سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

شهر نراق زادگاه علامه ملا محمد مهدی نراقی و ملا احمد نراقی (فاضلین نراقی)
بیش از 100 نفر از مشاهیر نامدار دارای جمعیت سه هزار نفره در مقطع 8 سال دفاع مقدس دارای 180 رزمنده بوده و علاوه بر آن 8 آزاده و 100 جانباز(مجروح)و 80 شهید تقدیم آرمان های میهن اسلامی نموده است.


بایـگـانی
آخـریـن مـطـالـب

 

yxzd.gif

 

پشتیبانی کفن پوشان شهر نراق از دانشجویان پیرو خط امام مقابل لانه جاسوسی آمریکا در تهران پس از تسخیر لانه در 13 آبان 1358
روی کفن نراقی ها نوشته : جان بر کفیم خمینی


از راست :

علی حیدری فرزند غلامحسین سید جمال موسوی فرزند سید محمد ناشناس مرحوم بشیر شفیعی فرزند علی مرتضی خسروی فرزند حسین غلام محمد حیدری فرزند علی احمد عضایی فرزند یوسف

 

fsfh.jpg

رزمایش بسیجیان استان مرکزی در اراک و حضور حماسی بسیجیان کفن پوش شهر نراق پاییز 1365
افراد قابل مشاهده از راست :

احمد عضایی فرزند یوسف شعبانعلی یوسفی فرزند قاسم علی اکبر بیابانگرد فرزند حسن نورعلی آقاحسینی فرزند رضا سید جمال موسوی فرزند سید محمد

 

image4408.jpg

رزمایش بسیجیان استان مرکزی در اراک و حضور حماسی بسیجیان کفن پوش شهر نراق پاییز 1365

 

ggg.jpg

رزمایش بسیجیان شهر نراق و بیعت با شهیدان راه آزادی در گلزار شهدای نراق - 1365

 

این عکسها گویای خاطرات قشنگ زندگی است .خاطراتی که هنوز با وجود گذشت سالها از آن  بوی تازگی و عطر خوش مهربانی می دهد . هنوز هم که هنوز است وقتی  آلبوم خاطرات آن روزگار را مرور می کنیم اشک شوق و لبخند دلنشین  دوستی با هم در می امیزند و ساعت ها وقتمان صرف مرور این خاطرات می شود.

 

خاطرات خوش گذشته را با هم ورق می زنیم تا.............

 

وبلاگ سلحشوران شهر نراق

۰ نظر ۰۵ آذر ۹۲ ، ۱۳:۳۹
سلحشوران شهر نراق

متولد 1346 در شهر نراق هستم . دفترچه گرفتم و از تاریخ 18/4/1365 لغایت 18/8/1367 خدمت سربازی ام را انجام دادم .




ابتدا به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان دلیجان معرفی شدم . دوره آموزش تکمیلی را در کارچان در 15 کیلومتری اراک که از سال 1388 از روستا به شهر تبدیل شده اعزام شدیم .

image5614.jpg

گروه ما اولین دوره بود که در آموزشگاه کارچان دوره آموزشی دیدیم و در چادرهای انفرادی استقرار داشتیم .

در اوج جنگ تحمیلی به عنوان پاسدار وظیفه به شهر اهواز مرکز استان خوزستان اعزام و در لشکر مهندسی 42 قدر و در واحد تبلیغات سازماندهی گردیدم .


image5607.jpg
حسینی در سالهای دفاع مقدس

بعضی پاسدار وظیفه های هم دوره من در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آقایان سعید سامری فرزند حسین - غلامرضا قجری فرزند یوسف - سید باقر باباکریمی فرزند سید محمود مشهور به حاجی بودند .
image5623.jpg

دو سال پایانی دفاع مقدس در جبهه ها فعالیت داشتم لیکن در عملیات ها مستقیما حضور نداشتم . در پدافندی عملیات های کربلای 4 در جنگل های آبادان ؛ کربلای 5 در شلمچه و مدت کوتاهی در بیستون کرمانشاه انجام وظیفه می کردم . شش ماه هم در پدافندی جبهه جزیره مجنون حضور داشتم که یکبار نیروهای ارتش عراق پاتک کردند .


    image5613.jpg                                                   image5624.jpg 

سردار شهید قدرت الله کمره ای فرزند رمضان اهل شهر نراق را کرارا در جبهه می دیدم . ایشان پاسدار و فرمانده مخابرات لشکر 42 مهندسی قدر بود . دی ماه 1365 و پس از عملیات کربلای 4 او را در مقر شهید صبوری دیدم که صورتش کمی سیاه شده بود .



علت را جویا شدم که گفت مقداری شیمیایی شده ام و لزومی ندارد کسی مطلع شود . حتی برای معالجه جبهه را ترک نکرده و تحت مداوا قرار نگرفت.

قسمتی از لشکر مهندسی 42 قدر از جنوب به غرب منتقل و بنده هم توفیق داشتم با سردار قدرت در مقر بیستون کرمانشاه حضور داشته باشم .


      image5621.jpg                                                     

پس از عملیات کربلای 5 که شهر نراق ده شهید تقدیم کرد خانواده های حدود 70 رزمنده دیگر نراقی نگران شده بودند . سردار کمره ای که برای استفاده ازمرخصی به نراق رفته بود به مادرم قول می دهد زمانیکه به جبهه باز گردم برای فرزندت سید حسین مرخصی گرفته و برای دیدارتان او را به مرخصی بفرستم .

image5644.jpg

خودش از مسئولین لشکر برایم مرخصی گرفت و من را برای چند روز روانه زادگاهم شهر نراق کرد .

image5648.jpg

بدترین حادثه تلخی که شنیدم شهادت سردار قدرت الله کمره ای در جبهه شلمچه خرمشهر تاریخ 4/3/1367 است . خاطراتی از این شهید بزرگوار در ذهن و خاطرم باقی است .


dsc00002.jpg

سید حسین حسینی فرزند سید حسن اهل شهر نراق 22/4/1391


۰ نظر ۰۴ آذر ۹۲ ، ۱۲:۰۳
سلحشوران شهر نراق

آموزش های لازم در خصوص قایقرانی در سد بتنی دز حومه اندیمشک استان خوزستان را فرا گرفتم . همزمان با ما غواصان نیز آموزش های ویژه خود را سپری می کردند .


scan0003dd.jpg
محمود حسینی
تاریخ 20/12/1363 لحظه حرکت برای عملیات بدر آغاز شد . فرمانده در توجیه به من گفت : این میزان نیرو مربوط به شماست و موظفی آنها را به خطوط مقدم انتقال دهی .


scan0011dd.jpg

در میان نیروها یکی از فرماندهان به نام محمد جواد دل آذر (1337 – شهادت 13/12/1364) اهل قم حضور داشت .

مثل باران از سوی ارتش عراق گلوله بر سرمان ریخته می شد . چند قایق آسیب دید و تعدادی رزمنده به شهادت رسید .
  scan0007ddk.jpg                                 80574607-3787811.jpg
خط اول دشمن شکسته شد و دم دمای صبح که هنوز آسمان کمی تاریک بود به پَد دشمن و مشخصا به اسکله رسیدیم . مشاهده کردم نیروهای ایرانی داخل چاله ها(سنگر) به صورت سوخته افتاده و به شهادت رسیده اند .

scan0005dd.jpg   scan0002dd.jpg

هوا که روشن شد خنده ام گرفت . دیدم غواص های سلحشور با لباس های مخصوص و مشکی از فرط خستگی عبور از هور الهویزه در حال استراحت هستند و من فکر کردم جنازه های آنان سوخته است .



محمود حسینی فرزند علی اهل شهر نراق 17/6/1391


۰ نظر ۰۳ آذر ۹۲ ، ۰۶:۰۴
سلحشوران شهر نراق

سال 1335 در شهر نراق از توابع شهرستان دلیجان متولد شدم . منقضی خدمت سربازی درسال 1356 هستم .

img_2265.jpg
مرحوم ملک محمد عابدی
تاریخ 31/6/1359 که ارتش متجاوز عراق جنگ هشت ساله را بر ایران اسلامی تحمیل کرد از سر ناچاری و کمبود نیرو منقضی خدمت های 56 را فراخوان دادند . این سربازان جان بر کف از اولین نیروهای مسلح بودند که به همراه سایر نیروها در سرحدات کشور عزیزمان مستقر گردیدند .

img_2248.jpg

ما جزء نیروهای دژبان مرکز بودیم و برای مقابله با تهاجمات دشمن به جبهه کرخه در استان خوزستان اعزام شدیم .

آن مقطع سید ابوالحسن بنی صدر ریاست جمهور و فرمانده کل قوا بود و قاسمعلی ظهیرنژاد (1303 – 1378) با درجه سرتیپی فرمانده ژاندارمری و فرمانده نیروی زمینی ارتش بود که تازه به سمت ریاست ستاد مشترک ارتش منصوب شد .


8352~1.jpg
ظهیر نژاد و بنی صدر برای سرکشی به جبهه می آمدند و من آنان را دیدم . شش ماه اولیه دفاع مقدس را با حماسه سازی فرزندان این آب و خاک سپری کردم .

مرور خاطرات آن روزها احساس غرور در من ایجاد می کند و بر خود می بالم که خدمت کوچکی برای وطنم انجام داده ام . اکنون با داشتن شش فرزند علاقمند به خدمتگذاری به کشورم می باشم .
dghxgh.jpg

ملک محمد عابدی فرزند رحمت الله اهل شهر نراق 27/7/1391

۰ نظر ۰۲ آذر ۹۲ ، ۰۶:۰۵
سلحشوران شهر نراق

پیرامون صحن امامزاده سلیمان بن علی(ع) شهر نراق از توابع شهرستان دلیجان استان مرکزی قبر خانمی از سلسله جلیله سادات وجود دارد و مربوط به 462 سال قبل می باشد .


14.jpg
نمایی از سنگ قبر خانم شاه پرور در سال 1390

این قبر که با کاشی هایی به رنگ های سبز ؛ آبی و سفید مزین است مقابل یکی از درب های امامزاده و روبروی گلزار شهدای شهر نراق قرار گرفته است . سال 1390 در پی بازسازی حجره های اطراف امام زاده به شکل فعلی در آمد .



.jpg 
   نمایی از سنگ قبر خانم شاه پرور در سال 1392



یادآوری می گردد فوت این زن مومنه و سیده در زمان شاه تهماسب یکم صفوی (919 قمری – 984 قمری) بوده است .

دور قبر نوشته شده :

الهم صل علی المصطفی محمد و المرتضی علی و فاطمه و السبطین الامامین الحسین و الحسن وعلی و الباقر و الصادق و الکاظم موسی و الرضا علی و التقی النقی العسکری

.jpg   .jpg

وسط سنگ قبر نوشته شده :

هوالله الباقی

وفات یافت سیده صالحه عفیفه زهدت الحوا سین و النبا شاه پرور خانم بنت حضرت سیادت و پناه شاه حبیب الله الحسنی

فی ثالث من شهر جمادی الثانی 973 قمری




سایت سلحشوران شهر نراق

۰ نظر ۰۱ آذر ۹۲ ، ۰۶:۰۶
سلحشوران شهر نراق

قبل انقلاب که عباس باقری وارد فعالیت های علنی بر علیه رژیم ستم شاهی پهلوی گردید بیشترین آسیب متوجه خانواده اش شد .


http://www.8pic.ir/images/32083281002405142135.jpg
عباس باقری در جوانی

به گونه ای که در اولین سال پیروزی انقلاب مردمی امام خمینی(ره) مقابل منزل بدترین توهین و ناسزاها متوجه مادرش گردید .
او به پشتیبانی از پدر و به ویژه مادرش که زن فداکار و قهرمانی بود حرکت را آغاز کرد .

img_2090.jpg
    مرحومه  حاجیه خانم بتول رزاقی

 شروع تحصیلی مهر ماه 1358 عده ای جوان پر شور و انقلابی اولین انجمن اسلامی دبیرستان عباس معصومی را همزمان با کتابخانه(کتاب های پاکسازی شده) این محیط آموزشی را راه اندازی نمودند . عباس به وسیله انتخابات صورت گرفته مسئولیت انجمن و کتابخانه را به عهده گرفت . بقیه همکارانش بعدا در جنگ شهید و مجروح شدند .



http://www.8pic.ir/images/46776343242120946537.jpg

تاریخ 5/آذر/1358 به فرمان رهبر کبیر انقلاب بسیج مستضعفین تشکیل شد . عباس و دوستانش بسیجی شدند و حفاظت از شهر را بر عهده گرفتند . 10/مرداد/1360 نیز در مقرشان که به درمانگاه صفایی مشهور بود مستقر شدند .

 http://www.8pic.ir/images/56294486573950236474.jpg
آزاده جانباز حاج عباس باقری
اواخر آذر ماه 1359 پاسدار محمد(غلام) ابوالحسنی در میدان شهر نراق کتاب فروشی به نام شهید مطهری بازگشایی کرد و عده ای از جوانان بسیجی از جمله عباس این مکان را پاتوغ مذهبی خود دانستند . در همین مکان سیلی بر گوششان نواخته شد تا بلکه از راه پاک رهبر عظیم الشانشان دست بر دارند .



آخرین روز شهریور 1359 جنگ هشت ساله ای توسط ارتش عراق و به پشتیبانی جهانیان بر ایران اسلامی تحمیل شد . حدود بهمن ماه عده ای از نراق و دلیجان به پادگان منظریه قم اعزام شدند تا برای ارسال مهمات به سرحدات کشور عزیزمان مساعدت نمایند . جوانی که به همراه مسن ترها در این ماموریت دو هفته ای حضور داشت عباس بود .

img_4343.jpg

               باقری در کنار مادر بزرگوارش

اواخر اردیبهشت 1360 عباس و دوستانش در پدافندی عملیات فرمانده کل قوا خمینی روح خدا در جبهه دارخوین شرکت داشتند .

اعزام بعدی ایشان و همرزمانش اوایل آبان 1360 بود که عباس طی پدافندی عملیات ثامن الائمه و شکست حصر آبادان در جبهه محمدیه از ناحیه چشم مجروح و ابوالفضل بیابانگرد و مصطفی طالبی نیز زخمی شدند .

جبهه بعدی عباس شرکت در عملیات بزرگ و غرور آفرین فتح المبین بود که وی تاریخ 2/1/1361 پس از مجروحیت سخت به همراه قدرت الله ایزدی و احمد ابوالحسنی اسیر نیروهای متجاوز عراق گردیدند . هشت سال بدین منوال با مقاومت سپری شد .



                                                                                                                                   

فرزند دیگر خانواده به نام تقی باقری از سال 1361 عضو بسیج و سپاه شد و راهی جبهه های نور علیه ظلمت گردید . آبان 1361 طی عملیات محرم در عین خوش موسیان و آذر 1366 در پدافندی خط شلمچه مجروح گردید و به خیل جانبازان پیوست .


hj.jpg    
               تقی باقری


فرزندان دیگر علی و قنبر نیز در پشتیبانی از دفاع مقدس و مواظبت از خانواده در نبود دو رزمنده و اسیرشان مساعدت داشتند . حتی دو دختر این خانواده مساعدت های زیادی به روند پیشرفت جنگ و مواظبت از پدر و مادرشان انجام دادند .



image6695.jpg
              
قنبر باقری
تاریخ 3/11/1365 داماد خانواده به نام غیاث عابدی طی عملیات کربلای پنج با داشتن شش فرزند در جبهه شلمجه به شهادت رسید .



و افراد دیگر و فعالیت های دیگر این خانواده یا طایفه ادامه داشت .

این توضیحات مختصر که هر کدام به اندازه ای کتابی قابل طرح و وصف است برای پدری به نام حاج حسینعلی باقری و مادری به نام حاجیه خانم بتول رزاقی اتفاق افتاده است .

img_2599.jpg   img_4347.jpg

         حاج حسینعلی باقری                                   مرحومه  حاجیه خانم بتول رزاقی       


یعنی این پدر و مادردارای چه وسعت دل و روحیه باید باشند که این همه مقاومت و بردباری را تحمل کنند ؟ فرزندی که یک شب از منزلش دور است مادرش تا صبح خواب به چشم ندارد و دلواپس است . ولی این مادر مومنه چگونه این همه مصیبت بر فرزندانش را به خاطر عشق به امام خمینی(ره) و حفظ مملکت تحمل کرد تا کشورمان همچنان سر بلند بماند .

.jpg    http://www.8pic.ir/images/09695413152024992086.jpg

شاید یکی از روزهای خوش و زیبای پدر و خصوصا مادر تاریخ 29/5/1369 بود که عباسشان پس از هشت سال مقاومت دلیرانه در اسارتگاه رژیم عراق به ایران و نراق بازگشت و در آغوش خانواده جای گرفت .


مادر سختکوش و با وفا تحمل جثه لاغر و نحیف شده عباس در عراق را تحمل نمی کرد و با غذاهای مقوی عزیزش را مثل سابق قوی ساخت تا از راه ولایت عقب نماند و ثابت قدم باشد .

picture 305.jpg

ولی مدتی بود مادر خسته و کوفته روزگار گردیده و این فرزندان هستند که مشارالیها را باید تکریم کنند . پرستاری و قربان صدقه مادر را عشق دانسته و توفیق الهی می دانند . سرانجام صبح یکشنبه تاریخ 26/8/1392 نفس های گرم حاجیه خانم بتول رزاقی از نفس افتاد و ما را داغدار و غمناک کرد .

img_2090.jpg

شاید توانسته باشیم منظورمان از زجر و سختی یک مادر را به تصویر بکشیم .کم لطفی و بی انصافی است اگر قدر این زحمات طاقت فرسا را نداشته باشیم و شاکر نگردیم . 

حق این است الطاف و کوشش آزادگان سرافراز و جانبازان و سلحشوران شهرمان را دانسته و آنان و خانواده هایشان را تکریم کنیم .

img_4343.jpg

وبلاگ سلحشوران شهر نراق


۰ نظر ۳۰ آبان ۹۲ ، ۱۲:۴۴
سلحشوران شهر نراق

ساعت 22:10 دوشنبه 27/8/1392 تلخ ترین خبر از واژگونی و آتش سوزی وسیله نقلیه به سرعت در شهر نراق پیچید . خبر مرگ سه جوان در شعله های آتش و گرفتار در ماشین پراید بسیار غمبار بود .

78058708829852757163.jpg
مرحوم حسین قاسمی نراقی

 

دانشجویان گرانقدر علی صدرایی اهل حومه ساوه و پوریا صادقی اهل تهران و حسین قاسمی از کشته شدگان حادثه در محور نراق به دلیجان می باشد . جاده ای که همچنان چهار بانده شدن آن با تعلل انجام می گیرد.

 img_2717.jpg
آقای حسین قاسمی نراقی جوان خوش سیما و محبوب و دوست داشتنی به همراه دو دوستش در پانزدهمین روز محرم 1435 قمری بدرود حیات گفتند . تاریخ 23/04/1369 در شهر زیبا و تاریخی نراق از توابع دلیجان فرزندی متولد شد که به تبرک جستن از نام شهید بی گناه دشت کربلا " حسین " نام گذاری گردید . وی عضو فعال پایگاه بسیج شهید محمد قجری بود .

img_6975.jpg

ایشان دو سال قبل زائر عتبات عالیات در عراق بود . خوشحال بود که توانسته مرقد مظلومین عالم امام حسین(ع) و پدرش علی بن ابیطالب(ع) را در کربلا و نجف زیارت کند . پس از دیده بوسی از مرقد جانباز دشت کربلا ارادتش به حضرت ابوالفضل صد چندان گردید .
تکیه حضرت رقیه(س) در میدان شهر محل عشق بازی او به دردانه اباعبدالله الحسین(ع) و خدمت به مردم بود .

 

img_2719.jpg

تلاش و کوشش در هیئت جوانان حضرت علی اکبر(ع) احساس جوانی اش را مضاعف و طراوت می بخشید .حیدر حیدر گویان در هیئت عاشقان حسینی(کفن پوشان) حزن و اندوهش نسبت به ظلمی که به خاندان اهل بیت روا شده بود را افزایش می داد .

خالصانه ترین فعالیت هایش در طول دهه اول محرم در آشپزخانه حسینیه سیدالشهداء مسجد جامع نراق بود . پخت و پز و شستشوی ظروف عزاداران حسینی لذت زایدالوصفی را در سرشتش ایجاد نموده بود . بی ریا و عاشقانه زحمت می کشید . او سینه سوخته اهل بیت به شمار می رفت .

img_2721.jpg

حسین درس و تحصیل را دوست داشت و ترم شش رشته حقوق دانشگاه آزاد اسلامی واحد نراق بود که اجل مهلتش نداد . در همه شرایط شکرگزار خداوندیم و حسابمان را به او می سپاریم .

cfjcvhj.jpg

رضا(حمید) قاسمی نراقی و فرزند برومندش حسین

پدرش رضا(حمید) قاسمی عضو بسیج و از زمره رزمندگان دفاع مقدس می باشد که زحماتی زیادی در جبهه های غرب و جنوب کشور از خود به یادگار گذاشته است .


20209939715340647772.jpg

رنگ سبز: مرحوم پوریا صادقی

رنگ قرمز: مرحوم علی صدرایی

رنگ آبی : مرحوم حسین قاسمی نراقی

وبلاگ سلحشوران شهر نراق ضایعه غم انگیز فوت سه دانشجو مرحومین حسین قاسمی ؛ علی صدرایی و پوریا صادقی را به خانواده و دوستارانشان تسلیت و تعزیت می گوید .

img_6980.jpg

۱ نظر ۲۹ آبان ۹۲ ، ۰۸:۴۷
سلحشوران شهر نراق

در محوطه صحن امامزاده سلیمان بن علی(ع) شهر نراق از توابع شهرستان دلیجان استان مرکزی قبری وجود دارد که مربوط به 305 سال پیش است .


img_5755.jpg

در روی سنگ قبر نوشته های ذیل به چشم می خورد :


کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُکْمُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (قصص – 88)
هر چیزی هلاک شدنی است جز وجه او; حکم فقط برای او است و فقط به سوی او بازگردانده می شوید.

تاریخ وفات مرحوم مغفور سعید ماضی الواصل الی رحمت الله ملک الغنی " سلیمان بیک ابن مرحوم اسلام بیک نراقی   غره شهر ربیع الاول مطابق سنه 1130 قمری : ثلاثون و ماء و الف سنه
(اول ربیع الاول 1130 قمری)    من الهجره النبویه المصطفویه

استاد میرزا حسین ابن شاهقلی بیدهندی کعبه العبد



cgh.jpg


اشعار میرزا حیدر علی بن جعفر متخلص به حاجب شیرازی اهل روستای کناره از توابع مرودشت استان فارس متولد 1271 قمری وفات 1334 قمری بر روی سنگ قبر سلیمان بیک نراقی بن اسلام مدت ها بعد حکاکی شده است . این اشعار همچنین به شاعر و خطاط زمان شاه صفی یعنی میرزا صادق دستغیب فرزند میرعزالدین مسعود نیز منتسب می باشد :

هـر که آمـد گل ز باغ زنـدگانـی چیـد و رفت
عاقبـت بـر سستی اهـل جهـان خندیـد و رفت

کس در این ویرانه جز یک دانه حاصل برنچید
هـر که آمــد دانـه بذر و هـوس پاشیـد و رفت

سـر چـرا عاقــل فـرود آرد به تـاج سلطنـت
باید آخـر پای خـود را در کفــن پیچیـد و رفت

گر تـو هم از رفتن راه عــدم ترسی متـرس
بس که آسان است این ره می توان خوابید ورفـت


img_5990.jpg

بس که در گل گلعذاران خفته در پهلوی من
همچو شبنم می توان در روی گل غلتید و رفت

هنـدو از کـوکب تمنا جـز دم و دانـش نداشت
هیـچ انـدر سـر هــوای زیـب و آلایـش نداشت

غیـر عقبـا در زمانـه هیـچ گه خواهـش نداشت
حاجـب انــدر دار دنیـا میـل آسایــش نداشـت
چند روزی آمــد و یاران خـود را دیـد و رفت



img_5757.jpg   img_5768.jpg

استاد عباس کریمی
از استاد عباس کریمی فرزند شکرالله متولد 1316 در جهت شناسایی و ترجمه نوشته های عربی و اشعار روی سنگ قبر صمیمانه تشکر می شود .
img_5991.jpg
وبلاگ سلحشوران شهر نراق

۰ نظر ۲۴ آبان ۹۲ ، ۱۲:۴۶
سلحشوران شهر نراق

یکشنبه 19/8/1392 حسین کرباسی در زندان کاشان استان اصفهان فوت نمود .


1 (120).jpg
مرحوم حسین کرباسی

ایشان از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس بود که سابقه 50 ماه (بیش از چهار سال) حضور در جبهه ها را در کارنامه دارد . تاریخ 3/11/1365 طی عملیات کربلای 5 در شلمچه خرمشهر استان خوزستان زخمی و با 15 % مجروحیت به خیل جانبازان جنگ تحمیلی پیوست .

1 (64).jpg       1 (71).jpg


برادرش حسن کرباسی از طلبه های بسیجی حوزه علمیه بود که تاریخ 21/1/1365 طی پدافندی عملیات والفجر 8 در شهر بندری فاو عراق به خیل شهیدان اسلام پیوست و در گلزار شهدای شهر نراق در دل خاک آرام گرفت .

0024.jpg

پدرش علی کرباسی از مومنین و مدتی خادم مسجد جامع نراق بود و به کلید سازی اشتغال داشت . وی از پشتیبانان دفاع مقدس بود .

1 (37).jpg
      مرحوم علی کرباسی

سایت سلحشوران شهر نراق در گذشت رزمنده جانباز مرحوم حسین کرباسی را به خانواده محترم کرباسی و رزاقی تسلیت عرض می نماید .

۰ نظر ۱۹ آبان ۹۲ ، ۰۸:۴۷
سلحشوران شهر نراق


کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذو الجلال و الاکرام

 

مرحمت ما  در جوار رحمت الهی آرام گرفت

 

و هر از گاه در گذر زمان در گذر بی صدای ثانیه های دنیای فانی جرس کاروان از رحیل مسافری خبر می دهد که در سکون آغازی بی پایان را می سراید.

 

http://publicrelations.tums.ac.ir/images/news/khfssss.jpg

 

اندوه ما در غم از دست دادن مادر بزرگوارمان حاجیه مرحمت خانم اکبری در واژه ها نمیگنجد. ارزش بودنش را همیشه از اندیشه یک لحظه نبودنش می توانیم بفهمیم و در فراقش اندوهگینیم و سایه صبر را از خداوند متعال خواستاریم.

 

.jpg   picture 640.jpg

مرحومه حاجیه خانم مرحمت اکبری

 

 

 

اللـــهم صـــل عـــلی محـــمد و ال محـــمد و عـــجل فرجـــهم

 


۰ نظر ۱۵ آبان ۹۲ ، ۰۸:۴۷
سلحشوران شهر نراق

خدا خیرشان بدهد پدران و مادرانمان را . ما را به نام و یاد آنان می شناسند و احترام می کنند . با آنکه قدیم کلاس برای نحوه تربیت فرزند کمتر به چشم می خورد ولی آنها با آنکه از سواد تحصیلی بالا برخوردار نبودند ماحصل تلاش آنها مثمر ثمر بود .

image۲۷۲۵.jpg

سید احمد موسوی


آقا سید احمد موسوی متولد 1315 و دوران شبیه بازنشستگی اش را می گذراند اغلب در میدان دستانش را بر پشت کمر دارد و اوضاع را رصد می کند . با آنها که بنشینی تجربیات گرانمایه ای تحصیل می شود .  

image۲۷۲۳.jpg
وی در خصوص جنگ و جبهه گفت :

در طول هشت سال دفاع مقدس علاوه بر پشتیبانی های لازم از رزمندگان دو نوبت نیز به استان خوزستان ماموریت یافتم .
بار اول نیمه اول سال 1366 برای بازسازی شهرستان هویزه که در اثر تهاجم ارتش متجاوز عراق ویران شده بود رفتیم . آن مقطع افراد میانسال یا مسن که توان فعالیت های نظامی در خطوط مقدم جبهه را نداشتند در قسمت بازسازی شهرهای تخریب شده مساعدت می کردند .

image۲۷۲۴.jpg

سید مهدی موسوی در کنار پدر بزرگوارش سید احمد موسوی

از شهر نراق به طور نوبه ای و هر بار به مدت دو هفته به عنوان کارگر عده ای ماموریت می یافتند . افراد ابتدا از طریق بسیج نراق به دلیجان رفته و با تجمیع نیروها و برنامه ریزی به جنوب عزیمت می کردند .

دومین ماموریت بنده زمستان سال 1366 بود . آن مقطع لشکر 17 علی بن ابیطالب(ع) در پادگان شهید زین الدین در شهرک صدر حومه اندیمشک در حال ساخت و ساز بود . هر شهری از استان مرکزی قسمتی از ساخت ساختمان لشکر را متقبل شدند . مردم نیکوکار شهر نراق مسئولیت ساخت مخابرات لشکر 17 را از صفر تا صد آن بر عهده گرفت .


                                                                                              http://www.ilamtoday.com/img_bank/img/img_1385226_2war_003.jpg

یعنی علاوه بر نیروی کار تمام مصالح و ابزارهای مورد نیاز را به وسیله ماشین و توسط رانندگان زحمتکش از نراق به اندیمشک انتقال و مورد استفاده قرار می دادند .

در این زمان نیز دو هفته کارگری کردم و به صورت نوبتی نیروها جابجا می شدند . خوشحال بودم که اگر خودم توان خدمت در جبهه را ندارم پسرانم سید مجتبی در زمان سربازی اش و سید مهدی موسوی در بسیج و سپاه بتوانند مساعدتی در دفاع از دین و آب و خاک کشور عزیزمان ایران داشته باشند .


باعث سربلندی خانواده ماست که پسرم سید مهدی فعالیت های موثر در جنگ تحمیلی و دفاع از اسلام داشت و اکنون نیز به فعالیت عام المنفعه خود ادامه می دهد .


image۲۷۲۶.jpg

سید احمد موسوی فرزند سید مهدی اهل شهر نراق 12/3/1390


۰ نظر ۱۴ آبان ۹۲ ، ۰۶:۴۶
سلحشوران شهر نراق


عضو بسیج شهر نراق از توابع شهرستان دلیجان هستم و سابقه حضور در جبهه و عملیات غرور آفرین فتح المبین را دارم .


1 (1).jpg
علی رضایی
از تاریخ 18/4/1361 لغایت 18/4/1363 سربازی ام را در لشکر 64 پیاده ارومیه – تیپ 2 سلماس – گردان 109 سپری کردم .
اوایل تابستان سال 1362 در پایگاه روستای کچل آباد در دهستان گورک نعلین از توابع بخش وزینه شهرستان سردشت استان آذربایجان غربی به عنوان سرباز حضور داشتم .


dsc00143.jpg
این روستا با جمعیت حدود 180 نفر در محور پیرانشهر قرار دارد . من و عده ای از سربازها و درجه دارها در گروهان ضربت سازماندهی و با قرارگاه حمزه سیدالشهدا(سپاه پاسداران) هماهنگ و فعالیت داشتیم .

1 (20).jpg

علی رضایی در کردستان


بنده آر پی جی زن بودم . یکی از روزهای ماه مبارک رمضان نیروهای جاهل و تجزیه طلب حزب منحله دمکرات کردستان ایران به دو ماشین ارتش که در محور پیرانشهر در حال عبور بودند کمین زدند .
1 (23).jpg
کامیون اول که روی آن چادر بود به سویش آر پی جی هفت شلیک کردند که گلوله از چادر عبور کرد و اتفاقی رخ نداد و راننده با همان حالت به پایگاه کچل آباد پناه آورد .

لیکن ماشین دوم در کمین گرفتار شد و نیروهایش که مسلح نبودند از ماشین پیاده و به سمت دره که انباشته از درختان بلوط و بعضا انگور و جنگلی بود مخفی شدند . آنها تلاش داشتند در خطوط مقدم جبهه مقابل ارتش عراق در نوار صفر مرز مستقر شوند .
1 (21).jpg

نیروهای ضربت برای نجات رزمندگان و برخورد با مهاجمین مسلح راهی منطقه شد . متاسفانه وقتی به نقطه درگیری رسیدیم با صحنه رقت انگیز و تاسف بار مواجه شدیم . نیروهای دمکرات که تفکرات قرون وسطایی در مغز پوک خود دارند نفرات را اسیر و سرهای آنان را به جرم حفظ امنیت کردستان و دفاع از آب و خاک میهن اسلامی بریده و کنار جاده چیده بودند .

1 (24).jpg

علی رضایی در سالهای دفاع مقدس

آن مزدوران سرهای ایرانیان را از تن جدا کرده تا مثلا درس عبرتی برای سایر نیروهای موجود در منطقه باشد تا از سلحشوری و جانفدایی خود دست بردارند .


1 (25).jpg

پیکر مطهر شهیدان را داخل وانت بار سپاه پاسداران که تصادفا در حال عبور به سمت پیرانشهر بود گذاشته تا به گردان منتقل نماید .
نیروهای ضربت هم با حالت غمگین در حال بازگشت به پایگاه کچل آباد سردشت بودیم که در پیچ خطرناک جاده در کمین عناصر خود فروخته حزب دمکرات قرار گرفتیم .


1 (27).jpg                                                                             1 (2).jpg

بنده (علی رضایی) و دو نفر قدیمی تر به اسامی حسین اهل مشهد خراسان و سید مجید موسوی اهل ورامین با فاصله از هم در موانع طبیعی منطقه سنگر گرفته و به مقابله با دشمن پرداختیم تا عده ای توانستند از وضعیت نجات یافته و به پایگاه برگردند .


0 (6).jpg

دوستان با اطلاع از اوضاع و شرایط منطقه را زیر آتشبار توپخانه و 106 میلیمتری و کاتیوشا قرار دادند که بسیاری از گلوله ها نزدیک ما فرود می آمد .

درگیری با اشرافیت و تسلط دمکرات ها ادامه داشت و آنها تلاش می کردند ما را زنده به اسارت در آورند . حسین اهل مشهد از ناحیه شکم مجروح شد . من و سید مجید وی را کمی به عقب تر منتقل و پشت یک درخت قرارش دادیم .


                                   1 (5).jpg   1 (10).jpg

شهید حسین ..... اهل خراسان

دمکرات ها لحظه به لحظه به ما نزدیک و نزدیکتر می شدند . در یک مرحله سید مجید با پرتاب نارنجک دستی دو نفر از دمکرات ها که شجاعانه به ما نزدیک می شدند را زخمی کرد . در این اثنا بلند شدیم و حسین را تا جایی که امکان داشت به عقب تر کشیده و پشت درخچه ای پنهان کردیم . هر سه روزه دار و قمقمه آب همراه نداشتیم .

1 (9).jpg

حسین خون زیادی از بدنش می رفت و مرتب از من تقاضای آب می کرد ولی من هم روزه دار و از او تشنه تر بودم . رمق های آخر را می کشید لذا ایشان را بوسیده و به او روحیه دادیم .

حدود 100 متر در داخل خارها و شاخه ها سینه خیز رفتیم تا از دسترس مزدوران خارج شویم که گلوله ای به پای سید مجید اصابت کرد .


1 (15).jpg

وی هیکل قوی و سنگینی داشت . با کمک خودش کمی او را به عقب تر منتقل کردم . فشار محاصره دمکرات ها بیشتر شد تا اینکه ران پای چپ من نیز در اثر ترکش نارنجک دشمن مجروح و امیدهای خروج از صحنه برایمان مشکل شد .


1.jpg

سید مجید موسوی را پشت تخته سنگ نسبتا امنی گذاشتم و به او گفتم مقاومت کن تا من بلکه بتوانم از صحنه درگیری خارج شده و از پایگاه نیروی کمکی بیاورم . چفیه ام را به پایم بستم وبه سمت پایگاه حرکت کردم .


1 (29).jpg

هوا کم کم تاریک شد و من از این فرصت با هر بدبختی خودم را از لابلای درختان عبور و توانستم حلقه محاصره را ترک کنم . در بین راه یکی دوبار داخل پوتینم را از خون خالی کردم .


0 (17).jpg

نزدیک پایگاه کچل آباد شدم و نگهبان را متوجه خودم کردم . سریعا من را داخل بردند و ران پایم را پانسمان و همزمان از اوضاع و احوال دوستان سوال کردند . شبانه عملیات گشت و مقابله با دشمن مشکل بود ولی تا صبح نخوابیدیم تا راهی برای نجات رفیقانمان پیدا کنیم که مقدور نشد .

1 (3).jpg

دمکرات های خونخوار سید مجید موسوی را اسیر کرده ولی وقتی از انتقال آن با خود در کوه و دشت و دمن کردستان مایوس می شوند مجبورا وی را از روی یک پل پرتاب می کنند . نیمه های شب روستاییان وفادار که در حومه جاده سکونت داشتند صدای ناله ای را می شنوند وقتی به سمت آن می روند با جسم مجروح سید مجید مواجه می شوند .

او را به منزل برده و مداوا کرده و صبح روز بعد سوار بر اسب و به پایگاه کچل آباد آوردند . من و او را برای درمان به پیرانشهر اعزام کردند .


1 (4).jpg

از آنجا که خواست خداوند است به مرور سید مجید که تا آستانه شهادت پیش رفته بود بهبود یافت و به زندگی بازگشت . من هم پس از بهبود نسبی توسط فرماندهان برایم مرخصی استعلاجی نوشته شد ولی علاقمند به دوره نقاهت در شهر نراق نشدم و دوباره به گروهان ضربت برای ادامه فعالیت بازگشتم .


1 (12).jpg

اما حسین ؛ چته های دمکرات حسین را لب تشنه سر می برند و جنازه اش را از بالای بلندی به پایین پرتاب می کنند . پیکر مطهر و مظلوم حسین چند روز بعد در دره اطراف صحنه درگیری کشف و برای تشیع و تدفین به مشهد مقدس فرستادیم .


1 (13).jpg

21 ماه از سربازی ام را به همین منوال در مقطع دفاع مقدس در حفظ ثغور مرزهای کشور سپری کردم و کردستان را از تفاله های مزدور خارجی رها ساختیم . خون تک تک شهیدان از جمله پسر خاله ام غلامرضا قجری (تاریخ شهادت 17/2/1361) حافظ بقای نظام جمهوری اسلامی است و ما مدیون خون آن ها هستیم .


1 (14).jpg

در حال حاضر نیز به همراه دو پسر بسیجی ام به اسامی محسن و محمد برای انجام ماموریت های لازم حاضر به انجام وظیفه و جانفشانی برای دین و مملکت هستیم .

dsc00145.jpg

علی رضایی فرزند رضا نظر اهل شهر نراق 14/2/1391

۱ نظر ۱۲ آبان ۹۲ ، ۰۶:۴۸
سلحشوران شهر نراق

تاریخ 20/8/1365 بسیجیان شهر نراق به ندای هل من ناصرا ینصرنی رهبرشان لبیک گفته و عازم جبهه شدند .



حاج نوروز یوسفی فرزند عباس به هنگام بدرقه برای نیروها چاووشی خواند و مردم در میان دود اسپند و توزیع شکلات همنوا به او پاسخ دادند .

   
        


بهترین و جذاب ترین اشعاری که به صورت چاووشی خواند همان دعا و آرزویی است که همه دوست دارند :
هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله
هر که دارد سر همراهی ما بسم الله
هر که دارد به سرش شور و نوا بسم الله


وقتی نوروز عباس حاجی چاووشی می خواند فرزند جوان و رعنایش غلامرضا یوسفی بین جوانان اعزامی با غرور حرکت می کرد . چاووشی را برای مسافران کربلا می خوانند و حقا که فرزندش مسافر کربلا شد .

c vh.jpg                                                                    1.jpg
تازه دامادها و جوانان و پیران در میان شور و احساسات مردم از زیر قرآن عبور داده شده و راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل شدند . بالاترین نیروی اعزامی به جبهه از شهر نراق زمستان سال 1365 بیش از 76 نفر بسیجی و پاسدار در نبردهای حماسی حضور داشتند .

   
 


بنده(سید مرتضی بابایی) همکلاس و هم سن غلامرضا بودم . هر دو متولد 1349 هستیم . به تناوب من سال دوم راهنمایی و او سال سوم راهنمایی درس و مدرسه را رها و به جبهه اعزام شدیم .
 دانش آموز 16 ساله بود و با آنکه انسان اعتقادی به مکتب بود در عین حال شلوغ و پر هیاهو ظاهر می شد.

27/10/1365 سرنوشت غلامرضا تعیین شد . روز دوم عملیات کربلای 5 در جبهه شلمچه خرمشهر استان خوزستان از خط مقدم درگیری به عقبتر بازگشته و روی خاکریز دراز کشیده بودیم .

1 (17).jpg

در میان صداهای گاه و بیگاه انفجارات ارتش عراق با تجربه ی بیشتری که داشتم به او گفتم صافتر درازکش باش تا ترکش نخوری و رعایت کرد . بعد گفت سید مرتضی ما چگونه رویمان می شود به نراق باز گردیم در صورتیکه بقیه شهید شوند .

1 (15).jpg

و ساعتی به همین منوال گذشت و اطراف ما نیروهای نراقی ؛ دلیجانی و... مشغول کارزار بودند . بعد نیروهای تازه نفس برای جایگزین گردان امام صادق(ع) به خط آمدند .

به ستون در حال بازگشت از عملیات موفقیت آمیز بودیم که خمپاره 60 میلیمتری زوزه کنان آمد و بین من و سید حسین جوادی و غلامرضا یوسفی فرود آمد .

121 (6).jpg

لحظاتی که گرد و خاک فرو نشست سر غلامرضا را روی زانو گذاشتم تا حرفی بزند و سلامی به آقا عبدالله الحسین(ع) بدهد . او ملکوتی شد و به شهادت رسید .

41یوسفی غلامرضا.jpg

ترکش ها به شکم و پایین تر از آن اصابت کرده بود . یاد اشعار پدرش نوروز افتادم که 53 روز قبل گفت هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله . و فرزندش واقعا هوس کربلا در سر داشت .


 (26).jpg

                                                                                                                     پیکر مطهر شهید غلامرضا یوسفی

صورت و شکمش به علت خونریزی داخلی به شدت باد کرد . سید حسین نیز از ناحیه شکم آسیب جدی دید .

چه می توانستم بکنم ؟ با دو سه نفر از رزمنده ها پیکر مطهر غلامرضا را داخل آمبولانسی که در خطوط در حال جمع آوری شهدا بود گذاشتیم . تن مجروح سید حسین جوادی را نیز روی شهدا توی آمبولانس گذاشتیم تا به اورژانس منتقل شود .


shahid_yoosefi2.gif

نهایتا سید حسین در بیمارستان اصفهان که سید احمد باشی بستری بود به مداوا پرداخت . غلامرضا یوسفی فرزند نوروز در کنار غلامرضا یوسفی فرزند عباس در گلزار شهیدان شهر نراق از توابع دلیجان دفن گردید .


              images.jpg      fdyuf.jpg          d.jpg

کفن پوش عاشورایی مرحوم نوروز یوسفی

شهر نراق در عملیات کربلای 5 در شلمچه 17 مجروح و 10 شهید تقدیم نمود که چهار نفر از آنان در گلزار شهدای نراق در دل خاک آرمیده و 6 نفر دیگر در قم و تهران به خاک سپرده شدند .

img_0275.jpg

                               مرحوم نوروز یوسفی

غلامرضا یوسفی به قدری برایم عزیز و دوست داشتنی است که بر مزار پاکش افسوس می خورم و می گریم .


1 (73).jpg

جانباز سید مرتضی بابایی فرزند سید رضا اهل شهر نراق 14/10/1390





۰ نظر ۰۷ آبان ۹۲ ، ۰۶:۵۱
سلحشوران شهر نراق

یکی از گردان های خط شکن لشکر 17 علی ابن ابیطالب(ع) گردان ولی عصر(عج) به فرماندهی مهدی ناصری اهل ساوه(شهید) بود که متشکل از نیروهای بسیجی دلیجان ،نراق ، ساوه ؛ محلات و ... بودند .

rxr.jpg
رضا حسنی در سالهای دفاع مقدس

در شب عملیات والفجر 8 و آزاد سازی شهر بندری فاو عراق که تاریخ 20/11/1364 با رمز یا زهرا(س) شروع شد ساعاتی قبل از حرکت در نیزارهای کنار اروند رود آقا مهدی اینچنین گفت :
برادران ؛ امشب اگر لیاقت شهادت داشته باشیم شاید همگی شهید شویم . شاید اسیر و مجروح گردیم و شاید حتی جنازه هایمان هم پیدا نشود .


      
          


اگر کسی در گردان من هنوز دل به دنیا دارد و یا خدای ناکرده با اجبار و زور و بر خلاف میل باطنی و یا از روی ترس و یا احساس خجالت و رو دربایستی از من یا دیگران همراه این گردان شده ، بدون هیچ گونه ناراحتی می تواند در تاریکی شب از ما جدا و برگردد و در مقر لشکر 17 بماند.
url.jpg
یادتان نرود اگر شهید شدید شفاعت همدیگر را فراموش نکنید . من را هم حلال کنید .اگر زنده ماندید هرگز خودتان را با کسانی که امشب بر می گردند و یا در جنگ شرکت نکرده اند مقایسه نکنید و ادعایی نداشته باشید . به خاطر جنگیدنتان به کسی فخر نفروشید و حق ندارید در این خصوص کسی را ملامت و سرزنش کنید .

80357458-3243584.jpg

دنبال امتیاز نباشید . سپاسگزار خداوند باشید به خاطر لیاقتی که در راه خدمت به اسلام پیدا کرده اید .
تا زنده اید یاد امام خمینی و شهدا را زنده نگهدارید . به رزمندگان دفاع مقدس و جانبازان احترام بگذارید. یادتان نرود به فرزندانتان پیام شهدا را برسانید .


وبلاگ سلحشوران شهر نراق :

مهدی ناصری فرزند حسنعلی متولد 1341 در روستای جلایر از توابع شهرستان ساوه استان مرکزی تاریخ 1/10/1366 (شب یلدا) در جبهه شلمچه خرمشهر استان خوزستان به شهادت رسید . ایشان دانشجوی رشته معماری دانشگاه علم و صنعت بود . قبل از او برادرش هادی ناصری طی دوران دفاع مقدس به درجه رفیع شهادت نایل و پیکر مطهرش مفقود گردید .


dsc00640.jpg

رضا حسنی فرزند حسن اهل شهرستان دلیجان
  17/6/1392



۰ نظر ۰۶ آبان ۹۲ ، ۰۶:۵۳
سلحشوران شهر نراق

xfjj.jpg

جهادگران سازندگی شهر نراق – مرداد 1358
تاریخ 26/3/1358 به فرمان رهبر کبیر انقلاب حضرت آیت الله سید روح الله خمینی(ره) جهاد سازندگی تشکیل شد . مردم امام دوست شهر نراق به صورت خودجوش و بدون وجود دفتر اداری به کمک کشاورزان نیازمند پرداخته و در برداشت محصولات از جمله گندم مساعدت کردند .
مرداد ماه 1358 ماشین بنز خاور حاج اسماعیل سلیمانی فرزند احمد و ماشین پیکان جوانان آقای علی اکبر جعفری فرزند غلام عده ای از جوانان را برای برداشت محصول گندم در مزرعه... منتقل نموده اند .
کاربرانی که افراد را می شناسند اعلام نمایند .

6.jpg

اردوی پیشاهنگان(دانش آموزان) شهر نراق به اصفهان - پاییز سال 1356

از راست : 1- ناشناس 2- ناشناس3- ناشناس4- ناشناس5- ناشناس6- ناشناس 7- ... آعلی فرزند علی محمد 8- ایرج جعفری فرزند علی اکبر 9- ناشناس 10- ناشناس 11- استاد علی اکبر جعفری فرزند غلام 12- ناشناس 13- اسماعیل عضایی فرزند ابراهیم 14- ناشناس 15- خلیل محمدی اهل شهرستان دلیجان
2.jpg

دبستان دولتی آقای نراقی شهر نراق – سال 1332 شمسی(60 سال قبل)
از راست : علی اکبر جعفری فرزند غلام – عزت الله اکبری فرزند حسن – مرحوم سید حسین موسوی
فرزند سید حبیب – مرحوم ماشاءالله رحیمی فرزند اسکندر – علی اکبر عابدی فرزند ماشاء الله


این عکسها گویای خاطرات قشنگ زندگی است .خاطراتی که هنوز با وجود گذشت سالها از آن  بوی تازگی و عطر خوش مهربانی می دهد . هنوز هم که هنوز است وقتی  آلبوم خاطرات آن روزگار را مرور می کنیم اشک شوق و لبخند دلنشین  دوستی با هم در می امیزند و ساعت ها وقتمان صرف مرور این خاطرات می شود.


خاطرات خوش گذشته را با هم ورق می زنیم تا.............



وبلاگ سلحشوران شهر نراق

۰ نظر ۰۴ آبان ۹۲ ، ۰۶:۵۴
سلحشوران شهر نراق

اهل شهر نراق از توابع شهرستان دلیجان می باشم . نماینده دوره اول مجلس شورای اسلامی از حوزه شهرستان مسجد سلیمان استان خوزستان بودم .


37.jpg
حجت الاسلام محمد فروغی
(1358 تا 1362) ریاست مجلس آقای اکبر هاشمی بهرمانی مشهور به علی اکبر هاشمی رفسنجانی بود . هماهنگ کردم و با استفاده از تعطیلات به جبهه اعزام شدم . عملیات بزرگ و پیروزمندانه فتح المبین در دومین روز نوروز 1361 شروع شد .
با برادرم علی اصغر فروغی(1318 – شهادت 1366)با چرخبال به منطقه رقابیه رفتیم . از آنجا با آمبولانس در خطوط مقدم جبهه در کنار رزمندگان قرار گرفتیم .

0069.jpg
پیروزی های سلحشوران چشمگیر بود و هر وطن دوستی احساس غرور می کرد . در کوران عملیات هواپیماهای ارتش عراق آمدند و خط جبهه ایرانیان را بمباران کرد .

وحشت زیادی ایجاد کردند . آسیب جدی به نیروهایمان وارد نشد و جنگ و دفاع را ادامه دادند . عملیات فتح المبین واقعا فتح الفتوح بود .

آقای فروغی از تیر ماه 1389 مقطع تاسیس تا کنون به عنوان مدیر و یکی از اساتید حوزه علمیه الغدیر شهر نراق و همچنین امام جمعه موقت این شهر می باشد .

حجت الاسلام حاج محمد فروغی فرزند حسین اهل شهر نراق
21/07/1392

۰ نظر ۰۱ آبان ۹۲ ، ۰۶:۵۵
سلحشوران شهر نراق

مرداد 1360 بسیجیان نراق در ساختمان درمانگاه صفایی استقرار یافتند . دقیقا آن روز استاد ابوالقاسم احمدی در محله پاچنار قاضی مشغول ساختمان سازی منزل پدری ام بود .

image2652.jpg
محمد حیدری

 من هم کمک حال آنها بودم . مدتی از راه اندازی بسیج گذشته بود و خیلی علاقمند بودم عضو پایگاه که به آن ستاد می گفتند بشوم . تقی باقری معرف من شد و احمد غریبی(طاهری نژاد) مسئول پذیرش پس از پر کردن فرم های لازم من را به عضویت ستاد پذیرفت .


img_0309.jpg

فعالیت های فرهنگی و تبلیغی سرلوحه کار بسیج بود . یک بلندگو که از زمان موسسین بسیج روی بام مقرنصب شده بود به پخش اذان و نوحه و سرودهای انقلابی در مقاطع خاص می پرداخت .




نگهبانان بسیج موظف بودند به موقع از طریق بلندگو اذان را بگویند . یکی از روزها محمد حیدری فرزند علی که به محمد بسیجی مشهور است میکروفن را در دست گرفت تا موذن باشد . به خاطر اینکه در بانگ اذان اشتباهی نکند روی کاغذ نوشته بود .
image4798.jpg
صدایش به راحتی شنیده می شد که فریاد بر آورد :

الله اکبر 4 مرتبه
اشهدان لاالله الا الله 2 مرتبه
حی علی الصلاه 2 مرتبه
لا اله الا لله 2 مرتبه

تا ما خودمان را پای آمپلی فایر رساندیم تا به او تذکر دهیم اذان را تمام کرد و به خنده های آخرش رسیدیم .



img_0311.jpg

خدا حفظش کنه محمد واقعا بسیجی ماند و در دفاع مقدس زحمات زیادی کشید و جانباز شیمیایی شد .
picture 663.jpg
علی محمد کمره ای فرزند تقی اهل شهر نراق17/5/1392

۰ نظر ۲۹ مهر ۹۲ ، ۰۷:۴۰
سلحشوران شهر نراق

پنجمین اعزام به جبهه و پدافندی عملیات ثامن الائمه در محمدیه دارخوین


پنجمین اعزام بسیجیان شهر نراق به صورت گروهی به جبهه های حق علیه باطل از تاریخ 9/8/1360 لغایت 9/11/1360 به مدت 90 روز از طریق بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان محلات انجام گرفت .

 

1 (77).jpg      1 (48).jpg

رژه سلحشوران شهر نراق در شهرستان محلات - 9/8/1360                                                              سخنرانی حجت الاسلام عبدالعلی مقدسی مشهور به حاج طه                                                                                                                                                                                                                                    امام جمعه محلات در جمع نیروهای اعزامی و خانواده های آنان

عکس های مشهود : حسین نباتی - عباس باقری - عبدالله محمودی          
 
غلامرضا قجری - محمود حسینی - ابوالفضل بیابانگرد
حسین آقاحسینی - مظاهر پیشه ور - قدرت الله کمره ای


این اعزام سی و سه روز بعد از عملیات ثامن الائمه و شکست حصر جزیره آبادان استان خوزستان پس از 349 روز محاصره توسط ارتش عراق صورت گرفت . در واقع نیروها برای حفظ مناطق آزاد شده وخطوط عملیاتی دراین محورپدافند کردند که از اهمیت به سزایی برخوردار بود .

1 (94).jpg

ایستاده از راست : ناشناس - قاسم جعفری - ابوالفضل بیابانگرد - حسین نباتی - سید غلامرضا باشی - غلام محمد ابوالحسنی
نشسته از راست : عبدالله محمودی - حسین آقاحسینی - مهدی عباسی

 

محل استقرار سلحشوران جبهه محمدیه دارخوین در محور آبادان بود . آدرس مکاتباتی برادران برای تبادل نامه های خانوادگی به این شرح بود : اهوازسه راهی دارخوین ، جبهه محمدیه ، گروهان شهید چمران، برادران اعزامی از محلات .


در این مرحله بسیجیان و پاسداران 26 نفر بودند و اسامی آنان عبارت است از:


006.jpg
1- سید غلامرضا باشی فرزند سید علی )شهید(

0013.jpg
2- محمد رضا بخشی فرزند عباس (شهید)

0012.jpg
3- محمد رضا رمضانی فرزند غلامعلی (شهید)

0014.jpg
4-  عباس رمضانی فرزند حسن (شهید)

008.jpg
5-  ابوالفضل بیابانگرد فرزند حسینعلی(شهید)

0020.jpg
6-  مصطفی طالبی فرزند حسین (شهید)

0016.jpg
7-  مظاهر لطفی فرزند محمد (شهید)

0032.jpg
8-  قدرت الله کمره ای فرزند رمضان (شهید)

0027.jpg
9-  قاسم جعفری فرزند ابراهیم (شهید)

009.jpg
10-  مهدی عباسی فرزند غلام محمد (شهید)

007.jpg
11-  عبدالله محمودی فرزند علی (شهید)

0019.jpg
12-  مندعلی نباتی فرزند حسین (شهید)

untitled.jpg
13- عباس باقری فرزند حسینعلی (آزاده جانباز)

ysed.jpg
14-  احمد ابوالحسنی فرزند عزت الله (آزاده جانباز)

xdtuxt.jpg
15- مظاهر پیشه ور فرزند حسین (جانباز)

rtu.jpg
16-  حسین حیدری فرزند محمد علی (جانباز مرحوم)
image۲۸۰۴.jpg
17-  محمد عضایی فرزند ابراهیم (جانباز)

1.jpg
18-  قاسم آقاحسینی فرزند رضا (جانباز)

img_1403.jpg
19- حسین آقاحسینی فرزند رضا

picture 511.jpg
20- محمود حسینی فرزند سلطانعلی

img_4325.jpg
21-  احمد خسروی فرزند قنبرعلی
fyjfyjf.jpg
22- مسلم مرادی فرزند نصرالله (مرحوم)

img_1610.jpg
23-  عباس ترابی فرزند فتح الله

sdtjdg.jpg
24- پاسدارغلامرضا قجری فرزند حیدرعلی (جانباز)

dfuixtu.jpg
25-  پاسدار محمد ابوالحسنی فرزند عزت الله مشهور به غلام (جانباز)
dsc01151.jpg

26- پاسدارحسین نباتی فرزند مندعلی (جانباز)

 

 

 

 حسینی.jpg

ایستاده از راست :محمد عضایی غلام محمد ابوالحسنی عباس رمضانی نراقی مهدی عباسی مصطفی طالبی محمد رضا بخشی        
نشسته از راست : ناشناس اهل محلات قاسم آقاحسینی محمود حسینی قدرت الله کمره ای احمد خسروی

 

دو نیروی بسیجی به اسامی مندعلی نباتی فرزند حسین(شهید) و مسلم مرادی فرزند نصرالله(مرحوم) به واسطه رایزنی حسین نباتی در این خطوط جبهه حضور یافتند و دو تا سه هفته در محمدیه به سر بردند .

123 (9).jpg

ایستاده از راست : حسین نباتی ، شهید حمید( امیر) حسینی ، شهید مندعلی نباتی

نشسته : مرحوم مسلم مرادی

مجموع نیروهای محلات و نراق به اندازه یک گروهان رزمی حدود 80 نفر بودند که در دو گروه مجزا سازماندهی و فرماندهی آنان را دو پاسدار به اسامی محمد ابوالحسنی اهل شهر نراق و علی اکبری اهل شهرستان خمین به عهده داشتند .

1 (73).jpg     1 (287).jpg

                                           احمد خسروی عباس باقری مظاهر لطفی احمد ابوالحسنی        

تعداد انگشت شمار نیز جداگانه در واحد ادوات و مشخصا در سنگر خمپاره 120 میلی متری فعالیت داشتند و به صورت گردونه جابجا می شدند .  این 80 نفر سه ماه بعد طی عملیات پیروزمندانه فتح المبین در تاریخ 2/1/1361 شهید ؛ اسیر و مجروح شدند .  

اغلب این رزمندگان از سر کلاس درس به فرمان مولا و مقتدایشان امام خمینی(ره) به جبهه ها اعزام شدند و ده نفر آنان صرفا در سال چهارم دبیرستان حاج عباس معصومی تحصیل می نمودند . پس از اعزام این تعداد سال آخر دبیرستان کلاس های درس با چند نفر محصل اداره شد .

1 (52).jpg

قدرت الله کمره ای سید غلامرضا باشی محمد رضا رمضانی حسین نباتی قاسم جعفری - محمدعضایی

روستای محمدیه در دو کیلومتری روستای سلمانه (سلمانیه) و حدود 15 کیلومتر از دارخوین به سمت آبادان فاصله دارد . جبهه محمدیه در آبان ماه 1359 در فاصله روخانه خروشان کارون و جاده اهواز شکل گرفت . عراقی ها آن سوی رودخانه کارون و رزمندگان ایران این طرف جبهه گرفته بودند . فاصله تا عراقی ها بستگی به عرض رودخانه کارون داشته و بعضا 150 متر هم کوتاهتر می شد. در خط محمدیه چند نفر بسیجی مجروح و به خیل جانبازان پیوستند.

1 (46).jpg

از راست : قاسم آقاحسینی قدرت لله کمره ای محمد رضا رمضانی مظاهر لطفی احمد خسروی

بسیجی حسین حیدری فرزند محمد علی در هنگام آتش تهیه نیروهای عراقی تاریخ 4/9/1360 به وسیله ترکش خمپاره به پیشانی اش و تحریک نخاع یک سمت بدنش فلج گردید . پس از انتقال به عقبه خط سرانجام به اهواز و سپس در بیمارستان سجاد تهران در خیابان فاطمی بستری شد .

http://8pic.ir/images/o6igttesvk859flmmew.jpg

مرحوم جانباز حسین حیدری

خانواده و از جمله پدرش هنگام مداوای وی در بیمارستان شبانه روز زحمات زیادی متحمل گردید . وی متولد 1341 و با 55 درصد جانبازی و همسر و سه فرزند تاریخ 17/4/1391 در اثر ایست قلبی فوت نمود .

1 (56).jpg

همچنین برادران عباس باقری(آزاده جانباز) و ابوالفضل بیابانگرد(شهید) و مصطفی طالبی(شهید)در حین آموزش در جبهه محمدیه مجروح گردیدند که برای مداوا به عقبه خط انتقال یافتند.

1 (61).jpg

سپس برادران طالبی و باقری به بیمارستان صحرایی فجر اسلام واقع در هفتاد کیلومتری اهواز انتقال و چون از ناحیه چشم آسیب دیده بودند چشمان آنها شستشو و باقری به صورت سرپایی معالجه گردید و طالبی جهت ادامه مداوا به بیمارستان شیراز منتقل گردید .

117 (6).jpg

غلام محمد ابوالحسنی مصطفی طالبی

بیابانگرد از ناحیه چشم آسیب جدی دیده بود و مدتی در بیمارستان های فارابی و لبافی نژاد تهران بستری و یک چشمش را از دست میدهد . سید غلامرضا باشی نیز دی ماه 1360 در جبهه محمدیه به وسیله ترکش خمپاره از ناحیه کتف و شکم مجروح گردید . وسیله نقلیه ای که سید غلامرضا باشی و پاسدار محمد (غلام) ابوالحسنی فرزند عزت الله که برای کمک به سید در ماشین حضور داشت در راه خطوط محمدیه به دارخوین توسط یک راننده چپ می گردد و ادامه مسیر با ماشین دیگر امکان پذیر می شود.

 عباسی (37).jpg

از راست: محمود حسینی قدرت الله کمره ای مهدی عباسی غلام محمد ابوالحسنی

پس از انتقال به اهواز برای بهبودی به بیمارستان چمران شیرازاعزام و دو هفته آنجا بستری می گردد . علیرضا قجری فرزند سلطانعلی(شهید) که آن مقطع در شیراز سرباز بوده با سید غلامرضا ملاقات داشته است .

118 (2).jpg

شهیدان سید غلامرضا باشی و علیرضا قجری در بیمارستان چمران شیراز

به دلیل طولانی ماندن رزمندگان نراق در این جبهه و بهره مندی معنوی خاطره های گران قیمتی در اذهان به جای مانده است .
بدانیم که در فرصت های بعد جبهه دوازده نفر از این بیست و هفت نفراعزامی به شهادت می رسند .

1 (14).jpg                f6y7uic.jpg

                                             قاسم جعفری مصطفی طالبی حسین نباتی مظاهر پیشه ور عباس باقری                   مظاهر لطفی عباس رمضانی نراقی، عضایی                                                                                                                                                   مظاهر پیشه ور غلامرضا قجری

یکی از درجه داران ارتش جمهوری اسلامی به نام محمد قجری فرزند یوسف در واحد توپخانه در منطقه جنگی جنوب خدمت می کرد و هر موقع به شهر می رفت و یا از نراق به جبهه باز می گشت در جبهه محمدیه با بسیجیان ملاقات می نمود .

1 (282).jpg

احمد خسروی قاسم جعفری حسین نباتی احمد ابوالحسنی محمد رضا بخشیغلامرضا قجری محمد قجری فرزند یوسف مهدی عباسی عباس رمضانی نراقی

 

خبرها و نامه های رزمندگاه را تبادل می کرد و ایشان به تنهایی شور و احساس ویژه ای به خانواده ها می رساند . جالب اینکه از نراق که به جبهه محمدیه می آمد با خود تنقلات از جمله جوزغند(بمب جبهه) - ترشاله و الکاله و...را می آورد و به اتفاق عکس یادگاری می گرفتند .


 عباسی (39).jpg

سرباز علیرضا اسماعیلی فرزند باباخان نیز در امتداد این جبهه با ارتشیان حضور داشت که اغلب با هم ولایتی های بسیجی خود ساعتی را خوش بودند . علیرضا در همین جبهه مجروح گردید

untitled-2.jpg

علیرضا اسماعیلی

رزمندگان می بایست بسیاری از کارهایشان را خودشان انجام دهند . شستن لباس ها و دوزندگی و... که به عهده مادران زحمتکش بود در جبهه تغییر کرد .

sdry.jpg    1 (71).jpg

ساخت حمام صحرایی با استفاده از یک بشکه بر روی بلندی و انتقال آب به مکانی شبیه به دوش حمام از شاهکارهای رزمنده ها بود . دوستی باید پای بشکه آب را تنظیم کند و اگر هیزم را زیر بشکه زیاد روشن کند آب جوش و فرد زیر دوش فریادش بلند می شد . مدت استحمام نیز نباید بیش از پنج دقیقه طول بکشد .

guiovhi.jpg         xdtux.jpg

جنگ که طولانی شد حمام ها نیز تجهیز و مشکلات کمتر شد . با دو ماشین نمره سه و چهار و یک جعبه مهمات خالی و یک قیچی به راحتی یک آرایشگاه سیار راه اندازی شد و آرایشگران نو ظهور و مبتدی رایگان اصلاح نموده و خودشان نیز آرایشگری یاد می گرفتند .

ft7u9fu.jpg

رزمنده ها از نوارهای زنجیره ای غیراستفاده تیربار کلاشینکف و انتهای درب مهمات جاسیکاری درست می کردند و بعضا یادگاری برای خانواده ها می آوردند . و سرگرمی های متنوع دیگر که در زمان فراغت رزمنده ها مشغول بودند .

1 (274).jpg      1 (63).jpg

                                           رزمندگان شهرهای دلیجان - نراق - محلات                                                   رزمندگان شهرهای محلات و نراق

 

از تعدادی نراقی ها ؛ دلیجانی ها و محلاتی یک گروه از فرهنگیان شهرستان محلات در لباس بسیج در بین رزمنده ها بودند که به "گروه قبراق" شهرت داشتند . زیرا اکثر امکانات ذکر شده توسط آنها درست و در اختیار عموم قرار می گرفت .


۰ نظر ۲۷ مهر ۹۲ ، ۰۸:۳۸
سلحشوران شهر نراق

مردادسال 1367 آخرهای جنگ بود برای دومین بار توفیق اعزام به جبهه از طریق بسیج شهر نراق نصیبم شد . قریب سی رزمنده از نراق در این مقطع در جبهه حضور داشتند ولیکن اکیپ ما در این دفعه هشت نفر اعزام شدیم.

1 (2).jpg

جانباز احمد مرادی

حجت الاسلام علی اکبر حیدری فرزند حسین امام جمعه شهر نراق نیز با ما همراه بود.زمان اعزام در بسیج نراق جمع شده بودیم و حجت الاسلام هبت الله نوروزی فرزند حسنعلی امام جمعه وقت نراق که خدا رحمتش کند در حال خواندن اسامی افرادی بود که قرار بود آن روز اعزام و از زیر قرآن رد شوند.


1 (7).jpg

وقتی به اسم آقای حیدری رسید چون نوشته شده بود شیخ اکبر حیدری به اشتباه شیر علی اکبر حیدری اعلام شد که جمع حاضر شروع به خندیدن نمودند و این نیز بهانه ای شده بود برای آقای حیدری که بگوید من تنها شیر میدان هستم.


1 (9).jpg
من تا آن روز نمی دانستم که چقدر آقای حیدری خوش اخلاق و خوش مسافرت است و از اینکه با وی همسفر جبهه شدیم خیلی خوشحال بودیم. بعد از سه روز در منطقه... به گردان عاشورا ملحق شدیم.
dsc00179.jpg
                                                                                                                                             احمد مرادی
گردان عاشورا که چندی پیش از عملیات برمی گشت نیروهای خود را به مرخصی فرستاد و به ما هم گفتند که اگر می خواهید به مرخصی بروید. من و دونفر از دوستان آقای غلامرضا حسینی فرزند شعبانعلی و ابوالفضل عابدی فرزند قنبر برنگشتیم و در مقر...ماندیم .
0 (8).jpg

تعداد معدودی از بسیجیان گردان نیز مانده بودند حدود یک هفته بعد اعزام جدیدی از طرح 20% ادارات که از معلمان تشکیل یافته بود به منطقه آمدند.

این نیروها صفر کیلومتر و بدون هیچ آموزشی بودند. یک روز آقای بهرام فدایی اهل شهرستان دلیجان که به صورت موقت مسئولیت را عهده دار بود تصمیم گرفت میدان تیری برای افراد جدید بگذارد تا حداقل با نحوه کار اسلحه و صدای گلوله آشنا شوند.

1.jpg

مرادی در سالهای دفاع مقدس

همه گردان به خط شدند تا یکی یکی تیر اندازی کنند چند شیشه خالی آبلیمو در فاصله حدود 60 متری قرار دادند و گفتند هر کس که گلوله اش به هدف بخورد جایزه دریافت می کند.

همه تازه واردها شلیک کردند ولی تیری به هدف اصابت نکرد تا اینکه بچه های قدیمی تر نیز وارد عمل شدند و شروع به تیراندازی نمودند .

1 (1).jpg

ما که جزء افراد شر و شلوغ گردان بودیم روی یک تل خاکی نشسته بودیم و با شلیک هر تیر و نخوردن به هدف سر به سر قدیمی ها می گذاشتیم . چرا که آنها هم با آن همه سابقه جنگ و جبهه نمی توانستند شیشه را مورد هدف قرار دهند.

1 (6).jpg

در آن بین یکی از همان افراد گفت سایه نشین نباش بیا ببینیم خودت چه میکنی من هم با غرور خاص رفتم و یک فشنگ به من دادند وقتی که هدف گرفتم و شلیک کردم دیدم یکی از شیشه ها نیست و با تشویق دوستان متوجه شدم که گل کاشتم .

گفتم یک فشنگ دیگر بده تا دومی را هم خرد کنم . یکی از دوستان گفت احمد دیگر بس است چرا که اگر دومی را نزنی می گویند اولی را هم شانسی زدی . من این نصیحت را گوش کردم واین موضوع شده بود نقل مجلس بچه های نراق و دلیجان .

1 (5).jpg

گذشت تا اینکه نیروهای گردان از مرخصی آمدند و با سازماندهی جدید گروهان و دسته ها شکل گرفت . فرمانده گروهان آقای محمد رضا عابدینی فرزند علی بود. این فرد از دست اذیت های ما چند نفر(ابوالفضل عابدینی، غلامرضا حسینی، اکبر عظیمی و ...) به تنگ می آمد و گاهی نیز ما را تنبیه می کرد. مثل پست دادن اضافی و...

1 (4).jpg

یک روز که فکر می کردیم از دست ما خیلی عصبانی است به من گفت برو تجهیزاتت را تحویل بده . در جبهه چنین حرفی را به کسی میزدند که لیاقت آن مکان را نداشته باشد و به مانند بچه مدرسه ای است که بگویند پرونده ات را زیر بغلت می گذاریم و از مدرسه اخراجت می کنیم.

image2462.jpg

اول فکر کردم شوخی می کند و میخواهد ما را به خاطر سر و صداهای قبلی و اذیتهایمان بترساند ولی چند بار این مطلب را ذکر کرد این مطلب برایم خیلی سخت بود و همه دوستان نیز از این موضوع ناراحت شدند و می خواستند واسطه شوند.

picture 613.jpg

ولی من با خودم خیلی کلنجار رفتم و بالاخره با سرشکستگی برای تحویل تجهیزاتم به چادر تسلیحات مراجعه کردم. ابتدا اسلحه و مهماتم را تحویل دادم.

زمانیکه خواستم کوله پشتی و قمقمه را تحویل دهم مسئول تسلیحات آقای سید حسن هاشمی اهل گفت کوله و قمقمه پیش خودت باشد . من که نمی دانستم چه کار کنم فکر کردم این وسایل را باید جایی دیگر ببرم و تحویل دهم. با نگرانی خواستم که از آقای هاشمی خدا حافظی کنم که به من گفت صبر کن و رفت یک اسلحه قناسه آورد و با یک دوربین تحویل من داد .

image2460.jpg

از خوشحالی نمی دانستم چه کار کنم و شوکه شده بودم. چرا که این اسلحه در گردان دو قبضه بیشتر نبود و آن را تحویل فردی می دادند که قدرت تیراندازی بالایی داشته باشد. من سلاح را تحویل گرفتم و به سوی چادر دویدم و با صدای بلند گفتم من آمدم.


02.jpg

بچه ها اول فکر کردند من را بخشیدند و زمانی که تفنگ را در دست من دیدند تازه متوجه شدند که برای چی به من گفتند اسلحه کلاشینکفت را تحویل بده.

img_1893.jpg

البته آقا محمدرضا عابدینی می خواست ما را سورپرایز کند. از آن به بعد شدیم نیروی ویژه و آزاد . بعد از چند روز متوجه شدیم که فرمانده گردان از موضوع تیراندازی و هدف قراردادن شیشه آبلیمو فقط توسط من در آن روز باخبر شده و به آقای عابدینی گفته که باید قناسه را تحویل ایشان بدهیم.

picture 658.jpg

جانباز احمد مرادی فرزند علی محمد اهل شهر نراق 1390/11/11


۰ نظر ۲۶ مهر ۹۲ ، ۰۷:۴۲
سلحشوران شهر نراق

1-  شهاب سنگ آسمانی شهر نراق

 

69087147213134872635.jpg   18071165917564814814.jpg

 

28 مرداد 1353 نخستین شهاب سنگ آسمانی که سقوط آن در یک منطقه مسکونی در دبیرستان حاج عباس معصومی اتفاق افتاد . بعد به موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران تحویل و به شماره 64 در مرداد 1353 گزارش گردید و سپس جهت انجام آزمایش های بیشتر و ثبت جهانی به دانشگاه رم ایتالیا فرستاده شد .

 


2- بازار و کاروان سرای شمس السلطنه شهر نراق :

 

img14093781.jpg      img14093397.jpg

22 آبان 1362 به شماره 1645 در فهرست آثار تاریخی ایران به ثبت رسید.



3- امام زاده یحیی شهر نراق :

 

img_2138.jpg        yahya.jpg


25 اسفند 1379 به شماره 3530 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید.

 

 

4-  مسجد امام حسن مجتبی (مسجد پایین) شهر نراق :

 

http://www.naragh.ir/images/naragh_payeen3.jpg  http://www.naragh.ir/images/naragh_payeen2.jpg

25اسفند 1379 به شماره 3534 در فهرست میراث فرهنگی به ثبت رسید.

 

 

5- مسجد جامع شهر نراق :

 

http://images.hamshahrionline.ir/images/2011/12/11-12-25-18454naragh3.jpg  http://photos.wikimapia.org/p/00/02/00/39/20_big.jpg

 

25 اسفند 1379 به شماره 3535 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید .

 

 

 

6- امام زاده سلیمان شهر نراق:

 

naragh_maramat15.jpg    http://images.hamshahrionline.ir/images/2012/3/soleyman11.jpg


25 اسفند 1379 به شماره 3536 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید .

 

 

7- آب انبار حاج مهدی شهر نراق :

 

haj-mehdi1.jpg   haj-mehdi3.jpg


دی 1380 به شماره 4606 در فهرست آثار تاریخی سازمان میراث فرهنگی ایران به ثبت رسید .

 

 

 

8- تپه کافران شهر نراق :

 

naragh_arbain2.jpg    naragh_vilijia1.jpg


11 دی 1380 به شماره 4614 به عنوان تپه باستانی در فهرست آثار ملی سازمان میراث فرهنگی ایران به ثبت رسید .

 

 

 

9- بقعه بی بی زبیده خاتون شهر نراق:

 

http://ww2.mehr.ir/userfiles/Modules/MultiMedia/Files/15332_Original_e017f300-f245-4e66-83cc-a39e74e0fea6.jpg   http://www.naragh.ir/images/news/naragh_zobeideh4.jpg


10 دی 1381 به شماره 6972 در فهرست آثار تاریخی و ملی ایران به ثبت رسید .

 

 

 

 

10-     میل شهر نراق :

 

 نراق - مرکزی.jpg    naragh_vilijia3.jpg


10 دی 1381 به شماره 6978 در فهرست آثار تاریخی و ملی ایران به ثبت رسید .

 

 

 

11-  غار چال نخجیر شهر نراق:

 

http://t0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcSY6ie_eYw1cyP5OWtLDi9Ae6jsuPjyOPLsxelpFvR_Q-GVXiVdM21ibdPXvw   http://t3.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcRspOYGMt5vTrpb-6cR2mzJVVFMAUNSBmr6UXh3vz8diKy7BxksYLDKIG8H

سال 1384 به شماره 13814 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید .

 

 

 

12-  منازل تاریخی فاضلین نراقی :

 

housmah.jpg          http://abp-kids.com/site/0/multimedia/image/49595_1.jpg     http://labbaik.ir/Note/Note_d85df3c8-b7de-44b8-bc81-dd94d72060cd.jpg.zhr


اسفند 1390 به شماره 20138 در فهرست آثار تاریخی سازمان میراث فرهنگی ایران به ثبت رسیده باشد .

 

 

 

 

 

 

13-  آیین عاشورایی نخل گردانی شهر نراق :

 

05334378417885440991.jpg   picture 589.jpg

21 آذر 1391 به شماره 695 در فهرست آثار ملی معنوی ایران به ثبت ملی رسید .

 

 

 

۰ نظر ۲۲ مهر ۹۲ ، ۰۸:۳۸
سلحشوران شهر نراق

هدایت به بالای

folder98 facebook