند خانواده وی اثری در بین آنان بدست نیاوردند . نهایتا ارتش شهادت ایشان در تاریخ 1/7/1367 را تایید و به عنوان جاوید الاثر به خانواده اعلام نمود .

tb6d_sms-shahidan.jpg

 

شهید حمید رضا علاقه به زادگاه پدری اش شهر نراق داشت . مادرش خانم گیلان نایب پور فرزند حبیب اهل کاشان و پدرش حاج حسن انصاری فرزند محمد حسین اهل شهر نراق سال ها چشم انتظار فرزند و یا جنازه اش شدند که خبری نشد تا اینکه آنها مرحوم شدند .

 wz82_عکس۰۴۸۶.jpg

 یادمان شهید انصاری در گلزار شهدای شهر نراق

 

حاج حسن انصاری تاریخ 13/10/1372 پس از فوت در قطعه 102 ردیف 99 شماره 44 بهشت زهرا(س) دفن شد . آقای انصاری در کنار محمد رضا یوسفی قبری خریداری و علاقمند به دفن در این مکان بود و در قطعه منتسب به خانواده های شهدا میسر نگردید . گیلان خانم نیز تاریخ 27/08/1388 فوت و در قطعه 45 ردیف 99 شماره 44 بهشت زهرا(س) تهران خاکسپاری گردید .

 

nrkl_13921008000536_photoa.jpg


از شهید وصیتنامه وجود ندارد و زندگینامه شهید پس از 25 سال برای اولین بار با کمک وبلاگ سلحشوران شهر نراق تهیه گردید .

برادران شهید آقایان غلام و محسن انصاری طی تماس تلفنی مطالب فوق را اظهار و گفتند ما در شهر نراق به نوه طلعت خانم مشهور هستیم که قبرش در امامزاده سلیمان قرار دارد .

 

5msx_fuxcfyufy.gif


۰ نظر ۲۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۴:۲۰
سلحشوران شهر نراق

هدایت به بالای

folder98 facebook