سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

شهر نراق زادگاه علامه ملا محمد مهدی نراقی و ملا احمد نراقی (فاضلین نراقی)
بیش از 100 نفر از مشاهیر نامدار دارای جمعیت سه هزار نفره در مقطع 8 سال دفاع مقدس دارای 180 رزمنده بوده و علاوه بر آن 8 آزاده و 100 جانباز(مجروح)و 80 شهید تقدیم آرمان های میهن اسلامی نموده است.


بایـگـانی
آخـریـن مـطـالـب

بهمن 1362 در اردوگاه عَنبَر شهر الانبار عراق روزگار اسارت سپری می شد . دهه فجر تصمیم گرفته شد همزمان با جشن های مردم ایران اسرا نیز در اردوگاه نوعی مراسم داشته باشند .


http://scontent.cdninstagram.com/t51.2885-15/s480x480/e35/13259478_1084582988264523_886806061_n.jpg?ig_cache_key=MTI1MjM0NTA0NjU1Njg4NzE1MQ%3D%3D.2

پاسداری اهل تهران به نام رضا قلیاف مسئول برگزاری مسابقه دو شد . از هفت آسایشگاه عنبر که هر کدام حدود 60 اسیر نگهداری می شد چند نفر برای مسابقه ثبت نام کردند . نفرات برتر هر آسایشگاهی به فینال راه پیدا می کرد .

محوطه که روز 22 بهمن مسابقه برگزار گردید 20 در 200 متر به صورت گرد بود . هفت داور برای هفت نفر جداگانه حسابرسی می کرد تا کنترل و اشتباهی صورت نگیرد .
نفر اول یک قالب صابون و یک بسته کوچک خرما
نفر دوم یک بسته کوچک خرما
نفر سوم یک قالب صابون کوچک

http://iscanews.ir/media/image/1396/03/13/636321035630155796.jpg

بنده(احمد ابوالحسنی) نفر اول شدم و جایزه را دریافت کردم . نحوه تهیه جوایز از جمع آوری پول از همه اسرای ایرانی بود . هر اسیر ماهانه 1500 فلس معادل 350 تومان حقوق دریافت می نمود .
این برنامه ها در مناسبت های مختلف برای حفظ روحیه و اجتناب از یکنواختی زندگی در چهاردیواری اردوگاه بود که حکم زندانی تلقی می گردید .


http://goftemannews.com/wp-content/uploads/2014/12/1393405348.jpg

راوی : آزاده جانباز حاج احمد ابوالحسنی فرزند عزت الله اهل شهر نراق

۱ نظر ۱۴ تیر ۹۶ ، ۲۰:۱۰
سلحشوران شهر نراق

مبلغ هفتاد و دو تومان دو هزار و هشتصد و چهار ریال چرخی مظفرالدین شاهی عوض ششدانگ خانه همدان موروثی ورثه مرحوم جلیل جایگاه حاجی میرزا محمد طاب اله ثراه که هفت سهم بود از باب دو سهم خود میرزا عبدالکریم خلف مرحوم مسطور و یک سهم همشیره مکرمه دورخشنده متعلقه جناب آمیرزا عبدالکریم جندقی که جناب عمده التجار جناب آقای محمد رضای تاجر نراقی را وکیل در فروش خانه مزبورکرده بودم . مبلغ مزبور تمام و کمال به واسطه جناب معظم واصل و عاید حقیر میرزا عبدالکریم و همشیره مسطوره گردید . دیگر از بابت خانه مزبوره ماها را حقی نخواهد بود

وکان ذالک عید اضحی من شهر ذی الحجه الحرام 1318( برابر فروردین 1280)

بسم اله تعالی میرزا عبدالکریم و همشیره او اعتراف کردند ؛ حوره العبد
بسم اله تعالی اعترفا بما فیه لدی و اناالعبد
بسم اله تعالی میرزا عبدالکریم و همشیره او اعتراف نمودند و الاالعبد

روی پاکت نامه :
همدان - سرای گلشن - حضور مبارک جناب مستطاب عمده التجار قبله گاهی آقا محمود آقا تاجر نراقی مقیم همدان زیده عزه
بتاریخ ۲۵ شهر محرم الحرام 1318( برابر با 4 خرداد 1279)

https://bayanbox.ir/view/1272035359028420215/3.jpg   https://bayanbox.ir/view/6769651733840926744/%D9%81.jpg

سایت سلحشوران شهر نراق از بابت ارائه سند ارزشمند 88 ساله توسط جناب دکتر محمودرضا رضایی نراقی فرزند حسن ابن محمود و از جناب استاد سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود به دلیل بازخوانی این سند قدیمی صمیمانه قدردانی می نماید.

۰ نظر ۱۲ تیر ۹۶ ، ۲۰:۰۸
سلحشوران شهر نراق











این عکسها گویای خاطرات قشنگ زندگی است .خاطراتی که هنوز با وجود گذشت سالها از آن  بوی تازگی و عطر خوش مهربانی می دهد . هنوز هم که هنوز است وقتی  آلبوم خاطرات آن روزگار را مرور می کنیم اشک شوق و لبخند دلنشین  دوستی با هم در می امیزند و ساعت ها وقتمان صرف مرور این خاطرات می شود.


خاطرات خوش گذشته را با هم ورق می زنیم تا.............


سلحشوران شهر نراق

۰ نظر ۱۱ تیر ۹۶ ، ۲۲:۲۵
سلحشوران شهر نراق

به اجاره صحیحه شرعیه قبول نمود عالیشان کربلائی علی خلف مرحوم استاد عبدل نراقی از علیا مخدره صبیه مرحوم آقا میرزا علی اکبر متعلقه مرحمت شان آقا میرزا محمود .... آقاجان ممر و مجرای پنج سراجه از جمله یکهزار و پانصد سراجه آب علیا و سفلای قصبه نراق که دوران آن ده شبانه روز است از حال تحریر الی مدت پنجسال شمسی تمام بمبلغ پنج تومان ................ آب مذکور مقرر اینکه مال الاجاره به قسط السنین هر ساله بمبلغ یک تومان به موجره مزبور بدهد ............. همه ساله کارسازی نماید و هرگاه .........آب مرقوم داشته باشد مستاجر حرفی نداشته باشد و صیغه مواجره جاری گردید .

تحریر فی دوازدهم جمادی الاول ۱۳۲۷
12 جمادی الاول 1327(برابر 11 خرداد 1288)


http://bayanbox.ir/view/8882354829834681622/IMG-3056.jpg  

سایت سلحشوران شهر نراق از بابت ارائه سند ارزشمند 111 ساله توسط جناب مهندس محمود فروغی پور فرزند حبیب الله و از جناب استاد سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود به دلیل بازخوانی این سند قدیمی صمیمانه قدردانی می نماید .

۰ نظر ۱۰ تیر ۹۶ ، ۲۰:۰۹
سلحشوران شهر نراق

اینجانب احمد ابوالحسنی طی سال 1362 مدتی مسئول خرید از فروشگاه اردوگاه عنبر در شهر الانبار عراق بودم . عنبر دو طبقه و حدود 1100 اسیر در آن نگهداری می شد که منهای حدود 130 نفر از عزیزان ارتش مابقی نیروهای بسیج و سپاه بودند .

http://www.iran-pw.com/wp-content/uploads/2013/04/68850123857916959685.jpg

با مبلغ ناچیزی که به اسرا در ماه تعلق می گرفت مایحتاج ابتدایی مثل صابون؛تیغ و سیگار تهیه می گردید . بنده آمار نیازمندی های اسرا را جمع آوری و از فروشگاه خرید کرده و بین افراد تقسیم می کردم .
مسئول فروشگاه یک عراقی قوی هیکل به نام محمد که بین اسرا به محمد گاوی مشهور شده بود . از این طریق شرایط فراهم بود تا خدمت کوچکی به اسرای گرانقدر داشته باشم .

http://bayanbox.ir/preview/7057524962310905119/photo-2017-06-23-12-26-06.jpg

راوی : جانباز آزاده حاج احمد ابوالحسنی فرزند عزت الله اهل شهر نراق

۰ نظر ۰۹ تیر ۹۶ ، ۲۰:۱۰
سلحشوران شهر نراق

نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن

ولی ای کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد

کاش بودی ودستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها ونبودنهایت میشد

کاش بودی تا سر به روی شانهای مهربانت میگذاشتم

ودردهایم را به گوش تو میرساندم

بدون تو زندگی برایم عذاب است

بدون تو این خانه دگر صفایی ندارد

میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر چشمهایم سو برای دیدن ندارن

کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم وبی تاب نگاه مهربانت هستم

 

حسین عابدینی تنها فرزند ذکور خانواده است . 16 ساله بود که در کنار هسته اولیه تشکیل دهندگان ستاد ناحیه مقاومت زادگاهش به بسیجی ها ملحق گردید . همزمان نیز تاریخ 18 مهر 1360 در کتابخانه ولیعصر(عج) شهر نراق عضویت یافت .

این کتابخانه که جنب مسجد جامع قرار داشت سال 1357 راه اندازی گردید و سال ها بعد به علت تعریض خیابان تخریب گردید . اکثر جوانان در این مکان برای فعالیت های انقلابی خود تردد داشته و حتی مدتی آموزش دفاعی جنگ را فرا گرفتند .

حسین اسفند 1360 با گروهی از بهترین بندگان خدا راهی جبهه گردید و تاریخ 2 فروردین 1361 در عملیات بزرگ فتح المبین شرکت نمود . چهار نفر از دوستانش به اسامی : سید غلامرضا باشی – عبدالله محمودی – ابوالفضل بیابانگرد – مهدی عباسی در فتح المبین به شهادت رسیدند و دوستان دیگر به اسامی : قدرت الله ایزدی – عباس باقری و احمد ابوالحسنی به اسارت ارتش متجاوز بعث عراق گرفتار شده و عده ای هم مجروح گردیدند .

این توصیف کوتاه در یک مرحله اعزام به جبهه را می توان مورد سنجش قرار داد که این خانواده برای تک پسر 16 ساله شان چه حال و روزی داشتند .
حسین عابدینی برای حفظ و گسترش آرمان های الهی اش و به فرمان موکد رهبر کبیر انقلاب حضرت سید روح الله(ره) برای دومین بار راهی جبهه گردید تا اردی بهشت و خرداد 1361 در عملیات ظفرمند الی بیت المقدس سهمی داشته باشد.

طی عملیات بیت المقدس نیز دوستان سلحشورش به اسامی : غلامرضا قجری – علیرضا قجری و محمدرضا رمضانی به شهادت رسیدند و حسین از ناحیه سَر مجروح گردید و همچنان این خانواده مومن بر استرس ها و مشکلات با ایمانی که داشتند فایق آمدند .

حسین سال 1362 و در اوج شرایط جنگ تحمیلی دفترچه آماده خدمت دریافت و راهی سربازی گردید و با ایده و آرمان دفاع مقدسی که داشت باز برای دفع تجاوز دشمن در کنار سایر نیروها به سرحدات جنوب ایران روانه گردید .

بِسان سایر ارتشی ها دلاوری های موثری از خود به نمایش گذاشت تا اینکه اواسط آذر 1363 در محور خسروآباد آبادان و نهر عبود در اثر ترکش خمپاره از ناحیه شکم زخم کم عمقی برداشت ولی موج ناشی از انفجار سال هاست اعصاب و روان وی را آزار می دهد . پس از بهبودی نسبی مجددا به فعالیت های ارزشمند خویش ادامه داد و لحظه های جهاد را غنیمت شمرد .
نامبرده از جانبازان شایسته دفاع مقدس می باشد و در حال حاضر نیز خود را سرباز جان بر کف ولایت می داند و هر جا نیاز به نیرو باشد برای کیان ایران اسلامی آماده است .

فشار روحی و روانی بر والدین حسین مختص او نمی باشد زیرا سه دختر خانواده نیز زودهنگام دارفانی را وداع گفتند .
خانم ملوک عابدینی فوت نمود . متعاقب آن فروردین 1392 خواهران ملکه و مریم عابدینی به فاصله بیست روز به رحمت ایزدی پیوستند و ایمان بالای پدر و مادر توانست در مقابل این مصیبت ها تاب تحمل آورد.
جمعه تاریخ 1 آبان 1394 مصادف با روز تاسوعا پدر خانواده و مرد مومن و خندان آقای علیرضا عابدینی فرزند شکرالله بدرود حیات گفت و حسین و مادرش تنهاتر از گذشته شدند .

مادر پیر و فرتوت شد و حسین و سایرین سنگ صبور و غمخوار او بودند . سرانجام مادر مومنه و با ایمان خانم کوکب خسروی فرزند غلامحسین که عمه شهید بزرگوار اسدالله خسروی محسوب می شد تاریخ 4 تیر 1396 برابر با 30 رمضان 1438 مرغ جانش به ملکوت اعلی پَر کشید و در وادی السلام شهر نراق ماوی گرفت .

سایت سلحشوران شهر نراق مصیبت وارده را به خانواده های خسروی و عابدینی به ویژه به جانباز و رزمنده دفاع مقدس آقای حسین عابدینی تسلیت می گوید .

۱ نظر ۰۴ تیر ۹۶ ، ۱۷:۲۶
سلحشوران شهر نراق

بسم اله سبحانه
و بعد حضور یافت در عالی محفل شرعی مطاع عالیحضرت آقا محمد خلف مرحمت شان خیرالحاج حاجی ملا آقاجان نراقی و دانسته و فهمید در حالت ما فصیح عندالاقاریرالشرعیه بمبایعه لازمه جاریه(رسوم رایج) صحیحه شرعیه و بمعاقره صریحه(خالص) ملیه(زیبا) منتقل نمود به جناب مَحامد(خصلت نیکو) آداب آقا میرزا ابوتراب خلف مرحمت مآب فخرالحاج حاجی علی اکبر نراقی همگی و تمامی یک دانگ از جمله ششدانگ از یکدرب طاحونه(آسیای آبی) حاجی شریف شهره قصبه نراق را که از تحدید(حد و مرز) و توصیف مستغنی(بی نیازی) است مع جمیع متعلقات شرعیه و منضمات عرفیه ...از حجریه(سنگ شده) و خشبیه و حدیدته و غیره خصوصا راهتک و ناسار(ناودان) و اشجار(درختان) و از آنچه تعلق به طاحونه مزبوره من حیث لایخرج نمود شیئی بقدرالحصه(سهم) بانضمام مجری المیاه(محل عبور آب) دو سَرَجَه از جمله یکهزار و پانصد سَرجه آب قنوات عُلیا و سُفلای قصبه نراق را و از تحدید(حد و مرز) و توصیف مستغنی است و مدار و گردش آن در ده شبانه روز است ثمن(بهاء) و مال المبایعه مبلغ معین دوازده تومان سلایح خزانه مبارکه ناصرالدین شاه قاجار از قرار ده عدد یک تومان رواج مقبوض حین العقد باعتراف... و صیغه جاری شد و شرائط صحت بعمل آمد و تمام مال المبایعه معلومه نقد فی المجلس از قبل جناب مشتری واصل و عاید صریر(آواز قلم) او که بایع(فروشنده) مرقوم است گردید و به وصول تمامی مال المبایعه معترف شرعی شد و ... فعلا رعایت قبض و اقباض و تسلیم و تسلم و تخلیه و تصرف و سایر شروط صحت در مبایعه و اسقاط جمیع خیارات موجبه فسخ سیما خیارالغبن ولوکان فاحشا و خیارات متحمله و متصوره و الزام شرعی بر مبایع مزبور که احیانا هر زمان که مبیع مرقوم مستحقا للغیر برآید و به ثبوت شرعی برسد در هر صورت خود بایع از مال خود از عهده برآید معمول و مرعی شد .

تحریرا فی بیست و هفتم شهر شوال المکرم من شهور 1312
7 شوال 1312(برابر 14 فروردین 1274)


سایت سلحشوران شهر نراق از بابت ارائه سند ارزشمند 126  ساله توسط جناب آقای محمود فروغی پور فرزند حبیب الله  و از جناب استاد سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود به دلیل بازخوانی این سند قدیمی صمیمانه قدردانی می نماید .

۱ نظر ۰۲ تیر ۹۶ ، ۱۱:۰۵
سلحشوران شهر نراق

به گزارش سایت سلحشوران شهر نراق ؛ عده ای از خانواده ها و رزمندگانی هستند که گمنامند و در این چند سال زیر ارابه های بی مهری و سوء عملکرد مدیران لِه گردیده اند .

شما تا حالا به مزار شهدا رفته‌اید و عشق و ارادت مردم به شهدا و به‌ ویژه شهدای گمنام را دیده‌اید. شهدایی که ما به آنها «گمنام» لقب داده‌ایم در حالی‌که واقعیت این است که آنها پرآوازه‌ ترین انسان‌های روی زمین هستند. شهدایی که گرچه پدر و مادرانشان بر سرمزارشان نیستند اما در عوض صدها دست مزارشان را نوازش می‌کنند و برایشان فاتحه می‌خوانند .

اما در میان این ستاره‌های انقلاب اسلامی بخصوص 8 سال دفاع مقدس رزمندگانی هستند که تقدیر الهی سرگذشت متفاوتی برای آنها رقم زده است. رزمندگانی که وقت رفتن به جبهه از نعمت پدر محروم بودند. جوان‌هایی که وقتی لباس رزم به تن کردند و عازم جبهه شدند پدری بدرقه شان نکرد . رزمنده‌هایی که پدر نداشتند که به آن تکیه کنند ، پدری نبود تا نامه ای به آن بنویسند، پدری نداشتند تا مخاطب روایت دلتنگی‌هایشان شود . چرا که پدر آنها سال‌ها پیش به رحمت خدا رفته‌ و آنها از کوچکی یتیم بزرگ شده و بهتر است آنها را رزمندگان یتیم بخوانیم ‌.

آزاده سرافراز حاج احمد ابوالحسنی

یکی از این رزمندگان یتیم آقای احمد ابوالحسنی است که از 16 سالگی پا در جهاد با دشمن بعثی نمود . تازه از پدافندی عملیات ثامن الائمه و شکست حصر آبادان بازگشته بود که مجدد لباس رزم پوشید و عازم جبهه استان خوزستان شد . وقتی به عنوان برادر بزرگتر به او گفتم شما تازه از جبهه آمده ای، بهتر است دَرسَت را بخوانی و با توجه به اینکه برادرانت قاسم و محمد کوچک هستند و مادرمان هم تنهاست ،من هم که نیستم ، او همانگونه که سَرش پایین بود گفت می خواهم بروم سر صدام را بیاورم .

حال و هوای رزمنده احمد ابوالحسنی مثال ‌زدنی است. اشتباه نگفته‌ ام، اگر بگویم بهترین لحظات زندگی‌اش را آن روزها تجربه کرد، زیرا حالا او آن ایّام را آرزو می کند .
القصه ؛ احمد 16 ساله ما با شوق و اشتیاق اسفند 1360 با برادران و خواهران و اقوام خود خداحافظی نمود و همراه عده ای از بهترین بندگان خدا از بسیج نراق در پادگان امام حسن(ع) تهران سازماندهی و راهی جبهه شد .

دوم فروردین 1361 در عملیات سراسر افتخار و غرورآفرین فتح المبین در شرایطی سخت و جانگاه همراه 22 تن از سلحشوران شهرهای نراق و محلات در حالی که مجروح بودند به اسارت نیروهای ارتش بعث عراق در آمدند .

اما اینها فقط یک طرف ماجراست و طرف دیگر خانواده‌ای چشم به راه است . البته حال و روز این خانواده به‌ ویژه مادر هم وصف ناشدنی است، گویا به تازگی صاحب فرزند دیگری شده‌ است که با دیگر فرزندان تفاوت های اساسی دارد .خانواده تا چند روز اطلاع نداشتند که احمد اسیر شده و در آمار اولیه بعنوان مفقودالاثر مطرح بود و این بلاتکلیفی برای مادر یتیم نواز از همه گزینه ها سخت تر بود .

در عملیات فتح المبین دو نراقی دیگر آقایان قدرت الله ایزدی و عباس باقری اسیر و چهار نفر از دوستان نراقی احمد به نام های : سید غلامرضا باشی ، مهدی عباسی، ابوالفضل بیابانگرد و پسر دائی اش عبدالله محمودی به فیض شهادت رسیدند . بقیه همسفران با بال هایی شکسته از بیمارستان های مختلف به شهر نراق باز گشتند . طلعت خانم محمودی مادر احمد به ملاقات مجروحین می رفت تا ضمن احوالپرسی شاید اطلاع دقیق تری از فرزندش به دست آورد .

عکس شهدا روی طاقچه صفای دیگری به خانه بخشیده بود . گونه‌های مادرهمیشه خیس بود . این حالت بی خبری آنها را دچار سردرگمی کرده بود . مادر مدام هنگام صحبت از پسرش اشک می‌ریزد و بعد با گوشه چارقدش پاک می‌کند. چون احمد سن و سال زیادی نداشت، همه چیز به روال عادی زندگی عوض شد بود . حالا این خانواده بودند که تحت تأثیر شهادت دوستان احمد به مادر دلداری می دادند .

از احمد اطلاعی نداشتیم که عاقبت او چی شده .خدایا ؛ وی مجروح شده در بیمارستانی بستری است و یا بر اثر شدت انفجار گلوله خمپاره یا گلوله توپ و یا تیر مستقیم تانک سر به نیست شده ،خدایا شاید اثری از او بجا نمانده باشد و از طرفی با شواهد و نقل و قول های مختلف احتمال اسارت از قوت بیشتری برخوردار بود . سایه سنگین 36 نفر از شهدای شهرهای نراق و محلات و دلیجان در عملیات فتح المبین هم از نظر کمیت و هم از جنبه بهترین نیروهای منطقه حاکم گشته بود تصور هر اتفاقی را تداعی می کرد .

چهار روزی گذشته بود ؛ انتهای شب بود تقریبا در حال خواب و بیدار بودیم که صدای کوبه درب چوبی منزل به صدا در آمد . همهمه ای از کوچه شنیده می شد . درب را باز کردم که چند نفر از اعضای بسیج و دوستان احمد گفتند احمد اسیر شده و رادیو عراق از ایشان مصاحبه گرفته و پخش کرد که ما صدای او را روی نوار کاست ضبط کردیم .
سریع نوار کاست را داخل ضبط صوت گذاشتیم و چندین بار به آن گوش دادیم صدا خیلی واضح و طبیعی بود . هنوز سوالات مامور عراقی و جواب های احمد بیادم مانده است.

تعریف کردن این خاطرات برای ما چندان ساده‌ نیست. وقتی ما به خانواده شهدا فکر می کردیم و یا با آنها روبرو می شدیم غم فراق احمد را یاد آور نمی شدیم . اولین نامه احمد رسید .این نامه برای مادر نعوذ بالله حکم نامه حضرت یوسف را داشت و پنهان از دید دیگران آن را می بوئید و می بوسید . به مرور نامه ها از اردوگاه اسرای عراق می آمد و جواب داده می شد .
ما خانواده خود را که با خانواده شهدا و با آنان که دو شهید تقدیم آرمان الهی نموده مقایسه می کردیم چندان ابراز احساسات نمی کردیم . هیچ وقت حرف از برگشتن احمد به میان نمی‌آمد و این هم از مظلومیت احمد بود . مادر همیشه یاد از فرزندش می‌ کرد بخصوص هنگام صرف غذا و میوه .

مادر می گفت احمد من سیب دوست داشت و اغلب در خانه ما خبری از سیب نبود .او سیب که می دید آرام و بی‌ صدا اشک می‌ریخت ، هنوز دلمان می‌لرزد، چقدر سخت است نوشتن از مادر چشم به راه. روزهای بی‌ خبری و بی‌ قراری مادر تمامی نداشت . تمام هوش و حواسش به رادیو بود تا خبر جدیدی از پسرش و اسرا بشنود.
می گویند عمه فرزند برادر را دوست دارد . برای مادر فقط غم اسارت احمد نبود بلکه غم شهادت چهار برادرزاده به اسامی عبدالله و کاظم ؛ نصرت الله و احمدرضا محمودی و نوه دختری برادر به نام سید محمد جوادی هم مد نظر بود .

ایشان سعی می کرد غم فراق احمد را در خانواده شهدا بخصوص خانواده برادرانش یوسف و علی محمودی عنوان نکند که این هم از مظلومیت مادر و فرزند بود . وقتی کسی غمی در دل دارد زمانی که آن را بازگو می کند سبک می شود و این هم از مظلومیت مادر بود که این امکان برایش فراهم نمی شد . باید از این نمونه ها رسم مادری بیاموزیم، پشت نگاه محبت‌آمیز مادر به تصویر احمد، یک دنیا حرف بود .

القصه پس از هشت سال و نیم چشم انتظاری سرانجام اسرا آزاد شدند و احمد هم سربلند و با افتخار به کشور بازگشت و در این مدت تسلیم دشمن نشد و از تمام شکنجه ها و کتک خوردن ها سربلند در آمد و حسرت یک آه بر دل دشمن نشاند . او آمد و دیدار مادر و فرزند بعد از سال های طولانی دیدنیست .
اولین دیدار در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان دلیجان انجام گرفت . دویدن مادر از یک طرف و دویدن فرزند از سوی دیگر . دیدن این صحنه دلی فولادین می خواست . همه اشک شوق می ریختند . وقتی مادر و فرزند به هم رسیدند شاهدعشق بازی میان مادر و فرزند دیدنی بود .

 

این نگاه‌های احمد است که حرف می‌زند. احمد خوشحال است که حالا در آغوش مادر است و از طرفی ناراحت که بدون یاران و همرزمانش آمده است . وی با مواجهه با مادران و پدران شهدا که به استقبالش آمدند احساس شرم می کند که تنها برگشته !
بله برادر و خواهر من ، مادر و فرزند هردو غریبند . وقتی نخستین‌بار بعد از قریب 9 سال چهره و اندام برادرم را دیدم دلم لرزید . با خودم گفتم بمیرم که چقدر زجر و گرسنگی را تحمل کردی .

بدانیم در این مملکت که با خیال آسوده صبح را شب و شب را صبح می کنیم ؛ برای فراهم شدن این امنیت چه فرزندانی از این مرز و بوم پرپر شدند و چه جوانانی در سیاهچال های رژیم بعث عراق زیر شکنجه و گرسنگی جان باختند و چه جوانانی بهترین سال های زندگی خود را در این زندان های مخوف سپری کردند و چه پدر و مادرانی فراق دلبندان خود را تحمل کردن ؛ اینطور از کنار آنان بی مهری رد نشویم .
لختی تامل کرده و به آنان بیندیشیم .

راوی : آقای محمد(غلام) ابوالحسنی فرزند عزت الله اهل شهر نراق 14/03/1396


۱۰ نظر ۳۱ خرداد ۹۶ ، ۲۳:۲۴
سلحشوران شهر نراق

و بعد باعث بر نگارش این کتاب مستطاب شرعیه آیات واضحه البلیات آنست که حضور بهم رسانید جناب زبده الاخیار آقا حاج اسماعیل سقط فروش زیده عزه خلف مرحوم آقا اسدالله رحمت الله بعد حضورها و هو المعروف در حالتی که جمیع اقاریر شرعیه از ایشان مسموع(شنیده شده) و ممضی بود در کمال صحت عقل و نهایت سلامت مزاج بالطوع و الرغبه عن علم وقصد بمفاد من مات بلا وصیته مات ملیه الجاهلیه وصی و نایب مناب شرعی خود قرار داد جناب مستطاب عمده الافاضل شریعتمدار آقای آقا تقی دام افضاله العالی قره العلیین سرکار فخر الحاج حاجی محمد ........و سرکار فخر الحاج آقای محمود رضائی نراقی زیده توفیقه را که بعد از اینکه موصی مزبور لبیک حق را اجابت نمود تمامی متروکات و مایملک او را جمع آوری نمایند و چنانچه قروض و دیونی مدیون باشد که من جمله حق الصداق زوجه دائمه او است موافق صورت دفتر او از اصل تَرکه تادیه دارند و بعد دو هزار تومان موصوف بعنوان ثلث جهت خود موصی از اصل تَرکه موضوع نمایند و به نیات خود موصی به مصارف مقرره او که در ذیل السطر قلمی می شود برسانند و بقیه ترکه او را علی کتاب الله بین ورثه :
* جهت مخارج فاتحه خوانی یکصد تومان
* جهت حمل جنازه موصی به عتبات عالیات یکصد تومان
* رد مظالم به ارحام فقیر و سایر فقرا یکصد تومان
* جهت استیجار صوم و صلاه از اشخاص صحیح العمل متدین بیست سال سالی ده تومان
* جهت استیجار حج ....از شخص صحیح العمل متدین دویست تومان
* به مخدره صدیقه خانم همشیره موصی محض عالم رحمیت هشتصد تومان
* پانصد تومان بقیه را فقط یک ملک صحیحه را ابتیاع نموده و منافع او را الی پنجاه سال قمری همه ساله به مصرف مخارج روضه خوانی حضرت خامس آل عبا علیه السلام رسانیده و بعد از انقضاء مدت پنجاه سال عین او را بین وراث تقسیم نمایند.
در همه حال خدای متعال را حاضر و ناظر دانند . هذا ما اوصی به الموصی فمن بدله بعد ماسمعه فانما ائمه‌ علی الذین صیبدلونه اللهم بارک عنه و وقفه لما تُحب و ترضی
و کان ذالک فی پنجم شهر ذی الحجه سنه ۱۳۵۰قمری

5 ذی الحجه 1350 (برابر 23 فروردین 1311)

توضیح آنکه موصی مزبورصریحا وصیت نمود بر اوصیای محرمین خود که به هر وسیله شده جنازه او را حَمل به نجف اشرف(از ایران به کشور عراق) نمایند و مختاریّت داد به ایشان هم که مصالحه محتاج بعلاوه از یکصد تومان مخارج جهت حمل جنازه یا استیجار صوم و صلاه علاوه از سالی ده تومان خواستند استیجار نمایند از اصل ترکه بعنوان ثلث موضوع نمایند و وصایای او را صحیح معمول دارند و ایضا اعتراف نمود که طلا آلات و رخوَتیکه(سُستی) در تصرف زوجه او صبیه محمد یوسف است مال خود عیال باشد و به خود زوجه تعلق دارد .
مراتب مسطوره در متن و حاشیه که چهار سطر است کلا صحیح و ... است خداوند به همگی توفیق دهد .

https://bayanbox.ir/view/1272035359028420215/3.jpg   https://bayanbox.ir/view/6769651733840926744/%D9%81.jpg

سایت سلحشوران شهر نراق از بابت ارائه سند ارزشمند 88 ساله توسط جناب دکتر محمودرضا رضایی نراقی فرزند حسن ابن محمود و از جناب استاد سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود به دلیل بازخوانی این سند قدیمی صمیمانه قدردانی می نماید.

۰ نظر ۳۰ خرداد ۹۶ ، ۲۰:۰۹
سلحشوران شهر نراق

گواهی نامه بی سیکلت(دوچرخه) در 53 سال قبل آقای حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود اهل شهر نراق به شماره 2840 تاریخ صدور 10 شهریور 1343

گواهی پایان خدمت وظیفه آقای حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود اهل شهر نراق متولد 1327 از تاریخ 24 مهر 1348 لغایت 4 شهریور 1350

گواهی نامه پایان تحصیلات ابتدایی متعلق به آقای سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود مربوط به خرداد 1339 دانش آموز دبستان نراقی شهر نراق

مرحوم سید احمد غفاری فرزند سید جعفر و مرحوم سید مهدی غفاری فرزند سید محمود مقابل برج ایفل در پاریس فرانسه - سال ۱۳۵۹
چند روز بعد از این عکس آقا سید احمد زیر عمل آنزمان فوت نمود و پیکرش از پاریس به تهران منتقل و در قطعه ۹ بهشت زهرا خاکسپاری گردید.
در این مسافرت مرحوم سید مهدی غفاری عمویش را همراهی کرده بود .

۰ نظر ۲۹ خرداد ۹۶ ، ۱۷:۳۲
سلحشوران شهر نراق

🌴محو گل رخسار تو ، صاحب نظرانند
دلباخته لعل تو ، خونین جگرانند

🌴تنها نه گرفتار تو، بی پا و سرانند
سر حلقه این سلسله، صاحب نظرانند

🌴هر روزنی از مهر رخت، حلقه رلفی است
زان روست که عشاق چنین در بدرانند

🌴من کیستم و حیرت من چیست ؟ که افلاک
بر وضع خود از عین تحیر، نگرانند

🌴غفلت زدگانی که لب از خنده گشایند
افسوس که در ماتم دل ، جامه درانند

🌴بر خاستگان از سر کونین به همت
چون آه زآیینه دل ، زنگ برانند

🌴بینایی اگر بستن چشم است ز دنیا
پیداست که صاحب نظران بی بصرانند

🌴این قوم نظر دوخته بر حله دنیا
فرد است که از فوت عمل، جامه درانند

🌴این خویش ستایان همه ناقوس نوازند
این نفس به پرواز کنان، خوک چرانند

🌴این مهر به دستار زنان ، محضر شیدند
این سبحه به کف جلوه دهان ، حبه برانند

🌴این سر به ته جیب کشان، حقه مکرند
این پا به ره آهسته نهان، صید چرانند

🌴این مسئله از هم طلبان، معرکه گیرند
این خرقه پشمینه کشان، پیله ورانند

🌴این آه کشان از دل افسرده به تزویر
در دعوی آتش نفسی، باد پرانند

🌴این همسفران را سر همراهی کس نیست
هر یک به حیل، کار خود از پیش برانند

🌴"مخلص"، به ادب باش در این عرصه که افلاک
با دیده انجم به ته پا نگرانند


مخلص نراقی


۰ نظر ۲۸ خرداد ۹۶ ، ۱۱:۰۵
سلحشوران شهر نراق

بتاریخ 24 شهر جمادی الاول 1336 (برابر 16 اسفند 1296)

حضور مبارک جناب مستطاب عمده التجار مُلا اعیان آقای آقا ابوالقاسم تاجر نراقی  ... جلاله مشرف شود
فدایت شوم ان شاءالله مزاج مبارک سالم است ضمنا در خصوص محاسبه حقیر با جنابان آقا علی اکبر و آقا رضا به نوعی که فرموده بودید عهده دار شدند ... و نوشته خط محاسبه را ... فرستادم آنچه خودتان حساب نموده دریافت دارید آنوقت قبض و ... را رد نمایید .
مظنه(گمان) ماروج هر تُن پنجاه و پنج تومان می فروشند در صورتیکه صَرف نماید ماروج خریده ارسال دارید و دو طغری بَرات (واحد شمارش چِک و بَرات)  آنها را هم فرستادم  بعد ازدریافت نمودن وجه رد نمایند .
اقل یعقوب شاشاه موحدی

 سایت سلحشوران شهر نراق از بابت ارائه سند ارزشمند 102  ساله توسط جناب دکتر محمودرضا رضایی نراقی فرزند حسن ابن محمود و از جناب استاد سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود به دلیل بازخوانی این سند قدیمی صمیمانه قدردانی می نماید .

۰ نظر ۲۶ خرداد ۹۶ ، ۲۱:۵۰
سلحشوران شهر نراق

بر اساس گزارش سایت سلحشوران شهر نراق ؛ طی هشت سال دفاع مقدس و از بین 80 شهید شهر شهید پرور نراق دو شهید مفقودالجسد هستند و هنوز پیکرهایشان تفحص نگردیده است . والدین این شهدا سال ها چشم انتظار ماندند و به دیار باقی شتافتند :

1- علی اصغر مهدوی فرزند حسین متولد 1341 تاریخ 20 آذر 1360 طی عملیات مطلع الفجر در ارتفاعات شیاکوه گیلانغرب استان کرمانشاه به شهادت رسید و پیکر مطهرش در صحنه درگیری مفقود گردید .

2- حمیدرضا انصاری فرزند حسن متولد 1344 تاریخ 1 مهر 1367 در منطقه عملیاتی دهلران استان ایلام به شهادت رسید و پیکر مطهرش در صحنه درگیری مفقود گردید .

۱ نظر ۲۵ خرداد ۹۶ ، ۱۲:۲۳
سلحشوران شهر نراق

قرآن کریم در دو آیه کلمه عسل را ذکر کرده است: نخست در سوره محمد(ص) آیه ۱۵ که خداوند در ستودن بهشت به نیکوکاران وعده داده است که در آنجا نهرهایی از عسل پاک و ناب روان است و سپس در سوره نحل که خواص شفابخش آن را یادآوری فرموده و در آیه‌های ۶۸ و ۶۹ این سوره در مورد عسل و زنبور عسل چنین می‌فرماید: پروردگار تو به زنبور عسل وحی فرستاد که از کوه ها و درختان و داربست هایی که مردم می سازند خانه هایی برگزین .

http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1396/2/16/6180643_697.jpg 

بر اساس تحقیقات سایت سلحشوران شهر نراق ؛ قدمت زنبورداری در کهن شهر نراق زیاد است و دلیل آن آب و هوای خوش و مطلوب و دشت ها و باغ های سرسبز بوده که در کُتُب قدیم به آب زیاد و باغات فراوان اشاره شده است . شهرستان خوانسار که با نراق در ادوار دور رابطه تجاری و اقتصادی داشت زنبورداری اش را قریب 500 سال اعلام نموده اند .

اینگونه که سینه به سینه نقل شده است اغلب خانوارهای نراقی برای رفع نیاز عسل خود در اطراف محل زندگی دارای کندو بوده اند.
با توجه به کمبود اطلاعات و عدم وجود اسناد در خصوص زنبورداری در نراق ما توانستیم سابقه یک قرن این حرفه ی جذاب را کنکاش و برای اولین بار اطلاع رسانی نماییم .
مرحوم ملا حسین یوسفی فرزند ... که فرزندش علی صاحب کتاب شعر است در حرفه زنبورداری فعالیت داشته است . صدای خوش قرائت قرآن ملا حسین هنوز به یاد قدیمی ها می آید .

مرحوم محمد مبینی فرزند ...(مشهور به استاد محمد نجار) و برادرش احمد نیز از کندوهای مورد استفاده خود عسل برداشت می کردند .
مرحوم حاج ملا غلامرضا فروغی فرزند ملا محمد تقی و برادرش مرحوم حاج ملا غلامحسین فروغی (1271 – 1357) نیز علاوه بر فعالیت های دیگر به زنبورداری می پرداختند .
مرحوم اسماعیل عباسی فرزند ملا حیدر(1272 – 1359 ) و مرحوم عباس رمضانی فرزند صادق(عباس آقا صادق) صاحبان کندوهای عسل در نراق بودند .
یکی از زنبورداران با کندوهای سنتی(سَبدی) مرحوم حاج شکرالله ترابی فرزند محمد از حدود سال 1326 این حرفه را گسترش داد . برادرش مرحوم حبیب الله ترابی نیز به این کار همت می گمارد .

حاج شکرالله ترابی که به حرفه های دباغی و گیوه دوزی نیز اشتغال داشت در اواخر دهه 40 به دلیل همسایگی با مرحوم حاج مسلم مرادی فرزند نصرالله(1328 – 1381) و تحویل دو کندو بهاره زنبور در این خانواده پرورش زنبور مورد اقبال قرار گرفت و افراد دیگر همچون برادران متوفی به این حرفه روی آوردند .
حاج سید جعفر میرسلطانی کندوهای سبدی خود را از آقا شکرالله تهیه و در کنار شغل های دیگر به این کار مبادرت ورزید .
مرحوم علیرضا یوسفی بازنشسته وزارت کشور نیز در دهه 40 به این شغل روی آورد و تلاش زیادی انجام داد . پدرش مرحوم شکرالله یوسفی فرزند محمدهاشم نیز قدیم تر به تولید عسل می پرداخت .

از پیشکسوتان زنبورداران صنعتی نراق آقایان ولی الله حمیدی فرزند علی و علیرضا لطفعلی فرزند قربانعلی در این کار پیشگام می باشند .
بعدا افراد دیگری همچون آقایان : مرحوم حاج علیرضا علی اکبری ؛ حاج علی کمره ای و شعبانعلی طالبی این حرفه را به صورت اقتصادی دنبال کرده و به آن اشتغال دارند.

http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1395/10/11/13951011000873_PhotoI.jpg

مرحوم حاج علیرضا علی اکبری(علی عشقی) و حاج علی کمره ای از زنبوردارن حرفه ای نراق به نام زنبوردار نمونه در سطح استان مرکزی شناخته شدند.
افراد دیگری هم در این زمینه فعال هستند که به عنوان زنبوردار آماتور(تازه کار) و عده دیگری هم به عنوان شغل دوم این حرفه را انتخاب نموده و از این طریق کسب در آمد می کنند.

 

لازم به توضیح است کندوهای سنتی و بومی قدیم به صورت استوانه ای بود که با تَرکه درخت بافته و روی آن با تُفاله گاو اندود می شد .در این کندوها دست انسان دخالت نداشت و کار به زنبور عسل واگذار شده و زنبوردار فقط می توانست عسل آن را با مشکلات برداشت و مصرف نماید .
ولی بعد از انقلاب تمام کندوهای سنتی به کندوی مدرن یا جعبه ای تبدیل گردید . در این کندوها زنبوردار به راحتی می تواند هر کاری انجام دهد، عسل آن را برداشته و استخراج نموده و به فروش برساند.

  http://bayanbox.ir/view/2400580132651928044/IMG-20151118-WA0117.jpg

یادآوری می گردد آقای مرتضی علی آقایی فرزند علی اکبر اهل نراق از پژوهشگران زنبورعسل با بیش از 30 سال سابقه در دانشگاه تهران نماد مرکز آموزش عالی کشور است که ماحصل زحمات آن در طی این مدت تالیف و ترجمه 3 عنوان کتاب شامل: زنبورعسل و زنبورداری (تالیف)، زنبورعسل و فرآورده های آن(تالیف و ترجمه) و زنبورداری برای همه(beekeeping for dummies )ترجمه می باشد.

http://bayanbox.ir/view/802638970324921131/IMG-20151118-WA0114.jpg

این کتاب از سری کتاب های دامیز از انتشارات "وایلی" آمریکاست که برای اولین بار در کشور توسط آقای علی آقایی نراقی از انگلیسی به فارسی بر گردان شده و توسط انتشارات آییژ (کتابیران )چاپ و منتشر گردید.


اسامی زنبورداران شهر نراق از یک قرن تا کنون :

1- مرحوم حسین(ملاحسین) یوسفی فرزند ...

2- مرحوم محمد مبینی فرزند ...(مشهور به استاد محمد نجار)

3- مرحوم احمد مبینی فرزند ... (برادر محمد)

4- مرحوم غلامرضا(حاج ملا غلامرضا) فروغی فرزند ملا محمد تقی

5- مرحوم غلامحسین(حاج ملاغلامحسین) فروغی فرزند ملا محمد تقی (1271 – 1357)

6- مرحوم اسماعیل عباسی فرزند ملا حیدر(1272 – 1359)

7- آقای علی(سلطانعلی) عباسی فرزند اسماعیل

8- مرحوم عباس عضایی فرزند ماشاءالله

9- مرحوم عباس رمضانی فرزند صادق(عباس آقا صادق)

10- مرحوم شکرالله ترابی فرزند محمد

11- مرحوم حبیب الله ترابی فرزند محمد

12- آقای سید جعفر میرسلطانی فرزند سید محمود

13- مرحوم شکرالله یوسفی فرزند محمدهاشم(شکری محمد هاشم)

14- مرحوم علیرضا یوسفی فرزند شکرالله

15- مرحوم مسلم مرادی فرزند نصرالله

16- آقای علی محمد مرادی فرزند نصرالله

17- آقای ابوالقاسم مرادی فرزند نصرالله

18- آقای حسین مرادی فرزند ابوالقاسم

19- آقای اسدالله کمالی فرزند ابراهیم

20- آقای علی اکبر پورصادقی فرزند محمد

21- آقای ولی الله حمیدی فرزند علی

22- آقای امیرحسین حمیدی فرزند ولی الله

23- آقای حمید حمیدی فرزند قنبر

24- آقای علیرضا لطفعلی فرزند قربانعلی

25- آقای حسین لطفعلی فرزند علیرضا

26- آقای حسن لطفعلی فرزند علیرضا

27- مرحوم علی اکبر علی اکبری فرزند شکرالله(علی عشقی)

28- آقای علی کمره ای فرزند تقی

29- آقای شعبانعلی طالبی فرزند محمد

30- آقای محمد طالبی فرزند شعبانعلی

31- آقای مهدی طالبی فرزند شعبانعلی

32- آقای مجتبی طالبی فرزند حسین

33- آقای قاسم قجری فرزند علی

34- آقای مظاهر قجری فرزند قاسم

35- آقای مهدی قجری فرزند قاسم

36- آقای حسین قجری فرزند رمضان

37- آقای شکرالله آقاصادقی فرزند علی محمد

38- آقای مجتبی آقاصادقی فرزند شکرالله

39- آقای مرتضی آقاصادقی فرزند شکرالله

40- آقای حسینعلی محمودی فرزند علی

41- آقای مرتضی محمودی فرزند علی

42- آقای احمدعلی فروغی فرزند حسین

43- آقای مرتضی علی آقایی فرزند علی اکبر

44- آقای علی محمد عظیمی فرزند امیدعلی

45- آقای نورعلی آقاحسینی فرزند رضا

46- آقای مجید آقاحسینی فرزند نورعلی

47- آقای سیدتقی سعیدی نیا فرزند سید رضا

48- آقای جعفر کریمی فرزند علی اکبر

49- آقای سیف الله شریفی فرزند اسماعیل

50- آقای مصطفی خاکی فرزند ابوالفضل

51- آقای علیرضا حیدری فرزند رضا

52- آقای محمود حسینی فرزند علی(سلطانعلی)

53- آقای جعفر حسینی فرزند محمود

54- آقای مجید خسروی فرزند علیرضا

55- آقای محمدرضا خسروی فرزند قنبرعلی

56- آقای حسن حبیبی فرزند اکبر

57- آقای سید هادی موسوی فرزند سید محمد

58- آقای رضا قجری فرزند حسین

59- آقای حجت مطهری فرزند عباس

60- آقای محمد رزاقی فرزند ماشاالله

61- آقای جابر ایزدی فرزند یوسف

62- آقای سید رضا موسویان فرزند سیدغضنفر

63- آقای مرتضی اصفهانی فرزند قاسم

64- آقای سیدقاسم میرسلطانی فرزند سید حسن

65- آقای عباس(غلامعباس) کمالی فرزند رمضان

66- آقای محمد شریفی فرزند حسین

67- آقای امیر جعفری فرزند اصغر

68- آقای اصغر جعفری فرزند امیر

69- آقای غلامرضا جعفری فرزند محمد


70- آقای عبدالمجید لطفی فرزند ابراهیم


71- آقای شعبانعلی یوسفی فرزند ابوالقاسم

72- آقای علیرضا رمضانی فرزند محمد

73- آقای ناصر طلوعی ازناوه فرزند محمد

74- آقای صادق رمضانی فرزند ...

75- آقای عباس نصیری فرزند علی


76- آقای حسین شریفی فرزند حسن

77- آقای عبدالله لطفی فرزند محمد

78-آقای مهدی حمیدی فرزندقنبرعلی

79-آقای علی حمیدی فرزند حمید

80-آقای علی اکبر عظیمی فرزند امیدعلی

81-آقای علی اصغر عظیمی فرزند امیدعلی

82-آقای حسن شفیعی فرزند بشیر علی

83-آقای محمدشریفی فرزند حسینعلی

84-آقای مهدی پنبه زن فرزند سلطانعلی

85-آقای خداداد پنبه زن فرزند سلطانعلی

86-آقای هانی پنبه زن فرزند سلطانعلی


87- آقای محمد حمیدی فرزند قنبرعلی


88- آقای رضا حمیدی فرزند قنبرعلی



89- بعدی را شما معرفی بفرما

هرگونه استفاده از مطالب منوط به ذکر نام منبع : سایت سلحشوران شهر نراق می باشد .

۵ نظر ۲۴ خرداد ۹۶ ، ۲۲:۴۸
سلحشوران شهر نراق

غرض اصلی و باعث کلی از ... این کلمات ...... و قصور آنکه والسلام علی ...... حاضر گردید عالیحضرت آقا منصور بیک ابن جنت مکان ابراهیم بیک نراقی و بیع نمود و بفروخت .... و نجابت پناهان آقا ربیع و آقا حاتم ولدان کهف الحاج خان میرزا من القریه همگی و تمامی سه جریب تخمینا اطراف در آسیاب حاجی حیدر از درک سفلی که قدری از آن حسب الارث پدری به وی رسیده بود و قدری دیگر به عوض زمین میرشاه قوام الدین از برادرش عالیحضرت آقاعلی به بایع منتقل شده بود و زمین مذکور حدّی به درک علیاست و حدّی به زمین حاجی عبدالرزاق و حدّی به شارع و حدّی به صحرا بموازی پانزده دانه فروش باسقاط غبن مبایعه صحیحه شرعیه مشمله بر صحه عربیه اسلامی و ثمن تمام و کمال واصل و عاید بایع مذبور گردید و به وصول آن اقرار و اعتراف شرعی آورد و بیع مرقوم از تصرف خود اخراج نمود و به تصرف مشتریان واگذاشت و ایشان بالمناصفه تصرف در آن نمودند ....... فی ...... و ذوالحقوق فی احقاقهم و .... درک و عهده گردید بایع که چنانچه احدی ادعا بر بیع مرقوم نماید تعهد و جواب بر بایع بوده باشد .

... عزه شهر جمادی الاول سنه 1280 هجری قمری (برابر آبان 1242 هجری شمسی)

28 سال بعد در حاشیه این سند توضیحی با تاریخ متفاوت مربوط به 186 سال قبل وجود دارد و نوشته شده :

توضیح آنکه حاضر گردید آقا عبدالمبین ابن المرحوم حاجی ربیع و منتقل کرد سهم و حقوقی که از حسب الارث پدری که در این متن می برد بیع نمود و بفروخت به حاجی الحرمین حاجی محمد مهدی به موازی چهار عدد روپیه صاحب قران به صیغه مبایعه صحیحیه شرعیه .

تحریریه فی شهر ذی القعده الحرام سنه 1252 هجری قمری(برابر بهمن 1215 هجری شمسی)

مدیر سایت سلحشوران شهر نراق از استاد حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود از بابت بازخوانی این سند معتبر و تاریخی قدردانی می نماید .

۱ نظر ۲۴ خرداد ۹۶ ، ۱۲:۲۳
سلحشوران شهر نراق

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبدِالله الْحُسَیْن وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنِّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَّ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ
 بر اساس گزارش سایت سلحشوران شهر نراق ؛ آقای سید مجتبی حسینی فرزند سید حسن سال 1339  در روستای جوشق اردهال از توابع شهرستان دلیجان استان مرکزی متولد گردید .

شهید سید مجتبی حسینی

قبل انقلاب  بهترین سال های عمر خود را در شهر نراق به ادامه تحصیل پرداخت .  تحصیلات او در نراق  همراه با پسر عمویش سید عباس حسینی(شهید) و برادرش سید نصرالله حسینی و چند نفر دیگر تجربه زیبایی  برایشان در زندگی پدید آورد . حسینی ها از پیروان راستین رهبر کبیر انقلاب حضرت سید روح الله(ره) بودند و جملکی پس از انقلاب عضو سپاه از جمله سپاه شهرستان محلات گردیدند .

 سید مجتبی شخصیت آزادگی و ظلم ستیزی و جوانمردی را از جد بزرگوارش ، سالارشهیدان امام حسین  (ع) به ارث برد و در راستای اهداف اباعبدالله الحسین (ع)  تاریخ 21 خرداد  1360  شمسی در یکی از اولین عملیات های موفق سپاه اسلام بنام عملیات فرمانده کل قوا  - خمینی روح خدا  در نبردی سخت و در گرمای قریب 45 درجه جلگه خوزستان  در نزدیکی های صلاه ظهر با لبانی تشنه شهد شیرین شهادت را نوشید .

چند روز قبل از عملیات دکتر سید محمد بهشتی در انرژی اتمی دارخوین حضور پیدا نمود و علی رغم بی احترامی که آن مقطع به ایشان می شد لیکن پاسداران منطقه نراق و دلیجان و خصوصا محلات استقبال خوبی از ایشان به عمل آوردند .  از جمله سید مجتبی که در یکی از تصاویر هویداست شیفتگی خود را نسبت به آقای بهشتی نشان داد .

سید محتبی 21 خرداد 1360 به شهادت رسید و دکتر بهشتی دو هفته بعد تاریخ  7 تیر 1360  مظلومانه به شهادت رسید .
پیکر مطهر و گلگون سید مجتبی  حسینی که از یکی از اولین شهدای جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در سپاه پاسداران محلات محسوب می شود از خوزستان به محلات انتقال یافت .


خیل عظیمی از عاشقان شهید دوست پیکرش را بر روی دوش های خود گذاشته و حسین حسین گویان تشییع نمودند . نماز توسط آیت الله سید عبدالعلی(حاج طه) مقدسی امام جمعه فقید در محلات اقامه گردید .
به همین شکل نوبت به مردم وفادار دلیجان رسید و در این شهرستان نیز مردم مذهبی در تشییع پیکر فرزند منطقه سنگ تمام گذاشتند .


مردم نراق از جمله همکلاسی هایش نیز درخواست تشییع پیکر سید مجتبی در نراق را نمودند و به طور باشکوه ساعتی با برکت و حماسی را در تاریخ ثبت نمودند .
همه آمدند تا در زادگاه شهید جوشق اردهال اوج و دلدادگی را به نمایش بگذرانند . فضای منطقه با حضور گسترده مردم جلوه ی ویژه ای به نمایش گذاشته  شده بود . نهایتا پیکر مطهر آقا سید مجتبی بر روی دوش شهید دوستان تا مرقد منور فرزند بلافصل امام پنجم شیعیان جهان حضرت علی ابن امام محمد باقر علیه السلام آرام گرفت .

همرزم شهید حسینی آقای محمد(غلام) ابوالحسنی اهل شهر نراق اظهار داشت :

به اتفاق هم و برخی از دوستان که بیشترشان در طول 8 سال دفاع مقدس به فیض شهادت نایل آمدند در منطقه دارخوئین در روستای سلمانه(سلمانیه) مستقر شدیم . سید مجتبی آرام و قرار نداشت هر روز صبح از سنگر خارج و به تمام منطقه و نیروها تا روستای محمدیه که خط مقدم پدافندی بود سر می زد و ابتدای وقت نماز ظهر بر می گشت و حامل اخبار و مطالب جدید بود .

بارها گلوله خمپاره دشمن در نزدیکی ایشان منفجر شد  که سردار شهید کاظم محمودی نراقی به ایشان گفتند مجتبی مواظب خودت باش حالا حالا با شما کار داریم . تا اینکه همه نیروهای محلات را به عقب فراخوان نمودند و پس از سازماندهی در گروه های  22 نفره در عملیات فرمانده کل قوا – خمینی روح خدا در سحرگاه 21 خرداد 1360  با ارتش متجاوز بعثی عراق درگیر شدیم .

  این عملیات محدود ولی موفق بود . شهید والامقام سید مجتبی حسینی معاون فرمانده یکی از دسته های رزمی را بر عهده داشت تا سرانجام  پس از نبردی عاشورایی به فیض شهادت نائل شدند .

روحش شاد با ذکر صلوات که در دل نثارش می کنید .
🌹🌹🌹🌹
سایت سلحشوران شهر نراق از رزمنده جان بر کف دفاع مقدس جناب آقای محمد(غلام) ابوالحسنی فرزند عزت الله در مساعدت این پست قدردانی می نماید .


۱ نظر ۲۳ خرداد ۹۶ ، ۲۲:۵۵
سلحشوران شهر نراق

از مال خالص جناب عمده التجار و اشرف الحاج محمد تاجر نراقی مبلغ 865 ریال نصف 432/5 ریال وجه سفید چرخی رواج مملکت ایران بر ذمه و رقبه جناب آقا ابوالقاسم ولد ارجمند جناب آقا محمد رضا تاجر نراقی دین و امانت لازم است که ان شاءالله الرحمن از حال تحریر الی انقضاء مدت یازده ماه کامل اَداء و کارسازی نماید  و عذری که خلاف شرع بوده باشد نیاورد .
امضاء : فی یازده ماه صحیح است
امضاء : اقل الشهود فضل الله
امضاء : آقاابوالقاسم اعتراف نمود محمد مهدی
بیست و یکم شهر جمادی الثانی سنه 1325
21 جمادی الثانی 1325 برابر با 9 مرداد 1286

بازخوانی پشت سند :

بتاریخ 14شهر ذی الحجه الحرام سنه 1336هجری(28 شهریور 1297) تفریق محاسبه شد دیگر به هیچ وجه حق و حسابی بامرحوم آقا محمد رضا و مرحوم آقا محمد و ابوالقاسم نداریم هر قبضی که به اسم هر کی ابراز شود از درجه اعتبار ساقط و باطل است این چند کلمه محض یادداشت قلمی شد.

مدیر سایت سلحشوران شهر نراق از بابت ارائه سند ارزشمند 113  ساله توسط جناب دکتر محمودرضا رضایی نراقی فرزند حسن ابن محمود و از جناب استاد سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود به دلیل بازخوانی این سند قدیمی صمیمانه قدردانی می نماید .

۰ نظر ۲۲ خرداد ۹۶ ، ۱۲:۲۳
سلحشوران شهر نراق

ماه مبارک رمضان که می شود ناخودآگاه به یاد افطارهای سال های دهه 60 می افتم . یعنی برادرم احمد که فروردین 1361 در جبهه اسیر شد تا هشت سال افطار و سحر رمضان ما با دیگران متفاوت بود . سفره که پَهن می شد حال و احوال مادرم دگرگون می گردید .

هیچ وقت از ذهنم خارج نمی شود مادرم(مرحومه طلعت محمودی) با زبان روزه در غم فراق فرزندش بدونه آنکه ما متوجه شویم اشک هایش سرازیر بود و اغلب زیر لب شعر سوزناکی از غربت را زمزمه میکرد :

غریبی درد بی درمان غریبی

گریبان گیر تا مرگم غریبی

دلم آکنده از احساس غربت

نگاهم سرد ، خالی از محبت


من یاد ندارم در 8 سال از اسارت احمد مادر لب به میوه سیب زده باشد چون می گفت فرزندم احمد خیلی سیب دوست داشت .

 

زمان مغرب که سفره افطاری پَهن می کرد و من و برادر دیگرم قاسم ابوالحسنی(1346 – 1390) کنارش می نشستیم ولی او گوشش به اخبار تلویزیون بود تا مطلب جدید و تعیین کننده از جبهه های جنگ عراق بر علیه ایران را بشنود .
جالبتر اینکه مادربزرگم خانم سلطان محمودی(فوت 23 اردی بهشت 1373) نیز همیشه ذکرش این بود که یا امام هشتم(ع) همین جور که ضامن آهو شدی ضامن بچه های ما و احمد هم بشو تا از زندان صدام رها شوند .

خاطره ای که در ذهنم هست از مادر حاج عباس باقری و همسر حاج قدرت الله ایزدی دو نفر دیگر از اسرای نراقی عملیات فتح المبین می باشد که هر وقت نامه ای از این سه عزیز در اسارت از عراق می آمد در منزل ما جمع می شدن و من شروع به خواندن نامه می کردم . در زمان خواندن نامه می دیدم اشک از چشمان مادرم و همسر قدرت و مادر عباس سرازیر بود . ده خط نامه را چندین بار می خواندیم و مادر نامه را می بوسید و به سینه می چسباند .

  http://scontent.cdninstagram.com/t51.2885-15/s480x480/e35/13259478_1084582988264523_886806061_n.jpg?ig_cache_key=MTI1MjM0NTA0NjU1Njg4NzE1MQ%3D%3D.2

هر وقت مادرم از غم و غصه دوری احمد به ستوه می آمد صدا می زد محمدجان آن قلیان لعنتی را چاق کن . آن موقع تنباکوی طبیعی استفاده می شد و منم با سن کم غمخوار دلتنگی هایش بودم و برای اینکه ساعتی از فکر و خیال فاصله بگیرد به حرفش گوش می دادم .

راوی : آقای محمد ابوالحسنی فرزند عزت الله اهل شهر نراق تاریخ 18 خرداد 1396

۳ نظر ۲۱ خرداد ۹۶ ، ۱۵:۰۸
سلحشوران شهر نراق

در ماه رمضان مردم به شکل هماهنگ برای انجام تکالیف شرعی آماده می شوند و برای به جا آوردن این وظایف هر جمعیت و گروهی آداب و تشریفات خاص رمضان را برگزار می کند. در شهرهای مختلف آداب و رسوم گوناگونی در این این ماه برگزار می شده است که در ادامه به برخی آداب و رسوم مردم شهر نراق اشاره می شود:

قدیم ترها نراقی ها از نیمه شعبان خود را برای استقبال از ماه مبارک رمضان آماده می کردند.نظافت منزل، خرید مایحتاج عمومی ماه رمضان و نظافت مسجد محل توسط زنان و مردان از جمله کارهایی بود که انجام می گرفت .
چند روز مانده به ماه رمضان عده ای به نام جارچی در کوچه های نراق راه می افتادند و با خواندن ابیاتی خبر فرا رسیدن ماه ضیافت رمضان را به مردم اطلاع می داد. چون در گذشته نه ساعتی وجود داشت و نه بلندگو که مردم مطلع شوند. درغروب آخر ماه شعبان مردم نراق به بالای پشت بام ها می رفتند تا هلال ماه را رویت کنند و به هر طریقی دیدن ماه را به اطلاع همگان برسانند.

http://img.tebyan.net/big/1388/05/3211325063414921014711121551355818916364.jpg

در آخر ماه شعبان و اول ماه رمضان که یوم الشک گفته می شود برخی از مردم روزه پیشواز می گرفتند که همچنان این رسم ادامه دارد .

به برخی از آداب و رسوم ماه رمضان در شهر نراق اشاره ای کوتاه می گردد :

ا- صله رحم :

در نراق سنتی رایج بود که به آن " آشتی کنان" می گفتند و این سنت قبل از ماه رمضان انجام می شد. بدین صورت که برخی از خانواده ها و افراد با هم کدورتی داشتند توسط برخی از ریش سفیدان محل بدون اینکه طرفین مطلع شوند آنها را به خانه دعوت نموده و با پذیرایی مختصر مانند چای و شیرینی وسایل صلح و آشتی آنان را فراهم می کردند. مردم این دیار بر این باور بودند که طاعات و عبادات افرادی که قهر هستند مورد قبول درگاه حق قرار نمی گیرد و بدین صورت باعث صلح و آشتی آنان می شدند ..

http://rasekhoon.net/_files/images/article/0046057.jpg

2- تشخیص وقت سحر
از قدیم الایّام برای بیدار شدن در ماه مبارک رمضان و تشخیص وقت سحر از وسایل و روش های گوناگون در نراق استفاده می کردند. از جمله شناخت ستارگان ومحل و جای آنها در آسمان که این کار توسط افراد سالخورده انجام می شد، صدای طبل و شیپور، بانگ خروس، صدای مناجات از مساجد و منازل ،جارکشیدن در کوچه ها، کوبیدن دیوار همسایه از روش های پیشین بود و امروز مردم بوسیله زنگ ساعت و رادیو و تلویزیون متوجه زمان سحر می شوند .


http://media.iranmatlab.ir/files/fa/news/1393/4/8/167197_792.jpg

از روش های دیگر تشخیص وقت سحر روشن کردن چراغ بود .معمولا این کار توسط خدام مساجد و حمامی ها و به طور کلی کسانی که زودتر از خواب بیدار می شدند انجام می گرفت.آنها یک چراغ بادی(فانوس) روشن می گردند و بر سر درب مساجد و حمامها و منازل آویزان می کردند تا با دیدن نور آن مردم متوجه وقت سحر شوند و از خواب بیدار می شدند. این کار تا هنگام اذان صبح ادامه داشت و به محض گفتن اذان صبح همه چراغ ها خاموش می شد تا کسانی که دیر از خواب بیدار می شدند بفهمند که وقت سحر گذشته است .

https://newsmedia.tasnimnews.com/Tasnim/Uploaded/Image/1394/03/28/139403281346454615528594.jpg

سحرخوانی هم یکی از راه های تشخیص وقت سحر بود. بدین صورت که یک ساعت زودتر از خواب بیدار می شدند و به بالای بام خانه می رفتند و شروع به سحر خوانی می نمودند. با صدای سحر خوان ها مردم از خواب بیدار می شدند و خود را برای خوردن سحری آماده می کردند. کدبانوی خانه از ساعت ها قبل در تدارک غذای سحر بود،غذا روی چراغ با فتیله جا افتاده بود و پلوی داغ قبل از بیدار شدن اعضای خانواده دم شده بود . قلقل سماور و عطر خوش چای تازه دم هم این نوید را می داد که همه چیز برای خوردن سحری آماده است .

https://newsmedia.tasnimnews.com/Tasnim/Uploaded/Image/1393/04/24/139304241304328053211193.jpg

هر کس زود تر بیدار می شد بقیه اعضای خانواده و حتی همسایگان را بیدار می کرد. خانواده ای که رادیو داشت با هماهنگی و رضایت قبلی آن را روشن می کرد تا با صدای آن همسایگان از خواب بیدار شوند. چراغ خانه ها در هنگام سحر روشن بود بدین معنی که همه برای خوردن سحری از خواب بیدار شده اند.
بچه ها از شوق بیدار شدن سحر و جا نماندن از خوردن سحری شب ها زود می خوابیدند و وقت خوردن سحری همه از خواب بیدار می شدند حتی کسانی که نمی توانستند روزه بگیرند هم بیدار می شدند تا از فیض سحر محروم نمانند و حد اقل اندکی در ثواب روزه داران شریک شوند.همین باعث می شد که وقتی از پنجره خانه به بیرون نگاه می کردی چراغ همه خانه ها روشن بود و حس زیبایی به انسان دست می داد .

http://www.beytoote.com/images/stories/health/he2746.jpg

سحرخوان ها تا نزدیک اذان صبح به خواندن ادامه می دادند و سپس همین که به وقت اذان نزدیک می شد ابیاتی از خواجه عبداله انصاری و... می خواندند که در پایان هر بیت با صلوات همراه بود تا کسانی که تازه از خواب بیدار شده اند متوجه شوند که وقت کمی برای خوردن دارند. نمونه ای از شعرها که توسط سحر خوان ها قرائت می شد به شرح زیر بود :

ای آنکه به ملک خویش پاینده تویی
وز دامن شب صبح نماینده تویی

گار من بیچاره قوی بسته شده
بگشا خدایا که گشاینده تویی

یا رب تو به فضل مشکلم آسان کن
از فضل و کرم درد مرا درمان کن

بر من بنگر که بی کس و بی هنرم
هر چیز که لایق تو باشد آن نم

الله تویی از دلم آگاه تویی
درمانده منم دلیل هر راه تویی

گر مورچه ای دم زند اندر ته چاه،خدا
از دم زدن مورچه آگاه تویی


سپس دعای سحر خوانده می شد و بعد موذن اذان می گفت.
از سحرخوانهای نراق می توان به مرحوم سید مصطفی باقری فرزند سید علی و سید مرتضی باقری فرزند سید مصطفی و مرحوم سید جمال موسوی فرزند سید مصطفی و ... اشاره کرد.

3- شرکت در نماز جماعت

در ماه مبارک رمضان نمازهای یومیه در شهر نراق با قوت بیشتر به صورت جماعت خوانده می شد. نماز مغرب و عشا معمولا قبل از افطار خوانده می شد و همه افراد کوچک و بزرگ در این نماز شرکت می کردند. در قدیم بچه ها به محض رسیدن به سن بلوغ اعم از دختر و پسر روزه می گرفتند و در هنگام نماز جماعت مغرب و عشا هم مقداری نان و پنیر به همراه خود به مسجد می آوردن و بین دو نماز افطار می کردند. کسانی هم که نذری داشتند خرما و شیرینی بین نمازگزاران توزیع می نمودند.

نماز ظهر هم با سخنرانی در مسجد جامع توسط آیت الله سید ابوالحسن موسوی همدانی که سالیانی در نراق ساکن بود اقامه می شد و به همین صورت نماز صبح هم بعد از خوردن سحری در مساجد نراق بر گزار می گردید.
روحانی دیگری به نام سیدعلی اهل سینقان دلیجان در ماه های رمضان به نراق می آمد و در مراسم ها شرکت می کرد. دهه 50 در نراق جناب علی محمد مهدی زاده جوانی بود که به حوزه علمیه قم رفت و تا قبل از معمم شدن با قبا و کلاه طلبگی و با صدای خوش به نوحه خوانی و مرثیه سرایی می پرداخت و بعد از معمم شدن سخنرانی خویش را بالای منبر شروع کرد . بعد حجج اسلام آقایان محمد فروغی و علی محمد حیدری و ... به جمع روحانیون پیوستند .

http://cld.persiangig.com/preview/cgtA5JksnT/meraje-momen.gif

مرحومین کربلایی علی حیدری ؛ حسن کاظمی ؛ سید جمال موسوی ؛ احمد قطبی ؛ شهید محمدعلی قجری و ... افرادی بودند که دعاهای ماه رمضان را بین دو نماز می خواندند و مرحوم سید محمود موسوی فرزند سید محمد و برادرش حاج سید غلامرضا موسوی از مکبرین مشهور امام جماعت مسجد بودند .
غذای افطاری در نراق معمولا غذای آماده مانند نان ؛ پنیر ؛ سبزی ؛ هندوانه ؛ آش رشته و شعله زرد بود ولی در هنگام سحر بیشتر غذاهای گرم مخصوصا پلو و غذاهای دیگر استفاده می شد. ارده شیره هم یکی از غذاهای سحر بود که به خاطر مقوی و خوش طعم و اشتها آور آن در زمره غذاهای سحری قرار داشت .

4- ختم قرآن
در ایام ماه مبارک رمضان در مساجد و تکایا مراسم ختم قرآن بر گزار می شد. محل برگزاری ختم قرآن برای مردان در مساجد قبل از نمار مغرب و عشا انجام می گرفت ومراسم ختم قرآن زنان در خانه افراد مومنه به صورت دوره ای دراغلب در هنگام صبح انجام می شد و زن های مو منه وقت ببیشتری برای انجام این فریضه داشتند. آنان روزانه یک جزء از 30 جزء قرآن را قرائت می کردند و تا آخر ماه قرآن ختم می شد. آنها معتقد بودند که با ختم قرآن در ماه رمضان سایر طاعت و عبادات آنها هم مورد قبول در گاه حق قرار خواهد گرفت .

http://ketabnak.com/images/covers/thumb_540_9_2jd3uqe.jpg


5- افطاری دادن
در ماه رمضان کسانی که نذر داشتند افطاری دهند مهمانان را به صرف افطار به منزل خود دعوت می کردند و از آنها پذیرایی می نمودند. همچنین زنان با پخت آش رشته ، شله زرد، طرح حلوا و شیر برنج جلوه بیشتری به سفره خود می بخشیدند و از این غذا بین همسایگان هم توزیغ می کردند .

6- اجرای مراسم احیا
شبهای نوزدهم ،بیست و یکم و بیست وسوم ماه رمضان را شب احیا می گویند. در این شب ها مردم تا سحر به عبادت و خواندن دعا و قرآن و نماز مشغول می شدند. دعاهایی که شب احیا خوانده می شود عبارتند از : دعای افتتاح، جوشن کبیر و جو شن صغیر. از میان این ادعیه دعای جوشن کبیر مشهورتر و متداول بود. آخرین فریضه در شب های احیا قرآن به سر گرفتن بود که با تشریفات خاصی بر گزار می شد. پس از سخنرانی واعظ چراغ های مسجد خاموش ومراسم قرآن به سر گرفتن آغاز می شود و حاضران در حالی که از گناهان خود استغفار می کردند قرآن را بر سر می گرفتند. آنها معتقد بودند قرائت دعای جوشن کبیر و قرآن سر گرفتن از مهمترین و رایج ترین اعمال است و تقدیر و سرنوشت قرآن در شب قدر معلوم می شود. بنابراین تا سحر به عبادت می پرداختند.

مرحوم استاد محمد اوضایی فرزند شیرعلی از افرادی بود که در شب های احیا بیشترین نماز های مستحبی و قضا را در مسجد جامع نراق به جا می آورد.
در روز بیست و یکم ماه مبارک رمضان آیین نخل گردانی در نراق انجام می گرفت و مردم عزادار و روزه دار روز شهادت امیر مومنان حضرت علی علیه السلام را به عزاداری،سینه زنی و زنجیر زنی می پرداختند و پس از بر گزاری مراسم ، نخل ها را به جایگاه اولیه خود باز می گرداندند.

http://payamedelijan.ir/uploads/posts/2016-06/1466848233_photo_2016-06-25_14-15-23.jpg 

مرحومان حاج حسین پریشانی،حاج غلامحسین قاسمی و حاج سلطانعلی قاسمی و...از نوحه خوانان پیشکسوت در این روز نوحه سرایی می کردند و مردم به سر و سینه می زدند و به یاد مولی و مقتدایشان امام علی علیه السلام اشک می ریختند. این مراسم تا ظهر ادامه داشت و بعد از برگزاری مراسم جهت برگزاری فریضه نمار ظهر و عصر به مسجد می رفتند .

7- کیسه دوزی برکت
کیسه دوزی نیز از سنت های قدیمی زنان و دختران مومنه نراق بود. در روز 27 ماه رمضان یا آخرین پنجشنبه ماه رمضان و شب جمعه در نقاط مختلف شهر زنان و دختران گرد هم می آمدند و هر خانواده ای برای خود کیسه پارچه ای می دوخت. سپس مقداری پول در کیسه می گذاشتند و دعا می خواندند و آن را در صندوقچه خود نگهداری می کردند. به این کیسه،" کیسه برکت " می گفتند. آنها اعتقاد داشتند که با انجام این کار دچار فقر و بی پولی نخواهند شد .

http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1395/4/13/4782242_101.jpg

برخی از زنان به جای کیسه برکت " لولوبیست و هفتم " می پختند و آن را با نخ داخل دولاب به میخ آویزان می کردند. این لولو به اندازه یک کلوچه بود و به صورت تخمه دار می پختند وبه آن "برکت دولاب"می گفتند. هنوز هم زن های قدیمی نراق به این کار اهتمام می ورزند .

8- برگزاری عید فطر و وداع با ماه رمضان

در غروب آخرین روز ماه مبارک رمضان که روز وداع با ماه رمضان می گفتند و مصادف با شب اول ماه شوال بود، مردم به بالای بام های خانه و جاهای بلند می رفتند تا ماه شوال را رویت کنند. در آن زمان ستاد استهلال ماه و دوربین های نجومی وجود نداشت و مردم با چشم های خویش ماه را می دیدند و یا خبر دیدن ماه از طریق مراجع عظام تقلید و اعلام عید فطر به اطلاع مردم می رسید.

صبح روز عید فطر مردم برای فریضه نماز عید فطر به منزل روحانی محل می رفتند و پس از دید و بازدید و پذیرایی مختصر مانند چای و شیرینی ؛ روحانی محل را به سمت زمین رو باز "پا سنگ مُلا" واقع در دَرِچاله سُرخ و مکان فعلی حوزه علمیه بدرقه می کردند و نماز عید فطر را در آنجا به جای می آوردند.

  

پس از چند سال و با گسترش شهر و دور بودن پا سنگ ملا ،زمین فوتبال نراق مکان فعلی پاسگاه نیروی انتطامی برای محل برگزاری نماز عید فطر در نظر گرفته شد و از بعد از انقلاب هم این نماز توسط امام جمعه در حیاط دبیرستان معصومی و در محوطه رو باز گلزار شهدای نراق و حوزه علمیه الغدیر برگزار می گردد .

آداب و رسوم ماه مبارک رمضان در شهر تاریخی نراق برای اولین به خواهش سایت سلحشوران شهر نراق تحقیق و تهیه گردید فلذا هر گونه بهره برداری منوط به نام محقق و سایت مذکور می باشد .

http://bayanbox.ir/view/7431058636599765272/421812995-97252.jpg

سایت سلحشوران شهر نراق از نویسنده محترم جناب آقای مرتضی علی آقایی فرزند علی اکبر از بابت تهیه این پست ارزشمند تقدیر به عمل می آورد .

۱ نظر ۱۸ خرداد ۹۶ ، ۲۳:۲۵
سلحشوران شهر نراق

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبدِالله الْحُسَیْن وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنِّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَّ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ


به یاد شهدای گلگون کفن 8 سال دفاع مقدس و یادی کنیم از شهدای شهرمان نراق که مایه عزت و افتخار ابدی برای اهل شهرمان هستند . این عزیزان شناسنامه هویتی دینی و مردانگی و شرف و غیرت و جوانمردی این شهر کهن و پر آوازه هستند .

http://bayanbox.ir/view/2821650979920191367/425327832-33088.jpg

اجازه دهید خاطره ای تعریف کنم :
اردیبهشت 1361 عملیات بیت المقدس شروع شد . مارش جنگ لحظه به لحظه از رادیوی جمهوری اسلامی پخش می شد و خبر از پیروزی های غرور آفرین رزمندگان جان بر کف سپاه اسلام می داد .صدای رادیوهای تاکسی های شهرستان محلات و اتومبیل های شخصی بلند و همه ساکت و به اخبار جنگ گوش می دادند و احساس سبکی و غرور ملی اسلامی در افراد موج می زد .

ما هم در حالی که مثل بقیه مردم احساس غرور و شعف داشتیم ولی می دانستیم که اکنون در گرمای جلگه خوزستان در میان آتش و دود چه غوغایی برپاست و چه راست قامتان و چه سَروهایی در خون خود خواهند غلطید تا این کشور و انقلاب حفظ بماند .
زیرلب برای پیروزی سلحشوران در سرحدات دعا می کردیم و هر لحظه منتظر شنیدن تلخ پرپرشدن دوستان خود بودیم ولی به خود دلداری می دادیم که ان شاءالله همگی بسلامت به آغوش خانواده و ملت بازخواهند گشت .چند روزی از آغاز عملیات بیت المقدس گذشته بود که خبر آمد محمدرضا رمضانی جوان عارف شهر نراق و مرد تقوا و دوست عزیزم به دوستان شهیدش پیوسته است.

غم عالم سرا پایم را گرفت چون روز بروز دستمان خالی می شد و از نعمت بهترین انسان های روی زمین محروم و تنهاتر و تنهاتر می شدیم . مشارالیه یکی از تشکیل دهندگان انجمن اسلامی دبیرستان معصومی و بسیج نراق بود و سال ها در قم درس طلبگی خوانده بود .
گفته شد شهید محمدرضا در معرکه جنگ نابرابر مقابل ارتش متجاوز رژیم بعث عراق مجروح و به بیمارستان منطقه منتقل و آنجا بر اثر شدت مجروحیت به شهادت رسیده و نیاز است پیکر مطهرش غسل داده شود .

به رسم وظیفه سازمانی که در روابط عمومی سپاه پاسداران شهرستان محلات فعالیت داشتم دوربین بدست با چشمانی گریان به غسالخانه شهر محلات رفتم دیدم خیلی ها آمده بودند . خانواده شهید ؛ اقوام و شهید دوستان حضور داشتند . جمعیت را شکافتم و داخل غسالخانه شدم خود را بالای پیکر مطهر رساندم .

صورتش مثل ماه شب چهارده نورانی بود . گریه آرام همراه با بغض گلویم را می فشرد . پیکر مطهر محمدرضا و سر و صورت و دست و پا نسبتا سالم بود و حتی خون آلود هم نبود ریش های مشکی و صورت تمیز و سالم بود فقط چند جای پیکر شهید با تیر کلاشینکف یا ترکش سوراخ شده بود که گویا در بیمارستان شستشو داده بودند .

 

محمدرضا آرام خوابیده بود و آن صحنه ها هیچگاه از ذهنم نرفته است. شما تصور بفرمائید لحظه آمدن پدر بالای سر پیکر جوانش چه شرایط دشوار و سختی است . چند قطعه عکس از آن صحنه ها تهیه و در طول تشییع پیکر محمدرضا در شهرهای شهید پرور محلات و دلیجان و سپس زادگاهش نراق انداختم که در تاریخ دفاع مقدس دست به دست می شود .

35 سال از حماسه آفرینی فرزندان پاکسرشت وطن می گذرد و پنج تَن از جوانان غیور شهر نراق از زمره فاتحان خرمشهر بودند :

غلامرضا قجری فرزند علی
علیرضا قجری فرزند سلطانعلی
محمدرضا رمضانی فرزند غلامعلی
محمدرضا باقری نراقی فرزند غلام
علی اصغر عبدالهی فرزند رضا

تلاش می کنیم با مسئولیت پذیری که بر عهده مان نهاده شده راه و سیره شهدا را پیموده تا به سر منزل مقصود برسیم .

یادآوری می گردد : محمدرضا رمضانی فرزند غلامعلی متولد 1342 تاریخ 2 خرداد 1361 طی عملیات بیت المقدس در جبهه خرمشهر استان خوزستان پس از تلاش های زیاد برای بازپس گیری شهر خرمشهر جان تابناکش را هدیه به درگاه دوست نمود و برای همیشه کنار یاران و همکلاسی ها و همرزمانش در گلزاری شهدای نراق آرام گرفت .

روحش شاد و خاطرش گرامی باد .


راوی : جناب آقای محمد(غلام) ابوالحسنی فرزند عزت الله اهل شهر نراق 1396/03/02

۱ نظر ۱۴ خرداد ۹۶ ، ۰۹:۲۶
سلحشوران شهر نراق

هدایت به بالای

folder98 facebook