مدتی
بود علاقه داشتم به مسجد و مدرسه آقا بزرگ کاشان رفته و تحقیقی از خانواده ملا
احمد نراقی از جمله شهید آقا علی نراقی فرزند میرزا محمد حسین مدفون در آنجا داشته
باشم .
شهید حجت الاسلام آقا
علی نراقی فرزند میرزا محمد حسین
برکت
وجود مادر عزیزم حاجیه خانم مرحمت اکبری در بیمارستان سید الشهدا(ع) آران و بیدگل
باعث شد چهارشنبه تاریخ 24/7/1392 از تهران به سمت شهرستان کاشان استان اصفهان
مسافرت نموده و دور از چشم برادران و خواهران معترض به مدرسه و مسجد آقا بزرگ
کاشان راهی شوم . آنها کاری هم
نداشتند فقط مصر بودند نهار به منزل خواهر زاده ام در کاشان رفته تا ساعت 14 که
وقت ملاقات فرا می رسد آنجا باشم .
با
وقت محدودی که داشتم پرسان پرسان از خیابان کمال الملک کاشان که بگذری به خیابان مشهور فاضل نراقی
وارد می شوی . تابلوی بزرگ به همین نام راهنمای مردم است . کمی جلوتر گنبد بزرگ
مسجد و مدرسه آقا بزرگ نمایان می شود .
این
بنای اسلامی سال 1258 تا 1265(170 تا 177 سال قبل) هجری قمری به همت مرحوم حاج
محمد تقی خانبان و به احترام دامادش عالم جلیل القدر ملا محمد مهدی نراقی فرزند
ملا مهدی ( برادر ملا احمد نراقی) معروف به آقا بزرگ ساخته شده است . معمار اکثر
بنا حاج شعبانعلی پشت مشهدی و تزئینات توسط حاج باقر قمصری و کتیبه ها توسط حاج
ابراهیم معارفی و ملا محمد حسین کاشانی و اسدالله نوشته شده است .
مسجد
آقا بزرگ و بقیه اماکن تاریخی آن در اختیار " مدیریت میراث فرهنگی و گردشگری
کاشان" می باشد . میان سر در مسجد و بالای کتیبه
کاشیکاری جلوخان فرمان محمد شاه قاجار درباره بخشیدن مالیات قصابی و دباغی کاشان
به این مضمون بر لوحه از سنگ مرمر حجاری و نصب شده است :
« به حکم محکم شاهنشاه عادل باذل
محمد شاه قاجار خلد الله ملکه و احسانه ، حسب الخواهش جناب شریعت آداب حجه الاسلام
ملا محمد مهدی نراقی ، منال دیوانی قصابی و دباغی کاشان به موجب فرمان مبارک به
تخفیف مقرر آمده و از تکالیف دیوانی معاف ، خلاف کننده به لعنت خدا و نفرین رسول
گرفتار شوند . محرم الحرام 1256 » .
در
داخل مسجد آقا بزرگ حوزه علمیه به نام حضرت آیت الله العظمی مدنی (قدس سره) وجود
دارد که طلبه ها مشغول فراگیری علوم دینی و غیره می باشند .
به
نام فردی اهل شهر نراق که در حال تحقیقات است از متصدیان محترم و قابل احترام مسجد
آقا بزرگ خواستم مساعدت کنند لحظات کوتاه از مقبره نراقی ها بازدید به عمل آورم .
با کمی خواهش و تمنا فردی کلید مقبره را آورده و درب را گشود .
اولین
سوال بنده از مسئولین مسجد این بود که آیا تا کنون از مردم یا مسئولین شهر نراق
برای بازدید این مقبره مهم و تاریخی به این مکان آمده اند؟ متاسفانه پاسخ منفی بود
و گفت خیر ولیکن اگر فرد یا افرادی از نراق تشریف فرما شوند دریغ نمی ورزیم .
نمای بیرونی مقبره
نراقی ها در مدرسه آقا بزرگ کاشان
حجره
و یا مقبره نراقی ها از لحاظ معنوی می تواند زیبا و دلنشین باشد و وسط آن قبر
کاشیکاری شده چشمان را خیره می کند . طاقچه ها و روی قاب عکس ها آنقدر گرد و غبار
و خاک نشسته که مجبورم در این وقت پنج دقیقه ای دستمال خشکی پیدا کرده و خاک ها را
بزدایم تا امکان عکس گرفتن
عاجل از بعضی قسمت ها مقدور گردد .
قبری
که از کف اتاق ارتفاع دارد با عربی نوشته شده و تا جایی که امکان داشت به شرح ذیل
استخراج کردم . نقطه چین ها از وسعت تحصیلات بنده خارج بود و نیاز به وقت و دقت
بیشتری دارد که فعلا تقدیم می دارم :
هوالباقی
بعرفناء کل شی
قد
ارتحل الی دارالسلام العالم العامل و لامقام.......
الحاج
محمد علی مجتهد نراقی بن
عالم الجلیل الفاضل العالم الحاج المولی محمد مهدی ابن ............علی
الانام............ المولی محمد مهدی المدعونا الفاضل النراقی اعلی الله مقامه
.........فی الجنان اکرامه ........ارتحل علی الفرادیس سلسلیه الیسری القدیس نادره
زمانه و باقعه اوانه حجت الاسلام
والمسلمین المولی المعری عن....................میرزا محمد حسین قدس الله و نفسه
طیب .......... فی 1319 قمری
ثم
ارتحل الی الجنات العالیات ابنه الوحید و وله السعید ابوالفضایل آقا علی الشهید
رفع الله درجه کما تشرف بالشهاده ... 1331 قمری .
زیر
نوشته های فوق به زمینه آبی و زیبا صاحبان قبر را اینگونه معرفی و نوشته شده :
آرامگاه
مرحوم ملا محمد علی مجتهد نراقی(فرزند آقا بزرگ) متوفی به سال 1285 و مرحوم میرزا
محمد حسین نراقی (متوفی بسال 1319 قمری) و فرزند شهیدش مرحوم آقا علی نراقی( تاریخ
شهادت 1331 هجری قمری)
همچنین
داخل حجره بر سینه دیوار شبه سنگ قبری تعبیه شده و روی آن اسامی مدفون در قبر و
اتاق را معرفی و نوشته شده :
هوالباقی
درگذشت
حاج محمد علی مجتهد نراقی فرزند آقای بزرگ متوفی سال 1285 ق (150 سال قبل(
درگذشت
میرزا محمد حسین مجتهد نراقی سال 1319 ق (116 سال قبل(
شهادت
آقا علی نراقی سال 1331 ق (104 سال قبل) و سه بیت از اشعار نظام وفا ادامه یافته :
هزار و سیصد و سی و
یک از جفای فلک مَهی فتاد و بناگاه
در محاق زوال
علی سرآمد افراد عصر
آزادی که در شهامت و
آزادگی نداشت هَمال
به تیغ غدر و خیانت
شهید گَشت کسی که غیر حق و حقیقت
نداشت نقش خیال
درگذشت
بانو فاطمه علویه مادر شهید آقا علی نراقی سال 1353 ق (82 سال قبل(
یک
تابلو اشعار آیت الله آقا سید محمد علوی بروجردی فرزند حاج سید ابراهیم می باشد . معظم له سال 1272 قمری در دار
المومنین کاشان متولد و 24 مهر 1322 مصادف با 17 شوال 1362 در سن 90 سالگی وفات
یافت . مقبره ایشان در جوار مقبره عالم ربانی ملا محسن فیض کاشانی در کاشان قرار
دارد . اشعار مورد اشاره در مدح و ثنای روحانی شجاع و مبارز شهید آقا علی نراقی
سروده شده که بازخوانی می گردد :
شنبه مسلخ رجب بود
زسال غفران که در افتاد بچه
قامت آن سر روان
بحر فهم و خرد آقا
علی عالی قدر عالم عامل فرزانه
وحید دوران
جمعی از مردم بد
سیرت نامرد و خبیث بنمودند شهیدش چو
به تیر عدوان
جسدش را بنهفتد بچه
غافل از این کاخر الامر عیان
میشود این را ز نهان
لله الحمد که یوسف
بدر آمد از چاه شکر ایزد که
بکاشانه خود کشت روان
ولی افسوس که از چه
چو بر آمد این ماه بود مشکات تنش فاقد
مصباح روان
چه شد آن جان مقدس
چه شد آن جان لطیف چه شد آن ماه زمین
چه شد آن مهر زمان
خواهی ارسال خروج
تنش از مجلس چاه ماهی از سٍجن
خرامید کنون سوی جنان
یک
تابلو اشعار استاد نظام وفا فرزند میرزا محمود می باشد .
نظام وفا شاعر معاصر
ایران فروردین 1267 در آران و بیدگل کاشان متولد و بهمن 1343 به علت سکته مغزی در
سن 76 سالگی در تهران وفات یافت . اشعار مورد اشاره در مدح و ثنای روحانی شجاع و
مبارز شهید آقا علی نراقی سروده شده که بازخوانی می گردد :
هزار و سیصد و سی و
یک از جفای فلک مَهی فتاد و بناگاه در محاق
زوال
علی سرآمد افراد عصر
آزادی که در شهامت و آزادگی نداشت
هَمال
در آنزمان که بکاشان
و شهر شادی و مهر نبود هیچ جز از
محنت و بَلا و وَبال
در آنزمان که ز طغیان
مردمی خونخوار بهر طرف همه کشتار
بود و جنگ و جدال
قیام کرد یکی نهضتی
پدید آورد ز جان گذشته جوانان
بر گزیده حَصال
بدان گروه جفاکار
تاخت از هر سوی چنان برگ خزان
صَََر صََر جنوب و شمال
ز بیم جان همه بر
تافتند روی از شهر نهان شدند به پیرامُن قلاع و
جبال
دوباره شهر شد آرام
و خَلق شد راحت نشست مِهر و سلامت
بجای قهر و مَلال
و لیک دَرهَم و
آشفته کار کشور بود سراسر ایران بودی
سراچه اهوال
بِسان آن رَمه ای
بود ملت غافل که گرگ جای شبانش
فتاده در دنبال
گذشت چندی و باز آن
گروه گرگ صفت بشهر حمله نمودند
آخته چنگال
شهید حضرت آقا علی
شد از ره کمین بدست شعوذه و کید
جادویی محتال
به تیغ غدر و خیانت
شهید گَشت کسی که غیر حق و حقیقت
نداشت نقش خیال
دریغ سینه ای آکنده
شد ز آتش و خون که از حرارت و از
عشق بود مالامال
یک
تابلو نوشته جذاب و پر مغز از حسن نراقی فرزند میرزا محمد حسین می باشد . حسن
نراقی فرزند میرزا محمد حسین بن حاج ملا محمد علی بن ملا مهدی آقا بزرگ از محققان
و نویسندگان معاصر سال 1273 متولد و دی ماه 1368 وفات یافت .
نوشته
حسن نراقی بازخوانی می گردد :
درود
فراوان بر روان پاک شهید راه حق و آزادی . مهین برادر دانشمند و بزرگوارم (آقا
علی) گرامی فرزند برومند خاندان(نراقی) باد . که آیین آزادگی و روش فداکاری را
برگزید . با دل آگاه و پر مهری بیاری بینوایان شتافت . زبان گویا و کلک توانایش بی
پروا بمبارزه با تبه کاران پرداخت . و تا پای جان از جنبش و کوشش دریغ نداشت .
راد
مردیکه : زندگی با بندگی و درماندگی از فرومایگان را ننگین و خوار میشمرد . و
خاموش در برابر بدکاری و پلیدی ها را گناهی بزرگ می پنداشت . دلیرانه در پای هدف
مقدس خود سر نهاد . و مردانه در کام مرگ فرو ریخت تا کاخ ستمکاری را واژگون سازد .
او
به عشق آرمانهای نیکی که از نیای بزرگ و پدران پاکدل در روان و تن داشت پروانه وار
سوخت . وسرانجام با خون
تابناک خود شعله بیداد کانون خونخواری را خاموش ساخت .
یک
تابلو از سراینده امیر شاه حسینی وجود دارد که بالای آن نوشته شده :
به
مناسبت پایان خدمات فرهنگی آقای محمد نراقی استاد محترم که دو بیت اولش چنین است :
آنکه زد در خدمت
فرهنگ کوس مهتری چون محمد باید او
را رتبه پیغمبری
از عوام الناس احوال
دل دانا مپرس نیست ره سنگ بدل را
در دکان گوهری
مرحوم محمد نراقی
یک
تابلو عکس که زیر آن نوشته شده :
مرحوم
محمد جعفر نراقی پور فرزند مرحوم میرزا حسن از نوادگان آیت الله العظمی ملا احمد
نراقی صاحب کتاب معراج السعاده
یک تابلو عکس که زیر
آن نوشته شده :
زنده
یاد مرحوم مغفور عباس نراقی فرزند حجت الاسلام والمسلمین شهید علی نراقی که تاریخ
دهم اسفند ماه 1281(111 سال قبل) وفات یافت .
مرحوم عباس نراقی
چند
تابلو بدون ذکر صاحب آن در این حجره وجود دارد .
داخل
بقعه بر دیوار مقابل و سنگ مرمر دیگری ، تاریخ وفات احمد مدیر نراقی متولد 1263 و
درگذشت 1341 هـ . ش. نصب گردیده است
یک تخته زیلوی قدیمی
در کف حجره پهن می باشد که روی آن نوشته شده : آقای میرزا محمد حسین نراقی طاب
سراه
مسجـد و مـدرسـه
آقـابـزرگ در تاریخ 11/09/1330 به شماره 382 در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده
است .
بنای
تاریخی خواجه تاج الدین و مرقد مطهر امامزادگان اسحق و ابی طالب(ع) در 50 متری
مسجد و مدرسه آقا بزرگ نراقی بنای تاریخی خواجه تاج الدین و مرقد مطهر امامزادگان
اسحق و ابی طالب(ع) فرزندان حمزه بن موسی بن جعفر(ع) وجود دارد .
مقبره
حاج محمد حسن قطب کاشانی عارف بزرگ که نوه دختری مولا احمد فاضل نراقی است قرار
دارد . روی قبر مرحوم قطب نوشته شده :
مدفن
فقیه نبیه و حکیم متاله ؛ شاعر توانا و عارف بزرگ ؛ رهنمای جویندگان شریعت و قطب
پویندگان طریقت مولانا حاج محمد حسن قطب کاشانی " عبد علیشاه " فرزند
مولانا قاضی احمد نطنزی کاشانی (متوفی 1257 هجری قمری) و نوه دختری مولانا احمد
فاضل نراقی تولد 1232 هجری قمری – وفات یکشنبه 15 ربیع الثانی 1302 .
فخر اقطاب و قدوه
امکان حاج ملا حسن وحید
زمان
آن که آیینه ضمیرش
بود متجلی ز جلوه جانان
بود چون فیض و بوعلی
و خنید شهره در فقه و حکمت
و عرفان
شهسوار دیار شعر و
ادب یکه تازی ز خطه
کاشان
از ربیع دوم چو نیمه
گذشت تن رها کرد و شد به
عالم جان
این
قبر در بنای خواجه تاج الدین در سال 1384 توسط خانم آذرنوش فراهتی فرزند حسن
بازسازی گردیده است .
روحانیون
نراق مدافع حقوق محرومان جامعه
پس
از رحلت ملا محمد مهدی نراقی چهار فرزند برومند به نامهای : ملا احمد، ملا
ابوالحسن ، ملا اباذر و ملا مهدی از وی به یادگار ماندند و هر کدام از آنها با
تحصیل علم و حکمت راه پدر را در پیش گرفتند. بزرگترین و دانشمندترین آنان ملا احمد
نراقی ، صاحب کتابهای ارزشمند: ((مستندالشیعه و معراج السعاده )) است که که هنوز
مطالب آنها مورد استفاده و اعتماد علمای شیعه می باشد.
ملا
احمد نراقی
همچنین
بیشتر نوادگان و فرزندانی که از نسل این عالم فرزانه به دنیا آمدند همه از عالمان
و دانشمندان بارز عصر خود شمرده می شوند و هر کدام در ابعاد گوناگون دارای نقش قابل
توجهی در جامعه اسلامی بوده اند .
از
جمله روحانی برجسته و مبارز و شهید: آقا علی نراقی است که به طرفداری از محرومان
منطقه ، بر ضد خان ها و سر سپرده های حکومت قیام می کند و در نهایت در راه همین
هدف مقدس مظلومانه به درجه رفیع شهادت نائل می آید.
نحوه
شهادت روحانی مبارز آقا علی نراقی در عهد محمدعلی شاه
محمد علی شاه قاجار فرزند مظفر
الین شاه(1251 – 1304) ششمین شاه
قاجار که در سال 1327 از پادشاهی خلع شد مخالف مشروطیت بود. وی در کاشان و منطقه
آن برای سرکوبی آزادی خواهان٬ شماری از اشرار را به ریاست نایب حسین کاشی مأمور کرده بود. آنها
جنایتهای هولناکی انجام دادند. تنها در روستای نشلج در 43 کیلومتری کاشان در مصاف با مبارزین و عوامل خائن 36 نفر از دهقانان به دست
مزدوران نایب حسین کشته شدند.
حجة الاسلام آقا علی نراقی
حجة
الاسلام آقا علی نراقی اهل نراق امام جماعت مسجد کاشان، از بیدادگری هاینایب حسین به
ستوه آمد ٬ پنهانی نامه ای به
آیت الله سید حسن مدرس(1249 – 1316) مجتهد طراز اول و عضو مجلس شورای ملی ایران نوشت و از وی
دادخواهی کرد.
دست
های مرموز و نامرئی این نامه را به دست عبدالمجید میرزا عین الدوله (1224 – 1306)فرزند سلطان احمدمیرزا
عضدالدوله و نوه فتحعلیشاه قاجار، (وزیر کشور) که طرفدار نایب حسین بود٬ رساند. وی نیز برای انتقام از
آقا علی٬ نامه را به نزد
نایب حسین فرستاد و اصلا نامه به دست شهید مدرس نرسید.
نایب
حسین٬ طرح قتل آقا علی را
ریخت. سرانجام آقا علی به دست نایب علی (پسر نایب حسین) مخفیانه کشته شد و جسد وی
را برای نایب حسین به مزرعه دوک (در شش فرسخی کاشان) بردند و در آنجا به چاه
افکندند. مدتی بعد که از آقا علی خبری نشد٬ مادر او به نام فاطمه علویه به دادخواهی پرداخت و نامههای
متعددی به تهران فرستاد و نتیجه نگرفت، سرانجام خودش به تهران رفت و دنبال قضیه را
به صورت جدی گرفت. گروهی از کاشان به کمک او شتافتند و مطالب کم کم در روزنامه ها
نوشته شد... .
با
روی کار آمدن میرزا حسن خان مستوفی فرزند میرزا یوسف آشتیانی(1251 – 1311) موسوم به مستوفی الممالک
(به عنوان نخست وزیر) عین الدوله برکنار شد و مستوفی فرمان دستگیری و سرکوب نایب حسین و
اشرار تحت فرماندهی اش را صادر کرد. چراغعلی خان بختیاری که جوانی نیرومند بود٬ مأمور سرپرستی این کار شد.
در
این جریان٬ اشرار نایب حسین٬ خلع سلاح شدند٬ نایب حسین به قلعه کوه شاهی
پناه برد و در حوالی جوشقان٬ درگیری شدیدی به
وجود آمد. دراین درگیری نایب علی (پسر نایب حسین که قاتل آقا علی بود) به قتل رسید٬ سرش را جدا کرده و به تهران
فرستادند. قلعه نیز محاصره شد، ولی نایب حسین و ماشاء الله خان به قم گریختند و در
حرم حضرت معصومه(س) متحصن شدند.
سه
سال موضوع به همین ترتیب گذشت. سپس با روی کار آمدن حسن وثوق فرزند میرزا ابراهیم
(1252 – 1329) موسوم به
وثوق الدوله در سال 1337 هجری قمری سرکوبی راهزنان نایب حسین به طور جدی ادامه
یافت، نایب حسین دستگیر شد و در روز 20 ذیحجه سال 1337 (98 سال پیش)هجری قمری در
تهران به دار آویخته شد.
به
این ترتیب غائله محمد علی شاه دزد پرور پایان یافت و نایب حسین، پسرش و اشرار تحت
فرماندهی او به مجازات رسیدند. از سوی دیگر باقیمانده جنازه پاک حجت الاسلام
آقاعلی نراقی را از چاه بیرون آورده و با احترام در مقبره خاندان نراقی واقع در
مدرسه آقا بزرگ کاشان به خاک سپردند.
مبارزات
روحانیون نراق و مردم کاشان از جمله آقاعلی نراقی در دوره مشروطه :
از
آن زمانی که آقا شیخ یحیی کاشانی در سال 1323 هجری قمری به کاشان برگشت ، طلاب
علوم دینی که گروه با نفوذی در شهر بودند از افکار و اندیشه های او استقبال کردند
و هسته مرکزی انقلاب بوسیلهْ او و آقا علی نراقی که از روحانیون بنام و روشنفکر
بودند شکل گرفت . در سال 1324 هجری قمری با پیش آمد مهاجرت پیشوایان روحانی تهران
به قم ، بر اثر تشویق و جدیّت های نراقی و خاوری ، گروهی از علما و طلاّب به
پیشوایی حاجی میرزا فخرالدین نراقی مجتهد کاشان ، رهسپار قم گردیدند و پس از
بازگشت مهاجرین و صدور دستخط مشروطیت جشن های با شکوهی در مدرسه آقا بزرگ کاشان
برپا شد و از آن زمان این مدرسه کانون انقلاب و پیش آمدهای تازه شناخته شد .
در
این مجالس پیشوایان طراز اول مانند حاجی فخرالدین نراقی ، آقا میرزا حسن نراقی ،
سیّد محمّد رضا پشت مشهدی و ملّا حبیب الله شریف در آن شرکت می کردند . از آن زمان
به بعد در اثر فعّالیّتها ، انجمن های ملی به عنوان پشتیبانی از مشروطیت و آمادگی
عمومی برای اصلاحات اساسی بوجود آمد که در کاشان بیش از بیست انجمن فعّالیّت می
کردند و همه انجمن ها زیر نظر انجمن مرکزی که رهبری آنرا آقا علی نراقی به عهده
داشت فعال بودند.
در
محرم سال 1325 هجری قمری حاکم کاشان اجلال السلطنه صدری خلع شد و مدیرالسلطنه
فرزند نظام الملک حاکم جدید کاشان گردید . او می کوشید در میان اهالی فتنه انگیزی
و پراکندگی ایجاد کند تا انجمن های ملی نتوانند فعّالیّت سیاسی داشته باشند .
پس
از وصول دستخط محمّد علی شاه بر الغای مشروطیت ، مدیرالسلطنه در اذیّت و آزار
آزادی خواهان دشمنی را از حد گذراند . به طوری که نه تنها به گرفتن جریمه های نقدی
و مالی اکتفا نمی کرد ، بلکه با احساس انتقام جویی و شکنجه های وحشیانه با آنها
روبرو می شد تا ماموریت درباری خود را در ریشه کن ساختن فکر آزادی و مشروطه خواهی
به نحو احسن انجام داده باشد ، چنان که آقا محمّد علی آزاده از بازرگانان روشنفکر
را به چوب بست و آن قدر او را زدند تا از هوش رفت .
مدیر
السلطنه آزار و اذیت و ستمگری را به جای رساند که مردم به تنگ آمدند و علمای شهر
در مدرسه آقا بزرگ اجتماع عمومی برپا کردند . آنها پس از گفتگو و بررسی اوضاع
تصمیم گرفتند روز دیگر را تعطیل عمومی اعلام کنند .
فردای
آنروز جمعیّت از مدرسه آقا بزرگ به سوی تلگراف خانه حرکت کردند ، اما جلو بازار که
رسیدند ناگهان مامورین مسلّح حاکم و اوباش به سمت جمعیت شلیک کردند و با ضرب چماق
مردم را متفرّق ساختند . در این گیر و دار مامورین حاکم روحانی مبارز آقا علی نراقی را
به چنگ آورده به دارالحکومه بردند . انتشار دستگیری آقا علی نراقی شهر را تکان داد
و مردم از خانه هایشان بیرون ریختند و به همراه علما و پیشوایان روحانی شهر به
دارالحکومه حمله کردند و درهای بسته را شکستند ولی مأموران از پشت بام ها فرار
کرده بودند . مردم در سیاهچال زندان آقا علی نراقی را خون آلوده و پا برهنه یافتند
.
دولت
که در حقیقت در آن موقع بر اثر حمله مجاهدین بختیاری از خطه جنوب بیمناک شده بود
بیدرنگ وعده رسیدگی و کیفر مرتکبین را داد و سیّد باقر خان مکرم الدوله را به
حکومت کاشان فرستاد .
امام
خمینی(ره) رهبر کبیر انقلاب بارها در بیانات خود به ظلم و تعدی غارتگران ؛ دزدان و
خان های خمین و کاشان اشاره کرده و مشاهدات و خاطرات دوران کودکی خود در زادگاهش
شهر خمین را بازگو می کردند. ایشان می فرمایند :
من
خودم اطلاع دارم، از آن وقت هایی که در زمان احمد شاه یادم هست، ما مبتلا بودیم به
دزدها، مبتلا بودیم به این اشخاصی که می آمدند مثل رجبعلی، نایب حسین کاشی و مثل
آن میرزا علی نقی ها و آنها که شما حالا اسمشان را هم نشنیدید، اینها می رفتند
غارت می کردند، دهاتی که ما در آن بودیم غارت می کردند. اصل حکومت در کاشان نمی توانست
کاری بکند، همه اش این غارتگرها بودند، غارتگرها آنجا غارت می کردند، همه کارها را
انجام می دادند.
در
جایی دیگر امام خمینی(ره) ضمن نقل این خاطرات به حضور خود در صحنه درگیری و مبارزه
با دزدان اشاره کرده و می فرمایند:
شاید
شما هیچ کدامتان یادتان نباشد، همه این شلوغی ها که حالا می بینید ما شاهدش بودیم،
ما در همان محلی که بودیم، یعنی خمین که بودیم، سنگربندی می کردیم، من هم تفنگ
داشتم، منتها من بچه بودم به اندازه بچگی ام، بچه شانزده، هفده ساله، ما تفنگ
دستمان بود و تعلیم و تعلم تفنگ هم می کردیم، من بلدم الان تفنگ بیندازم. این
اخوی، بزرگتر از ما بود، ایشان تفنگ انداز است منتها حالا پیرمرد است، ما سنگر می
رفتیم و با این اشراری که بودند و حمله می کردند و می خواستند بگیرند و چه بکنند،
هرج و مرج بود، دیگر دولت مرکزی قدرت نداشت و هرج و مرج بود. قبل از این خان بود،
هرج
و مرج دولت مرکزی هم بدون قدرت و همه جا، کاشان و این حدود قم و ... است. نایب حسین کاشی و پسرانش، آن
حدود ما هم حمله می کردند زلقی ها و ... حمله می کردند و یک دفعه هم آمدند یک محله
ای از خمین را گرفتند و مردم با آنها معارضه کردند و تفنگ دست گرفتند، ما هم جزء
آنها بودیم.