سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

شهر نراق زادگاه علامه ملا محمد مهدی نراقی و ملا احمد نراقی (فاضلین نراقی)
بیش از 100 نفر از مشاهیر نامدار دارای جمعیت سه هزار نفره در مقطع 8 سال دفاع مقدس دارای 180 رزمنده بوده و علاوه بر آن 8 آزاده و 100 جانباز(مجروح)و 80 شهید تقدیم آرمان های میهن اسلامی نموده است.


بایـگـانی
آخـریـن مـطـالـب

سی و سه سال از شهادت مدافع راستین ولایت و کشور پاسدار جعفر کمره ئی نراقی می گذرد ولی تا کنون  از همسرش بانوی مومنه و فداکار سرکار خانم معصومه رعیتی نامی عنوان نشده و یا فضائل معنوی و منزلت مشارالیها اجازه نگارش به راویان را نداده است .

خانم رعیتی سال 1346 در تهران متولد شد . پدرش آقای حسن رعیتی فرزند حبیب و مادرش خانم صنعت طحانی فرزند حسن از اهالی شایسته و قابل احترام شهر نراق هستند .
خانم معصومه و جعفر تاریخ 16 تیر 1365 عقد رسمی نمودند و نامزدی آنان کمتر از 10 ماه نکشید که تاریخ 11 اردیبهشت 1366 توسط نا امن کنندگان کردستان یعنی نادانان حزب منحله دمکرات در نوار صفر مرزی سردشت رادمرد جعفر کمره ای در راه ثبات و حفظ منطقه کردستان به شهادت رسید و دشمن داخلی باعث قطع زندگی زیبای این زوج جوان گردید . 

پس از تمنای صورت گرفته سرکار خانم معصومه  رعیتی از سجایای اخلاقی شهید جعفر کمره ئی مطالب با اهمیتی نگارش نمود که از ایشان سپاس گزاریم :

بسم رب الشهداء و الصدیقین
سخن گفتن از شهدا کار سختی است ، سخن از فرشته های زمینی که چند صباحی در این دنیای خاکی زیستند و نور وجودشان گرمابخش انسان های دیگر شد ، براستی که شهدا شمع محفل بشریتند . شهید جعفر کمره ای  فوق العاده ولایت محور و گوش بفرمان امام خمینی(ره) بود . بر این اساس در وصیتنامه نوشته :

" سلام مرا به رهبر عزیزم و نور چشمم برسانید و بگویید تا آخرین قطره خونم سنگر اسلام را ترک نخواهم کرد و با خدا پیمان می بندم که در تمام عاشوراها و در تمام کربلاها با حسین علیه السلام همراه باشم و سنگر او را خالی نکنم تا هنگامی که همه احکام اسلام در زیر پرچم اسلامی امام زمان(عج) به اجرا درآید . "

جعفر نیز به خانواده اش علاقمند بود اما عشق به ولایت و استقرار و استحکام حکومت اسلامی برای او والاتر بود .ایشان فردی خودساخته بود و به گفته خودش تلاش زیادی برای خودسازی کرده بود. وی  مصداق آیه شریفه " أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ" بود .

بدون اغراق می توان گفت صفات متقین که در کلام حضرت علی(ع) آمده در او به منصه ظهور رسیده بود.نجابت ، اصالت ، خوشرویی و مهربانی ازمشخصه هایی بود که در اولین نگاه به او جلب توجه می کرد.

نور ایمان از قلب او روی چهره اش هم اثر گذاشته بود . به واجبات دینی درهر درجه ای اهمیت خاص می داد . مثلا می گفت هر وقت برایم نامه می آید اگر پشت صفحه سفید باشد و جا داشته باشد همان موقع جواب نامه را می دهم چون جواب نامه واجب است. توکل به خدا ، تواضع و فروتنی ، اهمیت به لقمه حلال از دیگرصفات برجسته ایشان بود .

رعایت پوشش و حجاب برای جعفر اهمیت ویژه ای داشت و در وصیتنامه شان هم به آن تاکید کرده و نوشته :
" از همسرم و خواهرانم می خواهم که مرا ببخشند و حجاب خود را حفظ کنند که حجاب تو رنگین تر از خون سرخ من است . "

از زحمات و رنج هایی که در معرکه جنگ و جبهه متحمل شده بود سخن نمی گفت ولی فقط خدا می داند که بر او چه گذشت و این خود حکایت از مظلومیّت ایشان دارد . بار الها  ما را شرمنده شهدا قرار مده

راوی : معصومه رعیتی فرزند حسن اهل شهر نراق اردیبهشت 1399

۳ نظر ۲۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۹:۳۴
سلحشوران شهر نراق

توسط آقا فتح الله مهدوی(فرزند فضل اله معاون التجار) به این جانبه والده غلامحسین رحمانی زبیده از بابت آنچه محمد ابراهیم فرستاده بود .
گیوه چهار زوج
چیت چهار قواره هشت زرع
چارقد مرمرقالی یک طاقه
نقدا چهار تومان
این چهارقلم فوق واصل گردید این ورقه بمنزله رسید می باشد
‌والده غلامحسین
شهادت دارد محمود معتقدی نراقی(فرزند ملا محمدرضا معتقدی نراقی)

سایت سلحشوران شهر نراق از جناب استاد حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود به جهت بازخوانی نامه نزدیک به 90 سال قبل سپاس گزار می باشد .

۰ نظر ۲۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۹:۱۱
سلحشوران شهر نراق

دیری است که از حال خودم سیر شدم
بازیچه امتحان تقدیر شدم

 

تا خواستم از بند اسارت  بگریزم
آهو شدم و به دام نخجیر شدم

 

می خواستم از دامنه تا قله بپویم
از پای فِتادم و زمین گیر شدم

 

افسوس جوانیم به غفلت طی شد
یک روز شکستم و شبی پیر شدم

 

وقتی که به خود نگاه کردم دیدم
از پای به سَر درغُل و زنجیر شدم

 

آری شده ام کَلاف سَر در گُم و افسوس
در پیچ وخَم زمانه تحقیر شدم

علی رضایی فرزند رضا اهل شهر نراق  اردیبهشت 1399

۰ نظر ۱۸ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۳:۳۰
سلحشوران شهر نراق

باعث بر تحریر و ترقیم این کلمات شرعیه الدلالات آنستکه حاضر گردید آحسین مرشدی دارنده شناسنامه شماره ۳۰۰ صادره از نراق فرزند مرحوم درویش علی نراقی و بعدالحضور بیع نمود و بفروخت بمبایعه لازمه جازمه صحیحه شرعیه قطعیه به عالیشان آقا علی آقا رزاقی دارنده شناسنامه شماره ..... صادره از نراق فرزند کربلائی صفرعلی نراقی همگی و تمامی نصف یکدرب باغچه خانه که مشترک فیمابین آقای محمدابراهیم‌ رحمانی داشت فی محله سفلای نراق محدود به حدود اربعه
حدّی به خانه مشترک مرقوم ابتیاعی از درویش زاده
حدّی به خانه بایع حدّی به سمت باغچه محمد ابراهیم رحمانی
حدّی به شارع
کلیه ملحقات و منضمات آن مع ممر و مدخل و مشاع و غیره بقدرالحصه به مال المبایعه مبلغ چهارصد ریال که عبارت از چهل تومان است وجه نقد و مال المبایعه نقداً واصل و عاید بایع مرقوم گردید و بایع مرقوم بیع مسطور را از یَد تصرف خود اخراج و به تصرف مشتری مرقوم داد و او نیز در مِلک خود تصرف مالکانه نمود کتصرف الملاک فی املاکهم الیوم بمقتضای مارقم کل مبیع موصوف حق صرف و ملک طلق مشتری معلوم است و احدی را به هیچ‌ وجه من الوجوه در مبیع حقی و بهره ای باقی نیست و عقد مبایعه لازمه صحیحه شرعیه قطعیه مشتمله به جمیع شرایط و ارکان خالی از نواقص و بطلان سیماً خیارالغبن ولو کان فاحشاً و ضامن درک شرعی شد بایع مرقوم که چنانچه عندالخروج مستحقاً للغیر در مبیع پیدا شود از عهده برآید بینهما نهج شرع جاری شد .

وکان ذالک تحریراً بتاریخ دهم مرداد ماه ۱۳۲۷

مراتب متن مورد گواهی است .امضاء نراقی

اثر انگشت حسین مرشدی مورد گواهی است .امضاء احمد فروغی(احتمالا فرزند ملاغلامرضا).

اقرار به مراتب متن نمود .امضاء احمد فروغی

اقرار به مراتب متن نمود مورد گواهی است.امضاء حسین غفاری نراقی(فرزند عبدالباقی)

الشهود طبیب زاده

اقرار به مراتب متن نمود اقل الحاج عباس نراقی

اعترف بما رقم فیه لدی الاحقر بیان الحق(شریف بیان الحق اصفهانی فرزند زین العابدین مدیر وقف و نماینده فرهنگ نراق) تاریخ ۱۳۲۷/۵/۱۰

سایت سلحشوران شهر نراق از جناب استاد حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود از بابت بازخوانی قباله فروش باغچه سپاس گزار می باشد .

۰ نظر ۱۸ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۳:۲۵
سلحشوران شهر نراق

 

ما را در سر سودای عاشقی است

                                                  و دفاع همچنان باقیست

                                                                                    و تا انتها ایستاده ایم.....

۱ نظر ۱۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۶:۰۰
سلحشوران شهر نراق

و بعد   حاضر گردید عالیشان استاد علی اکبر خلف مرحوم استاد محمد اسماعیل خیاط نراقی در حالت مایصح عندالاقاریرالشرعیه و به مبایعه صحیحه شرعیه قطعیه بیع نمود و بفروخت به جناب مستطاب عمده الاشراف آقای میرزا محمد جواد ........ همگی و تمامی یکدرب اطاق مع سهمیه دالان بانضمام دو درب که به آن مفتوح است واقعه در خانه حاجی عبدالوهاب واقعه در محله علیای قصبه مزبوره با کافه ملحقات شرعیه از ممر و مدخل و مشاع و غیره محدود به حدود اربعه .
حدّی به اطاق خود بایع
حدّی به فضای خانه
حدّی به دالان....
حدّی بکوچه‌ خانه مشهدی رضا
به مال المبایعه و ثمن مبلغ شش تومان نصف سه تومان قِران نقد رایج المعامله آنزمان نقد فی المجلس باقرارالشرعی و مابقی مال المبایعه نقداً فی حین المعامله اخذ و قبض شرعی گردید و بین الجانبین مراعات قبض و اقباض و تسلیم و تسلم و تخلیه و تصرف معمول و مرعی گردید و عقد مبایعه صحیحه شرعیه بینهما واقع و جاری شد پس بمقتضای این مرقومه تمامی بیع موصوف حق صرف و مک طلق مشتری معزی الیه است و برای احدی حقی و بهره ای باقی نمانده و در ضمن العقد خارج الزام شرعی شد بر بایع که چنانچه از تاریخ ذیل الی مدت پنجاه عام‌ دیگر فسادی در مبایعه ظاهر شود و به ثبوت شرعی برسد کلاً او جزاً بر عهده بایع است که خسارات آنرا رد نموده و مضاعف وجهی که دریافت ‌نموده و ... .
17 ربیع الاول 1338(برابر 18 آذر 1298)

از استاد گرانقدر آقای حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود بابت بازخوانی قباله فروش مِلک در نراق سپاس گزار می باشیم .

از آقای حاج علی اکبر رضایی فرزند نظرعلی از بابت ارائه تصویر سند فروش منزل 103 سال پیش در نراق قدردانی می کنیم .

۰ نظر ۱۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۵:۴۵
سلحشوران شهر نراق

دوشنبه ١ اردیبهشت ١٣۴٨ برابر ٣ صفر ١٣٨٩ بر اثر بارش شدید نیم ساعته و جاری شدن سیل پُر آسیب قسمتی از شهر نراق  ویران شد .
در تاریخ فوق رگبار نسبتا قوی در قسمت جنوب یا جنوب شرقی نراق یعنی دره های رضاییه ومنظریه و سایر دره های اطراف شروع به باریدن می کند که در اثر آن سیل شدیدی از طرف قنات آصف آباد به شهر نراق جریان پیدا می‌کند.

در همین اثنا یک نراقی دلسوز به نام غلامحسین حیدری فرزند کربلایی علی که این صحنه را می بیند‌ سراسیمه و با اضطراب خود را به مسجد جامع شهر می رساند و فریاد می زند ایهاالناس بلند شوید که سیل داره می آید.
آن روز در مسجد جامع مراسم ختم بوده و این واقعه هم ساعت 16:00 در لحظات پایانی مجلس اتفاق می افتد. حضار در مجلس با شنیدن این فریاد با عجله مسجد را ترک می کنند و به منازل خود می روند واهل خانه را در جریان می گذارند.

مرحوم حاج غلامحسین حیدری

بعد از چند لحظه سیل خود را به محله شکاری ها واقع در پشت مسجد جامع می رساند و در آنجا منشعب می شود. یک قسمت به طرف میدان مسجد جامع و قسمت دیگر از طریق ورودی های منازل در مسیر وارد خانه ها می شود و قسمت عمده آن از کوچه ای که به پشت خانه سیّد خلیل نقیبیان وعبدالمبین منتهی می شود به طرف محله پایین حرکت می کند.

در پایان تمام مسیل ها در محله سفلی نراق یعنی میدان آب انبار پایین به هم می رسند.مردم که در صحنه حضور داشتند جلو آب انبار پایین یعنی حد فاصل آب انبار ومنزل شهیدان محمودی را با کلیه امکانات می بندند و حتی از حفاظ بدنه نخل کوچک برای این کار استفاده می کنند وهر لحظه هم به سرعت سیل و حجم آب افزوده می شود و اجازه هر نوع فعالیت را از مردم سلب می نماید.

در نتیجه این محل هم که توسط مردم ساخته شده بود در اثر سرعت آب از جا کنده می شود و سیل به طرف محله پشت صوف یعنی میدان فعلی عصارخان تغییر مسیر می دهد و از آنجا خود را تا منازل مرحوم اسماعیل صادقی و مرحوم رضا عمو غلام می رساند و با پُر شدن یا به گویش محلی" مَنداب شدن" این خانه ها از طریق باغچه شاه کرم به طرف اراضی مزرعه پوسنجه روانه و در محل دشت پایین پخش می شود.

صحنه واقعا وحشتناک بود به طوری که تیرهای چوبی و بشکه ها و حتی بدنه نخل را برای سیل بند استفاده کرده بودند و سیل تا جلو کارگاه گلابگیری فعلی آورده بود.خوشبختانه با اطلاع رسانی به موقع ، این سیل ویرانگر تلفات جانی نداشت ولی آقای سید قاسم میرسلطانی در منزلش در محله پایین( منزل فعلی نعمت ابراهیمی) زیر دیواری که توسط سیل خراب شد می ماند و مردم او را با دست و پای شکسته نجات می دهند.

سیل خسارت مالی زیاد از خود به جای گذاشت و به محض تاریک شدن هوا از شدت سیل هم کاسته شد ومردم فداکار تا قبل از رسیدن نیروهای شیر و خورشید مردم سیل زده را در حداقل زمان در منازل و مناطق امن پناه دادند.
بعد از آن جمعیت شیر وخورشید سرخ (جمعیت هلال احمر) با نصب چادرهای بزرگ در زمین فوتبال (کلانتری فعلی) سیل زدگان را به صورت موقت در آنها اسکان دادند. همزمان با امداد رسانی دولتی ، مردم همیشه در صحنه نراق هم به این عزیزان سیل زده خدمات رسانی می نمودند و به سر و سامان دادن آنها می پرداختند.

چنین سیلی را تا آن زمان هیچکس در شهر نراق و در آن محل ندیده بود وکسی هم فکرش را نمی کرد که روزی در این محل سیل بیاید.
حاج محمود ایزدی فرزند حسین نقل کرد : مردم را دیدم که اثاثیه منزل استاد باباخان اسماعیلی را که در اثر سیل تخریب شده بود از طریق پشت بام های همسایه ها و در نهایت از حیاط منزل حاج حسین پریشانی خارج می کردند. حاج رمضان قجری هم فریاد می کشید که ایهاالناس برویم کمک حاج علی عابدینی و او را نجات دهیم(در آن موقع خانه خاله اش زندگی می کرد) .

آری فداکاری تنها یک نفر از همشهریان عزیز نراقی و اطلاع رسانی به موقع جان ده ها نفر را از مهلکه نجات داد .اگر چه خسارت مالی زیاد بود ولی خیّران نراقی از جمله حاج عباس معصومی و حاج روح الله شنتیایی به موقع در اسرع وقت خود را به نراق رساندند و زمین محله نراق نو را که متعلق به مرحوم غلامعلی شاطری فرزند جواد و دیگران بود را خریداری نموده و شروع به ساخت ۲۵ باب منزل مسکونی ویلایی و دربست نمودند .

پس از آماده شدن  تاریخ ۱۷ آبان ۱۳۴۸ بیست و پنج واحد این خانه ها به سیل زدگان واجد شرایط واگذار گردید و یک باب از آنها هم توسط خیران تحویل پاسگاه ژاندارمری گردید. این پاسگاه چندین سال در منزل حاج غلامحسین قاسمی واقع در میدان نراق قرار داشت .
 این محله مسکونی بعدا به " نراق نو" معروف شد و بعد از نامگذاری محله های جدید نراق به کوی ولیعصر(عج) تغییر نام یافت .در حال حاضر هم بیشتر به محله نراقِ نو اشاره می کنند.

نکته جالب توجه که خیّران در هنگام تحویل منازل به سیل زدگان فرمودند: تا زنده اید در این خانه ها بنشینید و بعد از شما هم در اختیار وارث قرار گیرد که امروزه شاهدیم آن هایی که در قید حیات هستند کماکان در منازل ساکن وآن هایی که دستشان از این دنیا کوتاه شده در اختیار وارث قرار داده اند .

بعد از این واقعه مقرر گردید که سیل بندی در بالای شهر نراق و در اصطلاح در منطقه دَرِ آسیاب احداث شود. بدین منظور کار گروهی از مُقنیان نراق به سرپرستی استاد حسن شریفی وهمکاران استاد رمضان عظیمی ،استاد تقی کریمی و افراد دیگر وارد صحنه شدند و نقشه طرح سیل بند را با فناوری آن روز یعنی تعدادی چوب به اندازه دسته بیل ریختند.

نحوه کار به صورت بود که چوب ها به صورت یک ردیف مستقیم به زمین کوبیده شد واستاد حسن که به اصطلاح به عنوان مهندس ناظر عمل می کرد پشت چوب اول ایستاده بود و ه جای دوربین با حرکت دادن کلاه نمدی خویش فاصله بین چوب ها را تنظیم می کرد. این اصول کار مُقنی ها بود . این کار  امروزه با پیشرفته ترین دوربین های مهندسی صورت می گیرد!

بدین صورت طرح حفر تونل سیل بند ریخته شد و سپس مقنی ها از دو طرف شروع به حفر تونل کردند و پس از مدت محدودی بدون کوچک ترین خطا و اشتباه محاسباتی در یک نقطه به هم رسیدند و تونل باز شد و کار سیل بند به اتمام رسید . طبق اسنادی که درمورد حفر این سیل بند به جا مانده است نشان می دهد که این پروژه با هزینه ای معادل۳۰ هزار تومان به بهره برداری رسیده است.  این مطالب که برای اولین بار منتشر می گردد پیش زمینه ای می باشد تا نراقی های نوع دوست خاطرات و مطالب گفتنی خود از نحوه همدلی و یاری رسانی به همشهری ها در نیم قرن پیش را گوشزد نمایند .

سایت سلحشوران شهر نراق از استاد مرتضی علی آقایی پژوهشگر تاریخ و فرهنگ نراق از بابت مساعدت در تهیه این تحقیق سپاس گزار می باشد .

۴ نظر ۱۶ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۴۳
سلحشوران شهر نراق

لَهُ الْحُکْمُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ(فرمان با او و رجوع شما به سوی اوست)
و بعد
غرض از تعریس(آراستن) این شجره ثمرةالحسنات و آبیاری این دو حه محاویت السیئات(معاصی) آنستکه چون هرذیحیاتی که از مضیق مشئمه عدم به وسعت ساحت عالم عدم قدم گذاشت،به مضمون کلّ شیئ هالک الّا وجهه» آمد و کما رجاء مراجعت کردنی است و شربت ناگوار مرگ را نوشیدنی و رخت هستی به مدلول کل من علیها فان به عالم نیستی کشیدنی
بناء علیهذا بر هر عاقلی لازم است که بمدلول می مات به غیر وصیّه مأت متینه الجاهلّیه وصیتی نماید.
لهذا در حالت صحت نفس و استقلال کافه مشاعر ممضی نافذ بوده از او جمیع اقاریر الشرعیه حاضر آمد عالیقدر آقا میرزاجان ابن مرحوم آقا محمد علی خالو آبابای نراقی و اولاً به قانون شرع مطاع لازم الاتباع مطابق نوشته علیحده بمصالحه صحیحه شرعیه ... صلح صحیح شرعی نمود به دو فرزند خود یکی ذکور و هُوَ محمدرضا و یکی اناث و هیَ محترم خانوم ، تمامی مجاری و باغی که در مزرعه مدعوّه به لاستان مالک و دارا بود به استثناء باغ کوچکه جنب آنها و خانه بیوتاتی که داشت معمور و غیر معمور(آباد و خراب) و به صیغه عمرا گرفت ، تمامی آنها را که مادام الحیوة هرگونه تصرفی بخواهد در آنها بنماید

سوای صلح و بیع و بعد از حیات خود ، وصی گردانید اخوی اکبر(بزرگتر) خود،عالیشان آقاجان نام را که چنانچه موصی لبیک حق را اجابت کرد و اطفال مصالح له مرقوم در حالت صغارت باشند مادام که صغیرند از اطاعت عمّ(عمو) خود بیرون نروند و احدی را نمی رسد در کارهای آنها تصرفی بنماید ، خصوصاً والده(احتمالا ... صبیه محمدیوسف ابن محمد اسماعیل نراقی که 20 ربیع الثانی 1316 از میرزاآقاجان طلاق گرفت) آنها و مصالح عنه بر آنها باید در تصرف عمّ موصی به بماند و فایده او را مخارج آنها کند
کم و زیاد مخارج آنها را هر نوعی نماید با ملاحظه حرفه و غبطهء آنها مختار است و بابت باغ کوچکه مبلغ سی و هشت تومان رایج خزانه مظفرالدین شاهی که البته مقروض می باشم، تخمیناً بعد از وفات، آن باغ را به قیمت عادله بفروشد و قروض موصی را ادا کند
و از مخلفات و دارایی موصی و اثاث الدّار آنچه قابل ذکر است دو رٵس وشترگاو و یک رأس الاغ و ۹ رٵس گوسفند که عبارت است از دو رٵس بز و یک رأس بره و دو رٵس شیشک و دو رٵس میش و یک رأس بزغاله و چهار وصله فرش آنها را نیز با ملاحظهء صرفه و غبطه صغیر از روی صلاح و صواب دید آنها بفروشد
هرچه را که باید فروخت و مخارج اوقات تعزیه داری را به هر نحو که صلاح بداند الی بیست و پنج تومان فوق آن سی تومان مخارج نماید ،علاوه بر مخارج آنچه بماند با سایر مخلفات از اثاث الدار ، حتّی الوتر فی الجدار(میخ در دیوار)کما فرض الله تقسیم آنها نماید و حمل نعش موصی را به معصومه قم در علی ابن جعفر علیه السلام دفن نمایند(قبرستان و بقعه علی ابن جعفر شهر قم)
فَمَن بَدَّلَهُ بَعْدَمَا سَمِعَهُ فَإِنَّمَا إِثْمُهُ عَلَى الَّذِینَ یُبَدِّلُونَهُ
و کان تحریر فی عزّه شهر جمادی الاولی سنه 1320
1 جمادی الاول 1320(برابر با 14 مرداد 1281)
حضــــــــــار مجلس
عالیحضرت آقا محمد صادق ابن حاجی عبدالمجید
آقاشکرالله
آقایوسف ابن حسین

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

از جناب استاد حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود به جهت بازخوانی وصیتنامچه آقاجان نراقی سپاس گزار می باشد .

از جناب آقای حمید سلطانی شایان فرزند اکبر از بابت تایپ و تنظیم سند قدیمی 122 ساله از شهر نراق قدردانی می کنیم .

۰ نظر ۱۶ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۷:۵۵
سلحشوران شهر نراق

 تاریخ 18 تیر 1364 به اتفاق عده ای از جوانان نراق برای خدمت سربازی به شهر بیرجند مرکز استان خراسان جنوبی برای دوران آموزشی اعزام شدیم . بعد ازمسافتی به بیرجند رسیدیم و جلوی دژبانی پادگان چند سرباز اومدن وهرکدام چند نفررا برای گروهان خود انتخاب کرده با خود می بردن .

هوا تقریبا تاریک بود من به اتفاق شهید علیرضا قجری فرزند علی محمد که البته اون زمان تهران سکونت داشتن ولی از نراق دفترچه گرفته بود و اکبرنجفی اهل شهر دلیجان باهم به گروهان 5 افتادیم .
فردا صبح برای گرفتن لباس رفتیم و بعد ازظهرهمه را به خط کردن وگفتن 9 نفرجلو بقیه پشت سرشان بایستد . بنده چون قدم بلند بود نفردوم ازسمت راست ایستادم . نفراول اهل تهران بود یه کم ازمن درشت تربود وقتی استوارخزائی اومد خبرداردادن .

ازنفراول پرسید چند کلاس سواد داری گفت سیکل هستم . من چون قبلش جبهه رفته بودم تقریبا با یه سری مسائل آشنایی داشتم اول سعی کردم طوری بایستم که قدم بلندترازاون باشه وتا سوال کرد چند کلاس سواد داری یه پای نظامی محکم چسباندم وگفتم دیپلم ردی هستم قربان .ظاهرا خوشش آمد وگفت تونفراول بایست وچون سواد هم داری فعلا ارشد گروهان باش ، و تا آخرآموزشی ارشد موندم .

روزدوم فرمانده گروهان گفت همه را بخط کن بعد ازکمی صحبت گفت دو نفرباسواد برای درس دادن به بی سوادهای گروهان لازم است کی داوطلب میشه؟ کسی دست بلند نکرد با تجربه ای که داشتم اشاره به شهید علیرضا قجری کردم که دستت را بلندکن و به فرمانده گفتم ایشون وارده وازپس این کار برمیاد . البته بیشتر سربازها ازکلات نادری بودن واکثرا متاهل و از تحصیلات کمتری برخوردار بودند .

فرمانده گفت یکی دیگه میخواهیم چون زیادهستن دوکلاس برگزار شود . خودم گفتم ازپس این کاربرمیام ، چون می دونستم بعد ازظهرکه دوساعت کلاس برگزار میشه بقیه را برای قدم آهسته وآموزش میبرن واین بهترین فرصته .
موافقت شد اسامی بیسوادها را نوشتم وکلاس ها تشکیل شد . ساعت دو الی چهاربعد ازظهر پشت آسایشگاه زیلو پهن می کردیم ومن وشهید قجری با فاصله ده مترازهم درس را شروع می کردیم  . قجری با دقت درس میداد ولی من فقط زمانی که بازرس میومد جلب توجه می کردم .
بعد ازکلاس قجری می گفت اکبرشما که همش با سربازها شوخی می کنی ومی خندید ،بهش گفتم خیلی خودتو خسته نکن اینها اگه می خواستن باسواد بشن کودکی یاد می گرفتن سعی کن با زبون امروزی وتنوع مطلب یادشون بدی .

خلاصه بعدا که برای امتحان آخر اومدن کلاس گروهان ما ازنظریادگیری سواد اول شد وما هم تشویقی گرفتیم . بعد از آن هم تقسیم شدیم که از اون جمع  چند ماه بعد شهید غلامرضا حسینی فرزند محمد اهل نراق تاریخ 22 بهمن 1364 در جبهه سومار استان کردستان به شهادت رسید .

باز من و علیرضا قجری به لشکر 28 سنندج افتادیم که ایشون راننده مینی کاتیوشا شد ومن دردسته ادوات مسئول خمپاره 81 شدم . فاصله ما با هم یک کیلومتر بود که علیرضا عقب ترازمن بود وهرموقع به عقب برای کاری میومدم ازکنارسنگرآنها رد میشدم و گاهی هم ساعتی را با هم سپری می کردیم .آدم ساکت آروم ومهربونی بود که بعدا تاریخ 1 فروردین 1365 در جبهه پنجوین کردستان عراق طی پدافندی عملیات والفجر 9 به شهادت رسید .

راوی : علی اکبر باقری نراقی فرزند حبیب اهل شهر نراق 12 اردیبهشت 1399

۰ نظر ۱۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۷:۱۶
سلحشوران شهر نراق

حسب الامر شماره ۱۶۷۶ مورخ ۱۳۱۳/۶/۲۵ ریاست جلیله معارف و اوقاف قم و محلات دامت شوکته از عموم‌ اهالی و آقایان محترم تجار و کسبه بازار نراق استشهاد و استعلام می نماید راجع به یکدانگ ‌و نیم مزرعه نصرت آباد و یکباب کاروانسرا با حجرات و انبارهای متعلقه به آن و کلیه بازار و دکاکین بازار و سایر دکاکین ارثی و ابتیاعی که بعد از فوت مرحومه شمس السلطنه(طلعت نراقی) کلیه رَقَبات(املاک و مستغلات موقوفه) مذکوره که با نظارت آقای میرزا احمدخان نراقی(فرزند محمد مهدی) به تصرف وقف داده شده و در وقفنامه تصریح شده است  مقتضی است برای اجرای مقررات هر اطلاعی دارید راجع به وقفیّت ‌رقبات مذکوره و اینکه آیا در این مدت عمل به وقف شده است یا خیر ذیل این ورقه را مرقوم‌ و اداره جلیله اوقاف قم را از اطلاعات خودتان مستحضر نمائید .
مدیر دبستان نمره ۸ نراق
شریف بیان الحق(فرزند زین العادبدین و مسئول وقفیات نراق)

بازخوانی حاشیه سند :
اینجانب نصرالله یوسفی نراقی اطلاع دارم که یکدانگ ‌و نیم از مزرعه نصرت آباد بانضمام‌ تمامی بازار مرحوم حاجی خان(حاج میرزا محمد خان) از دکاکین و کاروانسرا و آنچه را طبق وصیت نامه است که بنظر اینجانب رسیده است به وقفیت کلیه آن رقبات مزبوره تصدیق دارم‌ و اینکه عمل به وقف آن شده و یا به مصرف معینه آن رسیده باشد اطلاع ندارم .
نصرالله یوسفی نراقی(فرزند علی)
اینجانب نوشته در دست آقای میرزا احمدخان نراقی دیدم که یکدانگ و نیم از جمله ششدانگ مزرعه نصرت آباد واقعه در نراق بانضمام تمامی بازار جدیدالبنای نراق وقف است و هرگاه عمل به وقف کرده و یا نکرده اطلاعی ندارم‌.
نصرالله قطبی نراقی(فرزند زین العابدین)


سایت سلحشوران شهر نراق از جناب استاد حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود از بابت بازخوانی موقوفه حاج میرزا محمد خان نراقی سپاس گزار می باشد .

۰ نظر ۱۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۵:۴۶
سلحشوران شهر نراق

‍ مرحوم جعفرقلی کمره ای فرزند صفرعلی  انسانی مومن ، متقی و زحمتکش بود که در دیار خوش آب و هوای شهر تاریخی نراق به شغل کشاورزی و دامداری مشغول بود .مزرعه مُفرح لادینه(لایه - لانه) در حومه بقعه زبیده خاتون نراق یکی از محل های پر تردد ایشان بود .
قدیمی های خاندان می گویند جعفرقلی فردی خوش رو ، مودب ، مردم دار و چهره ای نورانی داشت .
ایشان سال  ۱۳۳۸ هجری شمسی  فوت نمود و در صحن بقعه شاه سلیمان نراق در کنار قبر دخترش مرحومه شهربانو کمره ای خاک سپاری گردید .

انسان های پاکسرشت و مومن پس از سال ها از نسل جعفرقلی به ثمر رسیدند که در پیروزی انقلاب به رهبری آیت الله خمینی(ره) و بعد دفاع مقدس موثر بودند  و هر کدامشان منشا خیر و اثر هستند و پنج نفر هم از بین این نیروهای شجاع به شهادت رسیدند و تعدادی هم به خیل جانبازان پیوستند :

۱ .شهید قدرت الله کمره ای فرزند رمضان( نوه پسری)

۲ . شهید جعفر کمره ای فرزند فتحعلی ( نوه پسری)

۳ . شهید قاسم خاوه ای فرزند اکبر ( نتیجه دختری )

۴ . شهید محسن کمره ای فرزند علی ( نتیجه پسری )

۵ . شهید حمید رضا رزاقی فرزند قنبر ( نبیره دختری ) 


مجروحین جنگ تحمیلی از نسل جعفرقلی کمره ای

۱ . جناب آقای مرتضی فروغی فرزند حسین (نتیجه دختری)

۲ . جناب آقای مصطفی فروغی فرزند حسین ( نتیجه دختری )

۳ .جناب آقای تقی آعلی فرزند اسماعیل ( نتیجه دختری )

۴ .جناب آقای غلامعباس حسینی  فرزند سلطانعلی(نوه دختری)

۵ . جناب آقای  قاسم  آقاحسینی فرزند رضا (نوه دختری)

۶ . جناب آقای نورعلی آقاحسینی فرزند رضا(نوه دختری)

۷ . جناب آقای مجید کمره ای فرزند علی (نتیجه پسری)

در ماه مبارک رمضان و لحظات نورانی صلوات می فرستیم به روح پاک مرحوم جعفرقلی کمره ای و پنج شهید و مرحومین  منتسب به ایشان و از خدای عز و وجل آرزوی سلامتی و طول عمر با عزت برای هفت مجروح دفاع مقدس این خاندان را داریم .

۶ نظر ۱۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۸:۲۶
سلحشوران شهر نراق

هوالمالک بالاستحقاق
و بعد با تحقیق کافه شرایط صحت و ارکان و خالی از نواقص و بطلان عصمت و عفت پناه زوجه مرحوم آقا میرزاغلامحسین خَلف مرحوم آقامیرزا ابوالقاسم نراقی صبیه مرحوم آقا میرزاعبدالباقی کاشانی اصالتاً از جانب خود از بابت یک ثلث از باغ ابراهیم کاظم(ابراهیم فرزند کاظم) شهره که از بابت ارث صبیه مرحومه او که مُسماه بوده به بتول و به والده او انتقال یافته بود وکالتاً از جانب یکنفر صغیره خودکه مُسماه(موسوم) است به نصرت و نیز یکنفر صَبیه کبیره مرحوم آقا میرزا غلامحسین که مُسماه است بر زهرا خانم و بیع نمودند و بفروختند مادر و صبیه مذکور به سرکار عمده الاشراف والاعیان آقارضا خان خَلف صدق سرکار جلالت مآب اجل آقای معاون الممالک(غلامحسین خان امینیان فرزند محمد خان) دام اجلاله العالی همگی و تمامی یکدرب باغجاه ابراهیم کاظم شهره بطریق محاط علیه واقع در دشت علیای قصبه نراق محدود به حدود اربعه
حدّی به رودخانه
دو حد او هم بشارع عام‌

حدّی بباغجاه به انضمام جدار و اشجار مغروسه و ابواب و جمیع متعلقات بدون استثناء شیئی از آن به مال البایعه مبلغ شانزده تومان ( نصف هشت تومان) رایج سلطان ریال فض ده عدد یکتومان رواج‌ ماخوذ حین العقد و تمامی مال المبایعه نقداً فی المجلس از قبل مشتری مزبور واصل و عاید بایعان مرقوم گردیده و بوصول او اقرار و اعتراف نموده بین الجانبین مراعات قبض و اقباض و تسلیم و تسلّم و تخلیه و تصرف و اخذ و استرداد مال المبایعه معمول و مرعی گردید و نیز بایع مرقوم تمامی مبیع مذکور را تخلیه نموده بتصرف مشتری واگذار نمودند و مشتری مرقوم تصرف مالکانه و مستحقانه نمود کتصرف الاملاک فی املاکهم و ذوی الحقوق فی حقوقهم و اسقاط کافه خیارات متصوره شد موجبه فسخ سیماً خیارالغبن والغبن ولو کان فاحشاً بل افحش بعمل آمد وعقد مبایعه صحیحه شرعیه بینهما واقع و جاری شد .
پس بمقتضای مارقم تمامی مبیع مسطور ملک طلق و حق صرف مشتری مذکور است و احدی را در او حقی و بهره و نصیبی باقی نیست و در ضمن العقد خارج الزام شرعی شد بر بایعان مرقوم که چنانچه از حین التحریر الی انقضای مدت سی سال دیگر فسادی در مبیع ظاهر شود و به ثبوت شرعی برسد بر عهده بایعان است که کلهم بعضاً از عهده غرامات شرعیه و عرفیه او برآیند وبه هیچ وجه به مشتری رجوعی نباشد . و غبن در مبایعه مرقومه در متن صلح شد بمبلغ چهارتومان
تحریراً بتاریخ بیست و هفتم شهر شعبان المعظم هذا سنه ایت ایل(سال سگ) ضربت دلیل سنه 1340
27 شعبان 1340(برابر 4 اردیبهشت 1301)

سایت سلحشوران شهر نراق از استاد معزز آقای حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود بابت بازخوانی قباله فروش باغ ابراهیم کاظم در نراق سپاس گزار می باشد .

از آقای حاج علی اکبر رضایی فرزند نظر از بابت ارائه تصویر سند صد ساله قدردانی می شود .

۱ نظر ۱۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۰:۰۳
سلحشوران شهر نراق

حاجیه نجمه خانم اصالتش مربوط به خراسان است ولی چون با آقای رضاخان امینیان فرزند غلامحسین نراقی معاون الممالک ازدواج نمود و به رسم قدیم و تبعیت خانم ها از آقایان نام خانوادگی امینیان را برای خود انتخاب نمود . پدر نجمه خانم به مُعزالتجار ملقب بود .  

وقتی بیابان های حومه مزرعه شریف آباد و پای کوه سترک اُل توسط نجمه به زیر کشت و زرع و آبیاری رفت به نجمه آباد یا نجم آباد مشهور گردید . بعدها اسامی دیگری از این منطقه آبادشده سر زبان های نراقی ها بود که اکثرا به بیل آباد و امین آباد خطاب می گردید . هنوز هم نراقی های ساکن کشور  وقتی یاد نراق می کنند در سر یاد باد خنک منطقه می کنند و می گویند : کی می شه بریم نراق یه شکم باد بیل آباد بهمون بخوره جیگرمان حال آد  .

از سال ... که نجمه خانم و فرزندان زمین های بیل آباد را بلوک بندی و به اهالی فروختند شهرک جدید و وسیعی راه اندازی شد که شهرداری نام فاضلین نراقی یا فاضل نراقی را برای آن انتخاب و تابلوی راهنمایی نصب نمود . طی ... سال شهرک فاضل از محله های پُر سکونت و پُر تردد شهر نراق محسوب می شود .

بانوی مومنه و پرهیزگار حاجیه نجمه امینیان متولد سال 1328 قمری(1289 شمسی) بود و تاریخ 15 شهریور 1366 در سن 77 سالگی بدرود حیات گفت .
 

شادی روح پاک و بلندش صلوات
۰ نظر ۱۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۹:۳۹
سلحشوران شهر نراق

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله الذی احلّ النکاح بفضله و حرّم الزنا والسفاح .... وصل الله علی سیّدنا و نبیّنا محمد وآله
اما بعد مَشّاطه(آرایش کنندة زن) مُشکین( مُشک آلود) رقم را غرض از مُشّاطگی عروس 
این صفحه فرح افزاء خاصه باعث بر صورت نگاری این دَوحه(درخت بزرگ پر شاخه) دلگشا آنکه چون وحدانیّت مختص ذات کامل الصفات واجب الوجودی است جَل جَلاله که به قدرت کامله هر صبح عروس خاور(باختر- مشرق) را از پس هفت پرده نیل به حجله خضرا آورده و فردانیّت مخصوص وجود پروردگاری است عَم نَواله( نعمت و بخشش) که به عظمت وافره خودند شام داماد ماه را از حجله مشرق به ایوان وسیع الفضای سپهر کشاند و انواع کواکب را در بساط شادکامی نشاندپادشاهی که بقای بنی نوع انسان را که محل الجلیه وحول فی احسن تقویم بازدواج و مناکحت منوط ساخت و سلطانی که خلاص از قید شهوات را به نکاح و مزاوجت مربوط نمود لهذا در اوانی(آوندها) میمون و زمانی به سعادت فروزی مقرون به فرمان واجب الاذعان
وَأَنْکِحُوا الْأَیَامَىٰ مِنْکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ ۚ إِنْ یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ۗ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ(سوره نور آیه 32)
و به حکم مطاع عالم مطیع
النِّکَاحُ سُنَّتِی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی(پیامبر اسلام ص)‏
عقد مناکحه مبارکه دائمیه صحیحه شرعیه واقع شد فیمابین الشباب الاعز عالیحضرت ستوده خصلت آقا محمدتقی خَلف مرحوم مغفور حاج محمد باقر نراقی و عصمت و عفت و خدارت(پاکدامنی) مآب الحره البالغه الباکره والرشیده المسماه فاطمه خانم بنت عالیحضرت خجسته طینت نیکو فطرت آقا زین العابدین من القصه بصداق المعین الذی فصل فی الذی کلاّ رایج سلطان اشرفی محمدشاهی موزون به هیجده عددی یکتومان

نقد مافی الذمه پول مذکور ۱۰ تومان
طلا و حمراء غیر مسکوک به مثقال صرفی دو سیر ۱۰‌ تومان
مسینه آلات به وزن شاه چهار مَن ۸ تومان
فرش اطاق یکدسته ۸ تومان
رختخواب یکدسته ۳ تومان
رخوت ملبوس ابریشم و غیره دو دسته ۱۲ تومان
ماده گاو سلیمه الاعضاء ‌راس ۲ تومان
گوسفند من جنسین شش راس ۳ تومان
خانه موروثی پدری مفروض واقعه در کوچه ......
مشهور به خانه حاجی محمد جعفر در تحت رودخانه در جنب خانه حاجی کاظم آقا تقی و من الطرفین شارع معمر و مشاع که عبارتست از یکدرب اطاق بزرگ سفید مع ایوان و طویله و مع کاهدان در تحت آن و اطاق‌ کوچک یکدرب مع بالاخانه فوق آن و ربع چهار صفّه و راه رودخانه که جمله یازده... است ۴۵۵ ریال
مناکحه صحیحه شرعیه و معاقده صریحه ملیّه مشتمله بر صیغه عربیه اسلامیه من الایجاب والقبول الصادرین عن وکیلهما بعد ثبوت وکالتهما والصداق المزبور عینالهاالتصرف متی شاء ت و اینما طلبت و دیناً یودیه الیها عندالطلب لیلاً او نهاراً او اعلانیه اللهم بارک عندهما والف بینهما و طیّب نسلهما واخرج من صلبهما اولاد صالحاً ذکوراً قد وقع العقد المبارک المیمون
فی شهر ربیع الثانی سنه ۱۲۶۳
 1 ربیع الثانی 1263(برابر 28 اسفند 1225)
التعریف التوکیل شهود :
اقل الطلبه محمد تقی خلف مرحوم آقا حسین
و عالیحضرت عزت و سعادت نصابان آقا احمد خلف مرحوم حاجی حسین
و آقا ابوالقاسم خلف مرحوم آقا محمد امین
و آقا محمد اسماعیل خلف صدق عالیحضرت آقا عبدالغفار کلهم نراقیون
توضیح آنکه چون اطاق مع بالاخانه فوق آن که در متن است به اذن والده معصومه خاتون فروخته شد به اخوی آقا مراد آقا در عوض یکدرب اطاق ابتیاعی از آقا محمد حسن که ایشان از مرحوم آقا محمد مهدی ابتیاع نموده بود با بالاخانه سَر دالان آن ابتیاعی از آقا محمد شفیع مع چهار جو مطبخ را مصالحه شرعی شد به صد دینار پول سیاه و صد دِرَم گندم وجه المصالحه نیز واصل شد .
انا من الشاهدین ابن المرحوم‌آقا محمد امین
مهر: عبده ابوالقاسم ابن محمد حسین
مهر: عبده محمد تقی
مهر: عبده محمد شفیع

تهیه و بازخوانی عقدنامه هایی به این جذابی که قریب دو قرن قدمت دارد کار سخت و طاقت فرسا است .
از خداوند قادر سلامتی نیروی مستعد و نستوه حاج سید مجتبی غفاری نراقی از برترین بازخوان های کشور که با عشق و صمیمت برای ثبت فرهنگ و تاریخ تلاش می کند را خواهانیم .

۲ نظر ۱۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۰:۰۰
سلحشوران شهر نراق

جسم را در هاله ی تقوا نمودن، مشکل است
وَرنه پیچیدن درون سیم و زر، دشوار نیست

وَز خدا راه سعادت، کرده ام من آرزو
راههای پیش رویم، هیچ یک هموار نیست

دردمندی را بُوَد، تفکیکِ بینِ عاقلان
آنکه از خوف خدا گریان بُوَد، بیمار نیست

روزه یعنی چشم دل بُگشودن و دیدن، خدا
وَر نه روزی را به سَر بُردن گرسنه، کار نیست

اهل جنّت می شود، آنکس که بی کبر و ریاست
یا که از بُخل و حَسد در جسم او، زنگار نیست

یا کم است ، یا من نمی بینم کسی را اینچُنین
یا که در اطراف ما، اینگونه کَس انگار نیست

می فریبَد زینت دنیا، اگر باشی خُمار
پُشتِ خود کَردن به دنیا ، کارِ جز هوشیار نیست

 

شاعر : علی رضایی فرزند رضا اهل شهر نراق 
۵ اردیبهشت ١٣٩٩

 

۰ نظر ۰۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۱:۵۴
سلحشوران شهر نراق

حاضر گردید سیادت مآب آقا سیّدعلی اکبر ولد مرحوم آقا سیّد هاشم نراقی و در ضمن العقد خارج لازم ملتزم شرعی شد که از حال تحریر الی مدّت پنجاه سال تمام خانه که مشهور است به خانه زینب بیگم آقا طاهر(زینب بیگم بنت آقاطاهر) که به استاد آقاجانی خَلف مرحوم آقا کریم نراقی به بیع لازم جازم واگذار به او نموده مستحقاً للغیر ظاهر شود و یا کسی ادّعائی بنماید جزاً اَوکلاً به هر اسم و رسم در خانه مرقوم خود آقا سیّد اکبر از عهده خانه و غرامات شرعیّه برآید وعلاوه بر وجهی که در باب خانه مرقوم داده مبلغ ده تومان رایج خزانه ناصرالدّین شاه مجّاناً بلاعوض به استاد آقاجانی مرقوم دادنی باشد و صیغه الزام بر نهج شرع جاری شد .
تحریراً فی شهر شوّال المکرّم سنه 1300
ا شوال 1300(برابر 14 مرداد 1262)

سایت سلحشوران شهر نراق از جناب استاد حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود از بابت بازخوانی واگذاری خانه موسوم به  خانه زینب بیگم ابن آقا طاهر مربوط به قریب یک قرن و نیم پیش سپاس گزار می باشد .

۰ نظر ۰۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۰:۱۱
سلحشوران شهر نراق

مهرداد حسینی 7 آذر 1346 در ایستگاه منصور آباد شهر ری(شاه عبدالعظیم) در خانواده ای متوسط چشم به جهان گشود . پدرش علی محمد حسینی فرزند ابراهیم اهل شهر نراق در نجاری کار می کرد و سال 1392 فوت و در بهشت زهرا(س) تهران خاکسپاری گردید .

مادرش فاطمه کاظمی فرزند حسین ابن رضا اهل شهر نراق است که سال ها در شهر ری ساکن گردیده اند . مهرداد دارای سه خواهر و پنج برادر به اسامی بهرام – عباس – مسعود – سعید و محمدرضا حسینی می باشد . مهرداد همچون سایر کودکان تا شش سالگی را گذراند و پس از آن به مدرسه رفت .

شهید مهرداد حسینی

پس از تحصیلات ابتدایی به مدرسه راهنمایی راه یافت که مشکلات و ناراحتی هائی برای او به وجود آمد و فقط تا کلاس دوم راهنمائی درس خواند . ایشان در راه مدرسه بر اثر تصادف و ضربه هایی که به سَرش وارد شد مدت یکسال و اندی را در بیمارستان و خانه به حالت استراحت گذراند و پس از آن تحصیل را ادامه نداد .

حسینی اکثر تابستان ها به کار سرگرم می شد و بعد از ترک تحصیل در یک مغازه خیاطی مشغول گردید و تا شروع خدمت سربازی در این حرفه اشتغال داشت . در این بین علاقه داشت به جبهه های نبرد حق علیه باطل اعزام شود لیکن چون یکی از برادرانش در حال گذراندن دوران سربازی بود و والدینش هم رضایت نداشتند موفق نشد .

تاریخ اعزام به خدمت او 18 بهمن 1365 بود ولی به تلاش خودش پانزده ماه زودتر یعنی تاریخ 18 آبان 1364 به سربازی رفت .
دوره آموزشی را در پادگان دزفول گذراند و پس از به تهران منتقل شد . مدتی را که در تهران خدمت می کرد چندین بار به امیریه مامور شد و مدت هفت ماه نیز در تهران ستاد نیروی هوائی به عنوان دژبان خدمت کرد تا اینکه پس از برنامه ریزی هایی که انجام داد تاریخ 20 بهمن 1365 با سپاهیان حضرت مهدی(عج) به جبهه های نبرد حق علیه باطل شتافت و یک ماه در جبهه ماند .

سپس از جبهه به تهران برای مرخصی آمد و مرخصی تشویقی اش را نیز به او عطا کرده بودند تا اینکه تاریخ 14 فروردین 1366 آخرین دیدار با خانواده اش بود و روانه جبهه شد .

عملیات کربلای ۸ با رمز صاحب الزمان(عج) عملیات نظامی نیروهای مسلح در جنگ ایران و عراق بود، که در محور شلمچه به کانال ماهی، به صورت نیمه گسترده در مدت ۴ روز، از تاریخ ۱۸ فروردین ۱۳۶۶ تا ۲۱ فروردین ۱۳۶۶ به فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بر علیه نیروهای ارتش عراق، انجام شد .

مهرداد در عملیات کربلای 8 به عنوان تک تیرانداز در جبهه شلمچه شرکت داشت . به همراه دوستش در سنگر بودند که گلوله تانک در کنار آنها فرود آمد و تاریخ 21 فروردین 1366 بر اثر اصابت ترکش سَر از بدنش جدا و به شهادت رسید .  پیکر مطهرش پس از تشییع و احترام در قطعه 29 ردیف 104 شماره 3  بهشت زهراء(س) تهران خاک سپاری شد .

حوالی چهار راه فدائیان اسلام در منطقه شهر ری کوچه ای که به منزل آن ها ختم می شود به نام شهید مهرداد حسینی نام گذاری گردیده است .

 

در زادگاه والدینش شهر نراق از توابع شهرستان دلیجان استان مرکزی نیز به احترام ایثارگری های این سرباز فداکار و جان بر کف سنگ یادبودی به نام شهید مهرداد حسینی در گلزار شهدا نصب گردیده است .

 

وصیت نامه سرباز شهید مهرداد حسینی

 و لقد نصرکم الله ببدر و انتم اذلة فانقوا الله لعلکم تشکرون

 و خداوند شما را در جنگ بدر یاری نمود در حالیکه شما ضعیف و قلیل بودید، پس تقوا پیشه کنید شاید شکر گزار شوید. 

بنام الله پایدار حرمت خون شهیدان گلگون کفن کربلاهای ایران و با سلام درود خدمت امام زمان و نایب بر حقش امام خمینی بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران ، پدر و مادرم عزیزم و برادران و خواهران عزیزم سلام عرض می کنم سلامی گرم از سرزمینهای مقدس کربلاهای ایران که در ان هزاران جوانان پاک در عشق حسین ابن علی را در سینه داشتند به خاک خون غلطلیدند. 

که اگر خداوند لطفی کند بر من بنده حقیر و گناهکار خود و سعادت شهید شدن را سبب من کند این وصیت نامه را می نویسم پدر و مادرم عزیزم شما برای من در این مدت زندگی که کردم خیلی زحمت برایم کشیدید که من شرمنده هستم از اینکه نتوانستم حتی به اندازه یک دقیقه زحمتی که برای من کشیدید جبران کنم.

 

و برادر بزرگوارم شما هم خیلی زحمت برای من کشیدی امیدوارم که مرا ببخشید و حلالم کنید که نتوانستم زحمتهای شما را جبران کنم و از یک یک برادران و خواهرانم که خیلی اذیتشان کردم طلب عفو و بخشش می کنم امیدوارم که مرا حلال کنید. و از کلیه همسایگان و فامیل که اسم انها در اینجا نبردم از همه آنها حلالیت می طلبم. 

پدر و مادرم می خواهم که در تشییع جنازه من هیچگونه ناراحتی از خود نشان ندهند که دشمن ما منتظر همین است که ضربه به انقلاب بزند پس شاد باشید از اینکه فرزندتان در راه خدا و قران گشته شده دستور الله و قران است.  سفارشی که به عنوان یک برادر کوچکتر از خواهران دارم این نیست که حجاب خود را بطور کامل رعایت کنند که حضرت محمد (ص) می فرماید حجاب زن سنگری است برای او پس این سنگر را حفظ کنید تا خداوند از شما خشنود شود.

 والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امام را دعا کنید

سرباز و بسیجی برادر کوچک شما مهرداد حسینی
21 اسفند 1365

چه بهار سرخیه که بوی خون میاد همش
بجای گل برامون نعش جوون میاد همش
با هم دیگه نگین که شهیدان زیاد شده
آنقدر شهید میدیم تا آقامون مهدی(عج) بیاد

۱ نظر ۰۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۰:۳۵
سلحشوران شهر نراق

تبیین این متن که وقیقه از برای رفع قیل قال(مباحثه) ........ فخرالحاج حاجی محمدجعفر خَلف مرحمت شان آقا منصور بیک نراقی تنخواهی به رَسم شراکت ابوالحسن همشیره زاده خود استاد آقاجان خلف مرحمت شان استاد کریم نمود و مدت چهار سال طول معاملات و زمان داد و ستد او کشیده بود در ذیل التاریخ که به حساب رسیدگی شد اختلافات زیاد و کم و بیش در حساب حاصل شد که عاقبت منجر به خدمت اولیای شرع مطاع و تصدیق تجار شد که به هیچ وجه امر آنها نمی گذشت .
بعد از تجلیس اجلاس مکرره و صدور احکام شرعیه از قدری دعاوی و بقای دعاوی های دیگر عالیشانان رفیع مکانان آقا محمدحسین وکیل رعایا و آقا حسین(محمد حسین) و آقا حسن بیک(محمد حسن) برادران استاد آقاجان کَمَر همت بر میان بسته از روی خیراندیشی و مصلحت بینی و ملاحظه آبروی طرفین از روی مصالحه علی قانون شرع عالیشان آقا محمد حسین مصالحه نمود جمیع حقوقیکه والد خود ..... ادعا می نمود من جمیع الجهات به آقا حسین و آقا حسن بیک به ضمیمه پنج مَن بوزن شاه جو‌ بومی نراق به مال المصالحه یکصدو سی تومان رایج سلطان ریال ۲۶ نخود که از مال خالص خود برعهده گرفته بدهند و در ضمن العقد خارج شرط شرعی نمود که والد خود حاجی محمد جعفر از روی فتوای شرع علاوه بر یکصدو سی تومان الی هفتصد تومان آنچه بر استاد آقاجان شرعاً ثابت نمود و حکم حاکم مسلّم

من جاز له الحکم آورد او عین الحال خود را مجاناً به والد خود بدهد و صالحه ایشان به قسَم شود خود او .... قَسَم یاد نماید چنانچه ...از قسم نمود خود از عهده برآید و نیز آقاحسن بیک و آقا حسین بر خود التزام نمودند که چنانچه استاد آقاجان از مال المصالحه یکصدو سی تومان را کافی نماید از عین المال خود مجاناً داده متعدی به هیچ گونه عذری نشود جمیع قواعد شرعیه به نوع صحیح و مستحسن(نیکو) به عمل آمده و این واقعه قطع شده.
وکان فی شهر صفر المظفر مطابق سال فرخنده مال سنه 1284
1 صفر 1284 (برابر 14 خرداد 1246)

بازخوانی حاشیه سند :
مبلغ یکصدو سی تومان مال المصالحه که بر ذمه آقایان آقا محمد حسین و آقا محمد حسن موصوف متن است به موافق ...جداگانه دریافت نمودم
فی شهر صفر المظفر سنه 1284
1 صفر 1284 (برابر 14 خرداد 1246)

مُهرهای نراقی ها پای سند مصالحه :
مُهر : عبده الراجی آقاجان
مُهر : عبده الراجی آقاخان                                                       
مُهر : عبده الراجی محمد حسن
مُهر : محمد الحسنی کاظم
مُهر : محمد تقی
مُهر : یا امام رضا
مُهر : یا غفار
مُهر : عبده ابوتراب ابن میر محمد
مُهر : عبده الراجی اسماعیل محمد
مُهر : غلام سلیمان شاه مردان

تهیه و بازخوانی چنین سندهای نادر که بیش از یک قرن و نیم قدمت دارد خیلی مشکل و کار هر کسی نیست و از عهده یکی از برترین بازخوان های کشورهمچون استاد حاج سیّد مجتبی غفاری نراقی بر می آید که بر خود واجب می دانیم از تلاش های خستگی ناپذیر ایشان قدردانی داشته باشیم .

۰ نظر ۰۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۰:۳۳
سلحشوران شهر نراق
دهه 60 و سال هایی که مرحوم کربلایی علی کرباسی خادم مسجد جامع  شهر نراق بود سن کمی داشتم .در ماه مبارک رمضان موقع اذان مغرب با یکی از دوستان سر تکبیر گفتن نماز جماعت بحثمان شد .
شهید حسن کرباسی

حسن کرباسی فرزند کربلایی علی به ما تذکرداد ولی ما گوش نکردیم .فلذا حسن ما را برد کنارحوض کوچکی که در شبستان قدیم مسجد بود ما را  داخل آب برد  و چون تابستان بود ما کیف کردیم. حسن کلی به ما خندید و بعد هم رفتیم داخل مسجد و نوبتی مُکبر شدیم .

از رفتارش خیلی خوشم آمد. حسن مهربان،با تقوی و خوش اخلاق بود و با برادرم غلامرضا درس طلبگی می خواندند. دوچرخه ای داشت که با آن می آمد خانه ما و در اتاق قدیمی ما درس می خواندند.

خداوند پاداش خوبی های حسن کرباسی را داد و تاریخ 21 فروردین 1365 در بندر فاو عراق در پدافندی عملیات والفجر 8 به شهادت رسید و پیکر مطهرش در گلزار شهیدان نراق آرام گرفت .

راوی : علی حسینی فرزند شعبانعلی اهل شهر نراق  تاریخ 14 اسفند 1394

۰ نظر ۰۶ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۴۶
سلحشوران شهر نراق

بتاربخ ۱۴ اسفند ۱۳۰۵
بتوسط ابراهیم قهوه چی اثاثیه رضاخان سرجوخه مرحوم تحویل اینجانب گردید از قرار زیر است .
خورجین ترک یک عدد.
کیف کاغذ نو یک عدد.
کت شخصی نو یک عدد.
دکمه برنجی چهار عدد.
کت شخصی نیمدار یک عدد.
پیراهن چلوار نو یک عدد.
پاپیچ شخصی یک جفت .
پیراهن چلوار نیمدار یک عدد.
....جای توتون ......
لنگ و شله نو یک عدد.
.....گیر نو یک جفت.
....شلوار پانزده عدد.
به اینجانب رسید صحیح است
امنیه نمره ۱۳۳۱
نمره۱۳۳۳ابراهیم ده متری شاهد است
نمره ۱۳۹۷ قربانعلی الله
حاجی محمد علی

سایت سلحشوران شهر نراق از جناب استاد سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود از بابت بازخوانی سند تحویل اثاثیه امنیه در قریب یک قرن قبل سپاس گزار می باشد .
توضیح : این سند لابلای اسناد مرحوم محمد ابراهیم رحمانی فرزند نصراله نراقی که تاریخ 13 اردیبهشت 1333 مرحوم شده است .

۰ نظر ۰۶ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۰:۳۹
سلحشوران شهر نراق

هدایت به بالای

folder98 facebook