سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

شهر نراق زادگاه علامه ملا محمد مهدی نراقی و ملا احمد نراقی (فاضلین نراقی)
بیش از 100 نفر از مشاهیر نامدار دارای جمعیت سه هزار نفره در مقطع 8 سال دفاع مقدس دارای 180 رزمنده بوده و علاوه بر آن 8 آزاده و 100 جانباز(مجروح)و 80 شهید تقدیم آرمان های میهن اسلامی نموده است.


بایـگـانی
آخـریـن مـطـالـب

زندان قصر آذر 1308 به دست رضا شاه افتتاح شد . سال 1383 تعطیل و آبان 1391 توسط شهرداری به باغ موزه تبدیل گشت .

3z5a_boloori003(1).jpg

آقای هژبر یزدانی فرزند رضا قلی(1313 سنگسر سمنان 1376 کاستاریکا) سرمایه دار مشهور و بهایی که با دربار پهلوی ارتباط نزدیکی داشت به دلیل زمین خواری و به خاطر فروکش نمودن اعتراضات انقلابیون تحت رهبری آیت الله سید روح الله خمینی دستگیر و به زندان قصر روانه شد .

svzd_images.jpg

سرهنگ محرری که کرد و اهل تسنن است معاون اداره کل زندان ها و رئیس ندامتگاه مرکزی(زندان قصر) بود . روز 21 بهمن 1357 محرری متهم هژبر یزدانی را از زندان فراری و با امکانات خود هر دو با هم به سنگسر(مهدی شهر) رفته و بعد از کشور گریخته و به کاستاریکا در آمریکای مرکزی پناهنده شدند .

92mc_مردم_مسلح_انقلابی.jpg

ساعت 10 صبح 22 بهمن 1357 مردم که عده ای مسلح داخل آنان بود برای تصرف زندان قصر فعالیت را آغاز کردند . ساعت 13 بعد از ظهر به دست مردم تسخیر شد و چند نفر کشته و زخمی داد . درهای زندان بر روی زندانیان باز شد .

48ld_59_11.jpg

عصر 22 بهمن 1357 در آخرین ساعات پیروزی انقلاب مردم با مامورین محافظ زندان قصر درگیر و نهایتا موفق به آزادی زندانیان شدند . قسمتی از دیوار زندان نیز توسط زندانیان هنگام فرار تخریب شد . در بین زندانیان دو آمریکایی به اسامی لیگود و شیاپرون بودند . این دو مهندس "موسسه الکترونیک داتا سیستمز" به اتهام اختلاس زندانی شده بودند .

      4aeg_img_9408.jpg                  ohlx_image3674.jpg

           سید غلامرضا موسوی                                  سید صدر موسوی

نویسنده کن فالت ماجرای فرار آنها را نوشته و فیلم فرار عقابها بر اساس آن ساخته شد . یک آمریکایی دیگر به نام ماری الن شنایدر کارمند شرکت بل هلیکوپتر سازی در ایران جزء آزاد شدگان بود .


حضور شهروندان نراق در خصوص تصرف زندان قصر

 

برادران سید صدر و سید غلامرضا موسوی فرزندان سید حسین از اهالی شهر نراق برای وبلاگ سلحشوران شهر نراق بیان داشتند :


qh2t_img_9403.jpg

سید غلامرضا و سید صدر

هر از گاهی از شهر نراق به تهران می رفتیم . تصمیم گرفتیم برای ملحق شدن به سیل خروشان امت که به رهبری عالم برجسته آیت الله سید روح الله خمینی(ره) بر علیه رژیم شاه فعالیت می کردند به تهران برویم .


   0v91_3.jpg                    bjyi_image3682.jpg

                                                                    سید صدر موسوی                                     سید غلامرضا موسوی

 

به نظرمان سید باقر موسوی فرزند سید حسن و داود اشرفی فرزند منصور نیز همراه ما بودند .صداهای تیراندازی و دود و آتش تهران را فرا گرفته بود .


    zf6i_050453.jpg                                                                                                             n8mb_img_9407.jpg

تمام خیابان های تهران مملو از جمعیت طرفدار آیت الله خمینی بود . به سمت زندان قصر که نزدیک می شدیم شعار زندانی سیاسی آزاد باید گردد بین مردم بلند شد .

ynm_image3673.jpg

انبوه جمعیت به سمت زندان حمله کردند . مامورین مقاومت نموده و تیراندازی می کردند . پیرامون را با گاز اشگ آور یکی کردند . در خیابان و کوچه های اطراف تظاهر کنندگان را تعقیب می کردند . درب اکثر منازل باز بود که ما مجبور شدیم خودمان را وارد یک خانه کنیم .

x8fy_fdtucxf.jpg

                                                                                                                                             مرحوم سید حسین موسوی

نهایتا زندان فتح شد هر فردی کاری می کرد . تعدادی از مردم وسایل اداری و نظامی را بر می داشتند . سید غلامرضا می گوید: یک کارتن بیسیم انتظامی را برداشتم و بین افرادی که لباس نظامی بر تن داشتند و طرفدار انقلاب بودند توزیع کردم .

 

4q4u_6.jpg      w4ih_image3708.jpg

تصور این پیروزی های عظیم برای کسی شناخته شده نبود ولی اتحاد و یکپارچگی مردم بر علیه حکومت ظلم و دیکتاتوری محمد رضا پهلوی موفقیت به دست آورد و بر اساس آیه های قرآن نصرت خداوند محقق گردید .


32j7_img_9402.jpg

          سید صدر و سید غلامرضا موسوی فرزندان سید حسین اهل شهر نراق 16/11/1392

 

۰ نظر ۲۶ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۲۳
سلحشوران شهر نراق

چهارشنبه 18 بهمن 1357 عده‌ای شامل چهار تا پنج هزار نفر  تحت عنوان طرفداران قانون اساسی در سالن بدمینتون استادیوم امجدیه (شیرودی)  به دعوت جبهه وحدت ملی گرد آمده بودند. آنها با شعارهایی چون : زنده باد ارتش، پاینده باد قانون اساسی و بختیار سنگر تو نگهدار به ستیز با انقلاب اسلامی مردم ایران پرداختند .

 
mq5_22bahman57_3.jpg

پنج شنبه 19 بهمن 1357 تظاهرات بزرگی به دعوت امام خمینی(ره) در پشتیبانی از نخست وزیری مهندس مهدی بازرگان در تهران و میدان آزادی شکل گرفت . گروهی از همافران نیروی هوایی با یونیفرم های نظامی در این اجتماع حضور داشتند . همافران بعد عازم محل اقامت امام خمینی شده و در مقابل ایشان ادای احترام کردند که برای سران ارتش شاهنشاهی غیر باور بود .

kzmk_46565.jpg

عزیزالله فروغی

 

جمعه 20 بهمن 1357 مردم تهران برای شنیدن اولین سخنرانی نخست وزیر دولت موقت عازم دانشگاه تهران شدند . بازرگان و مردم  از شاپور بختیار نخست وزیر شاه خواستند برای جلوگیری از خونریزی و اتلاف سرمایه های کشور از قدرت کناره گیری کند .

3zur_picture_265.jpg                                                                                                               iz4c_b286fse02rm5oywe81u.jpg

شنبه 21 بهمن 1357 صبح روز 21 بهمن مردم تهران به هواداری از همافران تظاهرات کردند. در چند نقطه از تهران نزاع رخ داد و به طور ممتد صدای تیراندازی به گوش می‌رسید و چندین نفر در پادگان دوشان تپه کشته شدند .  پادگان سلطنت‌آباد در شمال تهران به تصرف انقلابیون در آمد و درب زندان اوین توسط مردم به روی زندانیان گشوده شد .

yjzl_4759_587.jpg

سپهبد رحیمی طی اعلامیه ساعات منع عبور و مرور را از ساعت 30/16 تا 5 بامداد اعلام کرد و در اعلامیه بعد این زمان تا 12 ظهر 22 بهمن تمدید گردید . امام خمینی (ره) طی اعلامیه‌ای به مردم هشدار داد : "به دستور فرماندار نظامی وقعی نگذارید و به خیابانها بیایید چرا که گاردیها و فرماندار نظامی توطئه کرده‌اند تا با استفاده از نبودن مردم، همافران را تار و مار کنند." پس از اعلام سفارش رهبر ‌مردم به خیابانها ریخته و در هر گوشه‌ای از شهر سنگری بر پا شد.

ucl_images.jpg

یکشنبه 22 بهمن 1357 ساعت 14 ندای پیروزی از رادیو اعلام شد و گفت توجه فرمایید : اینجا صدای راستین ملت ایران صدای انقلاب است .

f5c_22bahman.jpg

عصر نیز پیام امام خمینی(ره) پخش شد که مردم را از اعمال غیر قانونی بر حذر داشت .  طی روزهای 21 و 22 بهمن 654 نفر به شهادت رسیدند که سهم شهر نراق دو شهید به اسامی مهدی اسماعیلی فرزند حسن در تصرف کلانتری 21 نبرد و لطف الله صادقی فرزند غلامرضا در تصرف کلانتری 6 میدان ثریا می باشد .

5ds8_0034.jpg   sbw5_0035.jpg

 

آقای عزیزالله فروغی اهل شهر نراق که آن ایام حساس را در تهران حضور داشته در خصوص پیروزی انقلاب مردمی بیان داشت:


ev41_img_2603.jpg
حاج عزیزالله فروغی

صبح جمعه 20 بهمن 1357 به اتفاق همسرم خانم حاجی احمدی به وسیله اتوبوس آقای علیرضا عضایی فرزند عباس از شهر نراق راهی تهران شدیم . خیلی از همشهریان دیگر نیز داخل اتوبوس بودند . طبق خبرهای واصله همه می دانستیم که تهران شلوغ است و درگیری های مردم با ارتشی های طرفدار محمد رضا شاه افزایش یافته است .

41wl_image4861.jpg

آن موقع هنوز ترمینال خزانه(جنوب) وجود نداشت و اتوبوس ها در گاراژهای مختلف توقف داشتند . اتوبوس نراق در گاراژی در محدوده خیابان شوش و مولوی پارک می شد و همشهریان که قصد مسافرت به زادگاهشان را داشتند خودشان را به این مکان می رساندند .

pfmp_image7924.jpg

به نزدیکی های گاراژ که نزدیک شدیم دیدم خیابان ها مملو از جمعیت انقلابی هستند و راه ها بسته شده و لاستیک هایی در کف خیابان آتش زده اند . زنان و مردان در آن سرمای هوا شعار سرنگونی محمد رضا شاه را سر می دادند .

dg4_img_2602.jpg

آقا رضا که از اقوامم می باشد اتوبوس را از میان راهبندان و شلوغی به هر زحمتی بود در گاراژ متوقف نمود و گفت مسافرین پیاده شوند . اغلب همشهریان نگران و مضطرب بودیم چون خیلی ها تاکنون این نوع مبارزه و درگیری مردم و مامورین شاه را از نزدیک ندیده بودیم .

       pzd0_img_2601.jpg     r9r1_image7596.jpg

  حاج عزیزالله فروغی

باجناقم آقای علی اکبر تیموری با وسیله شخصی اش منتظر ما بود و محدوده چهار راه مولوی ما را سوار ماشین کرده و به سمت منزلش حرکت کرد . همچنان خیابان ها از حضور انقلابیون موج می زد. علتش هم پیام رهبر کبیر انقلاب امام خمینی(ره) بود که از مردم درخواست کرد به خیابان ها بیایند و به حکومت نظامی توجه ای نداشته باشند .

vi9z_xdfhjfhjxfhjxvhjx1254.jpg

  عزیزالله در عنفوان نوجوانی

شنبه 21 بهمن انکار تهران یکپارچه در آتش و خون بود و خبر از درگیری در اکثر مراکز گزارش می شد . ارتش اعلام بی طرفی کرد و مشخص بود که کار رژیم شاه تمام است . یکشنبه 22 بهمن امور کشور در اختیار مردم انقلابی قرار گرفت و شاه سرنگون گردید .

oion_15.jpg

مرحوم شیخ ابراهیم فروغی در کنار فرزندش عزیزالله

دوشنبه 23 بهمن 1357 اکثر نراقی های مشعوف از پیروزی انقلاب به تشیع جنازه شهید   لطف الله صادقی رفتیم . من ایشان را نمی شناختم ولی بر حسب وظیفه انسان دوستانه که همشهریان نسبت به همدیگر دارند با اقوام ابتدا به منزل شهید و سپس به تشیع و خاکسپاری در بهشت زهرا(س) رفتیم .

xb60_dfutu.jpg

آنگونه که بیان کردند، لطف الله صادقی فرزند غلامرضا شب 22 بهمن در هنگام تصرف کلانتری 6 میدان ثریا (میدان شهید نامجو) در مصاف با نیروهای رژیم شاه از ناحیه شکم مجروح و در بیمارستان بانک ملی  خیابان فردوسی بستری می گردد . معالجات در ارتباط با وی موثر نمی گردد تا اینکه به شهادت رسید و در قطعه 9شماره121ردیف37 بهشت زهرا(س) دفن گردید .

 n2qj_img_6789.jpg

استاد حاج عزیزالله فروغی فرزند ابراهیم اهل شهر نراق 29/12/1391

 

۰ نظر ۲۵ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۳۰
سلحشوران شهر نراق

سال 1357 سیزده ساله بودم . اولین تظاهرات ضد طاغوت پهلوی در نراق شب ها صورت گرفت . آغاز حرکت نیز از مقابل مسجد جامع بود.

tyvx_1_(87).jpg
عباس حیدری

 اوج خروش انقلابی مردم ایام محرم خصوصا دهه اول آن از تاریخ 10/9/1357 لغایت 20/9/1357 بود . روز تاسوعا و عاشورا فریاد نراقی ها در هیئت های مخصوص به خود بر علیه دیکتاتوری محمد رضا شاه تماشایی و غوغایی بر پا کرد .
dtnw__mg_5718.jpg
آن روزها رسم بود مردم به شهرها و روستاهای هم می رفتند و از اقدامات هم بر علیه حکومت ستم شاهی پشتیبانی و با هم پیمان می بستند .

tk1o_1_(25).jpg

پاسگاه ژاندارمری شهر در مقابل اراده امت کاری از دستش بر نمی آمد . بیشترین نگرانی و مشکل من پدرم آقای حسن حیدری فرزندنصرالله(1310 - 1371) بود . ایشان بعضی موقع ها اجازه نمی داد تا در راهپیمایی ها شرکت کنم و مخالفت می ورزید .

   3a5v__mg_5716.jpg

محمد رضا در کنار پدرش عباس حیدری


 

وقتی می دید من هم ادای احترام می کنم و هم به فعالیت هایم ادامه می دهم چاره ای اندیشید .
4enf_img_2941.jpg

شب هایی که تظاهرات بر پا بود کفش هایم که عموما گیوه بود را قایم می کرد تا من نتوانم به بیرون منزل بروم .

l0pq_1_(15).jpg


خبر نداشت من بزرگ شده بودم و گیوه های خودش به پایم اندازه می شد . پاشنه گیوه ها را ور کشیده و همزمان با سایر مردم به تظاهرات ضد شاه می رفتم .

gcgi__mg_5717.jpg

عباس حیدری فرزند حسن اهل شهر نراق23/08/1392

۰ نظر ۲۴ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۲۳
سلحشوران شهر نراق

در سال 1334 در شهر نراق متولد شدم . سیکل دریافت کردم و سال 1350 به تهران نقل مکان کردم . دو سال در شغل های مختلف اشتغال داشتم تا اینکه آبان 1352 به استخدام نیروی هوایی در آمدم .

zqr2_16.jpg

سید عباس حسینی

آخر سال 1353 دوره ام که فراگیری زبان انگلیسی و آموزش نظامی بود در پادگان های قصر فیروزه و چکشی تهران به پایان رسید .اوایل خرداد 1354 جهت دوره های تکمیلی به ایالات متحده آمریکا اعزام شدم .

dnvy_img_9199.jpg

در ایالت های تکزاس و شیکاگو آموزش های مختلف را طی نمودم . آذر 1354 از آمریکا به ایران بازگشتم و به پایگاه هشتم شکاری اصفهان منتقل شدم . زمان وقوع خروش امت اسلامی به رهبری معمار انقلاب آیت الله سید روح الله خمینی(ره) در پایگاه هشتم بودم .

zsw_13.jpg

بعضی از روزهای اعتراضات مردمی بر علیه رژیم منحوس پهلوی در سال های 1356 و 1357 پس از ساعت کار اداری و با لباس شخصی به  صفوف آنها پیوسته و در تظاهرات شرکت می کردیم .

hiv6_20120209145338cgb-41952.jpg

دی ماه 1357 و آخرین روزهای عمر حکومت محمد رضا شاه با چند نفر از نیروهای مومن و انقلابی نیروی هوایی از پادگان خارج و در شهر اصفهان در محدوده فلکه احمد آباد به جمع راهپیمایان پیوستیم .

argr_img_9201.jpg

برای اینکه ضد اطلاعات از موضوع بویی نبرد شبانه به منزل مجردی دوستم علی(شعبانعلی) عظیمی فرزند رمضان که از نیروهای کادر هوانیروز بود رفتم و صبح روز بعد راهی پایگاه شدم .

t42q_14.jpg

از انقلابیون نراقی که در پایگاه هشتم مخفیانه فعالیت های مذهبی و دور از چشم فرماندهان انجام می دادند و در خیابان ها با مردم برای سرنگونی شاه هم پیمان می شدند آقایان علیرضا رضایی فرزند اکبر و قنبر قجری فرزند احمد و ... بودند .

2huc_10.jpg

از راست : قنبر قجری ، سید عباس حسینی

پس از پیروزی انقلاب و شروع جنگ تحمیلی به دلیل نیاز به نیرو در سال 1361 به پایگاه وحدتی دزفول اعزام  و تا بعد از پایان دفاع مقدس آنجا بودم . مجددا به پایگاه هشتم شکاری اصفهان بازگشته و سال 1375 بازنشسته شدم .

 pdtq_img_9202.jpg

سید عباس حسینی فرزند آقا رضا اهل شهر نراق 24/6/1392

 

۰ نظر ۲۳ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۲۱
سلحشوران شهر نراق

سال 1342 در شهر نراق از توابع شهرستان دلیجان استان مرکزی نصرت الله محمودی متولد شد .

 

3sh_0037.jpg


پدرش حاج یوسف که باجناق بنده می باشد به دلیل اشتغال در امورات چله دانی و فرشبافی به همراه همسرش سرکار خانم مقدس اکبری فرزند شکرالله و اعضای خانواده به شهرستان الیگودرز استان لرستان نقل مکان نمودند .


uidp_19.jpg
 
از راست : مرحوم حاج یوسف محمودی ، حاج حسین قنایی


سال 1356 و 1357 فعالیت های انقلابیون بر علیه رژیم ستم شاهی پهلوی سازماندهی بیشتری گرفته بود و عموم مردم مومن گوش به فرمان رهبرشان آیت الله سید روح الله خمینی(ره) بودند که در فرانسه اقامت داشت . محمد رضا پهلوی اجازه حضور در ایران را به ایشان نمی داد .

ij3o_1_8811120794_l600.jpg


نصرت الله محمودی جوان 16 ساله و شجاعی بود که مبارزه را آغاز کرد . در تمامی تظاهرات مردمی بر علیه حکومت دیکتاتور شاه در الیگودرز شرکت فعال داشت . یکی از خوهرانش که معلم بود نیز همزمان با وی فعالیت و در تمام صحنه ها حضور داشتند .

refq_12.jpg

                                                                                                                                                    حاج حسین قنایی

چند بار مورد تعقیب قرار گرفت که به علت فرار از دستگیری به زادگاهش نراق مسافرت نمود و در منزل اقوامش از جمله عمویش حاج علی محمودی سکونت می یافت . فرزندان عمویش نیز از زمره انقلابیون بودند که دو نفرشان به اسامی عبدالله و کاظم محمودی بعدا در دفاع مقدس به شهادت رسیدند .





 

۰ نظر ۲۲ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۳۷
سلحشوران شهر نراق

سال های 1356 و 1357 در دبیرستان حاج عباس معصومی شهر نراق تحصیل می کردم . به دلیل اینکه محیط شهر کوچک بود با اکثر انقلابیون در ارتباط بودم و آنها را می شناختم .

x0y9_img_7127.jpg
سید عباس میرسلطانی

یکی دوسال آخر حکومت دیکتاتوری محمد رضا شاه در تظاهرات نراق که عموما شب ها مرسوم بود شرکت داشتم . تمامی راهپیمایی های شبانه از مقابل مسجد جامع شروع و بیشترین شعارها پشتیبانی از رهبرمان آیت الله سید روح الله خمینی سر داده می شد .

i8j1_img_7126.jpg                                                                                                                                       hbw_10_8711051233_l600.jpg

یکی از همکلاسی ها و هم سن هایم آقای حسین نباتی فرزند شهید مندعلی بود . ایشان به علت فعالیت های انقلابی و مذهبی مورد عتاب و عقاب پاسگاه ژاندارمری بود و بعضا از سوی ژاندارم ها فحش های رکیک می شنید .

http://www.iransit.com/wp-content/uploads/2013/06/emam-www.iransit.com_06.jpg

بر این اساس تصمیم گرفت گوش استوار... را بریده و کف دستش بگذارد . دو سه شب با یک قمه در مسیر استوار به کمین نشست . حتی یک شب در آشیانه نخل های عاشورایی پشت آب انبار پایین مخفی شد تا کار را عملی کند که علی الظاهر فرد مثل همیشه از مسیر پاسگاه به منزلش عبور نمی کند . با هزار بدبختی او را از این کار پشیمان کردیم و متعاقب آن انقلاب اسلامی به پیروزی رسید .

3tmz_img_7128.jpg

سید عباس میرسلطانی فرزند سید احمد اهل شهر نراق02/09/1392

۰ نظر ۲۱ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۲۷
سلحشوران شهر نراق

بر اساس ماده واحده ای که به شماره 2478/7 تاریخ 30/4/1358 با امضای نخست وزیر ایران آقای مهدی بازرگان امضا گردید ژاندارمری کل کشور می تواند به منظور رفع احتیاج موقت کادر انتظامی خود تا دوازده هزار نفر از افراد ذیصلاح جوانمرد به صورت قراردادی به مدت یکسال با دستمزد ماهانه حداکثر 25000 ریال معادل دو هزار و پانصد تومان و روزانه 180 ریال بابت ارزش جیره غذایی منعقد نماید .

vq0j_iri.gendarmerie.svg.png

در صورت نیاز ژاندارمری کل کشور تمدید قرارداد برای یکبار بلامانع است . استخدام جوانمردان واجد شرایط خدمت در کادر ثابت در طول مدت قرارداد بلامانع است که در اینصورت مدت خدمت غیر رسمی آنان در صورت پرداخت کسور بازنشستگی به صندوق بازنشستگی ژاندارمری کل کشور جزو خدمت رسمی آنان احتساب خواهد شد . اعتبار پرداخت حقوق و مزایای این افراد از محل اعتبار مربوط در بودجه عمومی دولت قابل پرداخت خواهد بود .

uahv_13921119000414_photol-600x330.jpg

بر این اساس ژاندارمری شهر نراق که زیر نظر هنگ شهرستان محلات فعالیت می کرد و سرآمد ژاندارمری های منطقه بود شروع به جذب " جوانمرد " نمود .

 آقای ماشاءالله یوسفی فرزند قاسم در خصوص نحوه جوانمرد شدنش به "سلحشوران شهر نراق " اظهار داشت :

 پس از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) طرحی به ژاندارمری کل کشور اعلام شد تا از چهره های مومن و نسبتا انقلابی به عنوان جوانمرد استفاده شود .

39qh_image5912.jpg    3b3_حاج_محمود2.jpg

ماشاالله یوسفی

جوانمردان در کنار سایر نیروها وظیفه برقراری آرامش و حفظ امنیت ؛ جلوگیری از راهزنی و راهبندان ؛ چپاول و غارت ؛ پاکسازی محیط و حفاظت از اسناد داخلی و...   را به عهده داشتند .

2pfs_13920426114209458848273.jpg

این عده که بعضا به سازمان جوانمردان نیز مشهور بودند در مناطقی مثل کردستانات و سیستان و بلوچستان و استان های مرزی کاربردی بیشتری داشتند . جوانمرد ابتدا از افراد عادی استخدام می شدند ولی به مرور شرط داشتن تحصیلات دیپلم شامل استخدام آنان شد .

 

xll_fajr-islamic-revolution-in-iran.jpg

 

بنده مرداد 1358 در پاسگاه ژاندارمری زادگاهم نراق مشغول به کار شدم و تا آبان همان سال به مدت چهارماه اشتغال داشتم که به دلیل عدم روحیه نظامی گری و مشکلات دیگر از آنجا جدا شدم .

 

fbxp_img_2924.jpg   l2ua_img_2923.jpg

احمد حمزه ای

 

نراقی های دیگری که جوانمرد شدند آقایان : قهرمان(دلاور) قاسمی ، احمد حمزه ای ، محمود ایزدی ، محمد شوری و... بودند که فقط آقای شوری در پاسگاه ماندگار و درجه دار شد و شهریور 1366 طی درگیری با ضد انقلاب(عناصر مزدور حزب دمکرات) در محور مهاباد به شهادت رسید .

gtyw_96101108778381309359.jpg   9nzc_27425089459479120737.jpg

شهید محمد شوری

 

آقای محمود ایزدی فرزند حسین دیگر جوانمرد  به "سلحشوران شهر نراق "بیان داشت :

 

 پس از پایان خدمت سربازی ام در مغازه جوشکاری در شهرستان دلیجان مشغول شدم . خرداد 1358 در شهر نراق با حجت الاسلام علی محمد حیدری مواجه شدم که ایشان گفت شما چهره انقلابی هستید و سفارش نامه ای برایم نوشت و فرمود خودت را به گروهان ژاندارمری شهرستان محلات معرفی کن .

 

i2rt_cxfhjkuii.jpg       drl_dryuify.jpg

محمود ایزدی

 

ثبت نام اولیه صورت و مصاحبه ای شکل گرفت و پس از طی مراحل گزینش که همه در یک روز انجام پذیرفت به عنوان اولین "جوانمرد" جهت اشتغال به پاسگاه ژاندارمری نراق معرفی شدم .  با تبلیغات بنده آقای محمود حسینی فرزند سلطانعلی به حجت الاسلام علی محمد حیدری مراجعه و به همان سبک دومین جوانمرد نراق در پاسگاه شروع به کار نمود .

 

u5rp_img_7442.jpg     qtre_ffdtyu.jpg

محمود حسینی

 

در روزهای بعد به ترتیب آقایان قهرمان قاسمی فرزند غضنفر ، احمد حمزه ای فرزند حمزه ، ماشاءالله یوسفی فرزند قاسم و محمد شوری فرزند موسی نیز به جمع جوانمردان پیوستند . ششمین نراقی که در حلقه جوانمردان قرار گرفت احمد ایزدی فرزند حسین بود که به دلیل پر شدن حجم نیرو به پاسگاه ژاندارمری شهرستان دلیجان معرفی گردید . 


                   6q6m_xdtujxgj.jpg   u94x_img_4203.jpg

احمد ایزدی

 

این تعداد جوانمرد در خدمت استوار عزت الله  استاد محمد فرزند شکرالله اهل اراک به عنوان اولین فرمانده پاسگاه ژاندارمری شهر نراق پس از پیروزی انقلاب بودیم . جوانمردان با شیفت بندی که کرده بودیم 24 ساعت کار و 24 ساعت استراحت می کردیم .

ccqy_dsc00033.jpg

قهرمان قاسمی مشهور به دلاور

بعد اختلاف و مشکلاتی پیش آمد و از جمله موضوع بودجه نیز باعث شد که یا باید برای رسمی شدن به آموزش های خاص می رفتیم و یا تسویه حساب کنیم . تا قبل از پایان سال 1358 از جمع ما شش نفر فقط محمد شوری ماندگار شد و مدتی بعد به استخدام رسمی در آمد و هشت سال بعد در مقطع دفاع مقدس به شهادت رسید .

o2v6_vgukvcguk.jpg

حاج محمود ایزدی در لباس مقدس سربازی

 

آن مقطع استوار یکم عزت الله   استاد محمد به عنوان فرمانده  و استوار دوم محرم رضایی اهل ساوه جانشین  و نفر سوم گروهبان سوم علی طلبکار و یک راننده به شهرت امیری اهل اراک و بقیه جوانمردان  در پاسگاه نراق فعالیت داشتند . 

4dju_img_0019.jpg          49f_img_0018.jpg
عزت الله استاد محمد

یادآوری می گردد دومین رئیس پاسگاه نراق بعد از انقلاب آقای ... دلاوری  و سومین فرد آقای ... شاهقلی هر دو اهل دلیجان انجام وظیفه می نمودند .

t8su_cfhkcgk.jpg

سایت سلحشوران شهر نراق 20/11/1392

 

۰ نظر ۲۰ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۲۷
سلحشوران شهر نراق

اینجانب ماشاءالله عابدینی متولد 1330 در شهر نراق از توابع دلیجان می باشم . سال 1348 درنیروی هوایی استخدام شدم .  سال های 1356 و 1357  فعالیت های مردم انقلابی به رهبری آیت الله سید روح الله خمینی(ره) به حد نهایت خود رسید بود .

njzx_xfduxf.jpg

سرگرد ماشاالله عابدینی

اغلب در سال 1357 در تظاهرات شرکت می کردم ولی مواظیت می کردم تا مورد شناسایی قرار نگیرم . کلاهی سرم می گذاشتم که از چشمانم میتوانستم ببینم و صورتم را پوشش می داد .

fs1_img_9799.jpg

یکم بهمن 1357 علی رغم خوف و وحشتی که برقرار بود ؛ تظاهراتی توسط چهره های مذهبی و انقلابی نیروی هوایی را طراحی کردیم . ساعت 30/13 با لباس فرم نظامی از داخل ستاد فرماندهی حرکت و تا فلکه دوم خیابان پنجم ادامه یافت .

o7ev_img10205968-500x300.jpg

مردم با شکوه تمام پرسنل نیروی هوایی را مانند نگین انگشتر در برگرفته و با شور و هیجان همپای تظاهرات با گل و نقل از ما استقبال کردند . مردم زمانیکه ما را با اونیفرم دیدند اشک شوق می ریختند و ضمن محافظت از ما مطمئن بودند پایه های حکومت طاغوت در حال تزلزل است .

e43s_dtxx.jpg

شعار نظامیان این بود :

نظامیان ملی ز طاغوت گسستیم به ملت پیوستیم

و مردم حزب الهی نیز در پاسخ شعار می دادند :

پرسنل هوایی تو در ره خدایی الحق که با وفایی

 

کم کم در اثر فعالیت های مذهبی و انقلابی مورد شناسایی قرار گرفتم تا اینکه روز 4 بهمن 1357 موقعی که از محل کار به منزلم در قصر فیروزه بلوک 53 طبقه دوم می آمدم متوجه شدم منزلم در محاصره است . اگر فرار می کردم هم دستور شلیک آزاد داشتند . یک ماشین جیپ ارتشی و ریو مقابل آپارتمان در انتظار بودند .

3tnl_cvgjlgj.jpg

ماشالله عابدینی دانشجوی نمونه افسری عقیدتی سیاسی نیروی هوایی

 

 مامورین با چکمه های قلدر مابانه رضا شاهی به درب لگد زدند و سراسیمه وارد منزل شدند و باعث رعب و وحشت همسرمخانم طحانی و دو دختر کوچکم گردیدند که پس از 35 سال همچنان اثرات شوک و اضطراب در خانواده وجود دارد . اتاق ها را با همان پوتینی که به پا داشتند جستجو کردند که موردی وجود نداشت .

xqvi_1ماشالله_عابدینی.jpg

سرهنگ هوشنگ توانا فرمانده منطقه یک فرمانداری نظامی تهران و معاونش سرهنگ  آذرخو و تعدادی سرباز قوی هیکل برای دستگیری بنده حضور داشتند . سرهنگ توانا با لهجه ترکی ضمن توهین گفت من 30 سال در بیابان ها خدمت کرده ام تو خجالت نمی کشی در خانه های سازمانی شاهنشاهی و آب و برق و شرایط مناسب زندگی می کنی و بر علیه حکومت تظاهرات و مبارزه می کنی ؟

if3t_img_9791.jpg

توانا در حضور همسر و دختران کوچک و نگرانم مرتب به کلت کالیبر 45 میلی متری اش دست می گذاشت و تهدید می کرد و می گفت پوست سر و صورت شما را می کنیم . وقتی تیرباران شدید متوجه خواهید شد که با کی طرف هستید . توانا گفت گلبول های خون اعلیحضرت محمد رضا شاه در خون من هم هست و آرزو دارم زودتر به ایران باز گردد و فرزندم را به عشق شاه جلویش سر ِبِبُرم .

axb_r6ud.jpg

عابدینی در سالهای دفاع مقدس در سردشت کردستان

آنگاه با بیسیم به ساواک و اداره دوم اطلاع دادند که در حال موفقیت آمیز دستگیری خائنین نیروی هوایی  می باشیم .خداوند ترس را از من دور کرد و گفتم جناب سرهنگ من به قدرتی مافوق قدرت تفنگ شما دلخوشم . با ناراحتی گفت آن قدرت کیست ؟ گفتم خداوند قادر متعال که آفریده من و توست . بی درنگ سیلی محکمی بر گوشم نواخت که برق از چشمانم پرید و به سمت پله ها هل دادند .( دیری نپایید که قدرت خداوند قادر قطعی شد و سرهنگ هوشنگ توانا پس از محاکمه و به واسطه اعتراف به جنایت و خونریزی انقلابیون تاریخ 20/1/1358 اعدام و سرهنگ آذرخو نیز دستگیر و دادگاهی شد.. )

xeiv_img_9800.jpg

پس از من نوبت به دستگیری و بازرسی منزل استوار 3 عباس علیشاهی اهل اصفهان رسید که در همان آپارتمان های قصر فیروزه سکونت داشت . بنده و عباس علیشاهی را به وسیله  ماشین ریو به مقر پلیس در کلانتری  تهران نو در فلکه دوم خیابان پنجم نیروی هوایی بردند و تا 12 شب سوال و جواب کردند و گردشکار به ستاد نیرو و مراکز مافوق نوشته  و به همراه دوستان دیگر به پادگان جمشیدیه (نیروی زمینی ارتش) در شمال تهران منتقل نمودند . حدود 120 نفر از افسران ؛ همافران ؛ درجه داران ؛ کارمندان ارتش ؛ و حتی 4 نفر از سربازان انقلابی و یک خلبان در آنجا نگهداری و شبانه روز مورد شکنجه های روحی و روانی قرار می گرفتند .

qikz_gt.jpg

در پادگان جمشیدیه فضای معنوی حاکم بود و زندانیان به ذکر دعا و نیایش و نماز مشغول بودند . نماز با دلی شکسته و ایمان به نصرت خدا دلنشین است . حتی سربازان محافظ و نگهبانان  نیز متاثر از روحیات معنوی دستگیر شدگان قرار گرفته بودند .  علنا اعلام می کردند ما با شماییم و دستور دهید فرماندهان را به گلوله  ببندیم که دوستان جملگی مخالفت می ورزیدند .

mj6c_80533864-3712112.jpg

در دژبان جمشیدیه نه نفر از وزرا و مسئولین رده بالای کشور توسط رژیم شاه دستگیر و همزمان با ما بازداشت بودند که علت آن فقط عوامفریبی بود تا قیام مردم آرام شود که این حرکت مذبوحانه نتیجه ای نداشت . انقلاب که پیروز شد آنها قصد فرار داشتند که به دست انقلابیون گرفتار شدند و اسامی سه نفرشان عبارت از :

امیر عباس هویدا اهل تهران وزارت دربارکه تاریخ 18/1/1358 اعدام شد . غلامرضا نیک پی اهل اصفهان شهردار تهران و معاون نخست وزیر مورخ 22 فروردین 1358 اعدام شد . ارتشبد نعمت الله نصیری اهل سمنان سفیر ایران در پاکستان که تاریخ 26 بهمن 1357 اعدام گردید .

56x_ماشالله_عابدینی.jpg

سرگرد عابدینی و سرلشکر شهید منصور ستاری فرمانده وقت نیروی هوایی

چهار شبانه روز در بهترین و حساسترین شرایط انقلاب مردمی ؛ ما در بدترین شرایط بازداشت بودیم که نهایتا تاریخ 7/11/1357 حدود 45 نفر از اسامی از جمله من و علیشاهی قرائت شد و به وسیله هلیکوپتر شینوک به فرودگاه مهرآباد تهران منتقل شدیم .  موتورهای هواپیمایی سی 130 روشن بود در حالیکه دست های متهمین را دو به دو با دستبند بسته بودند و دستبندها را نیزبه تسمه های داخل هواپیما قفل کردند .

p74g_images.jpg

35نفر قوی هیکل از نیروهای دژبان ما را مواظبت و حراست می کردند که زیر نظر یکی از فرماندهان لشکر نیروی زمینی جمعی فرماندار نظامی انجام وظیفه می کردند . با دست چپ روی یک تیکه کاغذ برای خانواده ام نوشتم که شما را به خدا و حضرت فاطمه زهرا(س) می سپارم و مواظب تربیت فرزندان باش و به محض اینکه به یکی از نیروهای دژبان دادم تا به خانواده ام برساند که سرگردی وابسته به ساواک متوجه شد و جلو آمد و ورقه را پاره کرد و گفت هر کس به این خائنین کمک کند با او برخورد می شود .

w44f_img_9792.jpg

شبانه هواپیما روی باند فرودگاه شهرستان سُنی نشین خاش در 180 کیلومتری مرکزاستان سیستان و بلوچستان فرود آمد .  از آنجا 45 نفرمان را به زندان خاش تحویل و بازداشت ما ادامه یافت . همزمان 45 نفر نیز از انقلابیون هوانیروز را به زندان خاش آوردند و جمع زیادی شدیم . فرمانده پادگان خاش که ما در آن زندانی بودیم سرهنگ دوم اهل شهرستان خوی استان آذربایجانغربی و لهجه ترکی آن مشهود بود .

dne5_آشنایی-با-همافران-ـ-کلام-نور.jpg

در خفا می گفت من با شما هستم فقط خواهشی که دارم حرکتی به قصد فرار نکنید که نیروهای اینجا مجبور به شلیک شوند چون از مافوق آتش به اختیار داده اند و دستور داده اند هر حرکتی را سرکوب کنید . صبور باشید ببینیم شرایط چگونه رقم می خورد . فضای زندان خاش نیز به مکان معنوی برای زندانیان تبدیل شده بود . دعا و راز و نیاز از خداوند کار روزمره آنها شده بود .بنده می خواهم عرض کنم اگر پرسنل شجاع نیروی هوایی ؛ عارفِ به حق مولا و مقتدای خود اباعبدالله الحسین(ع) نبودند چنین حرکتی نمی توانستیم انجام بدهیم . 

n1h6_homafaran[1]100.jpg

ما پرسنل نیروی هوایی می توانیم ادعا کنیم که به رهبری و زعامت رهبر کبیر انقلاب آیت الله سید روح الله خمینی(ره) کمر طاغوت شاه را شکستیم و پیروزی و انقلاب را به جلو انداختیم .  چند سرباز و درجه دار مومن در خاش به زندانیان مساعدت می کردند . روزی پول روی هم گذاشته واز یک درجه دار خواستیم یک رادیو دو موج برایم خریداری کند . روزها پنهانی اخبار را گوش می کردیم تا اینکه لحظه موعود فرا رسید . روز 12 بهمن روز سرنوشت ساز ایران بود و رهبر کبیر انقلاب آیت الله سید روح الله خمینی پس از 15 سال تبعید به میهن بازگشت .

0heu_monasebat_com_image_gallery_image_679.jpg

گر چه ما بازداشت بودیم و احکام اعداممان نزدیک بود ولی امید تازه ای گرفته ایم . از ذوق و شوق فریاد بر آوردیم و الله اکبر گفتیم که نگهبانان شیپور آماده باش نواختند و به داخل زندان آمدند و سبب شلوغی را پرسیدند ولی ما رادیو را مخفی کردیم .

ego3_139211181441034602071244.jpg

پس از ورود حضرت امام رفتار با زندانیان ملایم تر شد و مطلع شدیم که خانواده های پرسنل نیروی هوایی به نشانه اعتراض مقابل کاخ دادگستری اجتماع کرده اند . کمترین درخواست خانواده ها این بود که ما از وضعیت و سرنوشت مردانمان بی اطلاع هستیم و آزادی آنها را خواستاریم .  از طرفی همکاران ما در نیروی هواپی دست از کار کشیده و خواستار آزادی دوستانشان شده بودند . همچنین دستگیری نظامیان به گوش امام راحل رسیده بود و به دولت بختیار تهدید کرده بود تا آسیبی به انقلابیون متعهد ارتش وارد نیاید .

aw7h_img_9802.jpg

نهایتا در اثر فشارهای چند جانبه چهارشنبه تاریخ 18/11/1357 از زندان خاش آزاد شدیم و با یک فروند هواپیمای سی 130 به فرودگاه مهرآباد تهران بازگشتیم . ما را سوار بر اتوبوس کردند و با فاصله در خیابان های تهران پیاده کردند تا تجمعی نداشته باشیم و یا مردم انقلابی به واسطه ما بر علیه رژیم دیکتاتور شاه اقدامی نکنند .  انتهای شب به منزل رسیدم و خانواده غرق در شادی شدند و صدای الله اکبرشان بلند شد . مادرم که نگران بود در منزل ما حضور داشت و بی نهایت خوشحال شد .

kopw_smpl.jpg

اقامتگاه حضرت امام خمینی(ره) در مدرسه علوی بود و من 12 بهمن روز ورود ایشان به ایران در زندان بودم و توفیق دیدار محبوبم را بدست نیاوردم . لذا پنج شنبه صبح 19 بهمن به همراه همسرم سرکار خانم طحانی فرزند علی و دو دخترم و نیز مادرم خانم سیده بهجت السادات موسوی فرزند سید حبیب(مرحوم) و مادر همسرم خانم بتول اکبری فرزند حبیب الله(مرحوم) راهی خیابان ایران شدیم . زنها از درب مخصوص وارد شدند و در آنجا متوجه حضور تعدادی از متعهدین نیروی هوایی و همافران و نظامیانی شدم که قصد بیعت با رهبر عظیم الشان را داشتند . سریعا با انها همگام شدم و در صفوف آنان سازماندهی شد . سمت راست در صف اول قرار داشتم و زیباترین روز زندگی ام رقم خورد .

j1ia_dahe-fajr-3.jpg

امام خمینی(ره) آمدند پشت پنجره و گفتند که شماها سربازهای امام زمان(عج) هستید. بروید و به دریای ملت بپیوندید. حرف های دیگری هم زدند که البته به خاطر شرایط امنیتی منعکس نگردید . پایان مراسم در محدوده اقامتگاه امام صدای تیراندازی به گوش می رسید و ماموران قصد دستگیری نظامیان را داشتند . مادرم با دلهره و دلواپسی سراغ من را می گرفت و وقتی به هم رسیدیم گفت فکر کردم دوباره دستگیرت کردند . 


k1a_799901_206.jpg

برای چنین ملاقاتی و چنین روز حساس تاریخ انقلاب و 10 روز پایانی عمر ننگین محمد رضا پهلوی به اندازه یک کتاب مطلب در ذهن و خاطرم دارم که خلاصه وار اشاراتی نمودم .22 بهمن 1357 انقلاب اسلامی به زعامت آقا سید روح الله به پیروزی رسید و طومار 57 ساله دیکتاتوری محمد رضا شاه در هم پیچیده شد .

سپهبد خلبان امیرحسین  ربیعی اهل کرمانشاه و آخرین فرمانده نیروی هوایی شاهنشاهی از این دیدار به شدت ناراحت شد و برای پرسنل زحمتکش و خمینی دوست این نیرو برنامه های در سر داشت که دستگیر و پس از محاکمه تاریخ 21 فروردین 1358 در زندان قصر اعدام گردید .

c8oj_n00018982-b.jpg

سپهبد سید علی بدره‌ای لفرستان آخرین فرمانده نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی و فرمانده گارد جاویدان(23 بهمن 1357 کشته شد)  از شاپور بختیار نخست وزیر(15/5/1370 کشته شد) خواست تا دستور دهد تمام افسرانی که در رژه صبح 19 بهمن در مدرسه علوی حاضر شده اند ، دستگیر شوند، اما مأموران امنیتی که بلافاصله برای بازداشت آن‌ها اعزام شده بودند، دست خالی بازگشتند. تنها تعداد کمی(چهار افسر و دوازده درجه دار) به چنگ ماموران امنیتی گرفتار شدند .

 epc_img_9794.jpg

سرگرد بازنشسته نیروی هوایی ماشاءالله عابدینی فرزند شکرالله اهل شهر نراق 19/11/92

 

۰ نظر ۱۹ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۳۷
سلحشوران شهر نراق

 مبارزه بر علیه رژیم ستم شاهی محمد رضا پهلوی ادامه داشت . یکی از  مبارزین شهرهای قم و نراق حجت الاسلام علی رمضانی فرزند تقی مشهور به شیخ میرزاعلی بود .


5kgf_gsr.jpg

حجت الاسلام علی رمضانی

مهر 1357 با یک قبضه تفنگ شکاری تک لول شیشه ماشین ریو متعلق به پاسگاه ژاندارمری شهر نراق را در حال گشت زنی نشانه گرفت و شیشه های این وسیله را شکست. پس از کمین موفقیت آمیز از صحنه فرار کردیم .


      vr2b_34931_428.jpg  
    qux9_photo728_8.jpg

ماشین ریو که بعضا به آن گاز ارتش هم می گفتند با چادر سرپوشیده بود و در مقطع انقلاب چند سرباز را پشت آن به صورت مسلح می نشاندند و دور می زد . فی نفسه حرکت این ماشین بزرگ در محیط کوچک نراق وحشت آفرین بود .


jpol_vhilvh.jpg

شیخ میرزاعلی دل شیر داشت که در آن شرایط خفقان و هولناک این اقدام را انجام داد .   چند ماه بعد در روز 22 بهمن 1357 انقلاب مردم ایران به رهبری آیت الله سید روح الله خمینی(ره) حکومت 57 ساله شاه را شکست و فرو ریخت .


lgyi_jdhd2.jpg

 مطلب رسیده به سایت سلحشوران شهر نراق

۰ نظر ۱۸ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۳۷
سلحشوران شهر نراق

  14 ساله بودم که از سال 1352 الی 1357  وارد حوزه علمیه شهر قم شدم .

uoj1_cfguic.jpg

غلامحسین حیدری

با طلبه های زادگاهم شهر نراق مثل میرزاعلی رمضانی ، علی محمد حیدری ، علی اکبر حیدری ، محمد فروغی و سید حسین باشی هم کلاس و با بعضی از آنها در مدرسه رضویه هم حجره بودم .

h6je_picture_055.jpg

از بین این دوستان معترض بودند که چرا بنده ضمن مطالعه کتاب های گوناگون کتاب های دکتر علی شریعتی را مطالعه می کنم . چون در حوزه درس می خواندم به شیخ حسین مشهور هستم . بعد انقلاب هم که پاسدار و در دفاع مقدس مجروح گردیدم .

s0z5_jjy.jpg

در بحبوبه انقلاب و مشخصا نیمه اول سال 1357 قبل از سخنرانی حجت الاسلام عبدالحسن محمودی بهبهانی امام جماعت نراق پا منبری می رفتم و سخنرانی می کردم . حضرت امام خمینی(ره) رهبر کبیر انقلاب ملاک فعالیت هایمان بود و به او عشق می ورزیدم . اوج این فعالیت ها در محرم 1357 که از 10/9 لغایت 20/9/1357 بود .

g3zq_image3013.jpg

نوزده و بیستم آذر ماه 1357 یعنی تاسوعا و عاشورای حسینی روزهای تاریخی و سرنوشت ساز انقلاب رقم خورد . امت شهر نراق مثل مردم سراسر کشور در مراسم سوگواری سالار شهیدان اباعبدالله الحسین (ع) همزمان با عزاداری به راهپیمایی بر علیه حکومت محمدرضا شاه پرداختند . سقوط پهلوی در شیب تند قرار گرفته بود .  


cej_ازد1(8~1.jpg

          شیخ حسین در سالهای دفاع مقدس

 

مشهور ترین نوحه ای که بنده با صدای بلند می خواندم و مردم مبارز نراق جواب می دادند عبارت بود از :

 

کاخت کنم زیر و زبر            یابن مرجانه
ای ظالم بیدادگر                   یابن مرجانه
ای دشمن دین و بشر             یابن مرجانه
تا کی تو داری شور و شر      یابن مرجانه
مردم تو را لعنت کنند            یابن مرجانه
هر روز و شب تا به سحر      یابن مرجانه

 

jqgl_picture_608.jpg

حسین حیدری فرزند غلامحسین اهل شهر نراق 18/11/1391

 

۰ نظر ۱۷ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۳۱
سلحشوران شهر نراق

دامنه اعتراضات مردم شهر تاریخی و کهن نراق به رژیم ستم شاهی رو به گسترش بود . روحانیون بومی نقش عمده را در راهپیمایی ها داشتند .

dhle_dsc00922.jpg

هشت ساله بودم که  شب  اول دی 1357 در هوای سرد زمستانی به مناسبت شب یلدا به دیدن مادر بزرگم خانم دولت رزاقی فرزند صفرعلی(همسر سید قاسم بابایی فرزند سید حسن) رفتم .

gx7g_sitfud_535.jpg

بنده خدا نابینا شده بود و داشت با تسبیح ذکر می گفت .گفتم مادر بزرگ داری برای کی دعا می کنی ؟ گفت پسرم مگه نشنیدی شعار امشب مردم انقلابی را که در تظاهرات فریاد می زدند :

 

" بعد از نماز عشاء      صد بار بگو مرگ بر شاه "

 

246k_dsc00305.jpg

سید مرتضی بابایی فرزند سید رضا اهل شهر نراق 21/8/1390

 

۰ نظر ۱۶ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۲۳
سلحشوران شهر نراق

تاریخ 15/8/1357 شب هفت مرحوم کربلایی علی حیدری فرزند حسین بود . کله علی انسان مومن و از قاریان قرآن بود که مورخ 8/8/1357 فوت و در صحن امام زاده سلیمان شهر نراق به خاک سپرده شد . 

7bpb_img_3188.jpg

سنگ قبر مرحوم کربلایی علی حیدری

مردم انقلابی نراق از هر فرصتی که به دست می آمد و اجتماعی صورت می گرفت نهایت استفاده را بر علیه دیکتاتوری و استبداد محمد رضا پهلوی می بردند . آن روز یک استثنا بود .

ho6_1_(6).jpg

       علی اصغر حیدری

پس از پایان مراسم هفتم مرحوم حیدری تصمیم گرفتند برای فاتحه اهل قبور با همان شرایط  تظاهرات از مقابل پاسگاه ژاندارمری در محله نراق نو عبور کرده و شعارهای خودشان را تکرار کنند تا به قبرستان پایین(وادی السلام) در خروجی شهر برسند . 

 

b27d_11876.jpg

شعارهای مردم اکثرا به نفع رهبر کبیر انقلاب حضرت آیت الله سید روح الله خمینی(ره) و علیه حکومت ستم شاهی بود . مردم مقابل چهار طاقی که الان به پارک تبدیل شده رسیدند و چند متری به پاسگاه مانده بود که آقای اسماعیل میهن دوست فرمانده پاسگاه با هیکل چهار شانه و با جذبه خاص خود مخالفت عبور مردم با شعاردهی را اعلام کرد .

cnfy_friendship_between_people_and_army_02.jpg

 

ماشین ریو پارک بود و تعدادی سرباز و سه  ژاندارم به صورت مسلح رودروی مردم موضع گرفتند . چند نفر از روحانیون بومی و حجت الاسلام عبدالحسن محمودی بهبهانی فرزند هلیباز اهل زیدون بهبهان به عنوان روحانی و امام جماعت نراق جلوی صفوف مردم پیشتاز بودند . روحانیون و مردم عقب نشینی نکرده وشعارهای خود را بیشتر و بلندتر گفتند .

sm7k_dsc01045.jpg

استوار محرم رضایی که اهل ساوه و ترک زبان بود به زانو نشست و گلنگدن تفنگ ژ3 خودش را کشید و مسلح کرد .زنان و مردان و خصوصا جوانان پافشاری کردند که باید از مقابل پاسگاه عبور کنیم . زاویه لوله اسلحه رضایی  نه به آسمان و نه به سوی مردم بود .

 

1j28_139110200000583.jpg

 

به یکباره شلیک های ایشان فضای آرام را در هم نوردید و عموما باعث وحشت و اضطراب شد .من سیزده ساله بودم و پریدم توی جدول آب و دراز کشیدم . تعدادی دیگر از جوانان نیز به همین سبک عمل کردند . تعدادی هم به سمت مزرعه روکیه فرار کردند . عده ای از زنان و مردان از جمله یکی دو روحانی هم ترسیدند . ولی عموم مردم قهرمانانه ایستادند و سربازان و ژاندارم ها را خیره خود کردند .

 

o6we_img_3195.jpg

علی اصغر حیدری در کنار مزار کله علی

 

حجت الاسلام محمد فروغی شجاعانه به مسیر ادامه داد . حجت الاسلام علی رمضانی فرزند تقی از زمره انقلابیونی بود که با شجاعت مثال زدنی رفت جلوی رئیس پاسگاه و سینه خود را باز کرد و گفت جرات داری گلوله را به قلب من بزن ولی به مردم کاری نداشته باشید .


                             qg6j_img_3185.jpg  ux9f_1_(51).jpg

میهن دوست وقتی شور و عشق مردم را دید عقب نشینی کرد و گفت سعی کنید در هنگام عبور از مقابل پاسگاه شعار ندهید . مردم خودشان را جمع و جور و اجتماع  را مجددا ساماندهی کردند و با هیجان بیشتر شعار دادند :

 

 

از جان خود گذشتیم، با خون خود نوشتیم، یا مرگ یا خمینی

 

 

به قبرستان رسیدیم و فاتحه اهل قبور خواندیم و تا سه ماه دیگر که پیروزی 22 بهمن 1357 رسید راه عشق بازی به وطن و رهبر هموار و عبور از مقابل پاسگاه ژاندارمری به سهولت انجام می گرفت . 

7fy3_img_3192.jpg

علی اصغر حیدری فرزند حسین اهل شهر نراق5/2/1392

۰ نظر ۱۵ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۲۳
سلحشوران شهر نراق

سال 1356 در شهر نراق آموزشگاه تعلیم رانندگی داشتم . با بعضی از طلبه های شهر رفت و آمد می کردم و با بعضی از آنها همکلاس بودیم .

kqz6_vkch.jpg

عباس پیشه ور مشهور به حسینعلی

 

حجج اسلام : محمد فروغی فرزند حسین ، علی محمد مهدیزاده فرزند ابوالفضل ، سید حسین باشی(حسینی نژاد) فرزند سید میرزاآقا ، علی محمد رمضانی فرزند تقی ، علی محمد حیدری فرزند حسین از جمله طلبه هایی بودند که با آنها ارتباط و بیشتر آنها توسط بنده مهارت رانندگی را فرا گرفتند . اولین سردار شهید استان مرکزی محمد علی قجری نیز نزد بنده رانندگی یاد گرفت .

 

c1dj_zdtu.jpg

مبارزات مردم به پشتیبانی از رهبرشان حضرت آیت الله سید روح الله خمینی(ع) در اوج بود . پاسگاه ژاندارمری نراق نیز به نوبه خود یکی از مکان های بود که با چندین ژاندارم لجام گسیخته و تعدادی سرباز اجازه فعالیت به انقلابیون را سلب می کرد .

f8e7_30_8511110448_l600.jpg

روزی از مقابل پاسگاه ژاندارمری در حال عبور بودیم که آقای اسماعیل میهن دوست رئیس آن به  ماشین ما دستور توقف داد . به آقای حسینی نژاد که پشت فرمان پیکان بود گفت شما برای چی باید رانندگی تعلیم ببینید ؟

آقا حسین باشی گفت طلبه ها باید رانندگی بیاموزند تا از این وسیله برای اهداف ارزش مدارانه خود استفاده کنند .

38l_1_(19).jpg

فرمانده اسماعیل  میهن دوست اهل اراک  که فردی میهن پرستی بود من را از وسیله پیاده کرد و برد داخل پاسگاه و گفت شنیده ام روحانیون از طریق ماشین تو اعلامیه به نراق حمل می کنند . اگر یک بار از داخل ماشینت جاسازی اعلامیه بگیرم به جایی می فرستم که دیگر روی نراق را نبینی .

83f_dsc00109.jpg

انقلابی ترین روحانی نراق که خیلی دو آتشه فعالیت می کرد شیخ علی رمضانی بود . سال 1356 با ایشان می رفتیم شهرستان خمین و از منزل امام که در اختیار برادرش آیت الله سید مرتضی پسندیده بود اعلامیه های حضرت امام راحل را می گرفتیم و در نراق و دلیجان و روستاهای پیرامون پخش می کردیم .

79oy_33_8511110448_l600.jpg

یکی از شب ها شیخ محمد فروغی به همراه چهره مشهور انقلابی آقای میرزاعلی کمره ای رفتیم دلیجان تا موقع نماز مغرب و عشا در مسجد صاحب الزمان اعلامیه توزیع کنیم . مردم مومن به محض اینکه در نماز به سجده رفتند من اعلامیه ها را پخش کردم و آنجا را ترک کردیم .

m3eu_feer.jpg

بعد رفتیم مسجد جامع در خیابان طالقانی دلیجان و کنتور برق را ابتدا خاموش کردم و با استفاده از تاریکی توانستیم اعلامیه ها را پخش کنیم . به مشهد اردهال نیز زیاد می رفتیم برای پخش اعلامیه چون آنجا مسافرین زیاد داشت و تردد بیشترصورت می گرفت .

 

meea_13_42908.jpg   6mom_27167_260.jpg

فعالیت های انقلابیون به همین نحو ادامه داشت تا اینکه 26 دی 1357 با فرار محمد رضا پهلوی از کشور جشن و شادمانی سراسر کشور و نراق را فرا گرفت . 12 بهمن هم امام خمینی از فرانسه وارد کشور شد و چند روز بعد در 22 بهمن 1357 انقلاب مردمی به پیروزی رسید .


p8nm_dds.jpg

 

عباس پیشه ور فرزند غلام محمد مشهور به حسینعلی اهل شهر نراق 25/1/1391

 

۰ نظر ۱۳ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۳۹
سلحشوران شهر نراق

متولد1321  در شهر نراق می باشم . سال 1339 به استخدام نیروی هوایی در آمدم. اوایل خدمت در فرودگاه بین المللی مهر آباد تهران به عنوان  کروچیف  (راهنمای هواپیما و خلبان) انجام وظیفه می نمودم و بعد در اطاق  دیسپیچ (مدیریت پرواز) گزارشات هواپیما را برای پرواز به عملیات می دادم .

rwfs_fffxdtr.jpg

سروان سید مهدی موسوی

 

روزی افسر خط پرواز آقای  خندان نعمتی گفت موسوی حواست جمع باشه دو رو برت همه ضد اطلاعات هستند و مواظب کلام و حرف هایت باش .

ov8l_img_5920.jpg

از قضا یک بار حرفهایی که بین قسمتی از مردم نقل می شد را بیان نمودم و آن روزی بود که هواپیمای محمدرضا پهلوی پادشاه ایران از مسافرت به انگلستان در حال نشستن در فرودگاه مهر آباد بود .

من گفتم بفرما شاه رفته انگلیس و تمام پول های خزانه را در قمار باخته و حالا برگشته ایران .روز بعد ضد اطلاعات پایگاه من را خواست و جناب سرهنگ گفت پسرم این چه حرفی بود دیروز زدی ؟ فکر نمی کنی زندان یا از کار اخراجت می کنن ؟


p42e_27132311560887501839.jpg

ذاکر اهل بیت سید مهدی موسوی

گفتم مردم می گویند . ولی سرهنگ گفت هر چی که مردم می گویند که ما نباید به زبان بیاریم .چون جوان بودم من را بخشید ولی یک هفته بعد افسر خط پرواز گفت موسوی آخر کار خودت را کردی .


0zfm_img_3077.jpg

گفتم چطور ؟ایشان گفت نامه محرمانه از ستاد مشترک برای بازداشتت صادر شده است . 


6uso_img_6365.jpg

سال 1344 به پایگاه وحدتی شهرستان دزفول منتقل شدم و در مسئولیت های مختلف فعالیت داشتم که آنجا با ستوان دوم عباس بابایی ( 1329 - 1366) آشنا شدم . بعد هر دو به پایگاه هشتم شکاری اصفهان منتقل گردیدیم .

 

 e2ov_img_5956.jpg

سید مهدی موسوی فرزند سید محمد اهل شهر نراق 8/1/1392

 

۰ نظر ۱۲ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۴۳
سلحشوران شهر نراق

اول آبان 1356 آقا سید مصطفی مصطفوی فرزند آیت الله سید روح الله خمینی(ره) در شهر نجف عراق به طرز مشکوکی فوت نمود . آیت الله سید ابوالقاسم موسوی خویی (1278 خوی 1371 کوفه) بر جنازه وی نماز اقامه نمود و در صحن مبارک علی بن ابیطالب(ع) دفن گردید .

orym_91387575306123545986.jpg

حجت الاسلام محمد فروغی

یکسال و سه ماه به پیروزی انقلاب به رهبری امام خمینی(ره) مانده بود و مردم سراسر ایران اندوهگین و مراسم های منتسب به ایشان را کانون مبارزه با رژیم سفاک پهلوی قرار دادند .

ysqq_04396941275848969229.jpg

بنده هم تصمیم گرفتم یک مجلس سوگواری برای آقا سید مصطفی در شهر نراق داشته باشیم . لذا خدمت آیت الله عبدالرحیم ربانی شیرازی(فرزند بمونعلی تولد 1301 فوت 1360 محور دلیجان) مراجعه کردم تا فردی را برای سخنرانی معرفی نماید که موفقیتی حاصل نشد . 

http://www.jamaran.ir/UserFiles/Image/94_58_58_10.jpg

امام خمینی (ره) به همراه فرزندش مرحوم آقا مصطفی خمینی

 

سرانجام خودم رفتم یکی از دوستانم به نام حجت الاسلام عبدالرحیم شریفیانی اهل شهرضا اصفهان که آن زمان در شهر قم سکونت داشت دعوت کردم و به نراق آوردم . ششم آبان 1356  در مسجد جامع در حال سخنرانی برای رحلت آقا مصطفی بود که گفت عمامه روحانیون کفن آنهاست .

2n7f_wxmileoixwh9upa5rkwh.jpg

از منبر که پایین آمد از خوف مامورین پاسگاه ژاندارمری که خیلی فعال عمل می کردند لباس هایش را متغیر و عمامه اش را برداشته و از پشت مسجد از باغ ها فرار کردیم . زیر باغ پالو به کنار جاده آمدیم و با هماهنگی قبلی آقای علیرضا فروغی فرزند نصرالله( . 1392) با ماشین بی ام وی شخصی اش ما را به قم رساند .


http://statics.imam-khomeini.ir/UserFiles/fa/Images/News/2013/7_12.jpg

             مرحوم آقا مصطفی خمینی

قم که رسیدیم مجلس هفتم آقا مصطفی به اتمام رسیده بود .پاسگاه نراق هم تا خبر دار شده بود که مراسم تمام و سخنران رفته بود . آقای شریفیانی امام جماعت مسجد موسی بن جعفر(ع) منطقه طرشت تهران می باشد .

 x9rf_q4a2u63l2boqwmvdcqkb.jpg

حجت الاسلام محمد فروغی فرزند حسین مدیر حوزه علمیه الغدیر شهر نراق 27/11/1391

 

۰ نظر ۱۱ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۴۳
سلحشوران شهر نراق

فرزندم علیرضا قجری در شجاعت کم نظیر بود . سرش را برای مقدساتش خصوصا  رهبرش آقا سید روح الله خمینی(ره) می داد .  ژاندارم های پاسگاه ژاندارمری نراق هم از دست فعالیت های او به ستوه آمده بودند . 

tp74_118_(14).jpg

شهید علیرضا قجری

شبی دو مامور پاسگاه به درب منزلم آمدند و علیرضا را تحویل دادند . گفتند این پسرت را مواظبت کن . به دیوارهای نراق شعار مرگ بر شاه نوشته و حتی به تابلوی پاسگاه هم رحم نکرده است . سرش به خطر است اجازه نده هر کاری را انجام دهد .

strg_118_(1).jpg

بنده هم گفتم فقط فرزند من این شعار را نمی دهد ؛ سراسر کشور یک صدا مرگ بر شاه می گویند .  مامورین ناراحت شدند و گفتند حاج آقا شما هم که داری همین مطالب را می گویی . علیرضا گفت من از این ها نمی ترسم و مبارزه می کنم تا شاه سرنگون شود .

gtf4_118_(12).jpg

آذر 1357 محرم بود .  یک پرچم قرمز رنگ تهیه کرد و بر بلندای مناره مسجد جامع نراق نصب کرد . مامور پاسگاه ژاندارمری آمد و اشکال گرفت و پرچم را پایین آوردند .

 

y73j_z063.jpg       8nco_1_(28).jpg

 

علیرضا دست بردار نبود سریع پرچم قرمز رنگ دیگری تهیه کرد و مجددا برد و همانجا بالای مناره مسجد به اهتزاز در آورد .

 

s1aw_cfycjfy.jpg          bekr_0096safariahmad.jpg

                                                    شهید علیرضا قجری                                       شهید احمد صفری

این سر و قلب عشق حسینی داشت . شب عملیات بیت المقدس صحنه را به گونه ای می بیند که اسلام را مقابل کفر جهانی قرار گرفته و لذا به شوهر خواهرش حاج احمد صفری (شهید) می گوید آمده بودم دستانم را در راه رضای خدا بدهم ولی اینجا نیاز هست سر دهم و تاریخ 17/2/1361 در سن 22 سالگی ملکوتی و به شهادت رسید .

 

7dzu_img_2430.jpg

حاج سلطانعلی قجری فرزند رحمان اهل شهر نراق 21/11/1390

 

۰ نظر ۰۹ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۳۹
سلحشوران شهر نراق

متولد 1331 در شهر نراق هستم . چند سال بعد برای کار به شهر قم نقل مکان نمودم . سال 1355 از قم مجددا به نراق بازگشتم و با شاگردانم شغل منبت کاری را ادامه دادم .

ترددات من باعث شد تا روزی حجت الاسلام محمد فروغی فرزند حسین و علی محمد حیدری فرزند حسین که از زمره انقلابیون بودند نزدم آمدند و گفتند آمادگی داری برای نهضت امام خمینی فعالیت داشته باشی ؟

ggvh_image5586.jpg

میرزاعلی کمره ای

و ادامه دادند نیاز هست نوار کاست سخنرانی و اعلامیه های ایشان را در سطح منطقه و نراق توزیع کنی . خداوند جرات به من داده بود و  با عشق به امام خمینی موافقت کردم . یکی از اقوامم که معلم بود مخالفت ورزید و  گفت دستگیر می شوی و حسابت با ساواک  است و برایت درد سر درست می شود .

57gu_dsc00608.jpg

فعالیت را آغاز کردم . خانواده ام تحت فشار بودند . همه رفتن شاه از ایران و سرنگونی اش را غیر ممکن می دانستند . لذا توصیه می کردند به تنهایی و یا با تعدادی می خواهی چکار کنی؟ چاره ای نبود بایستی تحمل می کردند .

m9md_2_8811111582_l600.jpg

اعلامیه ها را در نراق و مشهد اردهال و ... به تنهایی توزیع می کردم . دی ماه 1355 یک هسته سه نفره شامل خودم ، سید حسن باشی(حسینی نژاد) فرزند سید میرزاآقا و کاظم رمضانی فرزند حبیب الله تشکیل دادم و لیکن در زمان فعالیت لو رفتیم و نتوانسیم ادامه فعالیت بدهیم . مجبور شدم تنها کار کنم . علاوه بر ژاندارم ها ؛ رئیس پاسگاه ژاندارمری نراق آقای اسماعیل میهن دوست خودش نیز گشت زنی می کرد .

5lmi_rrnvdg0k7hfwi9fazy1.jpg   t19r_images.jpg  oxsx_1_(88).jpg

                                                                   میرزاعلی کمره ای           سید حسن حسینی نژاد             کاظم رمضانی

باور کردنی نیست قبل انقلاب شهر نراق با جمعیت زیر 2500 نفر پاسگاهی با شرایط نسبتا مطلوب ؛  دارای یک دستگاه ماشین ریو ، یک دستگاه جیپ ، سه استوار و بیشتر از هشت سرباز داشته باشد . استوارهایی هم که اشتغال داشتند از انسان های وفادار با شاه و میهن بودند . حال تصور کنید در این اوضاع و احوال فعالیت مذهبی چقدر با دشواری شکل می گرفت .

e3x7_image6372.jpg

رئیس پاسگاه اغلب پس از گشت زنی شهری در منازل بعضی افراد برای گذران وقت مهمان می شد . چند نوبت پشت ماشین ریو همزمان با گشت زنی که انجام می داد من اعلامیه های امام خمینی(ره) را توزیع  کردم . زمستان 1355 شرایط خیلی سختی بود .

k5pl_8_8811111582_l600.jpg

یکبار زمانی که وارد یکی از منازل شد هفت هشت اعلامیه را داخل همان منزل انداختم . زمانی که بیرون آمد و صحنه را دید از فرط ناراحتی دوباره به گشت زنی کوچه و خیابان ادامه داد .

zzpe_1_(18).jpg

میرزاعلی کمره ای در سالهای دفاع مقدس

فعالیت ها گسترده شد و افراد دیگری هم به فعالیت های انقلابی می پرداختند . غروب یکی از روزهای زمستان سال 1356 با دسیسه یکی از همشهریان توسط استوار... دستگیر و روانه پاسگاه ژاندارمری در محله نراق نو شدم . داخل حیاط  و در هوای سرد به وسیله دستبند من را به تیر پرچم شاهنشاهی بستند .

kwv4_dsc00610.jpg

شب را با همه مشکلاتش به صبح کردم . برای صرف  صبحانه به داخل اتاق منتقل شدم . شیر و صبحانه آوردند و میل کردم . بعد دستم را به تخت های اتاق سربازان بستند . ساعاتی بعد استوار م با تعدادی قاب عکس شکسته و عکس پاره شده محمد رضا شاه وارد پاسگاه شد و آمد مقابل من و گفت این ها چیست ؟ چرا شورش می کنید ؟ گفتم من که نبودم ولی خواست مردم است .

vpa1_image5588.jpg

مردم مسلمان نراق به مراکز دولتی از جمله درمانگاه شنتیایی و بانک های صادرات و ملی و حزب رستاخیز رفته بودند و بدون خشونت از مسئولین آن خواسته بودند قاب های عکس شاهنشاه را مقابل پای آنها به زمین کوبیده و شکسته شود . شعار هم اینگونه بود :

"این عکس باید برداشته شه"

به واسطه تهیج حجت الاسلام علی محمد حیدری فرزند حسین مردم توی میدان شهر اجتماع کرده بودند تا برای آزادی من وارد پاسگاه شوند . حجت الاسلام عبدالحسن محمودی فرزند هلیباز اهل روستای زیدون از توابع بهبهان استان خوزستان امام جماعت نراق بود و ایشان نیز جلوی صفوف مردم حرکت می کرد .

tfge_image5589.jpg

 آقای مرتضی کیانی فرزند علی اکبر (1309 1376) به عنوان ریش سفید و مورد احترام آمد به رئیس پاسگاه گفت میرزاعلی کمره ای را رها کنید تا مردم هم آرام شوند . و الا برای شما هم خوبیت ندارد .

rkg5_ey8710cglc11nksb997n.jpg

                                                                                                                                                     مرتضی کیانی

با این پا درمیانی و تهدید پاسگاه من آزاد شدم . بعد کوتاهی نکردم و با چند نفر از جمله حجت الاسلام محمد فروغی ، حجت الاسلام علی محمد حیدری ،استاد علی محمد طهماسبی فرزند قاسم و دو نفر شخصی دیگر به منزل امام جماعت نراق حجت الاسلام عبدالحسن محمودی رفتیم .

  6gan_سظیبف.jpg  ss2_ث5غس.jpg  txj1_فعهیفغ.jpg

                                                             شیخ محمد فروغی                     شیخ علی محمد حیدری             علی محمد طهماسبی

منزل روحانی شهر کنار حمام مرحوم استاد مرتضی صفری بود که هر دو اکنون تخریب شده اند .  هدف از این جلسه این بود که آقای محمودی بالای منبر و در سخنرانی هایش تلاش بیشتری برای نهضت امام خمینی(ره) داشته باشد و برای پیشرفت انقلاب کوشش مضاعفی انجام دهد .

ev_قیععق.jpg
حجت الاسلام محمودی

هر جا که شرایط بود ما فعالیت می کردیم . سال 1356 یکبار هم با حجت الاسلام علی محمد حیدری با ماشین پیکان قرمز رنگش به روستای قلاور نیمور از توابع شهرستان محلات رفتیم و من به توزیع اعلامیه پرداختم و ایشان در سخنرانی اش مطلبی گفته بود که باعث نگرانی گردید . فلذا با سرعت به نراق بازگشتیم . حتی در شهرستان های خمین  - دلیجان و گلپایگان هم اقدام به توزیع اعلامیه ها می کردم .

1r4e_10_8711051233_l600.jpg     6emd_18_8511110448_l600.jpg

در سال 1356 از طریق علی محمد طهماسبی با یکی از انقلابیون نراق به نام حسین نباتی فرزند مندعلی آشنا شدم . روزی حجت الاسلام محمد فروغی در شهر قم بسته ای به آقای علی محمد طهماسبی تحویل می دهد تا در شهر نراق تحویل من نماید . آقای طهماسبی به دلایلی از این کار سر باز زده بود . تا اینکه حسین نباتی به مغازه منبت کاری من که به منزل آقا مشهور بود(فاضلین نراق)  وارد شد و سوال و جواب هایی کرد .

3tm_11_8711051233_l600.jpg

وقتی خیالش راحت شد گفت بیا منزل ما در میدان تا امانتی که از قم برایت فرستاده شده تحویلت دهم . جعبه ای را از وی گرفتم و از آن به بعد نباتی نیز در هسته ما فعالیت های تبلیغاتی بر علیه رژیم ستم شاهی پهلوی را آغاز کرد . حسین آن مقطع در دبیرستان حاج عباس معصومی تحصیل می کرد و شجاعت زیادی داشت .

0ai7_23_8511110448_l600.jpg

تظاهرات مردم شهر نراق همزمان با سایر نقاط میهن عزیز ادامه داشت . اولین شعار" درود بر خمینی بین مردم  نراق را من دادم . و آن عصر پنج شنبه بود که مردم برای فاتحه خوانی اهل قبور به سمت قبرستان پایین( وادی السلام) می رفتیم . بین راه من با صدای بلند گفتم " درود بر خمینی" یکی دو نفر بیشتر جواب ندادند . دوباره تکرار کردم "درود بر خمینی" که این بار جمعیت بیشتری پاسخ دادند و بعضی ها بهت زده فقط نگاه می کردند .

3zl8_21_8811111582_l600.jpg

برای سومین بار که شعار دادم  اکثر جمعیت همراه شدند . بلافاصله فرد خاصی به پاسگاه ژاندارمری گزارش داد ولی چون شعار فراگیر در مناطق دیگر شده بود و انقلاب هر روز به پیروزی نزدیکتر می شد  اقدامی نکردند .

7dst_13_8711051233_l600.jpg

از جمله روحانی های انقلابی و با شجاعت نراق حجت الاسلام شیخ علی رمضانی فرزند تقی بود . آبان 1357 که مامور پاسگاه برای اولین بار در زمان انقلاب تیر هوایی شلیک کرد رفت مقابل پاسگاه ژاندارمری نراق و به آقای میهن دوست با اشاره به سینه اش  گفته بود تصمیم دارید چه کسی را بکشید ؟ من انقلابی هستم . جرات دارید شلیک کنید . واقعا عوامل پاسگاه ترسیده بودند .

gyk1_dsc00010.jpg

سال 1356 سه عدد سه راهی انفجاری برای نیاز احتمالی از قم برای من به نراق آورده بود و تا قبل پیروزی انقلاب داشتم . 13 آذر1357 وارد مسجد جامع نراق شدم که سرباز وظیفه محمد علی   قجری فرزند یوسف را دیدم . گفتم محمد مرخصی آمدی  یا فرار کرده ای؟ او گفت به دستور امام خمینی(ره) از پادگان اصفهان فرار کرده ام و صدایش را در نیاور .

tutg_40231537383562249873.jpg

شهید محمد قجری

روحش شاد کمتر از سه ماه به جنگ تحمیلی مانده بود که تاریخ 8/2/1359 در مصاف با چته های گروهک ملحد و کمونیستی کومله در شهر سنندج مرکز استان کردستان به شهادت رسید .

daz4_dsc00617.jpg

علی(میرزاعلی) کمره ای فرزند فتحعلی اهل شهر نراق25/3/1391 


۰ نظر ۰۸ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۲۱
سلحشوران شهر نراق

بهار سال 1357 با چند جوان به فعالیت های انقلابی به رهبری آیت الله سید روح الله خمینی(ره) در شهر نراق مشغول بودیم . امام همچنان در نوفل لوشاتو فرانسه در تبعید بود و پیام هایش  از طریق انقلابیون با  اعلامیه و نوار کاست به گوش مردم قهرمان ایران رسانده می شد .

 

qgog_pikfw2iv4miaen95rvyd.jpg

حسین نباتی

بنده با غلامرضا قجری فرزند حیدرعلی ، غلامرضا قجری فرزند حسین ، مظاهر لطفی فرزند محمد(شهید) ، غلامعباس کمالی فرزند رمضان ، قدرت الله کمره ای فرزند رمضان(شهید) ، هانی پنبه زن فرزند سلطانعلی و... مخفیانه به منزل پدرم در میدان شهر آمدیم و درب را از پشت محکم بستیم و یک چوب بزرگ هم برای اطمینان بخشی پشتش گذاشتیم .

ahtj_image3488.jpg

 

بعد از طریق نوار کاست و یک دستگاه ضبط صوت پیام رهبر را گوش می کردیم .بر حسب اتفاق پسر خاله ام آقای حسین کارگزار فرزند عباس که آن مقطع در شهرستان ساوه سپاه دانش بود برای دیدار خانواده ما با همان لباس مخصوصش به نراق آمده بود .

 

ul5l_15393.jpg

پدرم مندعلی نباتی(شهید) که خودش مخالف رژیم پهلوی بود سراسیمه آمد و گفت حسین مامورین پاسگاه ژاندارمری خانه را محاصره کرده اند .

http://bayanbox.ir/id/7055424977181388584%3Fview

مامورین قبلا چندین بار از من تعهد گرفته بودند که دیگر فعالیت ضد سلطنت انجام ندهم و اگر گرفتار می شدم دردسر زیادی داشتم .

http://www.ahestan.ir/wp-content/uploads/2010/03/eid-imam.jpg     http://statics.imam-khomeini.ir/UserFiles/fa/Images/News/2013/70_displayImage_(1).jpg

 

با هر بدبختی و زحمتی بود از طریق منازل همسایه ها و دالان های تو در تو فرار کردیم و آن روز به خیر گذشت . خنده دارترین صحنه های آن روز که بیشتر در خاطرم مانده است ترس و وحشت حسین کارگزار با لباس فرم سپاه دانش بود . فعالیت های مخلصانه انقلابیون نراق در سطح منطقه نمونه بود و نسبت به مناطق دیگر پیشتاز تر بودند .

 

 zcu9_img_7591.jpg

 حسین نباتی فرزند مندعلی اهل شهر نراق 18/12/1391

 

۰ نظر ۰۷ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۳۹
سلحشوران شهر نراق

بحبوبه انقلاب مثل همه مردم ایران به رهبرمان امام خمینی(ره) عشق می ورزیدم . با اتوبوس در ترکیه بودم که روزی نیاز شد وسیله نقلیه را به کارواشی در منطقه توپ قابی استانبول برای شستشو ببرم .

2vyk_untitled-2.jpg

حاج رمضان طالبی

یک مجسمه بالای اتوبوس بود که هنگام ورود به کارواش گیر کرد و شکست . مامور محیط با کنایه گفت خمینی از بین رفت . ناراحت شدم و گفتم آتاتورک از بین رفت .


http://www.irdc.ir/storage/Images/20090306134741t200-44.jpg

ریختند سرم و من را به باد کتک دادند . من هم در وسع خودم زدم ولی بیشتر مقاومت می کردم . مدیر کارواش آمد و حرف های طرفین را شنید و حق را به من داد و کارمندانش را مورد نکوهش قرار داد که رفتارو گفتارشان شایسته نبوده است  .

4065_zsf.jpg

 حاج رمضان طالبی فرزند حسین مدیر سابق شرکت تی بی تی اهل شهر نراق4/9/1392 

 

۰ نظر ۰۷ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۳۰
سلحشوران شهر نراق

 تاریخ 11/9/1357 از سوی امام خمینی به مناسبت آغاز ماه محرم پیامی انتشار یافت.  در قسمتی از اعلامیه مرقوم گردیده :

« اخبار طاقت‌فرسای ایران عزیز تا این ساعت که یک روز از محرم نگذشته، روح و جان اینجانب  را معذب نموده است . من از سربازان سراسر کشور خواستارم که از سربازخانه ها فرار کنند . این وظیفه‌ای است شرعی که در خدمت ستمکار نباید بود. اعتصاب بزرگ خود را هر چه بیشتر ادامه دهید و دستگاه این خائنین یاغی را فلج کنید و اگر کسی از سیاسیون با بودن شاه خائن در صدد به دست گرفتن حکومت باشد مطرود و مخالف اسلام است .»

m4i_vbvvd.jpg

با انتشار این پیام، سربازان بسیاری از پادگان‌ها گریختند و همین امر موجب تضعیف هر چه بیشتر ارتش شد . پنج نفر از سربازان اهل شهر نراق که به فرمان رهبر انقلاب پادگان ها را ترک و به زادگاهشان نراق بازگشتند عبارتند از :

 

1- محمد علی قجری فرزند یوسف متولد 1336

 0zk9_ggggf.jpg

آذر 1357 از پادگان اصفهان فرار کرد . تاریخ 25/12/1358 عضو سپاه پاسداران محلات شد و 8/2/1359 به دست مزدوران گروهک کومله در سنندج به شهادت رسید .

 

2- غلامحسین رمضانی نراقی فرزند حسن متولد 1338

 lyd6_img_7399.jpg

یک هفته بعد از پیام رهبر ؛ شب تاسوعا تاریخ 18 آذر 1357 از پادگان جی تهران فرار کرد . به فرمان امام راحل مجددا که به پادگان جی بازگشته ملاحظه می کند مردم انقلابی به علت خشم از خیانت های محمد رضا پهلوی پادگان را به آتش کشیده اند . 

 

3- احمد عابدی فرزند ماشاءالله متولد 1338

 1n4d_vvvvvn.jpg

15/4/1357 به سربازی اعزام و آذر ماه 1357 از پادگان کرمان فرار کرد . اسلحه ژ 3 خود را تا مدتی در چاه آب حومه منزلش در نراق مخفی کرده بود که پس از تحویل رسید دریافت می کند .

 

4- نصرت الله اکبری فرزند حسن متولد 1337

 yor2_jjjjh.jpg

آذر 1357 از پادگان اصفهان فرار کرد . در نراق به فعالیت های انقلابی پرداخت و بعد از مجریان توانمند صدا و سیما شد و  بازنشسته گردید .

 

5- غلامعلی رضایی فرزند اکبر متولد ...

5un_picture_600.jpg

آذر 1357 به هنگام سربازی از پادگان نیروی هوایی تهران فرار کرد . اکنون از جانبازان 70 % دفاع مقدس می باشد .

 

6-

 

 

۰ نظر ۰۶ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۳۱
سلحشوران شهر نراق

هدایت به بالای

folder98 facebook